فصل ششم : احکام غسـل
س . کيفيّت اغسال واجبه و مستحبّه را بيان فرماييد.
ج . اغسال بر دو نوع است، واجب و مستحب. آن که واجب است ـ که به بدن مکلّف تعلّق مى گيرد ـ پنج غسل است: غسل جنابت، غسل حيض، غسل استحاضه، غسل نفاس و غسل مسّ ميّت. و اما غسل اموات که به بدنِ غير، تعلّق مى گيرد، پس در غير اين مقام ذکر خواهد شد. و اغسال مستحبّه، گاهى به نذر و شبه آن، واجب مى شود؛ و تفصيل هر يک از اغسال واجبه مى آيد.
غسل جنابت
1. اسباب جنابت
س . سبب جنابت را بيان فرماييد.
ج . دو چيز است:
اول: بيرون آمدن منى از موضعى که عادت بر بيرون آمدن از آن قرار گرفته، خواه عادىِ بيشتر مردم باشد يا خصوص شخص، به اصل خلقت او باشد يا به امر عارض، از مرد بيرون آيد يا از زن، در خواب بيرون آيد يا بيدارى، چه به جماع باشد چه به غير آن، به اختيار باشد يا نه، زياد بيرون آيد يا کم، اگر چه به قدر ذرّه اى باشد. و در حکم منى است، خروج بلل مشتبه قبل از استبرا. و اَقوى غسل کردن است
1. و استبراى بعد از انزال منى، به بول کردن است؛ و اگر ممکن نشد، استبراى به خَرَطات که استبراى بول است انجام دهد بنا بر احوط، پس به حکم منى است در صورت به جا نياوردن، يعنى بول نکردنِ متمکّن و مسح نکردنِ غير متمکّن قبل از غسل جنابت، چنانکه پس از بول، استبراى آن به خرطات معروفه است و اگر به جا نياورد، به حکم بول است.و در اعاده غسل، احتمال منى بودنِ بلل، معتبر است، چنانکه در اعاده وضو، احتمالِ بول بودن آن، شرط است.و آنچه معلوم است که منى يا بول يا مذى است، حکم آن معلوم است؛ و آنچه که معلوم است که منى يا بول است اجمالاً، پس بعد از بولِ فقط، وضوى فقط لازم است. و پس از استبراى [ از [بول به خرطات، جمع بين وضو و غسل نمايد؛ و قبل از بولِ فقط، غسل لازم است فقط.پس در آن صورت که غسل به تنهايى لازم است با صورت علم تفصيلى به منى بودن، احتمال آن را دادن و مدفوع بودن احتمال بول بودن، معتبر و کافى است.و در آن صورت که وضوى تنها لازم است با صورت علم تفصيلى به بول بودن، احتمالِ آن را دادن و مدفوع بودن احتمال منى بودن، معتبر و کافى است. و در صورت جمع، علم اجمالى به تکليف معتبر است بدون حجّت نافيه يا مثبته در خصوص يک طرف آن.به سبب بيرون آمدن منى از غير موضع عادى خصوصاً پايين تر از پشت، يا از سوراخى در قضيب يا در زير بيضتين بيرون آيد.و خنثاى غير مشکل، حکم آن واضح است؛ و خنثاى مشکل، جنابت آن متحقّق مى شود به بيرون آمدن از هر دو سوراخ آن، يا سوراخى که عادت بيرون آمدن منى او از آن قرار گرفته؛ و در غير اين دو صورت، مشکل است، احتياط ترک نشود.
1 . و در غير مواضع مذکوره، اگر چه فرض نادر است.
2 . بلکه اظهر، اعتبارِ به علمِ به خروجِ منىِ خودِ شخص است، اگر چه از احَدُ المخرجَين و بدون اعتياد باشد.
و از اين جا معلوم شد حکم غير مشکل؛ پس اگر معلوم شد منىِ خودش است، جنابت حاصل مى شود، اگر چه خارج شود از فَرجِ غير معتبر درباره او، زيرا مانند ثقبه بالاى اِحْليل مرد است با علم به منى بودن بدون اعتياد.و عمل به احتياط ـ از حيث طهارت از حدث ـ حاصل مى شود به اين که طاهر از حدث اصغر، غسل جنابت احتياطى مى نمايد با انتفاى احتمال بول بودن خارج يا استبراى از بول؛ و محدث به حدث اصغر، جمع بين وضو و غسل مى نمايد، و همچنين صورت جهل به حالت سابقه اگر فرض شود. لکن تعيّن غسل جنابت در هر دو صورت و کفايت آن در صورت ثانيه و ثالثه ـ چنانکه گذشت ـ اظهر است؛ و قايل به اطلاقِ تعيّنِ غسل، اکتفا به آن مى نمايد در هر دو صورت؛ و مانع از اطلاق، استصحاب طهارت و عدم وجوب غسل مى نمايد در صورت اُولى؛ و استصحاب جواز صلات با وضو و عدم وجوب غسل مى نمايد، در صورت ثانيه، و براى احتياط لازم، محلّى نيست.
دوّم: جماع است و آن حاصل مى شود به غايب شدن حشفه در قُبل و دُبر زن، پس به دخول تمام حشفه، جنابت در هر دو، حاصل مى شود، هر چند منى بيرون نيايد.و در جنابت به وطى مَيّت و حيوان و موطوئه شدن از براى آنها اشکال است؛ و همچنين است وطى ذکر و وطى در خنثى و دخول مقطوع الحشفه و بعض آن، پس احتياط در همه آنها ترک نشود اگر چه حصول جنابت در جمله اى از آنها خالى از قوّت نيست.
مشخصّات منى
س . «منى»، به چه چيز، مشخص و شناخته مى شود؟
1. دوّم: جماع است و آن حاصل مى شود به داخل کردن و غايب شدن حشفه در قُبل زن و واجب مى شود به آن، غسل بر واطى و موطوئه.و اختيار و عقل و حيات و بزرگ بودن در هيچ کدام شرط نيست بنا بر اظهر؛ پس حياتِ يکى، کافى در وجوب غسل بر حىّ است به سبب فاعليّت يا مفعوليّت او؛ و خواب و بيدارى فرق ندارند.و در مقطوع الحشفه يا بعض آن، رعايت مى شود غيبوبت مقدار حشفه قبل از قطع بنا بر اظهر؛ و اقرب، اکتفا به ادخال ملفوف است.و اظهر ايجاب وطى در دُبر زن است، غسل را با همان حدّى که در قُبل ذکر شد، يعنى غيبوبت حشفه و مقدار آن از مقطوع الحَشفه و همچنين در دُبُر غلام بنا بر اظهر و احوط.و وجوب غسل بر انسان به وطى بهيمه بدون انزال منى با وضو اگر سابقاً موظّف به آن بوده و بدون وضو اگر سابقاً با طهارت از حدث اصغر بوده در صورت فاعليّت يا مفعوليّت او، موافق با احتياط است.و در خنثى، يقين به حصول جنابت و تحقّق ملاک آن بر هر تقدير ـ يعنى تقدير مرد بودن هر شخصى يا زن بودن او در تقدير مرد بودن طرف او يا زن بودن او ـ لازم است در وجوب غسل بر آن شخص.
ج . شناخته مى شود منى از مردِ صحيح به سه چيز: اول: شهوتِ خاصّه که غالبا منى در آن حالت بيرون مى آيد. دوّم: جهيدن. سوّم: سستى بدن، پس از بيرون آمدن.و اقوى اعتبار اجتماع اوصاف ثلاثه است. و با وجود يکى از آنها، اگر علم به انتفاى آن دو تاى ديگر باشد نه از مرض و نحوه، غسل لازم نيست؛ و اگر علم به انتفاى آن نباشد، غسل لازم است. و بعضى اعتبارِ بوى شکوفه خرما و خمير ترش در آن نموده اند و اقوى خلاف آن است.و اعتبار اوصاف مذکوره، در زمان شک است؛ و با يقين به منى بودن، غسل واجب است در همه حال. و در حال ناخوشى و ضعف بنيه، به يکى از شهوت و سستى بدن، حکم به جنابت نمى شود، بلکه شهوت و سستى بدن هر دو معاً شرط است. و درباره زنان، شهوت معتبر است و سستى بدن و جهيدن منى اعتبار ندارد.
چند فرع
1. حکم مى شود به منى بودن در صورت وجود شهوتِ خاصّه در حال خروج آن و جهيدن آن و سستى بدن بعد از خروج. و در صورت عدم همه آنها، حکم به منى بودن نمى شود با عدم علم.و در صورت اختلاف صفات در وجود و عدم پس [ شخص [صحيح، کافى است در او شهوت و جهيدن، و کافى نيست يکى از اينها اگر چه احتمال ديگرى را بدهد بنا براظهر؛ و [ شخص [مريض، کافى است در او شهوت خاصّه در حال خروج بنابراظهر و احوط.و با يقين به منى بودن، غسل واجب است بر همه مطلقا، بلکه با اطمينان عقلايى، واجب است غسل.و حکم به منى بودن در زن به مجرّد شهوت خاصّه، و در حال خروج، موافق با احتياط است و در صورت اجتماعِ سه صفت، خالى از وجه نيست. و همچنين جريان حکمِ صحيحِ مرد، در صحيحِ از زن؛ و حکم مريض از مرد، در مريض از زن، خالى از وجه نيست.و محتمل است اسهليّت اثبات در زن و مريض. و مقتضاى اسهليّت که احتمال داده مى شود، احتياط است در زن، اگر چه صحيح باشد به مجرّد خروج با شهوت خاصّه، مثل مريض که گذشت استظهار آن در او.
س . [ آيا ] زنان هم محتلم مى شوند مثل مردان، تا غسل بر ايشان واجب شود و امساک از نوم ثانيه در صوم در حق ايشان نيز لازم باشد يا نه؟
ج . بلى ممکن است مثل مردان باشند اگر چه بعيد است؛ و بر فرض انزال، مثل مردان اند در احتلام و وجوب غسل و نحو آن به سبب آن.
س . به محض حرکت کردن منى از محل خودش، موجب غسل مى شود يا نه؟
ج . موجب غسل نمى شود مگر به خروج از حَشفَه.
س . «استمنا» چه معنى دارد؟
ج . عبارت است از طلب نمودن منى از مواد با خروج آن از حشفه؛ پس در اين وقت، جنابت متحقّق مى شود.
س . اگر کسى شک کند در خروج منى يا خواب ببيند [ که ] محتلم شده و بعد از بيدار شدن، اثرى نمى بيند، آيا واجب است بر او غسل يا نه؟
ج . غسل واجب نيست.
س . هرگاه بيرون آيد منىِ مرد از زن بعد از غسل، واجب مى شود غسل يا نه؟ و اگر شک داشته باشد زن که منى از خودش است يا منى از مرد است، يا آن که مظنّه به هم رساند که منى از زن بيرون آمده، لکن نمى داند که از مرد است، يا از خودش، چه صورت دارد؟
ج . جنابت، به هيچ يک متحقّق نمى شود و غسل واجب نيست؛ بلى اگر علم به هم رسانيد به اين که منى از خودش مى باشد يا اين که علم به هم رسانيد به اين که مخلوط است با منى مرد، واجب است اعاده غسل.
1 . با علم يا اطمينان به اينکه منىِ مرد نيست.
2 . حکم استمنا، مترتّب مى شود بر خارج کردن منى از حَشفَه با اختيار به غير طريق حلال معهود.
3 . يا اطمينان.
4 . که يا علم به خروج آن از زن باشد، يا اطمينان به خروج داشته باشد و به اين که از خود زن است و منى مرد نيست.
نماز با جهل به جنابت
س . اگر کسى در بدن يا در جامه مختصِّ به خود، منى ببيند و يقين کند که اين منى از خودش است و يقين کند که بعد از آن نيز غسل نکرده، تکليفش نسبت به نمازهايى که کرده است چيست؟
ج . بايد غسل کند و اعاده کند هر نمازى را که يقين دارد در حال جنابت به جا آورده است.
2 . امورى که غسل جنابت، براى آنها لازم است
س . امورى که مشروط به غسل است و غسل از براى آنها لازم مى شود چند چيز است؟ اجمالاً بيان فرماييد.
ج . هشت چيز است:
اوّل: «طواف واجب».
دوّم: «نماز» مطلقا، خواه واجب و خواه مستحبِّ اصلى باشد، يا نماز احتياط. و در حکم آن است اجزاى فراموش شده در نماز، و سجود سهو بنا بر احتياط؛ امّا در نماز ميت و سجده هاى قرآنيّه؛ طهارت لازم نيست.
سوّم: «روزه واجب» و تفصيل آن، در صوم مى آيد.
چهارم: «مسّ اسماء اللّه »؛ و اقوى عدم حرمت مسّ لفظ جلاله است که جزء اسمى شده باشد مثل «عبداللّه » اگر چه احوط است؛ و فرقى نيست در اسما ميان لفظ اللّه و
1 . يا اطمينان. و در موارد ظنّ عقلايى به جنابت خودش بدون اغتسال متأخّر از آن، احتياط در جمع بين وضو و غسل ترک نشود در صورتى که سابقاً مُحدث به حدث اصغر بوده، وگرنه کافى است در صورت مفروضه، غسلِ فقط در احتياط مذکور.
2 . از حدث جنابت.
3 . در اشتراط مندوب به طهارت از جنابت، تأمّل است؛ و مقتضاى اطلاق صحيح على بن جعفر ـ عليه السلام ـ اشتراط است، بلى طهارت از حدث اصغر شرط نيست در طواف مستحبّ در غير نماز آن.
4 . و همچنين مسّ کتابت قرآن به نحوى که در وضو مذکور شد.
5 . اين احتياط ترک نشود؛ و همچنين در مضافِ به ساير اسما که مسّ آنها ممنوع است يا مشتمل بر آنها، يعنى در خصوص مَسّ اسماى ممنوعه.
غير آن بنا بر اقوى. و احوط ترک مسّ نمودن اسماى انبيا و ائمّه هدى ـ عليهم السلام ـ و حضرت زهرا ـ عليهاالسلام ـ است؛ و احوط ترک مسّ اسماى ملائکه است، نيز هرگاه به قصد نفوس مقدسه ايشان نوشته شده باشد.
پنجم: درنگ کردن در مساجد مسلمين، خواه جنابت، پيش از دخول در مسجد باشد و خواه بعد از دخول در آن، خواه به سبب احتلام باشد يا غير آن؛ پس بهرحال واجب است بر جنب، بيرون رفتن از آن؛ بلى جايز است بر جنب عبور نمودن از مساجد، به اين معنى که از طرفى داخل شود و از طرف ديگر بيرون رود، يا آن که داخل شود براى برداشتن چيزى از آن جا، مگر مسجدالحرام و مسجد رسول اللّه .
نحوه خروج جُنُب از مسجدالحرام و مسجد النبى ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ
و کسى که در اين دو مسجد جنب شود يا داخل شود در آن با جنابت عمداً يا سهواً، واجب است تيمّم نمايد به جهت بيرون آمدن از آنها؛ و هرگاه زمانِ بيرون رفتن، کمتر از زمان تيمّم باشد، در اين صورت بيرون رود بدون تيمّم؛ و اگر فرضاً زمان غسل با زمان تيمّم، مساوى يا کمتر از آن باشد، در اين صورت غسل نمايد.
1 . همچنين راه رفتن در جوانب مسجد بنا بر احوط.
2 . که جايز نيست عبور از آنها؛ و همچنين دخول براى برداشتن چيزى از آنها بنا بر احوط.
3 . و غسل، هم چنان که غالب چنين است. و اگر مساوى باشد زمان هر سه، خارج مى شود يا غسل مى کند.
4 . با ملاحظه زمان مقدّمات لازمه در غسل و تيمّم.
5 . و اگر زمان تيمّم، کمتر از زمان غسل است، تيمّم نمايد و بدون فصل، شروع در غسل نمايد در صورتى که زمان مجموع، کمتر از زمان خروج بدون آنها باشد.و اگر مساوى باشند، به اين نحو که زمان خروج بدون هيچ عملى، سه دقيقه باشد ـ مثلاً ـ و زمان غسل، دو دقيقه و زمان تيمّم، يک دقيقه [ باشد ]، اظهر وجوب دو عمل است براى طهارت اگر دو عمل در حال خروج نباشد، وگرنه اکتفا به تيمم مى نمايد و خارج مى شود در صورت عدم تأثير غسل در مکث. و اگر زايد باشد ـ مثل اين که زمان خروج، سه دقيقه و زمان غسل، دو دقيقه باشد و زمان تيمّم، يک دقيقه و نصف باشد [ که [امر داير مى شود بين توقّف در سه دقيقه بدون هيج طهارت به خروج، و بين توقّف در يک دقيقه و نصف بدون هيچ طهارت با طهارت اضطراريّه در دو دقيقه غسل؛ و بين توقّف در دو دقيقه غسل بدون هيچ طهارت؛ و بين صرف سه دقيقه بعد از تيمّم در خروج با طهارتِ اضطراريّه در مثل اين زمان، ـ اظهر لزوم جمع است، براى آن که بيش از زمان تيمّم بدون هيچ طهارت نباشد، و بيش از دو دقيقه غُسل بعدى با طهارتِ اضطراريّه، مکث اختيارى ننمايد. و تفصيل مذکور، جارى است در تيمّم و غسل در حال خروج؛ [ و ] در صورت زيادتى زمان خروج بعد از دو عمل و زياد آمدن زمان غسل بعد از تيمّم، بايد رعايت شود اقليّت زمان مکث بدون طهارت به واسطه دو عمل، يا يکى از آنها در حال خروج از نزديکترين راه به خارج «مسجدين».و اگر زمانِ مجموع، ازيد و زمان يکى کمتر از زمان خروج است، اقتصار مى نمايد بر يکى از اين دو؛ پس اگر مساوى باشند اين دو در زمان، اقتصار بر غسل مى نمايد. و اگر زمان غسل، ازيد از زمان تيمّم باشد، اظهر تعيّنِ تيمّم است.و اگر زمان خروج، ازيد از زمان تيمّم و اقلّ از زمان غسل باشد، جايز نيست غُسل که مشتمل بر توقّفِ زايد است و متعيِّن است تيمّم براى حفظ مقدار زايد از فقدانِ مطلقِ طهارت.اگر تيمّم براى خارج شدن نمود، مى تواند با آن داخل شود در هر واجب و مستحبى که مى توانست با تيمّمى براى آن غايت، داخل در آن شود؛ و قصد آن غايت بالخصوص لازم نيست.[ شخص ] خارجِ از مسجد اگر متوقف شد اغتسالش بر دخول، اظهر وجوب تيمّم است براى دخول واجب براى اغتسال واجب در آن براى نماز واجب اگر متوقّف بر مکث در مسجد براى اغتسال باشد در صورت ضيق وقت على الاحوط. حايض و نفساء در وقتِ تکليفِ به غسل، مانند جنب هستند در حکم مفروضِ موجب طهارت.و حرام است ـ على الاحوط ـ داخل شدنِ جُنب، در مشاهد مشرّفه، اگر چه اقوى جواز است؛ و بهتر آن است که رواق را، به حکم مَشاهد قرار دهد.
ششم: داخل شدن در مسجد به جهت گذاشتن چيزى در آنها. و احوط آن است که چيزى از بيرون مسجد، يا در حال عبور از آن، در آن نگذارد، اگر چه جواز، اقوى است. و داخل شدن، به جهت برداشتن چيزى از مسجد، جايز است.
هفتم: خواندن چيزى از چهار سوره که در آنها سجده واجبه هست؛ و آنها سوره «اقرء»
1. اين احتياط در حرم و رواق در مکث و عبور، ترک نشود؛ و همچنين در حايض و نفساء.و سوره «و النجم» و سوره «الم تنزيل» و سوره «حم سجده» مى باشد؛ و فرقى نيست ميان آيه سجده و غير آن حتى «بسم اللّه » و بعض از آن على الاحوط هرگاه به قصد سوره سجده گفته شود. و مستحب است غسل نمودن براى رفع جنابت، هر چند امرى موقوف بر آن، تعلّق به مکلّف نگرفته باشد.
هشتم: واجب است غسل هرگاه نذر کرده باشد. و مثل نذر است شبه آن که عهد و يمين باشد.
مکروهات بر جنب
س . چيزهايى که مکروه است در حق جنب بيان فرماييد.
ج . چند چيز است: اوّل: خوردن و آشاميدن، مگر آن که وضو بسازد يا مضمضه و استنشاق نمايد؛ ولى آنچه رافع کراهت است، وضو است، پس از آن، شستن صورت و دست و مضمضه، پس از آن، شستن دست فقط. و استنشاق اعتبارى ندارد مطلقا.
دوم: خواندن زياده از هفت آيه از غير «سُوَر عزائم» از قرآن، و کراهت در خواندن هفتاد آيه بيشتر است. و بهتر آن است که هيچ نخواند تا از اين حالت بيرون رود؛ اگر چه کراهتِ خواندن، کراهتِ عبادتى است نه حقيقى، پس ترک خواندن، نه احوط
1 . اين احتياط در بعض «بسم اللّه » است، لکن اظهر، عدم جوازِ مطلق کلمات در سُوَر خاصّه است.و امّا بعض کلمه اگر چه متصل نباشد، پس محل تأمّل است، چه در اوّل کلمه باشد يا در اجزاى آن، چه نيّت تمام داشته يا نيّت بعض.
2 . دور نيست مراتب مستحبّات براى جنب که اراده اکل يا شرب نمايد، به اين ترتيب باشد:[ اوّل ] وضو، پس از آن شستن دست و مضمضه و استنشاق و شستن روى، پس از آن دست، يا مضمضه و استنشاق، پس از آن شستن دست و مضمضه،پس از آن شستن دست.اين چهار مراتب متفاوته مى باشند؛ و ظاهر، رفع يا تخفيف کراهت است به سبب وضو و شستن دست و مضمضه به نحوى که ذکر شد. و بودن استنشاق منضمّ با مضمضه و شستن دست مانند آنها، خالى از وجه نيست.
3 . بلکه از هفت آيه تا هفتاد آيه بنابر احوط در محلّ کراهت. و کراهت در زايد، اشدّ است از نسبت سابقه بر آن.است و نه اَوْلى.
سوّم: مسّ نمودن غير محلّ کتابت قرآن، مثل حواشى و سفيدى در ميان سطرها.
چهارم: خوابيدن، مگر آن که وضو بسازد، يا تيمّم بدل از غسل نمايد اگر آب نيابد، يا آن که نتواند استعمال آن نمايد؛ و افضل براى او تعجيل در غسل است هرگاه بتواند.
پنجم: خضاب نمودن به حنا و غير آن؛ هم چنان که مکروه است جنب نمودن خود را در حال خضاب پيش از تأثير بخشيدن آن.
مستحبّات غسل جنابت
س . امورى که مستحب است در حق شخص جنب در وقت غسل بيان فرماييد.
ج . مستحبّات در زمان غسل، چند چيز است:
اول: شستن دستها از مرفق سه دفعه پيش از غسل، يا از ذراع، يا از بند دست، اگر چه همه آنها در صورت عدمِ احتمالِ نجاست، دليل واضحى ندارد.
دوّم: مضمضه نمودن پيش از غسل، سه دفعه.
سوّم: استنشاق نيز سه دفعه، ولى سه مرتبه بودن، دليلى ندارد.
چهارم: کشيدن دست بر بدن به هر جايى که برسد، خصوصاً در ترتيبى؛ بلکه
1. متمکّن از اغتسال در زمان خوابيدن، وضو، رافع کراهت نوم او است؛ و غير متمکِّنِ از اغتسال در زمان خوابيدن، تيمّم بدل از غسل، رافع کراهت است براى او. و احوط در رفع کراهتِ خوابيدن براى متمکّن از اغتسال در آن زمان، اقتصار بر وضو؛ و براى غير متمکّن از آن در آن زمان، اقتصار بر تيمّم بدل از غسل است.
2 . يعنى نهايت تأثير.
3 . شستن از مرفق، به رجاى عمل به مستحبّ واقعى، مجزى است على اىّ تقدير و احوط است در عمل به اين مستحبّ؛ و استحباب يک دفعه هم بى وجه نيست.
4 . و لازمِ اين، عدم دليل است بر استحباب در غير صورت اغتراف از قليل؛ و محتمل است فرق بين مرفق و ذراع و کف در تعدّد ملاک استحباب و وحدت آن.
5 . دليل آن فقه الرضا ـ عليه السلام ـ است و کافى است در استحباب تثليث.
6 . استحباب در غير ترتيبى محلّ تأمّل است.سزاوار، آن است که کمال خاطر جمعى در رسيدن آب تحصيل نمايد.و مويى که احتمال بدهد که به جهت مجتمع بودن آن، آب به زير آن نرسد، به دست زدن و امثال آن آب را به زير آن برساند؛ و انگشتر و مانند آن را بيرون نمايد و به شکن هايى که در بعض جاهاى بدن اتفاق مى افتد، آب را برساند.
پنجم: استبراى به بول کردن از براى جنبى که منى از آن بيرون آمده باشد و اين نوع استبرا، شرط صحّت غسل نيست و فايده آن در بحث استبراى بول گذشت.و بدان که غسل جنابت، مجزى از وضو است، در هر چيزى که مشروط به وضو باشد.
حکم حدث اصغر در ميان غسل
و اگر در اثناى غسل نمودن، حدث اصغر رو دهد، اتمام غسل لازم نيست، بلکه
1 . يعنى زايد برآنچه واجب فعلى است ازدفع احتمالات خاصّه.و محتمل است استحباب، تعبّد محض باشد،يا آن که براى سدّ بابِ انکشافِ خلاف و عدمِ وصول آب بعد از انجام غسل باشد.
2 . و اين واجب است ظاهراً، مگر آن که ظاهر، وصول باشد.
3 . يا حرکت دهد در محل شستنِ آن؛ و اين واجب است ظاهراً، مگر در صورت مذکوره.
4 . مثل دو مورد سابق.
5 . و گذشت که با استبراى به بول، نفى احتمالِ منى بودنِ خارجِ مشتبه، مى شود در مواردى که احتمال خروج منى و وجوب غسل، مقارن احتمال عدم تکليفِ جديد باشد.و امّا اگر مقارنِ احتمالِ بول بودن باشد به نحو علم اجمالى، پس با سبق جنابت، اثرى ندارد و از محلّ بحث، خارج است. و با سبق طهارتِ مطلقه از جنابت و غيره و سبق دو استبرا، احتياط [ به ] غُسل و وضو معاً مى نمايد، به خلاف صورت استبراى منىِ فقط، که اکتفا به وضو مى نمايد؛ و با سبق طهارت از جنابت و محدث بودن به اصغر، اکتفا به وضو مى نمايد در صورت استبراى از منى به بول، وگرنه احتياطاً جمع مى نمايد بين وضو و غسل.و با شک در استبرا، حکم وجودى آن مرتب نمى شود.و غير قادر بر بول بعد از انزال ـ که محلّ بحث است ـ دور نيست که به حکم مستبرى باشد در صورتى که ناشى از مرض و نحو آن نباشد، لکن احتياط ترک نشود.و در جريان استبرا براى زن و حکم آن در صورت جنابت به انزال منى خودش، تأمل است و مورد احتياط است.کفايت مى کند استيناف آن به قصد آنچه بر او است واقعاً از غسل تامّ يا اتمام آن؛ و از براى نماز و مانند آن از چيزهايى که صحّت آنها مشروط به وضو است، وضو مى سازد على الاحوط.
دعاى بعد از وضو و غسل جنابت
و در تفسير امام حسن عسکرى ـ عليه السلام ـ مذکور است که هر که بعد از وضو يا غسل جنابت، اين دعا را بخواند، گناهان او بريزد، چنانکه برگ از درخت مى ريزد و به هر قطره اى از قطرات وضو و غسل او حقّ تعالى ملکى خلق نمايد که تسبيح و تقديس و تکبير و تهليل الهى کنند و صلوات بر محمد و آل محمد فرستند و ثوابش از او باشد و گناهانش آمرزيده شود: «سُبْحانَک اللّهُمَّ وَ بِحَمْدکَ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلاّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ و أَتُوبُ إِلَيْکَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ، وَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيـُّکَ وَ خَليفتُک بَعْدَ نَبِيِّکَ عَلى خَلْقِک ، وَ أَنَّ أَوْلِيائَهُ خُلَفاؤُکَ وَ أَوْصِيائَهُ أَوْصياؤُک».
3 . کيفيّت غسل
س . طريقه غسل کردن و واجبات آن را بيان فرماييد.
ج . غسل بر دو قسم است: ترتيبى و ارتماسى.
غسل ترتيبى
امّا ترتيبى عبارت است از سه شستن، اوّل: شستن تمام سر با گردن؛ دوّم: شستن طرف راست از بدن؛ سوّم: شستن طرف چپ از بدن.امّا بايد در شستن سر، چيزى از بدن را با گردن بشويد تا يقين نمايد به شستن تمام آن؛ و در شستن طرف راست، چيزى از گردن، بلکه تمام گردن على الاحوط و
1 . و احوط جمع بين استيناف به نحو مذکور و وضو است براى غايات خاصّة. و از جمله مستحبّاتِ غسل، اين است که آبِ مستعمَل در آن به قدر «صاع» ـ که چهار «مُدّ» است ـ بوده باشد.
2 . ظاهراً لازم نيست رعايت اين احتياط.طرف چپ را بشويد تا خاطر جمع شود در شستن تمام طرف راست و همچنين در شستن طرف چپ بايد نصف عورتين و ناف را با طرف راست بدن و نصف چپ را با طرف چپ بدن بشويد؛ و بهتر آن است که تمام آنها را با هر يک از طرفين بشويد.
س . ريختن آب يا دست کشيدن بر بدن، واجب است يا نه؟
ج . واجب نيست.
س . [ اگر ] در غسل ترتيبى به قصد سر و گردن، تمام بدن را در آب فرو بَرد و بعد طرف راست و بعد طرف چپ، کافى است يا نه؟
ج . بلى کافى است.
س . بعضى از عضو را ترتيبى و بعضى را ارتماسى بشويد چه صورت دارد؟
ج . جايز است بهر نحوى که باشد.
س . هرگاه تمام عضو در آب باشد و به قصد شستنِ هر عضوى، بدن را حرکت دهد در آب، جايز است يا نه؟
ج . بلى کفايت مى کند.
غسل ارتماسى
دوّم: غسل ارتماسى؛ و آن عبارت از شستن تمام بدن است، به فرو بردن در آب؛ و معتبر نيست فراگرفتن آب، تمام بدن را در يک حال حقيقى به نحوى که هيچ يک از اجزاى بدن را آب پيش از ديگرى فرا نگيرد، هم چنانکه کفايت نمى کند شسته شدن
1 . يعنى چيزى از طرف چپ را بشويد.
2 . با رعايت احتياط در مقدّمه علميّه نصف بدن در شستن هر دو طرف.
3 . لکن ترتيب ساقط نمى شود به نحوى که در وضو گذشت، بنا بر اعتبار ترتيب مذکور در غسل ترتيبى که موافق احتياط است.
4 . به نحوى که در وضو گذشت.تمام آن در يک دفعه عرفيّه، بلکه معتبر آن است که در همان فراگرفتنِ آبْ تمام بدن را، تمام آن شسته شود هر چند که پاره اى از اجزا پس و پيش شسته شود.و غسل ترتيبى، افضل از غسل ارتماسى است.
4 . آنچه که در غسل، معتبر است
و معتبر است در غسل چند چيز:
اول: نيت؛ و معتبر است در آن قربت، چنانکه در وضو شنيدى، و تعيين غسلجنابت از ساير غسلها.و جايز است جمع نمودن ميان چند غسل در يک عمل، به قسمى که در وضو گذشت.و بايست که اوّلِ عمل در هر يک از ترتيبى و ارتماسى، با نيّت باشد، به تفصيلى که در نيّتِ وضو دانسته شد با استمرار قصد تا آخر عمل.
1 . و احوط ناوى بودن غسل است از اوّل شروعِ در ارتماس تا زمان تحقّق ارتماس کلّ.و همچنين در ساير لوازمِ دفعى بودن ارتماس، يا تدريجى بودن آن، رعايت احتياط شود، اگر چه صحّتِ تدريجى، مستلزم صحّت دفعى است به اولويّت، يعنى انغسال کلّ در زمان واحد بدون فرق بين حدوثى آن و بقايى آن، پس نيّت در آن زمان، کافى است با وصول آب به کلّ با شرايطش و عدم موانعش در زمان واحد.و احوط اين است که تخليلات لازمه، در زمان ارتماسِ همه بدن، با نيّتِ واجب انجام بگيرد. و اَحوط جمع بين غَسل لَمعه و اعاده اصل غُسل است در لَمعه منسيّه اگر فرض شود در حال غُسل، اگر چه کفايتِ همان مقدار، خالى از وجه نيست.
2 . چنانچه مستفاد مى شود از امر به خصوصيّت ترتيبى و عدم امر به خصوصيّت ارتماسى با آن که اجزاى آن، مستفاد است. و احوط است استحباباً به ملاحظه تخليلات لازمه و لُمعه منسيّة و آنچه در آنها محتمل است از خلاف فتوى.و استحباب مذکور و احتياط مذکور، در وقتى است که موجب تعيّن در يک قسم خاص، محقّق نباشد.
3 . و همچنين در سائر اغسال مختلفه در نوع، از همديگر و لزوم تعيين در تقدير تعدّد ما فى الذّمه و جواز تفکيک در امتثال به اتيان متعدّد است نه مطلقا.
4 . با قصد همه آنها با عناوين آنها.
5 . و در نيّت ارتماسى، احتياط مذکور شد.
6 . يعنى حکماً؛ و در ارتماسى به طور مذکورِ از احتياط، محلّى براى استدامه و عدمش نيست، و همچنين در صورت اختيارِ دفعى بودن ارتماسى.
دوّم: شستن تمام ظاهر بدن و وانگذاشتن چيزى از آن اگر چه بسيار کم باشد. و لازم است زايل نمودن هر چيزى که نگذارد آب به ظاهر بشره برسد و دست ماليدن به هر چيزى که بدون دست ماليدن و نحو آن، آب به آن نرسد، چون موى انبوه.و جبيره، حکم بدن را دارد، به بيانى که در وضوى صاحب جبيره گذشت. و واجب نيست شستن موى و کفايت نمى کند شستن آن از شستن خود بشره؛ و مويى که از توابع بشره است، شستن آن، خالى از قوّت نيست و بهتر شستن چيزهايى است که از ظاهر بدن بودن آن، معلوم نيست.
سوّم: رعايت نمودن ترتيب در غسل ترتيبى، چنانکه مذکور شد.
چهارم: مباح بودن آب؛ و در مقدّمه کتاب دانستى که غيرِ آبِ مطلقِ پاک، چيزى را پاک نمى کند و وضو و غسل، به غير آن، جايز نيست.
پنجم: مباح بودن مکانى که در آن غسل مى کند و همچنين ظرفى که به آن، آب بر بدن خود مى ريزد و جايى که آب غسل در آن ريخته مى شود، چنانکه در وضو گذشت.
ششم: آن که خود، بدن خود را بشويد با قدرت و تمکّن.
هفتم: آن که مانعى از شستن نداشته باشد؛ و بيان آن در وضو گذشت.
هشتم: پاک بودن بدن پيش از شستن؛ بلى شستن سر و گردن هرگاه پاک باشد، موقوف بر پاک بودن ساير اجزاى بدن نيست.
1 . يعنى وجوب شستن آن با شستن بَشَره.
2 . بلکه احوط است در غير مورد استصحابِ باطن بودن و لازم است در مورد استصحاب ظاهر بودن.و ازاله يقينيّه در آنچه مستصحب است حايل بودن آن، لازم است. و در مشکوک، احوط فحص است تا اطمينانِ به عدم [ حاصل شود ]، به نحوى که در وضو مذکور است.
3 . و همچنين اباحه مکان غسل و مصبّ آب غسل و ظرف آب غسل.
4 . يعنى شستن عضو؛ و آن احتياط است.
5 . و همچنين هر جزءِ عالى نسبت به سافل، بلکه اجزاى عرضيّه ايضاً فى الجمله.و احوط اين است که پيش از غُسل، تمام بدن پاک باشد اگر چه سبق طهارت از خبث بر طهارت از حدث وجهى ندارد، بلکه مقارنت و حصول هر دو در آب کثير به سبب واحد، در آنِ واحد، کافى است.
اشتراک و افتراق وضو و غسل
و احکام جبيره به بيانى که در وضو گذشت، در غسل جارى است. و احکام هر دو يکى است مگر موالات، که در غسل ترتيبى، لازم نيست؛ و متفرّق ساختن آن به هر قسم، جايز است؛ و بهتر پى در پى به جا آوردن آن است، بلى واجب مى شود به نذر و شبه آن و به تنگ شدن وقت و اَمثال آن ولکن در اين حال اگر پى در پى نشويد، غسل صحيح است.
5 . غسل هاى مستحب
س . اغسال مندوبه را بيان فرماييد.
ج . بدان که اغسال مندوبه،بسيار است؛و دورنيست که عدد آن،منتهى به صد غسل بشود؛و معروف از آنها چند غسل است که در اين مختصر،ذکر مى شود و آنها هم بر سه قسم است:
غسل هاى مستحب زمانى
قسم اول: اغسالى که تعلّق به زمان دارد و آنها چند غسل است:
اول: «غسل جمعه» و وقت آن، بعد از طلوع فجر صادق از روز جمعه است تا وقت
1 . ندباً
2 . لکن موافق احتياط است.
3 . و سزاوار نيست که محلّ نزاع باشد.
4 . يعنى جبيره در محلّ غَسل وضوئى.
5 . با بقاى امر به غُسل و اتّحاد ابعاض در قصد غُسل و غايت مقصوده على الاحوط.
زوال. و از زوال تا آخر روز شنبه، آن را قضا مى نمايد؛ ولى دخول شب شنبه معلوم نيست، بلکه خلاف ظاهرِ بعض اخبار است؛ و احوط آن است که به جا آورد به قصد قربت نه قضا، تا آخر روز جمعه.و اگر بترسد که در روز جمعه، متمکّن از غسل نشود، در روز پنجشنبه، جايز است که به نيّتِ تقديم به جا آورد و همچنين است حال در شب جمعه، لکن هرگاه متمکّن شد از اعاده آن در روز جمعه پيش از زوال، اعاده نمايد و اگر متمکّن نشد که در وقت، اعاده نمايد، لکن در خارج وقت، متمکن از قضا شد، اکتفا مى کند به آنچه پيش به جا آورده است.
دوّم و سوّم: غسل روز عيد «فطر» و روز عيد «قربان» است.
چهارم: غسل روز «عرفه» است.
پنجم: غسل روز «ترويه» که هشتم ذى الحجّه است.
ششم: غسل روز «عيد غدير» که هيجدهم ذى الحجّه است.
هفتم: غسل روز «مباهله» و آن بيست و چهارم ماه ذى الحجّه است.
هشتم: غسل روز «مبعث» و آن بيست و هفتم ماه رجب است.
نهم: غسل روز مولود حضرت پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و آن، هفدهم ربيع الاول است بنا بر مشهور.
دهم: غسل عيد «نوروز» است.
يازدهم: غسل در ماه رجب و آن اول ماه و نيمه و آخر ماه و در شب هر يک از اينها است.
دوازدهم: غسل شب نيمه شعبان.
1 . به قصد وظيفه فعليّه على الاحوط در بين زوال و شب.
2 . محلّ تأمل است.
3 . در تمکن بعد از زوال، رعايت احتياط مقدّم بشود. و بعض اَغسال مذکوره در ذيل در اصل يا خصوصيت، مورد احتياط به اتيان به رجاى مطلوبيت است.
سيزدهم: غسلِ در ماه مبارک رمضان، در اوّل ماه است و در شبهاى طاق از آن؛ و مؤکّد است در شبهاى قدر و شب نيمه و شب هفدهم و بيست و پنجم و بيست و هفتم و بيست و نهم.
و ظاهر اين است که در هر شبى از شبهاى دهه آخر، مستحبّ باشد. هم چنان که ظاهر اين است که در شب بيست و سوّم اگر در اوّل شب، غسلِ آن را به جا آورد، مستحب است که در آخر شب، غسل ديگر به جا آورد.
چهاردهم: غسل شب عيد فطر.و از براى اغسال مذکوره، در اوقات مزبوره، وقت معيّنى نيست، اگر چه بهتر آن است که در اوّل وقتِ آن به جا آورد و حدث اصغر يا اکبر ناقض هيچ يک از آنها نيست، يعنى موجب اعاده آن در وقت نيست.
غسل هاى مستحب مکانى
قسم دوّم: غسلى است که تعلّق به مکان دارد؛ و آنها در چند جا است:
اول: به جهت داخل شدن به مکه مکرمه.
دوّم: به جهت داخل شدن در خانه کعبه معظمه.
سوّم: به جهت داخل شدن مسجدالحرام.
چهارم: به جهت داخل شدن مدينه مشرفه.
پنجم: به جهت داخل شدن مسجد حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ
ششم: از براى داخل شدن روضه مقدّسه حضرت پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ. لکن استحباب غسل از جهت مکانيّت، معلوم نيست.
غسلهاى مستحبّ قبل از انجام عملى
قسم سوّم: اغسالى که از براى افعالى چند مستحبّ شده و آنها چند چيز است:
از براى اِحرام و طواف و وقوف به عرفات و وقوف در مشعر، و از براى نحر و قربانى کردن و سر تراشيدن؛ و از براى زيارت حضرت پيغمبر و ائمه «صلوات اللّه عليهم»؛ و از براى اين که بخواهد امام ـ عليه السلام ـ را در خواب بيند تا بدين واسطه مقام خود را بشناسد؛ و از براى توبه از معاصى اگر چه صغيره باشد؛ و از براى طلب حاجت؛ و به جهت استخاره، يعنى از خدا طلب تقدير خير در امور کردن؛ و اين دو غسل، مختص به نماز حاجت و استخاره نيست، بلکه در مطلق طلب حاجت و غير، جارى است و اکتفا به اينها کرديم.
غسلهاى مستحبّ بعد از انجام عملى
س . از اغسال مسنونه، بعد از حصول فعلى از افعال وارد شده است يا نه؟
ج . بلى وارد است و از جمله از براى قضاى مفرِّط با احتراق تمام قرص و احوط وجوب غسل است. يا رفتن به جهت ديدن دار کشيده شده يا کُشتن چلپاسه است، پس از براى آن، زمان معيّنى نيست و در تمام عمر، وقت آن باقى است.
وقت اغسال فعليّه و ناقض آنها
و آنچه از براى به جا آوردن عملى است بعد از غسل از قبيل غسل زيارت يا غسل به جهت نماز حاجت و شبه اينها، پس اقوى اين است که غسل در اوّل روز، کفايت مى کند تا آخر آن و همچنين در اولِ شب غسل نمودن مجزى است از براى عمل در آخر شب، بلکه مى توان گفت به غسلى که در روز به جا آورده، مى تواند شب، عمل آن را به جا آورد و همچنين به عکس.
و منتقض نمى شود غسل مذکور، به خوابيدن پيش از عمل على المعروف؛ولى احوط تجديد است؛ اما غير خواب از ساير نواقض، پس اقوى آن است که به سبب
1 . در کسوف و خسوف.
2 . اين احتياط لازم نيست و همچنين است غسل مولود.
آنها غسل منتقض مى شود.
1 . لکن بدون فرق بين خوابيدن و غير آن؛ و همچنين در اغسال مکانيّه به خلاف زمانيّه بنا بر اظهر.