فصل پنجم : طلاق غایب و مریض

فصل پنجم : طلاق غایب و مریض

فصل پنجم : طلاق غايب و مريض

1. طلاق شخص غايب

طلاق غايب و اعلام به آن بعد از حضور و مقاربت

اگر غايب طلاق داد و بعد از عدّه حاضر شد و با زوجه مقاربت نمود، پس از آن اعلام طلاق نمود، دعواى او نسبت به حق غير قبول نمى شود؛ و هم چنين اگر بيّنه اقامه نمايد؛ بلکه به اقرار خود در حق خودش، مؤاخذ است؛ و اگر ولدى متولد شد ملحق به او مى شود؛ و اگر تاويل ممکنى براى فعلْ اظهار نمود، دور نيست قبول بيّنه او بر طلاق.

طلاق رجعى توسط غايب و اراده ازدواج با اخت و امثال آن

اگر غايب طلاق داد به طلاق رجعى ـ که عده آن به سه قرء يا سه ماه منقضى مى شود و بعد از آن احکام عده منتفى مى شود ـ اگر خواست رابعه را، يا اخت يکى [از] اربعه را ازدواج نمايد، نه ماه صبر مى نمايد که مبدأ آن مقاربت باشد وبعد از تمام نُه ماه، ازدواج مقصود را عملى مى نمايد؛ و اگر بداند که حامل نيست اکتفا مى نمايد به سه قرء يا سه ماه، به حسب اختلاف مستقيمة الحيض و غير او، و بعد از آن ازدواج مى نمايد، چنانچه ساير احکام عده منتفى مى شود؛ و اگر فاصله وطى و طلاق، شش ماه بود، به سه ماهِ متأخّر اکتفا مى شود در ازدواج، مثل ساير آثار عده. و به ازدواج قبل از اين مدت آثم است، لکن صحيح است اگر متبين شد عدم حمل و انقضاى عده، و فاسد است اگر معلوم شد که ازدواج در اثناى عده بوده؛ و اگر معلوم نشد، ظاهرا محکوم به عدم صحّت است؛ و اگر بعد از اين مدت ازدواج نمود و معلوم شد که در اثناى عدّه، مسترابه بوده، پس صحّت نکاح محل تأمل است.

2. طلاق مريض

کراهت شديده طلاق مريض

طلاق مريض مکروه است به کراهتى اشد از کراهت طلاق، لکن صحيح است.

حکم ارث مرد از زوجه مطلّقه در صورت فوت او

و مرد ارث مى برد از زن اگر در عده رجعيه وفات نموده، نه در بائن و نه بعد از انقضاى عده رجعيه و نه در مرض غير مستمر تا فوت.

حکم ارث مطلّقه از شوهر در صورت فوت او

و زن ارث مى برد از شوهر (در هر قسم طلاق که باشد) اگر بميرد شوهر در بين يک سال از طلاق، در صورتى که در اين بين بُرئى براى او حاصل نشده باشد و مرضِ در حال طلاق، مستمر تا زمان فوت بوده باشد، يا آنکه زن بعد از عدّه خود، شوهر اختيار نکرده باشد.

ادّعاى طلاق در حال صحّت

اگر گفت: در حال صحّت طلاق بائن داده ام، پس در قبول اين دعوى در حق زوجه در نفى ارث او تأمل است.

بينونت به غير طلاق مريض

و اگر بينونت به غير طلاق مريض بود، مثل لعان مريض بعد از قذف زوجه، يا آنکه لعان [مريض] بعد از قذفِ در حال صحّت بوده، ارث زن ثابت است تا يک سال، چنانچه در طلاق ثابت است، و هم چنين در فسخ مرد به عيب مسوّغ در زن و تجدد تحريم مؤبد به مثل رضاع. و ارث بعد از عده به نحو مذکور، مخصوص به طلاق مريض است.

ارث ثابت است ولو طلاق مريض به درخواست زوجه انجام شود

و اظهر ثبوت ارث زن است اگر چه سوال طلاق مريض، از زن باشد و مرد متهم نباشد.

حکم ارث بعد از طلاق امه توسط شوهر مريض

اگر مريض طلاق داد امه را به طلاق رجعى، پس در عده آزاد شد و شوهر وفات کرد در مرض، قبل از آزادى يا بعد از آن، ارث مى برد از او بنابر مشارکت آزاد در عده با ورثه اگر چه بعد از قسمت باشد. و اما بعد از عدّه تا يک سال در اقسام طلاق آيا ارث مى برد يا نه، تأمل است، اظهر ثبوت ارث است، مثل غير امه.

حکم ارث بعد از طلاق کتابيّه توسّط مريض مسلمان

و هم چنين است اگر کتابيه زوجه مطلقه مريض مسلمان شد، بعد از عده در اقسام طلاق تا يک سال، در تأمل و استظهار، به خلاف صورتى که اسلام او در عده رجعيه از طلاق مريض بوده است که ارث مى برد به نحوى که گذشت.

اختلاف زن و ورثه در تقدم و تأخر طلاق و مرض

اگر اختلاف زن و ورثه در سبق طلاق بر مرض و عدم آن بود، اظهر عدم ارث است؛ و اينکه قول وارث در عدم ارث زن، مقدّم است حتى در صورتى که تاريخ مرض معلوم باشد بنابر اظهر.

حکم ارث در صورت وفات مريض بعد طلاق اربعه و نکاح اربعه

اگر چهار زن را طلاق داد در حال مرض و چهار زن ديگر را نکاح کرد و دخول به آنها نمود، پس از آن وفات در مرض کرد، همه هشت زن در ربع شريکند و بالسويّه ارث ميبرند، و اگر ولدى براى ميّت بود، در ثُمن اشتراک دارند. و اگر چهار زن ديگر را هم نکاح و دخول نمود، همه شريک در ربع يا ثمن خواهند بود.

اختصاص توارث به صورت وفات به سبب مرض

اظهر اختصاص حکم خاص طلاق مريض است به صورت وفات به سبب مرض مستمر از زمان طلاق؛ پس اگر به سبب ديگرى ـ مثل قتل در زمان مرض مستمر مذکور ـ وفات کرد، حکم طلاق مريض مترتب نمى شود. ملحق نمى شود به مرض در احکام مخصوصه طلاق مريض، ساير احوال و اعذار؛ و ملحق نمى شود فسخ به طلاق. و هم چنين طول نزع، ملحق به مرض قبل از فوت نيست بنابر وجهى، و اظهر اولويت از مرض است در حکم طلاق مريض به جهت اقربيت به موت.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS