گفتار در نذر

گفتار در نذر

گفتار در نذر

مساءله 1 - نذر عبارت است از ملتزم شدن بانجام عملى براى خاطر خدا به نحوى مخصوص و نذر بصرف نيت و تصميم منعقد نمى شود، بلکه بايد صيغه آن به زبان جارى گردد و صيغه آن هر عبارتى است که فعلى يا ترکى را براى خاطر خدا گردن بگيرد باينکه مثلا بگويد: (براى خدا باد بعهده من که روزه بگيرم و يا شرب خمر را ترک کنم )، و آيا در صيغه نذر بزبان آوردن نام (الله ) بخصوص معتبر است و يا ساير اسمائى که مختص به خداى تعالى است و در سوگند گذشت نيز کفايت مى کند ظاهر اين است که آن اسماء نيز کفايت مى کند و بعيد نيست که نذر به زبانهاى ديگر يا عبارتى که مرادف عبارت بالا باشد مخصوصا از کسى که عربى نمى داند منعقد شود، و اگر بگفتن (بعهده من باد) اکتفاء کند نذر منعقد نمى شود هرچند که در دلش اين را گذرانده باشد که اين تعهدش براى خاطر خدا است و اگر بگويد: (نذرکردم براى خدا روزه بگيرم ) و يا بگويد: (براى خدا باد که روزه يکروز را نذر کنم ) منعقد شدن نذرش اشکال دارد و احتياط ترک نشود.

مساءله 2 - در ناذر بلوغ و عقل و اختيار و قصد و نداشتن حجر در متعلق نذر معتبر است ، پس از کودک هرچند مميز و هر چند ده سال نذر منعقد نمى شود و از مجنون مادام که جنونش برطرف نشده و يا ادوارى که در دور جنونش ميباشد و از مکره ، کسى که با تهديد وادار به نذر شده باشد و از مست و بلکه از کسى که عصبانى شده و به حدى غضب کرده که بدون قصد نذر کرده منعقد نمى شود نذر سفيه محجور عليه هم درصورتى که ارتباطى با مال او داشته باشد هرچند در ذمه صحيح نيست از مفلس محجور عليه هم در صورتى که متعلق نذرش همان مالى باشد که از تصرف در آن محجور شده و حق غرما (طلبکاران ) بآن تعلق گرفته باطل است .

مساءله 3 - نذر زوجه با منع شوهر صحيح نيست ، حتى در صورتى که متعلق نذر او اموال خود او باشد و هرچند که عمل به نذر مانع از حق شوهر نباشد، بلکه ظاهر اين است که نه تنها منع شوهر مانع است بلکه انعقاد آن مشروط به اذن او است حال اگر اجازه داد او نذر کرد منعقد مى شود و بعد از آن نمى تواند نذر او را منحل کند و يا از وفاء به آن جلوگيرى نمايد، اما نذر فرزند بنابر اظهر مشروط به اذن پدرش نيست ، پدر نه مى تواند نذر فرزند را منحل کند و نه او را از وفاى به نذرش جلوگيرى نمايد.

مساءله 4 - نذر سه قسم است يکى نذر بر و ديگر نذر زجر و سوم نذر تبرع و بعبارت ساده تر يکى نذرى که صاحبش را وادار بکار نيکى کند و ديگرى نذرى که او را از کار بدى مانع شود، و سوم نذرى که مطلق باشد، قسم اول را نذر تلافى نيز مى نامند که انگيزه بر عقد آن يا شکر نعمت دنيائى و يا اخروى است مثل اينکه بگويد: (اگر خداوند پسرى به من مرحمت کند براى رضاى او بر من باد فلان و فلان ) و يا بگويد: (اگر موفق به زيارت خانه کعبه شوم براى خدا باد بر ذمه من که چنين و چنان کنم ) و يا انگيزه دفع بليه مثل اينکه بگويد: (اگر خداى تعالى بيمارم را شفا دهد براى خدا باد به عهده من که چنين و چنان کنم )، و اما نذر زجر عبارت است از نذرى که انگيزه آن ترک عملى حرام يا مکروه باشد و نفس خود را از ارتکاب آن عمل بازدارد مثل اينکه بگويد: (براى خدا باد به عهده من که هرگاه عمدا دروغ بگويم و يا در آب بول کنم اينکه چنين و چنان کنم و ياانگيزه انجام واجب يا مستحب باشد تا نفس را از ترک آن زجر و منع نمايد (مثل اينکه بگويد براى خدا باد به عهده من که اگر مثلا نماز صبحم را قضاء کنم و يا عزادارى خامس آل عبا (ع ) را ترک کنم چنين و چنان کنم )، و اما نذر تبرع نذرى است که متعلق ندارد و نمى گويد اگر چنين شد بلکه مى گويد: (براى خدا باد بر عهده من که مثلا فردا را روزه بگيرم ).اشکال و اختلافى نيست در اينکه دو قسم اول منعقد مى شود و در انعقاد سومى دو قول است که اقوى آن است که منعقد مى شود.

مساءله 5 - در متعلق نذر شرط است : اينکه مقدور صاحب نذر باشد و اينکه طاعتى از طاعات از قبيل نماز و روزه و حج و امثال آن که قصد قربت در آنها معتبر است بوده باشد و يا امرى باشد که شرع مقدس آن را ممدوح دانسته و مردم را به انجامش تشويق نموده و تقرب بآن صحيح باشد يعنى بتوان آن را بقصد قربت انجام داد نظير زيارت مؤ منين و تشييع جنازه و عيادت مرضى و امثال آن ، بنابراين نذر در انجام همه واجبات و مستحبات منعقد مى شود هرچند که واجب کفائى باشد همچنانکه در ترک همه محرمات و مکروهات هيچ است ، و اما در مباحات نظير خوردن يا نخوردن طعام اگر معناى راجحى را قصد کرده باشد نظير قوت گرفتن براى عبادت و يا نخوردن غذا به منظور جلوگيرى نفس از فوران شهوت و اشکالى نيست در اين که منعقد است ، همچنانکه اشکالى نيست در اينکه هر جا متعلق نذر چه فعل و چه ترک به خاطر مقترن شدن به بعض عوارض مرجوح شده باشد منعقد نمى شود ولو رجحان دنيوى باشد، و اما اگر از عمل مباح جهت راجحى را قصد نداشته باشد و عارضه اى هم باعث رجحان آن يا مرجوحيتش نشده باشد ظاهرا نذر آن جا منعقد نمى شود ولکن ترک احتياط در آن سزاوار نيست .

مساءله 6 - در مسئله چهارم دانستى که نذر يا مشروط است يا غير مشروط و مشروط هم يا شکر است و يا زجر و منع ، حال بايد دانست که شرط در نذر شکر يا عمل خود ناذر است و يا فعل غير او است و يا فعل خداى تعالى است که در هر سه قسم بايد آن فعل امرى باشد که صلاحيت شکر داشته باشد تا ناذر آن را به عنوان تلافى عمل کند، پس اگر فعل خود ناذر است بايد طاعت خدا يعنى عملى واجب يا مستحب و يا ترک حرام يا ترک مکروهى باشد تا او به شکرانه اينکه موفق به انجام آن واجب يا مستحب شده و يا موفق به ترک آن عمل حرام يا مکروه گشته ملتزم بانجام منذور بشود، پس اگر نذر خود را مشروط کند به ترک واجب يا مستحب و يا مشروط کند به فعل حرام يا مکروه نذرش منعقد نمى شود و اگر آن شرط فعل خودش نباشد بلکه فعل غير باشد در آن جا نيز بايد فعل غير منفعتى دينى يا دنيوى براى ناذر داشته باشد منفعتى که صلاحيت شکرگذاران بر آن شرعا و عرفا وجود داشته باشد و در عکس آن منعقد نيست مثل اينکه بگويد اگر گناهان و زشتيها بين مردم شايع شود براى خدا باد بر عهده من که چنين و چنان کنم .اگر آن شرط فعل خداى تعالى باشد لازم است که امرى باشد که تمنا و درخواستش از خدا جائز و خوب باشد نظير شفاى بيمار يا هلاکت دشمنان دين يا بوجود آمدن امنيت در کشور و امثال اينها پس نذر بستن به شرائطى که عکس اينها باشد صحيح نيست مثل اينکه بگويد: (اگر خدا اين مؤ من صالح را هلاک کند) و يا اگر قحطى در کشور پديد آيد براى خدا باد بر عهده من اينکه چنين وچنان کنم .و اما در نذر زجر لازم است شرط آن که يا فعل است يا ترک براى صاحب نذر اختيارى باشد و نيز صلاحيت منع نفس از آن را داشته باشد تا نذر وسيله منع نفس از آن شود نظير فعل حرام و يا مکروه و يا ترک واجب يا مستحب .

مساءله 7 - اگر شرط فعلى اختيارى براى ناذر باشد نذرى که متعلق به آن شرط بسته شده هم مى تواند نذر شکر کند و هم نذر زجر، و تشخيص اينکه کدام است با قصد ناذر است مثلا اگر بگويد: (اگر شراب نوشيدم براى خدا باد به عهده من اينکه فلان مقدار روزه بگيرم ) و منظور او از اين نذر جلوگيرى نفس از ميگسارى باشد ميخواهد نفس را در فرض ميگسارى گرانبار کن تا ديگر هوس آن را نکند از اين جهت نذر زجر است و اگر در مقام تشويق نفس ‍ و ترغيب آن به ترک شراب باشد و نذر را پاداش ترک شراب کند تا نفس ‍ براى رسيدن به آن پاداش اسباب ترک را فراهم سازد از اين جهت نذر شکر است .

مساءله 8 - اگر نماز يا روزه يا صدقه اى را در زمان معين نذر کند در همان زمان متعين مى شود يعنى جائز نيست در زمان ديگر بياورد و همچنين اگر نذر کند که آن را در مکانى که رجحان دارد بياورد واجب است در همان مکان انجام دهد و در غير آن مکان کافى نيست هرچند مکانى افضل باشد و اما اگر نذر کند که آن را در مکانى بياورد که هيچ مزيتى و رجحانى نسبت به سائر مکانها ندارد، آيا نذر منعقد مى شود يا نه و آيا آن امکان متعين مى شود يا نه ؟دو وجه و بلکه دو قول است که اقوى آن است که منعقد مى شود، بلکه اگر نذر کند که بعضى از واجبات يا نوافل يوميه اش را مثلا نماز شبش را يا روزه ماه رمضانش را در فلان مکان و يا فلان شهر انجام دهد مکان و شهرى که هيچ مزيتى ندارد و خلاصه نذر باصل نماز و روزه تعلق نگرفته باشد (چون نماز و روزه رمضان بحکم شرع و بدون نذر واجب است ) بلکه بانجام آن در مکان خاص که رجحان ندارد تعلق گرفته باشد ظاهرا منعقد نمى شود، البته اين در صورتى است که رجحانى و عنوانى راجحى براى آن مکان پيدا نشده باشد و اما اگر بعد از نذر چنين رجحانى پيدا شد مثل اين که مکان فارغى براى عبادت شد و يا جائى شد که از رياء و امثال آن دور است بدون اشکال نذر منعقد مى شود.

مساءله 9 - اگر روزه اى را نذر کند و معين نکند چند روز باشد، کافى است يک روز روزه بگيرد، و اگر نمازى را نذر کند و مقدار و کيفيت آن را معين نکند بعيد نيست که خواندن يک رکعت وتر هم کافى باشد، مگر آن که مقصودش ‍ غير نافله هاى يوميه بوده باشد که در اين صورت بايد يک دو رکعتى بخواند و اگر صدقه را نذر کرده و جنس و مقدارش را معلوم نکرده باشد دادن کمترين چيزى که عنوان صدقه بر آن صادق باشد کافى است ، و اگر نذر کرده باشد يک عمل قربى انجام دهد آوردن هر عملى که قصد قربت بخواهد حتى گفتن يکبار (سبحان الله ) يا فرستادن صلوات بر پيغمبر و آل او (ع ) و صدقه دادن به هر چيز کافى است .

مساءله 10 - اگر نذر کند که مثلا ده روز روزه بگيرد اگر مقيد کند به اين که پشت سر هم باشد و يا جدا جدا همان متعين است ، و اما اگر تعيين نکند مخير است بين آن دو و همچنين اگر نذر کند روزه يکسال را که ظاهرا اطلاق کفايت روزه دوازده ماه است هرچند جداى از هم ، همچنين است اگر نذر کرده باشد روزه يکماه را که على الظاهر کافى است سى روز روزه بگيرد هرچند متصل به هم نباشد، همچنانکه کافى است روزه بين دو هلال هر چند بيست و نه روز باشد و نيز مى تواند يکماه را به طور تلفيق روزه بگيرد يعنى در اواسط ماه شروع کند و از ماه دوم آن چه را در ماه اول نگرفته بگيرد هرچند که رويهم بيست و نه روز يعنى روزهاى ماه اول باشد، اما اگر بخواهد متفرق (در طول چند ماه ) يکماه را روزه بگيرد جائز نيست به بيست و نه روز اکتفاء کند.

