فصل دوم:احکام نجاسات

فصل دوم:احکام نجاسات

فصل دوّم :احکام نجاسات

س . نجاسات، چند چيز است؟

ج . نجاسات، ده چيز است:

بول و غايط

اوّل و دوّم: بول و غايط است از هر حيوان حرام گوشتى که خون جهنده داشته باشد، خواه در اصلِ نوع، حرام گوشت باشد، يا به واسطه امر خارجى، حرام شود، چون حيوان نجاست خوار يا حيوانى که آدمى او را وطى نموده.و بول و غايط حيوان حلال گوشت، پاک است و فرقى در انواع حيوانات نيست، لکن در بول و خرءِ حيوان حرام گوشت اگر پرنده باشد، اشکال است.

1 . و آنچه از غير مأکول اللحم که خون جهنده ندارد و در اجتناب از آن عسر و حرج نيست، محل احتياط است با داشتن گوشت و فضله خاصّه.

2 . يعنى نجاست مخصوصه خوار که عذره انسان باشد بدون اختلاط تا حدّ مخصوص قبل از استبرا. و در گوسفندى که شير خوک خورده باشد تا حد اشتداد و نحو آن، احتمالِ لحوق به جلاّل است در نجاست بول و خرء.

3 . و همچنين در آدمى. و اظهر در بول طفل شيرخوار قبل از اين که غذاخوار باشد، اين است که غَسلِ در آن، به پاشيدن آب محقّق مى شود بدون حاجت به علاجى در ازاله عين؛ و احوط رعايت ساير امور معتبره در غسل است، غير آنچه راجع به خفّت و غلظت نجاست است.و خفّاش ـ که آن را در عرف عجم، «شب پره» و «شب کور» مى گويند ـ حرام گوشت است و اقوى طهارت بول و خرء او است؛ لکن پرستوک، حلال گوشت و فضله اش پاک است.

منى

سوّم: «منى» از هر حيوانى که خون جهنده داشته باشد، نجس است، خواه حرام گوشت باشد يا نه. و منىِ هر حيوانى که خون جهنده ندارد، پاک است.

ميته (مردار)

چهارم: ميته حيوانى که صاحب خون جهندهباشد و همچنين هر جزئى از آن که زندگانى در آن قرار گيرد.و آنچه از حيوانات زنده جدا مى شود و حيات در آن حلول نموده نجس است؛بلى پوستى که از لب يا جوش بدن يا سر کچل يا بدن جَرب دار جدا مى شودپاک است؛ و همچنين جزئى که از بيخ مو، وقت جدا شدن آن به واسطه شانه زدن و شبه آن جدا شود، پاک است.و نافه مشکى که از آهوى زنده جدا مى شود، پاک است؛و امّا اگر از آهوى مرده

1 . اقوى نجاست است.

2 . احتياط در اجتناب از بول و خرءِ «خشّاف» ـ که «خفاش» هم گفته شده است ـ ترک نشود.

3 . اگر چه حيوان آبى، صاحب خون جهنده باشد على الاظهر. و فرقى بين غير آدمى و آدمى نيست على الاظهر الاحوط در نجاست، مگر آن که بعد از تغسيلِ ميّتِ از آدمى باشد؛ و استثناى کسى که وظيفه، تقديم غسل اوست بر موت، و معصوم ـ عليه السلام ـ و شهيد، خالى از وجه نيست.

4 . احوط در مذکورات و امثال آنها، اقتصار بر موارد عسر و حرج در اجتناب، يا ثبوت سيره در معامله طهارت [ با ] آنها است.

5 . به انفصال يا اخذ بعد از استکمال که علامت استقلال و خروج از جزئيّت است على الاظهر؛ و همچنين است منفصل بعد از موت، يا مأخوذ از ميّت بعد از کمال على الاظهر؛ و در غير اين صورت، فاره نافه، محکوم به نجاست است. و احتياط در مشکى که محتمل است انجماد آن بعد از حکم به نجاست فاره ملاقيه آن باشد، ترک نشود در غير مأخوذ از سوق مسلم يا يد مسلم، واللّه العالم.

و در صورت شکّ در حال «نافه» در حين اخذ، ممکن است حکم بنمايد به استصحاب عدم مخصّص از حکم عمومىِ جزء مبانِ از حىّ يا ميّت اگر معارض شود به استصحاب عدم قطع تا زمان کمال، که معارضِ استصحاب عدم کمال الى زمان القطع است در مجهولَىِ التاريخ.و در تقدير معارضه با عدم جريان ـ به جهت مثبتيّت با فرض عدم خفاى واسطه ـ مرجع «اصالة الطهاره» است نه «اصالت عدم التذکيه»، که در غير مذکّى يقيناً حکم به طهارت مى شود. باشد، پس در آن اشکال است و احوط اجتناب است، لکن نافه اى که از دست مسلم گرفته شود، پاک است، اگر چه قطع حاصل نشود که آن از آهوى زنده، منفصل شده است. و جزئى که در آن حيات حلول نمى کند، مانند شاخ و استخوان و مو و غير اينها، پاک است.و تخمى که از شکم ميته مرغ بيرون آيد، پاک است اگر پوست روى او سخت شده باشد،خواه از حرام گوشت باشد يا غير آن؛ بلى هرگاه ملاقات نموده باشد با ميته در حال رطوبت، در چنين وقتى، شستن لازم است. و «انفحه» که شيردان برّه و بزغاله است پيش از آن که شيرخوار بشوند با شير مايه اى که در اوست، احوط اجتناب است، اگر چه اقوى عدم است؛ و اگر ملاقات با ميته نموده باشد در حال رطوبت، نجس است و به شستن پاک مى شود.

1 . بلکه اگر قطع حاصل نشود که از قسم محکوم به طهارت است، چنانچه ذکر شد در حاشيه سابقه.

2 . تقييد، مبنى بر احتياط است در صورت صدق بيضه بدون قيد عرفاً و مانعيّت جلد رقيق از سرايت نجاست ميته. و رفع نجاست عَرَضيّه در صورت حکم به طهارت ذاتيّه، محتاج به شستن جلد است.

3 . بلکه پيش از آن که علف خوار بشوند.

4 . احوط اجتناب از ظاهر ظرف است در غير مأخوذ از مذکّى اگر چه به اماريّت يد مسلِم يا سوق مسلِم باشد. و اِنفحه غير مأکول، خالى از اشکال نيست طهارت آن. و شير در پستان ميته، اجتناب از آن لازم است خصوصاً در شير غير ماکول اللحم.و امّا نجس العين مثل کافر و سگ و خوک، پس هيچ يک از [ اجزاى ] آنها پاک نيست، خواه در حال حيات و خواه در حال ممات، چه اجزايى بوده باشد که حيات در آن قرار گرفته باشد و چه غير آنها باشد.

خون

پنجم: خون حيوانى که خون جهنده دارد هر چند از رگ نباشد، چه حلال گوشت و چه حرام گوشت.و خون ماهى و خون هر حيوانى که خون جهنده ندارد، پاک است. و خون پشه در حينى که از بدن انسان مى خورد و هنوز جزء بدن پشه محسوب نيست، احتياط در او لازم است.و همچنين پاک است خونى که از غير حيوان [ باشد ]، مانند درخت معروفى که در روز عاشورا از آن خون مى آيد. و از اين قبيل است خونى که در واقعه جناب سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ ديده شده؛ و همچنين خونى که از جمله آيات حضرت موسى بن عمران ـ عليه السلام ـ بوده، پاک است.و امّا خون علَقه که منشأ صورت حيوانى است، نجس است.و خون تخم مرغ، محکوم به نجاست و وجوب اجتناب است على الاحوط،اگر چه طهارت آن، خالى از وجه نيست.

1 . اظهر طهارت آن است؛ و اگر از غير مأکول اللحم طاهر ذاتى باشد، پس احتياط ترک نشود.

2 . در آدمى و ساير حيوانات حتى نطفه مستحيله به خون در تخم مرغ، على الاحوط.

3 . اگر چه معلوم باشد که مستحيل از نطفه نيست و اين احتياط ترک نشود.

حکم خونِ باقى مانده بعد از تذکيه

و خونى که بعد از تذکيه حيوان ماکول اللحم در بدن آن مى ماند بعد از بيرون رفتن خون به قدر متعارف، پاک است به شرط آن که در جزءِ حلالش باشد، چون گوشت؛ امّا آنچه در غير آن باشد ـ چون سپرز ـ پس آن، محل اشکال است؛ و احوط اجتناب است.و هرگاه خونى که عادت به بيرون آمدن در وقت تذکيه قرار گرفته باشد از آن خارج نشود، نجس است، [ و ] به سبب مخلوط شدن با خون ديگر، آن را هم نجس مى کند.و اقوى اين است که از خون باقى مانده در بدن غير مأکول اللحم بعد از خروج خون متعارف، اجتناب نمايد.و در طهارت خون بچّه اى که در زمان تذکيه در شکم مادر بوده، اشکال است و احوط اجتناب است؛ چنانچه طهارت آن خونى که در حال جارى شدن خون از محل ذبح، داخل شکم حيوان مذبوح شده و در آن جا مانده، محلّ اشکال است، بلکه اجتناب از آن لازم است.

خون مشتبه

و هرگاه حال خون از باب طهارت و نجاست، مشتبه شود ـ مثل اين که نداند از صاحب خون جهنده(7) است يا غير آن ـ پاک است اگر مسبوق به نجاست نباشد. و اگر مشتبه

1 . چه ذبح شرعى باشد، يا نَحر.

2 . و طهارت آن، خالى از وجه نيست.

3 . يعنى خون ديگر را و ظاهرِ آنچه را که ملاقات با خون کرده است از گوشت و غير آن.

4 . بلکه اظهر، طهارت است.

5 . محل احتياط، خونى است که عادتاً از مذبوح خارج مى شود، نه خون داخل گوشت و مانند آن.

6 . اجتناب از آن و ملاقى آن خون.

7 . و اگر نداند که حيوانى، خون جهنده دارد يا نه، رجوع به امارات معتبره نمايد على الاحوط؛ و اگر نبود اماره معتبره، عمل به اصالة الطهاره در شبهات موضوعيّه مى نمايد.

بشود که از خون باقى مانده در بدن حيوان بعد از بيرون رفتن خون تذکيه است يا غير آن، احوط اجتناب است.

سگ و خوک

ششم و هفتم: سگ و خوک است هرگاه آبزى نباشد، پس هر جزئى از آنها، چه حيات در آن حلول بکند يا نه ـ مانند مو و ناخن و همچنين لعاب دهن و شير و ساير فضلات آنها ـ همه نجس است، و اما سگ و خوک آبى، پاک است.

شراب

هشتم: شراب، خواه از انگور باشد يا غير آن. و هر مست کننده اى که در اصل، روان باشد، نجس است. و امّا بنک و چرس و مانند آنها از هر چيزى که در اصل، روان نباشد، هر چند او را ممزوج به آب کنند، پاک است اگر چه به آب بجوشد.

فقّاع

نهم: فقّاع، و آن شراب مخصوصى است که غالب افراد او از جو مى باشد، و مست

1. و در متولّد از دو حيوان، رعايت مى شود صدق اسم؛ و در صورت شک در صدق و عدم علم به نجاست، محکوم به طهارت است در صورت علم به طهارت مادر؛و در غير صورت علم به طهارت مادر،احتياط ترک نشود،اگر چه طهارت آن،خالى ازوجه نيست به حکم اصلِ جارى حتى در صورت علم به نجاست مادر على الاظهر.و اظهر طهارت است درثَعْلَب وارنَبْ و فأره و وَزَغه.

2. يعنى در اصل، روان باشد با صفت اسکار کثير از آن؛ و انجماد بعد از تحقّق اين دو صفت، موجب طهارت آن نمى شود،على الاظهر. و مجرّد زوال اسکار، بعد از تحقّق اسکار در مايع، موجب طهارت نمى شود، على الاحوط. و گذشت حکم عصير عنبى بعد از جوشانيدن و قبل از تثليث.

کننده نيست، و او را مى گذارند تا در آن، غليان و جوششى حاصل شود؛ و آن غير ماء الشعيرى است که معمول اطبّا است.

کافر

دهم: کافر و آن کسى است که بر غير دين اسلام باشد، مانند يهود و نصارى و مجوس و دهرى، يا آن که با اختيار اسلام، انکار ضرورى دين اسلام نمايد يا صادر شود از او

1. ظاهر اين است که اسکار خفيف در کثير آن، براى متعارف از مزاجها مخفى است بر غالب، لذا ارشاد و تنبيه در روايات به آن شده است، و بعيد است حرمت و نجاست براى شراب غير مسکر. و همچنين ظاهر، عدم اختصاص به آن است که متّخذ از جو باشد، بلکه عبرت، به صدق اسم فقّاع با علم به وجود خاصيّت مسمّى به اين اسم در زمان صدور روايات است.

