بين بيم و اميد
تلاش و کوشش دائمى و بىوقفه از ويژگيهاى يک انسان با ايمان است،زيرا او نه در اثر زياده روى در خشيت از خداوند، مأيوس مىگردد، و نهدر اثر زياده روى در اميدوارى و آرزوى رحمت خداوندى، از عمل خيروکار نيک باز مىماند، بلکه او هميشه بين ترس و اميد بوده و در هر حالتخدايش را مىخواند، پس اگر رحمت خدا را ببيند به لطف کرم او چشمطمع مىدوزد، و اگر اشتباهات و لغزشهاى خود بنگرد، در ترسووحشت فرومىرود، و از همين رو بر مؤمن است که هميشه با دقّتفراوان، مراقب خود باشد تا نه اميد او بر خوفش غالب شود و نه خوفش براميدش. و پيشوايان دينعليهم السلام نيز ما را چنين تربيت نمودهاند:
1 - حرث بن مغيره يا پدرش مىگويد: به حضرت صادقعليه السلام گفتم: دروصيّت لقمان به فرزندش چه بوده است؟ فرمود:
"کان فيها الأعاجيب، وکان أعجب ما کان فيها أن قال لابنه: خف اللَّه خيفة لو جئتهببرّ الثقلين لعذّبک، وارج اللَّه رجاءً لو جئته بذنوب الثقلين لرحمک".
"در وصيّت لقمان، چيزهاى عجيب زيادى وجود داشت، و عجيبترين آنها اينبود که به فرزندش گفت: از خدا بترس آنچنان ترسى که اگر نيکى انس و جن را بياورىباز خدا ترا عذاب کند، و به خدا اميدوار باش آنچنان اميدى که اگر گناهان انس و جن رامرتکب شوى باز خدا تو را مورد بخشش و مهربانى قرار دهد."
سپس امام صادقعليه السلام فرمود:
"کان أبي يقول: ليس من عبدٍ مؤمن إلّا وفي قلبه نوران: نور خيفة، ونور رجاء، لووزن هذا لم يزد على هذا ولو وزن هذا لم يزد على هذا"(39).
"پدرم مىفرمود: هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اينکه در دل او دو نور وجود دارد:نور خوف و نور رجاء، اگر اين وزن شود بر آن افزايش پيدا نمىکند و اگر آن وزننشود بر اين افزايش نمىيابد."
2 - حسين بن ابىساره مىگويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم که مىفرمود:
"لا يکون المؤمن مؤمناً حتّى يکون خائفاً راجياً، ولا يکون خائفاً راجياً حتىيکون عاملاً لما يخاف ويرجو"(40).
"مؤمن، مؤمن حقيقى نمىباشد مگر اينکه ترسان و اميدوار باشد، و ترسانواميدوار نمىباشد مگر اينکه عمل کند براى آنچه مىترسد و اميد مىبرد."
3 - حضرت علىعليه السلام در يکى از خطبههايش فرمود:
"يَدَّعِي بِزَعْمِهِ أَنَّهُ يَرْجُو اللَّهَ، کَذَبَ وَالْعَظِيمِ! مَا بَالُهُ لَا يَتَبَيَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ؟ فَکُلُمَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ. وَکُلُّ رَجَاءٍ - إِلَّا رَجَاءَ اللَّهِ تَعَالَى - فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَکُلُّ خَوْفٍمُحْقَّقٌ، إِلَّا خَوْفَ اللَّهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ، يَرْجُو اللَّهَ فِي الْکَبِيرِ، وَيَرْجُو الْعِبَادَ فِي الصَّغِيرِ، فَيُعْطِيالْعَبْدَ مَا لَا يُعْطِي الرَّبَّ! فَمَا بَالُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا يُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ؟ أَتَخَافُ أَنْتَکُونَ فِي رَجَائِکَ لَهُ کَاذِباً؟ أَوْ تَکُونَ لَا تَرَاهُ لِلرَّجَاءِ مَوْضِعاً؟ وَکَذلِکَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْعَبِيدِهِ، أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لَا يُعْطِي رَبَّهُ، فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً، وَخَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِضِمَاراً وَوَعْداً"(41).
"... به گمان خود ادّعا مىکند که به خدا اميدوار است. به خداى عظيم سوگند کهدروغ مىگويد. چرا اميدش در عملش آشکار نمىشود، و هر اميدوارى اميدش درعملش آشکار مىشود، و هر اميدى -جز اميد به خدا- ناخالص است، و هر ترسى ثابتاست مگر ترس از خدا که آن معلول است. به خداوند در کار بزرگ اميدوار است، و درکار کوچک به بندگان اميدوار است، پس به بنده آن صلاحيتى را مىدهد که به خدانمىدهد، پس چگونه به خداوند در آنچه به بندگانش انجام مىدهد کوتاهى مىشود؟آيا مىترسى که اميدت به خدا دروغ باشد؟ يا او را محل اميدوارى نمىدانى؟وهمچنين اگر کسى از بندهاى از بندگان خدا بترسد، آنچنان از خوف خود به او عطامىکند که به پروردگارش عطا نمىکند، پس خوف خود از بندگان را نقد حساب کردهو خوف خود را از آفريدگارش را نهانى و صرفاً يک وعده حساب مىکند."
4 - حمزه بن حمران مىگويد: شنيدم امام صادقعليه السلام مىفرمود:
"إنّ ممّا حفظ من خطب رسول اللَّهصلى الله عليه وآله أنّه قال: أيّها الناس، إنّ لکم معالم فانتهوا إلىمعالمکم، وإنّ لکم نهاية فانتهوا إلى نهايتکم، ألا إنّ المؤمن يعمل بين مخافتين: بين أجلقد مضى لا يدري ما اللَّه صانع فيه، وبين أجل قد بقي لا يدري ما اللَّه قاض فيه، فليأخذالعبد المؤمن من نفسه لنفسه، ومن دنياه لآخرته، وفي الشبيبة قبل الکبر، وفي الحياةقبل الممات، فوالذي نفس محمّد بيده ما بعد الدنيا من مستعتب، وما بعدها من دار إلّاالجنّة أو النار"(42).
"از خطبههاى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله که حفظ شده است اين بود که آنحضرتفرمود: اى مردم! براى شما نشانههايى قرار داده شده است پس برسيد به آننشانهها، و براى شما پايانى قرار داده شده پس برسيد به پايانتان. به يقين مؤمن مياندو ترس عمل مىکند: ميان عمرى که گذشته است نمىداند خدا درباره آن چه خواهدکرد و ميان عمرى که باقى مانده است نمىداند خدا در آن چه حکم خواهد نمود. پسبنده مؤمن بايد از خود براى خود، و از دنياى خود براى آخرت خود، و در جوانى قبلاز پيرى، و در زندگى قبل از مرگ خود توشه برگيرد. پس سوگند به او که جان محمّدبه دست اوست پس از دنيا عذرپذيرى و بازگشتى براى جبران اعمال نيست، و بعدازدنيا خانهاى نيست مگر بهشت يا دوزخ."
5 - امام صادقعليه السلام فرمود:
"يا إسحاق، خف اللَّه کأنّک تراه، وإن کنت لا تراه فإنّه يراک، وإن کنت ترى أنّهلايراک فقد کفرت، وإن کنت تعلم أنّه يراک ثمّ برزت له بالمعصية فقد جعلته من أهونالناظرين عليک"(43).
"اى اسحاق! بترس از خدا آن گونه که گويا تو او را مىبينى، و اگر تو او رانمىبينى، او تو را مىبيند، و اگر تو خيال کنى که او تو را نمىبيند کافر شدهاى، و اگربدانى که او تو را مىبيند بازهم آشکارا گناه کنى پس او را آسانترين مراقب خودپنداشتهاى. )که با اينکه مىدانى او تو را مىبيند بازهم در محضر او کار زشت و گناهمرتکب مىشوى.(
6 - از حضرت صادقعليه السلام از پدرانش نقل کرده که: رسول خدا درحديث مناهى فرمود:
"من ذرفت عيناه من خشية اللَّه کان له بکلّ قطرة قطرت من دموعه قصر في الجنّةمکلّل بالدرّ والجوهر، فيه ما لا عين رأت، ولا اُذن سمعت، ولا خطر على قلب بشر"(44).
"هرکه اشک ديدهاش از ترس خدا فروريزد، براى هر قطرهاى از اشکش، قصرىدر بهشت، آذين شده از درّ و گوهر، برايش تعلّق مىگيرد. در آن قصر چيزهايى استکه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه در قلب بشرى خطور کرده است."
7 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله: ليس شيء إلّا وله شيء يعدله إلّا اللَّه، فإنّه لا يعدله شيء،ولاإله إلّا اللَّه لا يعدله شيء، ودمعة من خوف اللَّه فإنّه ليس لها مثقال، فإن سالت علىوجهه لم يرهقه قتر ولا ذلّة بعدها أبداً"(45).
"پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: چيزى نيست، مگر اينکه براى او نظير و مانندى استمگر خداوند که هيچ چز او را برابرى نمىکند. هيچ معبودى جز خداوند نيست و هيچچيزى نظير او نيست، و قطره اشکى که از خوف خدا جارى شود، نيز همسنگ نداردواگر بر رخسار کسى جارى شود او را هرگز تيرگى و ذلّت نپوشاند."
8 - امام رضاعليه السلام فرمود:
"کان فيما ناجى اللَّه به موسىعليه السلام أنّه ما تقرّب إليَّ المتقرّبون بمثل البکاء منخشيتي، وما تعبّد لي المتعبّدون بمثل الورع عن محارمي، ولا تزيّن فيّ المتزيّنون بمثلالزهد في الدنيا عمّا يهمّ الغنى عنه.
فقال موسى: يا أکرم الأکرمين فما أثَبْتَهُم على ذلک؟
فقال: يا موسى، أمّا المتقرّبون لي بالبکاء من خشيتي فهم في الرفيق الأعلى لايشرکهمفيه أحد، وأمّا المتعبّدون لي بالورع عن محارمي فإنّي افتش الناس عن أعمالهم ولا افتّشهمحياء منهم، وأمّا المتزيّنون لي بالزهد في الدنيا فإنّي اُبيحهم الجنّة بحذافيرها يتبوّؤن منهاحيث يشاؤون"(46).
"در مناجات خداوند با حضرت موسىعليه السلام خداوند فرمود: اى موسى! تقرّبجويان به من نزديک نشدهاند به چيزى مانند گريه از خوف من، و عبادت کنندگان مراعبادت نکردهاند به چيزى مانند پروا از حرامهاى من، و زينت کنندگان در راه من زينتنيافتهاند به چيزى مانند پارسايى در دنيا از آنچه به غنا و ثروت همّت مىگمارد،حضرت موسى گفت: اى کريمترين کريمان! ثواب آنان را چه چيزى قرار دادهاى؟خداوند فرمود: اى موسى! امّا تقرّب جويندگان بوسيله گريه از خوف من، پس ايشاندر جايگاه بلندى در بهشت خواهند بود که کسى با آنان در آن جايگاه شريک نخواهدبود. امّا عبادت کنندگان بواسطه پروا از حرامهايم، پس من از اعمال مردم تفتيش کنمولى ايشان را تفتيش نمىکنم بخاطر اينکه از آنان حيا مىکنم، امّا زينتکنندگانبواسطه زهد در دنيا، پس من بهشتم را بتمامى براى ايشان مىبخشم هر جا کهبخواهند جاى گيرند."
9 - امام صادقعليه السلام فرمود:
"کلّ عين باکية يوم القيامة إلّا ثلاثة أعين: عين غضّت عن محارم اللَّه، وعين سهرتفي طاعة اللَّه، وعين بکت في جوف الليل من خشية اللَّه"(47).
"تمام چشمها در روز قيامت گريانند مگر سه چشم: چشمى که فروپوشد ازحرامهاى خداوند، و چشمى که در طاعت خدا بيدار بماند، و چشمى که در دل شب ازترس خدا گريه کند."
10 - امام رضاعليه السلام فرمود:
"أحْسِنِ الظنّ باللَّه، فإنّ اللَّه عزّ وجلّ يقول: أنا عند ظنّ عبدي المؤمن بي، إن خيراًفخيراً وإن شرّاً فشرّاً"(48).
"گمانت را به خدا نيک گردان زيرا خداوند مىفرمايد: من در نزد گمان بنده مؤمنبه خود هستم، اگر گمانش نيک باشد برايش خوب خواهد بود و اگر گمانش بد باشدبرايش بد خواهد بود."
11 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"وجدنا في کتاب عليّعليه السلام أنّ رسول اللَّهصلى الله عليه وآله قال على منبره: والذي لا إله إلّا هو مااُعطي مؤمن قطّ خير الدنيا والآخرة إلّا بحسن ظنّه باللَّه، ورجائه له، وحسن خلقه،والکفّ عن اغتياب المؤمنين، والذي لا إله إلّا هو لا يعذّب اللَّه مؤمناً بعد التوبةوالاستغفار إلّا بسوء ظنّه باللَّه وتقصير من رجائه له، وسوء خلقه، واغتياب المؤمنين.والذي لا إله إلّا هو لا يحسن ظنّ عبد مؤمن باللَّه إلّا کان اللَّه عند ظنّ عبده المؤمن؛ لأنّ اللَّهکريم بيده الخير يستحي أن يکون عبده المؤمن قد أحسن به الظنّ ثمّ يخلف ظنّه ورجاءه،فاحسنوا باللَّه الظنّ وارغبوا إليه"(49).
"ما در کتاب علىعليه السلام يافتيم که رسول خداصلى الله عليه وآله بر منبرش فرمود: سوگند به آنخدايى که خدايى جز او نيست، به هيچ مؤمنى هرگز خير دنيا و آخرت داده نشده استمگر به واسطه گمان نيک او به خداوند، و اميد او از پروردگار، و حسن خلق او،وبازداشتن خود از غيبت مؤمنين. سوگند به آنکه نيست خدايى جز او، خداوند مؤمنىرا بعداز توبه و استغفار، عذاب نکند مگر بخاطر گمان بد او به خداوند، و کوتاهى اميداو به خداوند، و سوء خلق او، و غيبت مؤمنان. سوگند به آنکه جز او خدايى نيست،گمان بندهاى به خدا نيک نشود مگر اينکه خداوند مطابق گمان بنده مؤمنش باشد،براى اينکه خدا کريم است و خجالت مىکشد که بنده مؤمنش گمان خود را به او نيککند ولى خداوند به خلاف گمان و اميد او با او رفتار نمايد. پس گمان خود را به خدا نيککنيد و به سوى او رغبت پيدا نمائيد."
12 - امام صادقعليه السلام فرمود:
"إنّ آخر عبدٍ يؤمر به إلى النار فيلتفت فيقول اللَّه جلّ جلاله عجّلوه، فإذا اُتي به قالله: عبدي لم التفت؟ فيقول: يا رب ما کان ظنّي بک هذا، فيقول اللَّه جلّ جلاله: عبدي ماکان ظنّک بي؟ فيقول: يا ربّ، کان ظنّي بک أن تغفر لي خطيئتي وتدخلني جنّتک، قال:فيقول اللَّه جلّ جلاله: ملائکتي وعزّتي وجلالي وآلائي وارتفاع مکاني ما ظنّ بي هذاساعة من حياته خيراً قطّ، ولو ظنّ بي ساعة من حياته خيراً ما روّعته بالنار، اجيزوا لهکذبه وادخلوه الجنّة، ثمّ قال أبو عبداللَّهعليه السلام:
ما ظنَّ عبد باللَّه خيراً إلّا کان له عند ظنّه، وما ظنّ به سوء إلّا کان اللَّه عند ظنّه به،وذلک قول اللَّه عزّ وجلّ: )وَذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِي ظَنَنْتُم بِرَبِّکُمْ أَرَدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِنَالْخَاسِرِينَ(51)((50).
"آخرين بنده را فرمان مىشود که به آتش برده شود، پس ملتفت مىشودوخداوند عزّ و جلّ مىگويد: شتاب کنيد. چون او را بياورند خداوند به او مىگويد: اىبنده من براى چه التفات کردى؟ عرض مىکند: پروردگارا! من اين چنين به تو گماننداشتم. خداوند مىفرمايد: پس گمانت به من چه بوده است؟ مىگويد: گمانم اين بودکه خطايم را بيامرزى و مرا داخل بهشت کنى. خداوند مىفرمايد: اى فرشتگانمسوگند به عزّت و جلال و رفعت مکانم، اين شخص در تمام زندگىاش هرگز ساعتى بهمن گمان نيک نداشته است و اگر يک ساعت از زندگىاش به من گمان نيک داشت او رابه آتش نمىترساندم. دروغ او را بپذيريد و او را داخل بهشت کنيد."
پس امام صادقعليه السلام فرمود:
"بندهاى به خدا گمان نيک نکند مگر اينکه خداوند بر وفق گمانش با او رفتار کند،وگمان بد نکند به او مگر اينکه خداوند مطابق گمانش با او برخورد نمايد، و اين استسخن خداوند که مىفرمايد: "آرى اين گمان بدى بود که درباره پروردگارتان داشتيدو همان موجب هلاکت شما گرديد، و سرانجام از زيانکاران شديد."