مساءله 11 - اگر نذر کند يکسال معين را روزه بگيرد دو روز فطر و قربان از آن خود به خود استثناء مى شود و بايد در آن دو روز افطار کند و قضاء آن هم بر او واجب نيست ، و همچنين روزهائى که روزه گرفتن براى شخص او جايز نيست از قبيل ايامى که مريض يا حيض يا نفساء و يا در سفر است مستثنى است و بايد افطار کند لکن بنابر اقوى قضاى آن واجب است .

مساءله 12 - اگر نذر کند که مثلا در هر پنج شنبه روزه بگيرد و بعضى از پنجشنبه ها مصادف شود با يکى از دو عيد و يا يکى از عوارض که افطار را مباح ميسازد يعنى بيمارى يا حيض يا نفاس يا سفر بايد افطار کند و بنابراقوى قضاء آن واجب است ، ولى قضاء روزهائى که مصادف با عيد فطر واضحى و يا مسافرت بود بنابر اقوى واجب نيست و قضاء روزه دو روزعيد و ايام سفر باحتياط نزديکتر است هرچند که نسبت به دو روز عيد خالى از قوت نيست .

مساءله 13 - اگر نذر کند روز معينى را روزه بگيرد و در آن روز عمدا روزه نگيرد هم بايد آن را قضاء کند و هم کفاره بدهد.

مساءله 14 - اگر نذر کند روز معينى را روزه بگيرد جائز است در آن روز سفر کند هرچند ضرورى نباشد، و اگر سفر کرد روزه را افطار کند و بعدا قضايش را بجا آورد و کفاره اى بر عهده اش نمى آيد.

مساءله 15 - اگر نذر کند که به زيارت يکى از ائمه عليهم السلام و يا مزار يکى از صالحان برود واجب است نذرش را انجام دهد، و در وفاى بنذر همين مقدار کافى است که حضور يابد و سلامى بر مزور کند و ظاهرا درصورتى که در ضمن نذرش غسل زيارت و نماز آن را ذکر نکرده باشد واجب نيست آن دو را انجام دهد، و اگر در نذرش امامى را ذکر کرده باشد زيارت امامى ديگر وفاء به نذر نيست هرچند که زيارتش افضل از زيارت امام مورد نذرش ‍ باشد، همچنانکه اگر زيارت امام مورد نذر مقدورش نباشد زيارت امامى ديگر بجاى آن واجب نمى شود، و اگر در نذرش مدتى را معين کرده باشد بايد در همان مدت زيارت را انجام دهد پس اگر در آن مدت عمدا انجام ندهد نذر خود را شکسته بايد کفاره بدهد و اقوى آن است که قضاء آن واجب نيست .

مساءله 16 - اگر نذر کند که با پاى پياده به حج و يا به زيارت امام حسين عليه السلام برود نذرش با داشتن قدرت و نبودن ضرر منعقد مى شود، و اگر با قدرت بر پياده روى سواره نذرش را انجام دهد در صورتى که نذرش ‍ مطلق وبدون تعيين وقت باشد واجب است دوباره زيارت را پياده انجام دهد، و اگر وقتى را معين کرده باشد و عمدا در آن وقت زيارت از او فوت شده باشد حنث کرده و بايد کفاره بدهد و اقوى آن است که قضاء ندارد در جائى هم که بعضى از راه را سواره و بعضى را پياده پيموده باشد همين حال را دارد.

مساءله 17 - کسى که نذر کرده حج يا زيارت را پياده برود نمى تواند سوار بر کشتى شود و يا راهى را پيش بگيرد که مى داند ناگزير از سوار شدن بر کشتى و امثال آن مى شود هرچند به جهت صرف عبور از رود و نظير آن باشد، و اما اگر راه منحصر به راه آبى باشداگر از اول امر همين طور بوده نذرش ‍ منعقد نمى شود مگر آن که منظورش از طى طريق با پاى پياده اين باشد که هر مقدار پياده روى که ممکن باشد پياده برود که در اين صورت نذرش ‍ منعقد مى شود و هر مقدار پياده روى ممکن نباشد سوار مى شود و هر مقدار ممکن باشد پياده مى رود، و اگر هنگام نذر پياده روى در همه مسافت ممکن بوده و بعدا راه خشکى آبى شده باشد در صورتى که نذر او مطلق بوده و ذکر مدت در آن نشده و انتظار مى رود پياده روى در همه مسافت ممکن شود بايد منتظر بماند تا اين راه باز شود، و اما اگر وقت زيارت را معين کرده و بعد از انعقاد نذر راه خشکى آبى شده و تا آخر وقت مقرر و يا تا ابد آبى خواهد ماند و او نتواند به نذر خود عمل کند نذر از او ساقط مى شود و چيزى بر او نيست .

مساءله 18 - اگر کسى که نذر کرده پياده به زيارت برود در بين راه از پياده روى ناتوان شود اقوى و حداقل احوط اين است که به مقدارى که توانائى دارد پياده برود و در قسمتى را راه سوار شود و نزديکتر به احتياطو بهتر آن است که در قسمتى که سواره مى پيمايد در کشتى يا مرکب ديگر بقدر امکان بايستد.

مساءله 19 - اگر نذر کند که عين مال معينى را تصدق کند بايد عين آن را بدهد و با وجود خود آن مثل آن و قيمتش کافى نيست ، و اگر تلف شد در صورتى که خود به خود تلف شده باشد نذرش منحل شده چيزى بر او نيست و اما اگر آن را تلف کرده باشد بنابراحتياط مثل آن و يا قيمتش را ضامن است و بايد بجاى اصلش صدقه داده علاوه بر آن اگر اتلاف اختيارى و عمدى بوده بنابراقوى کفاره هم بدهد.

مساءله 20 - اگر نذر کند که به شخص معينى صدقه دهد بايد بهمان شخص ‍ بدهد و آن شخص نمى تواند ذمه صاحب نذر را برى کند و بفرضى هم که ابراء کند ذمه او برى نمى شود و بر آن شخص قبول آن صدقه واجب نيست ، بنابراين اگر از قبول سرباز زد بعيد نيست نذر منحل نشود و همچنان معتبر است تا آن وقتى که براى نذرش معين کرده تمام شود و اگر وقت معين نکرده به طور مطلق قبول نکند در نتيجه اگر روزى در مدت يا خارج مدت از امتناعش دست بردارد دادن آن صدقه واجب است ، بله اگر نذر صدقه او در مورد عين معينى باشد و منذور له از قبول آن امتناع بورزد براى ناذر جائز است آن عين را اتلاف کند و اگر منذور له از امتناعش برگردد او نه ضامن است و نه کفاره اى بعهده اش مى آيد، و اگر صاحب نذر قبل از وفاى به نذرش از دنيا برود هزينه وفاى بنذرش از اصل مالش برداشته مى شود نه از ثلث آن ، و همچنين هر نذرى که ارتباط بمال داشته باشد مثل ساير واجبات مالى و اگر منذورله قبل از آنکه صدقه باو برسد از دنيا برود مخصوصا در صورتى که متعلق نذر دادن شئى معين باو بوده احتمال مطابق با احتياط اين است که وارث او قائم مقام او شود.

مساءله 21 - اگر چيزى را نذر کند براى يکى از مشاهد مشرفه مى تواند آن را در آن چه به نفع آن مشهد است از قبيل تعمير و روشنائى و بوى خوش و فرش ‍ آن خرج کند و نزديک تر به احتياط آن است که از اينگونه مصالحى که ذکر کرديم تجاوز نکند، و اگر چيزى را نذر امام (ع ) و يا بعضى از اولاد امام کند ظاهرا جائز است آن را باين قصد در راه خير خرج کند که ثوابش بآن امام يا آن امامزاده برسد و در آن راه خير فرقى نيست بين اينکه بفقراء صدقه دهد يا زائرين آن امام را کمک کند يا وجوه خير ديگر نظير بناى مسجد و پل و امثال آن ، هرچند که نزديکتر به احتياط آن است که از محدوده کمک به زائرين و احسان به پناهندگان بآن حضرات يعنى مجاورين و صالحان از خدام و مراقبين شئون مشاهد آنان و اقامه مجالس عزادارى آنها تجاوز نشود البته در وقتى است که ناذر جهت خاصى را در نظر نگرفته باشد و يا نذر او بمصرف خاصى منصرف نباشد و گرنه اکتفاء مى کند در همان مصرف .

مساءله 22 - اگر گوسفندى جهت صدقه و يا نذر يکى از ائمه (ع ) و يا مشهدى از مشاهد و امثال اينها معين نمايد نمو متصل آن از قبيل چاق شدنش نيز به سود منذور له است و اما نماء منفصلش چون شير و بره بنابراحتياط آن نيز تابع خود گوسفند است بلکه اين نظر خالى از وجه نيست ، و اما بره و بزغاله اى که قبل از نذر داشته و همچنين شيرى که قبلا دوشيده از آن مالک حيوان است .

مساءله 23 - اگر نذر کند آن چه را که دارد صدقه دهد نذرش لازم الوفا است ، چيزى که هست اگر صدقه دادن همه دارائيش برايش مشقت آور شد همه اموالش را قيمت عادلانه مى کند و مجموع قيمتها را بذمه مى گيرد آن گاه در اموال خود بهر مقدار و نحوى که خواست تصرف مى نمايد و سپس آن چه را به ذمه گرفته به تدريج صدقه مى دهد و حساب مى کند تا تمام شود و اگر قبل از تمام شدنش احساس مرگ کرد وصيت مى کند بعد از مرگش مقدار باقى مانده را از ترکه اش بردارند و صدقه دهند.

مساءله 24 - اگر صاحب نذر از وفاى بآن در وقتى که معلوم کرده (اگر معلوم کرده ) و يا به طور کلى و براى هميشه (اگر وقت معلوم نکرده ) عاجز شوند نذرش منحل شده از گردنش ساقط مى شود و چيزى بر او نيست ، بله اگر نذر روزه کند و از وفاى به آن عاجز شود بنابر اقوى بايد عوض از هر روزش يک مد طعام صدقه دهد و دادن دو مد به احتياط نزديک تر است .

مساءله 25 - نذر مانند سوگند است در اينکه اگر انجام دادن کارى است چون روزه يا نماز يا صدقه و امثال اينها در صورتى که وقتى برايش معين کرده وفاى بنذرش باين است که در همان وقت آن عمل را انجام دهد، همچنانکه حنث نذرش باين است که آن را در آن زمان انجام ندهد و در اين صورت بايد کفاره بدهد، و اگر نذرش روزه بوده يا نماز بوده بايد قضاى آن را بياورد در روزه بنابر اقوى و در نماز بنابراحوط، و اما اگر غير ايندو بوده ظاهرا قضائش واجب نيست ، و اگر وقت براى آن معين نکرده زمان وفاى به آن همه عمر است و جائز است آن را تاءخير بيندازد تا مظنه مرگش برسد که در آن هنگام زمان وفاى به نذر تنگ مى شود و حنث چنين نذرى به اين است که در همه عمر آن را انجام ندهد اين در صورتى است که نذرش انجام فعلى باشد و اما اگر نذرش ترک عملى باشد در نذر موقت حنث آن باين است که در مدت معين شده آن عمل را ولو يک بار مرتکب شود و در غير موقت اين است که در تمام عمر يک نوبت آن را مرتکب شود همين که يک بار مرتکب شود هم حنث شده و هم نذر منحل مى شود همچنانکه در سوگند گذشت .

مساءله 26 - حنثى که باعث کفاره مى شود عبارت است از مخالفت اختيارى نذر پس اگر عملى که ترک آن را نذر کرده نسيانا و يا جهلا و يا اضطرارا و يا اکراها مرتکب شود حنث نکرده و چيزى بر اين ارتکابش مترتب نمى شود، بله ظاهر اين است که با چنين ارتکابى نذر منحل نمى شود در نتيجه بعد از برطرف شدن نسيان و جهل و اضطرار و کراه نيز بايد از ارتکاب آن عمل اجتناب کند اگر نذرش مطلق بوده مطلقا و اگر موقت بوده در زمان تعيين شده مگر اينکه بعد از تمام شدن وقت عذرش برطرف شود.

مساءله 27 - اگر نذر کند که (اگر مريضم شفا يافت يا مسافرم برگشت يک روز روزه بگيرم ) مثلا بعدا خبردار شود که مريض او قبل از نذر او شفا يافته بوده و مسافرش برگشته بود آن نذر لازم الوفاء نيست .

مساءله 28 - کفاره حنث نذر بنابر اقوى همان کفاره کسى است که در ماه رمضان روزه اش را عمدا افطار کند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

گفتار در نذر

No image

گفتار در عهد

No image

گفتار در اقسام کفاره

No image

گفتار در احکام کفارات

No image

گفتار در صید

پر بازدیدترین ها

No image

سوم : خیار شرط

No image

کتاب وکالت

No image

کتاب حواله و کفالت

No image

ششم خیار رؤ یت است

No image

کتاب لقطه

Powered by TayaCMS