و همچنين اظهر، عدم حدوث وضع جديد است براى فقّاع نسبت به وضع سابق و در زمان صدور روايات.

2. و اولاد کفار، تابع ابوين، در نجاست هستند. و اقرب عدم لحوق به زنا در دين ابوين است؛ پس ولدالزنا از کافرَين، طاهر است به حکم اصل؛ و همچنين از مسلمَين يا از احد الابوين که مُسلم باشد؛ چنانچه ظاهرِ اطلاقِ منسوب به مشهور است از طهارت ولد الزنا. و چون به حکم تبعيّت نيست على الاظهر بلکه به حکم اصل است، پس در صورت ثبوت تبعيّت براى احد الابوين، اصل جارى نيست، بلکه به حکم دليل، عمل مى شود؛ پس اگر احد المتولَّد منهما زنا از او محقّق نباشد، ولد به او ملحق مى شود و اسلام در متکافئين در حليّت، مرجّح است.

3. در صورت منافات با بقاى تصديق به وحدانيّتِ خالق، يا بقاى تصديق به نبوّت. و از اين باب است ـ على الظاهر ـ کفر نواصب و غلات و خوارج، کسانى از ايشان که کفرشان و نجاستشان، اجماعى است.و کفر مجسِّمه و مجبِّره و مفوِّضه، مبنى بر اندراج در اصل مذکور است؛ پس اگر مندرج است ولو در خصوص بعض از ايشان، کافر و نجس مى باشند، والاّ محکوم به طهارتند.و همچنين سابّ النبىّ والائمة المعصومين ـ عليهم السلام ـ که عداوت عمليّه و انکار عملى است مودّت واجبه بالضرورة را و موجب نصب است. و امّا مجّرد وجوب قتل، پس موجب ارتداد است اگر حد نباشد. و حکم ولد زنا در حال عدم بلوغ و عدم وصف اسلام گذشت؛ امّا با بلوغ و وصف اسلام، پس اظهر ـ کما هو المشهور ـ طهارت ايشان است و همچنين با وصف اسلام قبل از بلوغ بنا بر شرعيّت عبادات ايشان با فرض عدم حکم به طهارت بدون وصف.و اقرب القولين و احوطهما در ذمّى، نجاست است، چنانچه در متن مسطور است. و مراد از خارجى در متن، خوارج است. و مرتدّ بعد از زوالِ ارتداد به توبه و اسلام، طاهر است حتى فطرى على الاظهر.و حکم ثعلب و ارنب و وزغه که عبارتند از: روباه و خرگوش و چلپاسه، گذشت. و اظهر طهارت مُسوخات است در غير معلوم الطهاره أو النجاسه، چنانکه گذشت.گفتار يا رفتارى که اقتضاى کفرِ او نمايد، مثل سوزانيدن قرآن «العياذ باللّه » يا ناسزا گفتن بر يکى از اهل عصمت ـ عليهم السلام ـ .و جميع اقسام کفر: از حربى و ذمّى و خارجى و غالى و ناصبى و مرتدّ، خواه فطرى و خواه ملّى و غير ايشان، نجس مى باشند.و نجاسات، منحصر در اين ده چيز است بنا بر اصحّ؛ و غير اينها از روباه و خرگوش و موش و چلپاسه و عقرب و مسوخات و ولد الزنا، پاک است و بهتر اجتناب است از جميع.و با عرق جنب از حرام، نماز جايز نيست و احوط اجتناب است از آن، اگر چه طهارت آن خالى از قوّت نيست و از عرق شترجلاّل، بلکه نجاست آن، خالى از قوّت نيست، بلکه نجاست مطلق حيوان جلاّل على الاحوط.

و آهن پاک است بى اشکال و مستحب است بعد از استعمال در ناخن گرفتن و سر تراشيدن، اين که محل را به آب، مسح نمايد.

1. قبل از جفاف على الاظهر الاَحْوط؛ و طهارت آن، قوى و موافق با اصل است.

2. بنا بر احتياط، و طهارت، خالى از وجه نيست، و اظهر طهارت جلاّل است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

فصل پنجم : احکام وضو

No image

فصل ششم : احکام غسـل

No image

1 . حیض

No image

2 . نفاس و احکام آن

No image

3 . استحاضه و احکام آن

پر بازدیدترین ها

No image

1 . حیض

No image

2 . نفاس و احکام آن

No image

فصل دوم:احکام نجاسات

Powered by TayaCMS