فصل در احکام اولاد و ولادت

فصل در احکام اولاد و ولادت

فصل در احکام اولاد و ولادت

مساءله 1 - کودکى را که زن بدنيا مى آورد با چند شرط ملحق بشوهر او مى شود يعنى فرزند او مى گردد:

اول - اينکه شوهر با آن زن جماع کرده و دخول را صورت داده و انزال هم شده باشد، و يا اگر دخول نکرده نطفه خود را در فرج و اطراف فرج او ريخته باشد، و يا منى او بنحوى داخل رحم زن شده باشد، و اما اگر دخول بدون انزال صورت داده باشد محل اشکال است . دوم - اينکه بين جماع و زائيدن شش ماه يا بيشتر فاصله شده باشد. سوم - اينکه از بالاترين مدت حمل تجاوز نکرده باشد، و اما اينکه بالاترين مدت حمل نه ماه باشد محل اشکال است ، بلکه آنچه در نظر رجحان دارد اينستکه بالاترين مدت حمل يکسال است . بنابراين اگر مردى اصلا دخولى در زن انجام نداده و نطفه اش را در فرج زن يا اطراف آن نريخته تا احتمال دهد شايد رحم نطفه را جذب کرده باشد و بهيچ نحوى از انحاء ديگر نطفه او داخل در فرج زن نشده باشد و با اين حال زنش بچه آورده باشد آن بچه قطعا فرزند آن شوهر نيست ، بلکه بر آنمرد واجب است او را از خود نفى کند، و همچنين فرزند از او نيست در صورتيکه دخول و انزال کرده و لکن زن در کمتر از شش ماه بچه اى کامل الخلقه زائيده باشد، و يا دخول و انزال کرده باشد ولى از حين دخول تا زائيدن بيش از يکسال فاصله شده باشد، مثل اينکه مرد بعد از دخول از زن خود بمدتى بيش از يکسال کناره گيرى کرده يا به سفر رفته باشد آنگاه زنش بچه بياورد اين بچه او نيست .

مساءله 2 - اگر شرائط گذشته محقق شد فرزند ملحق بپدر مى شود، و براى مرد جائز نيست او را از خود نفى نموده بگويد اين فرزند من نيست هر چند که مردى اجنبى آن زن را وطى کرده باشد تا چه رسد باينکه مرد يقين بهاين معنا نداشته صرفا زن خود را متهم بچنين عملى کرده باشد، و بفرضى هم که مرد آن بچه را از خود نفى کند آن بچه در عقد دائم از او نفى نخواهد شد بلکه فرزند او است مگر به لعان که در اينصورت فرزند از او نفى مى شود، و اما در عقد انقطاعى اگر زن فرزندى بياورد که ممکن باشد فرزندى او براى شوهرش لکن در حالى که براى شوهر جائز نيست او را از خود نفى کند اگر نفى بکند بحسب ظاهر فرزند از او منتفى مى شود بدون اينکه احتياج به لعان داشته باشد، لکن در اين صورت اگر آن زن ادعا دارد که اين فرزند از تو است و يا خود فرزند ادعا دارد که من فرزند تو هستم بر مرد واجب است سوگند ياد کند که فرزند از من نيست .

مساءله 3 - براى شوهر بصرف اينکه نطفه خود را بيرون ريخته جائز نيست فرزند را نفى کند، و بفرضى هم که نفى کند فرزند از او منتفى نمى شود مگر از طريق لعان .

مساءله 4 - زنيکه به شبهه وطى شده مثلا مردى در شب تاريک او را همسر خود پنداشته و با او وطى کرده اگر حامله شود فرزند از آن وطى است ، بشرطيکه از حين وطى تا ولادتش کمتر از شش ماه و بيشتر از يکسال فاصله نشده باشد، و نيز بشرطيکه زن در تحت حباله شوهر که ممکن است با همان شرائط بچه از آن شوهر باشد قرار نداشته باشد.

مساءله 5 - اگر زن و شوهر در دخولى که موجب الحاق فرزند است اختلاف کنند زن بگويد دخول محقق شده که فرزند متعلق بشوهر باشد و شوهر بگويد من دخول نکردم و بچه از من نيست ، و يا در اصل زائيدن زنش اختلاف کنند زن بگويد من از را زائيده ام و شوهر بگويد تو او را از خارج از کسى گرفته اى ، در هر دو حال قول مرد بشرط سوگندش مقدم است ، و اما اگر در دخول و در زائيدن اتفاق دارند لکن در مدت حمل اختلاف کنند مرد بگويد تو کودک را به کمتر از شش ماه يا بيشتر از اقصى الحمل (که گفتيم يکسال است ) زائيده اى و زن بگويد خير من به بيش از شش ماه و کمتر از يکسال آنرا آورده ام قول قول زن است ، بشرطيکه قسم بخورد و فرزند ملحق بشوهرش مى شود و از او منتفى نمى گردد مگر از طريق لعان .

مساءله 6 - اگر مردى همسر خود را طلاق دهد و او بعد از عده شوهرى ديگر اختيار کند و فرزندى بياورد اگر لحوق آن فرزند به شوهر دوم ممکن و متصور نباشد و لحوقش بشوهر اول ممکن باشد مثل اينکه مثلا بچه را به کمتر از شش ماه از دخول شوهر دوم و بعد از شش ماه و قبل از يکسال از وطى اول آورده باشد فرزند ملحق به شوهر اول مى شود و معلوم مى شود که نکاح دومى باطل بوده ، زيرا در عده شوهر اول واقع شده و آن زن بر شوهر دوم حرام ابدى مى شود، زيرا فرض کرديم که او را وطى کرده است ، و اگر عکس اين شد يعنى لحوقش بدومى ممکن و به اولى غير ممکن بود مثل اينکه فرزند را بيش از گذشتن يکسال از وطى شوهر اول و بيش از شش ماه تا يکسال از وطى دوم آورده باشد ملحق شوهر دوم مى شود، و اگر لحوقش بهيچيک ممکن و متصور نباشد مثل اينکه فرزند را بعد از گذشتن يکسال از وطى اولى و کمتر از شش ماه از وطى که او را وطى کرده است ، و اگر عکس اين شد يعنى لحوقش بدومى ممکن و به اولى غير ممکن بود مثل اينکه فرزند را بيش از گذشتن يکسال از وطى شوهر اول و بين شش ماه تا يکسال از وطى دوم آورده باشد ملحق به شوهر دوم مى شود، و اگر لحوقش بهيچيک ممکن و متصور نباشد مثل اينکه فرزند را بعد از گذشتن از وطى اولى و کمتر از شش ماه از وطى دومى آورده باشد فرزند نه از اولى است و نه از دومى ، و اگر زمانى زائيده باشد که هم ممکن باشد لحوقش باولى و هم بدومى بايد او را ملحق به دومى کنند.

مساءله 7 - اگر همسرش را طلاق دهد و بعدا کسى با آن زن وطى به شبهه کند سپس آنزن فرزندى بياورد حکم تزويج بعد از عده را دارد، يعنى همان چهار صورت بالا در آن تصور مى شود حتى صورت آخرى که ممکن بود فرزند از اولى و هم از دومى باشد و گفتيم ملحق بدومى است در اينجا نيز همان را مى گوئيم .

مساءله 8 - اگر زنى در عقد شوهرى است و شخصى ديگر با وطى کند به شبهه و او فرزندى بياورد اگر ممکن باشد بيکى از آندو ملحق شود و بديگرى امکان نداشته باشد ملحق بهمان مى شود که لحوقش ممکن است ، و اگر بهيچيک از آندو ممکن نباشد فرزند از هيچيک از آندو نيست ، و اگر لحوقش بهر دو امکان داشته باشد بين آندو قرعه مى اندازد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

نکاح

No image

گفتار در نشوز

Powered by TayaCMS