وَقــف
وقف،
آن است كه انسان مالكيّت خود را از مال سلب كند و منفعت آن را در راه خدا و خير قرار
دهد.
اقسام
وقف :
وقف،
به اعتبار كسانى كه مال براى آنها وقف مىشود، بر دو نوع است :
وقف عام، كه استفادهكنندگان از آن مال، قشر يا گروه خاصى نيستند؛ مثل
وقف زمين براى مسجد.
وقف خاص، كه استفاده كنندگان از آن مال، قشر يا گروه خاصى مىباشند؛ مثل
وقف چيزى براى امام جماعتِ مسجد، يا دانشجويانِ يك مدرسه.
شرايط
وقف
بالغ و عاقل باشد.
1
ـ شرايط واقف با اختيار وقف كند.
از تصرف در اموالش منع نشده
نباشد.
1
ـ ملكِ وقف كننده باشد.
2
ـ عين داراى منفعت حلال باشد.
2
ـ شرايط مال موقوف
3
ـ بااستفاده ازمنافع آن، اصل مال باقى باشد.
4
- قابل تمليك و تحويل باشد.
1
ـ معين باشد.
2
ـ اگر وقف خاص است در هنگام وقف موجود باشد (با تفصيلى كه خواهد آمد).
3
ـ شرايط موقوفعليه
3
ـ اگر وقف عاماست در هنگام وقف امكان موجود
شدن
آنها باشد.
صيغه وقف بايد با الفاظى باشد كه بيانگر
اراده وقف باشد.
وقف، دائمى باشد نه موقّت.
4
ـ ساير شرايط : وقف، بنابراحتياط واجب، منجّز باشد
و معلّق و مشروط به شرطى كه در آينده ممكن است حاصل شود نباشد.
وقف، براى ديگران باشد نه براى خودش.
احكام
وقف
1 ـ كسى كه زمين يا ساختمانى را وقف مسجد، پل، راه و مانند
آن بنمايد و در اختيار مردم بگذارد و مردم از آن استفاده كنند؛ مثلاً عدهاى در آن
مسجد نماز بخوانند يا از آن پل يا راه عبور كنند، كافى است و جزو اموال موقوف به حساب
مىآيد.
2 ـ واقف بايد مال وقف شده را به متولى وقف يا حاكم اسلامى تحويل دهد و
اگر قبل از تحويل بميرد، وقف باطل مىشود و آن مال به وارث مىرسد.
3
ـ پس از آن كه مالى را وقف كرد واقف نمىتواند عنوان آن را تغيير دهد؛ مثلاً نمىتواند
وقف براى حسينيه را به وقف براى مسجد تغيير دهد.
4
ـ واقف مىتواند، خود يا شخص ديگرى را ضمن وقفنامه متولّى قرار دهد، يا حق بركنارى
متولى را براى خودش شرط كند.
5
ـ در وقف خاصّ، موقوف عليه بايد موجود باشد، پس وقف بر فرزندى كه به دنيا نيامده حتى
اگر در شكم مادر باشد صحيح نيست، مگربه ضميمه افرادى كه موجود هستند به شرط آنكه غير
موجود به تنهايى طبقه اوّل موقوف عليه نباشد، پس اگر ملكى را وقف بر كودكى كند كه هنوز
به دنيا نيامده تا منافعش براى او باشد و پس از او براى ديگران، صحيح نيست.
متولّى
وقف
1
ـ اگر واقف متولى مشخص كرده باشد، همان شخص، متولّى وقف است.
2
ـ اگر واقف، متولّى مشخص نكرده و وقف عام است، حاكم اسلامى يا نماينده او متولى وقف
مىباشد.
در
وقف خاص نيز در امورى كه به مصلحت وقف و مراعات حال نسلهاى بعدى است؛ مثل تعمير و
حفظ اصل آن، اختيار با حاكم اسلامى است. ولى نسبت به بهرهور كردن و اصلاحات جزيى كه
بهرهدهى آن متوقف بر آنهاست، مثل حفر جوى و لايروبى آن و درو كردن محصول، تصميم با
موقوف عليهم است.
فروش
مال وقفى
فروش
مال وقفى چه خاص باشد يا عام، جايز نيست مگر در اين موارد :
*
به طـورى خراب و غير قابـل استفاده شده و تعمير آن ممكن نبـاشد.
*
بر اثر خرابى، استفاده چندانى از آن نشود و با فروش آن بتوان مالى تهيه كرد كه منافع
قبلى آن مال را داشته باشد.
*
واقف شرط كرده باشد كه هنگام ضرورت و نياز فروخته شود.
برخى از نمونههاى وقف و حكم هر يك
شماره نمونه وقف حكم
1مسلمان، چيزى را بر فقراى شهر وقف كندبه فقيران
مسلمان مىرسد
2چيزى را بر فقراى قبيله وقف كند كه در جاهاىبه همه
آنها مىرسد، نمىتوان تنها به
مختلف
زندگى مىكنندحاضرين آنها داد
3وقف «فى سبيلالله» يا «كار خير»در هر كارى كه ثواب
داشته باشد خرج مىشود
4وقف بر ارحام و اقارب بطور مطلقبه كسانى كه عرف
مردم آنها را از ارحام و اقارب بدانند مىرسد
5وقف بر اقوام و ارحام، با قيد: الأقرب فالأقربمطابق
طبقات تقسيم ارث عمل مىشود
6وقف بر اولاد، بدون قيدبه دختر و پسر مىرسد و بطور
مساوى هم تقسيم مىشود
7وقف بر علمابه عالمان دينى مىرسد و ديگران، مانند
عالمان طب و نجوم را شامل نمىشود
8وقف بر مسجد، بدون قيد و شرطصرف نور و فرش و خادم
و تعمير و ساير مخارج مسجد مىشود
9اگر چيزى را وقف سيد الشهدا(ع) كندصرف برپايى عزادارى
آن حضرت مىشود.
استفتاء
س
1 ـ زمينى از بيست سال قبل براى مسجد داده شده و با پول مردم مسجد ساخته شده، آيا صاحب
قبلى زمين يا وارث او مىتواند بگويد من راضى نيستم كسى در اين
مسجد
نماز بخواند يا خير؟
ج
ـ بعد از ساختن مسجد و تحويل به نمازگزاران نمىتواند رجوع كند و رضايت او معتبر نيست.
س
2 ـ آيا جايز است لوازم مسجد از قبيل كولر، بلندگو و فرش جهت استفاده شخصى فاتحه و
عروسى و يا استفاده پيشنماز مسجد از مسجد خارج شود؟
ج
ـ تابع كيفيّت وقف است اگر براى استفاده در مسجد وقف شده بيرون بردن از مسجد جايز نيست.
س
3 ـ ساختن مهديه و حسينيه در قبرستانى كه قسمتى از آن به حالت تعطيل درآمده چه صورتى
دارد؟
ج
ـ قبرستان، اگر براى دفن اموات باشد، جايز نيست.
؟
پـرسـش
1
ـ وقف ميوههاى باغ صحيح است يا نه، چرا؟
2
ـ براى هر كدام از دو قسم وقف سه مثال بزنيد.
3
ـ وقف باغ براى پس از مرگ خود صحيح است يا نه؟
4
ـ متولى وقف عام كيست؟
5
ـ در باز سازى يك مسجد، جاى حياط يا شبستان تغيير مىكند اين مسأله چه حكمى دارد؟
6
ـ اگر چيزى را وقف امام رضا 7 كند، چگونه بايد صرف شود؟
صُلح
انسان
مىتواند تمام يا مقدارى از اموال يا منافع اموال خود را در مقابل چيزى يا بدون عوض،
به ديگرى واگذار كند يا طلبى كه دارد، نگيرد. به اين واگذارى يا اِسقاط دَيْن «صُلح»
گفته مىشود.
1
ـ صلح، قراردادى مستقل است و احكام ساير قراردادها در آن جارى نيست، پس خيار بيع و
حق شفعه در آن ثابت نيست.
2
ـ در قرارداد صلح، صيغه خاصى شرط نيست بلكه با هر لفظى كه بيانگر واگذارى مال يا اسقاط
دين باشد صحيح است.
3
ـ صلح كننده بايد عاقل، بالغ و مختار باشد و قصد صلح نيز داشته باشد و حاكم شرع او
را از تصرف در اموالش منع نكرده باشد.
4
ـ اگر بخواهند دو چيز همجنس را به يكديگر صلح كنند چنانچه :
1
ـ هر دو مساوى است: صلح صحيح است.
وزن آنها معلوم است2 ـ يكى بيشتر است:
صلح صحيح نيست.
وزن آنها معلوم نيست : صلح صحيح است،
هر چند احتمال بدهند كه وزن يكى بيشتر از ديگرى است.
5
ـ اگر دو نفر چيزى را با هم صلح كنند، با رضايت يكديگر مىتوانند صلح را به هم بزنند
و همچنين اگر براى يكى از آنها حق فسخ قرار داده باشند.
وصيّـت
وصيّت
آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش براى او كارى انجام دهند يا بگويد بعد از مرگش
چيزى از اموال او براى كسى باشد، يا براى فرزندان خود قيّم (سرپرست) تعيين كند.
چگونگى وصيّت
* با گفتار؛ يعنى وصيّت خود را به زبان بياورد.
* با نوشتهاى كه مقصود وصيّت كننده را برساند.
* با اشارهاى كه مقصود را بفهماند.
كسى
كه انسان به او وصيّت مىكند «وَصىّ» نام دارد.
وصىّ
بايد مسلمان، عاقل، بالغ و مورد اطمينان باشد، بنابر اين انسان نمىتواند فرزند غير
بالغ خود يا كسى را كه به او اطمينان ندارد، وصىّ خود قرار دهد.
مواد وصيّت
1
ـ هنگامى كه انسان نشانههاى مرگ را در خود ديد بايد :
*
فوراً امانتهاى مردم را به صاحبانش برگرداند.
*
اگر به كسى بدهكار است و وقت پرداخت آن رسيده، بدهى را بپردازد.
*
اگر از كسى طلبكار است يا مالى را در جايى پنهان كرده كه ورثه نمىدانند، و به جهت
ندانستن، حقشان از بين مىرود به آنان اطلاع دهد.
2
ـ آنچه بايد در مورد آنها وصيّت كرد بدين شرح است :
*
نماز و روزههاى قضا شده (در صورتى كه خودش نتواند آنها را به جا آورد) و چنانچه پسر
بزرگ دارد كه پس از مرگ بر وى واجب مىشود، بايد به او اطلاع دهد.
*
خمس و زكات و ساير بدهىها (در صورتى كه نمىتواند بپردازد) چنانچه از خودش مال دارد
يا احتمال مىدهد كه كسى آنها را پرداخت مىكند.
*
اگر حج بر او واجب شده و نتواند آن را به جا آورد.
*
اگر فرزندانش نياز به سرپرست دارند كه بدون سرپرست، اموالشان از بين مىرود يا خودشان
ضايع مىشوند، بايد براى آنها قيّم امينى قرار دهد.
وصيّت مالى
وصيتى
كه انسان نسبت به اموالش دارد؛ يعنى مصرفى را براى آن تعيين مىكند، چنانچه بيش از 3 1 كل اموالش نباشد بايد مطابق وصيّت
عمل
كنند و اگر بيش از 3 1 اموال وى باشد، وصيّت او در بيش از ثُلث در صورتى
صحيح است كه ورثه او، حرفى بزنند يا كارى كنند كه معلوم شود عملى شدن وصيّت را اجازه
دادهاند و تنها راضى بودن آنها كافى نيست، و اگر بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحيح
است.
حَجْـر
حَجْر
در لغت به معناى منع است و در فقه، منع شرعى نسبت به تصرف در اموال مىباشد.
1
ـ اين افراد محجورند؛ يعنى نمىتوانند در اموال خود تصرف كنند :
* كودك غير بالغ،
* ديوانه،
* سفيه (كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف
مىكند)
* ورشكسته اقتصادى.
2
ـ ولايت بر تصرف در اموال كودك غير بالغ و ديوانه، با پدر و جد پدرى اوست.
ــ
اگر پدر و جد پدرى ندارد، قيّمى كه با وصيت آنان مشخص شده است، ولايت دارد.
ــ
اگر قيّم هم ندارد، با حاكم شرع است.
ــ
و اگر حاكم شرع نباشد، با مؤمنين است و بنا بر احتياط واجب بايد عادل باشند.
3 ـ اگر شخصى از دوران كودكى سفيه بوده و با همان حال
به حدّ بلوغ رسيده، شرعآ محجور است و ولايت بر او مانند ديوانه، با پدر يا جدّ پدرى
است و با نبود آنها با قيّم است.
4
ـ كسى كه قبلاً سفيه نبوده و پس از بلوغ سفيه شده، ولايت او با حاكم است و حاكم او
را از تصرف در اموالش منع مىكند.
5
ـ ورشكسته اقتصادى را نيز حاكم شرع با شرايطى كه در كتب مفصل فقهى آمده است او را از
تصرف در اموالش منع مىكند و ولايت در تصرف با حاكم است.
پـرسـش
؟
1
ـ اگر دو نفر دو كالاى همجنس را كه وزن يكى بيش از ديگرى است به يكديگر صلح كنند، چه
حكمى دارد، چرا؟
2
ـ كسى كه چيزى را به ديگرى صلح كرده، آيا مىتواند از او پس بگيرد؟
3
ـ دانشجويى كه هنوز ازدواج نكرده و چيزى جز مقدارى كتاب ندارد، در وصيتنامه او آمده
است كتابهايم را به كتابخانه دانشگاه بدهيد، حال پس از مرگ او تكليف چيست؟
4
ـ وصيّت مالى محجور چه حكمى دارد؟
5
ـ تعيين قيّم براى فرزندان در چه صورتى واجب است؟