مسائلى از احکام صید

مسائلى از احکام صید

مسائلى از احکام صيد

شرائط مملوکيت حيوان براى صياد

1. حيوانى که در دام و شبکه صياد واقع مى شود و نمى تواند خارج شود ، مملوکِ ناصب آلت براى اصطياد مى شود ؛ و به خارج شدن اتفاقى و پريدن ، از ملک او خارج نمى شود .

و با مجرد فرو رفتن در محلى از زمين شخص و آشيانه کردن در خانه او ملکيت حاصل نمى شود ، بلکه در نصب آلت صيد براى اصطياد، مالک مى شود ؛ و تا مالکيّت محقّق نشده ، آخذ و صائدِ ديگر آن را مالک مى شود ؛ مگر آنکه محلى را مهيّا کند با خصوصيّتى براى اصطياد و واقع شود در آن و از امتناع خارج شود ، که مالکيّت صاحب اين عمل خالى از وجه نيست .

و هم چنين اگر اغلاق باب بر حيوان کرد و محلّى براى خروج نداشت ، يا در مضيق آن را قرار داد به قصد اخذ و اصطياد ، مالک مى شود ؛ و معتاد بودن آلت براى اصطياد شرط نيست و اخذ و اصطياد به اين گونه امور صادق است .

نيّت قطع ملک و اعراض از صيد و خروج از ملک

و اگر صيدى را اخذ کرد و از دستش رها کرد به نيّت قطع ملک ، زائل مى شود ملکيّت ، و ثابت مى شود براى ديگرى اگر صيد کرد بنا بر اظهر ؛ و بدون نيّت قطع ، محل تأمّل است و اظهر لحوق به اصل آن است به زوال سبب مملّک ، که اخراج از امتناع با نيّت تملّک باشد ، که با انتفاى هر کدام منتفى مى شود .

و به اعراض خارج مى شود از ملک، هرچه با نيّت تملّک، مملوک است ؛ و به اباحه براى خصوص يا جماعتى مباح مى شود و از ملکيّت خارج نمى شود تا عين، باقى است .

عدم کفايت اتعاب براى مالکيّت

2. مادام [ که ] امتناع صيد باقى است، اتعاب آن موجب اختصاص نمى شود ، بلکه آخذ آن بعد از اتعاب ديگرى با بقاى امتناع، مالک آن مى شود .

گونه اى مختلف مشارکت دو نفر در صيد و ذبح و مسأله مالکيت آن .

3. و اگر اوّلى اثبات نمود صيد را، مالک آن مى شود؛ پس اگر اثخان نمود بحيث نماند حيات مستقره و ديگرى آن را ذبح نمود ، مملوکِ اولى است نه دومى ، و دوم هم ضامن نيست چون به حکم مقتول بود .

و اگر به رمى اولى از امتناع خارج نشد، صائد، دومى [ است ] ؛ و اگر ذبح کرد مملوکِ ذابح است نه اولى، و بر دومى براى اولى چيزى نيست . و اگر به رمى اولى از امتناع خارج شد و لکن حيات مستقره داشت ، مملوک اولى است ؛ و اگر دومى در اين فرض آن را ذبح نمود، اتلاف نموده مال غير را و ضامن است براى او ارش را : پس اگر ذبح شرعى کرده، تفاوت بين حىّ مُثبَت و مذبوح شرعى را بايد اداء نمايد ، و اگر ذبح شرعى نکرده، تمام قيمت آن را ضامن است اگر ميّت آن قيمتى ندارد ، و اگر قيمت دارد ـ اگرچه مثل قيمت اجزائى که حيات ندارند ـ تفاوت مابين ميّت و مُزمِن را ضامن است .

و اگر دومى بعد از زوال امتناع به رمى اولى ، مجروح کرد آن را و اولى رسيد به ذبح آن ، بر دومى تفاوت بين حالت اوّليه و حالت مجروحى به جرح دومى است ؛ و اگر نرسيد به ذبح آن ، ميته است ، زيرا از قبيل تعاقب دو سبب ( اولى محلِّل و دومى محرِّم ) است در تأثير در تلف حيوان .

و هم چنين دو ارسال کلب به تعاقب ، که اولى فقط با تسميه بوده ، يا آنکه اوّلى از مسلمان و دومى از مجوسى بوده .

و اگر اوّلى فقط ازاله امتناع حيوان نمود و مالک شد، و دومى آن را مجروح کرد و وقت تذکيه آن نبود و اتلاف به فعل هر دو منسوب شد و هيچ يک به تنهايى مهلک نبود و دومى ذبح شرعى بالفرض نکرده ، پس بر دومى است قيمت تمام از معيب به جراحت اول به استثناى آنچه قيمت دارد از اجزاء ميته اگر قيمت دار بود ، و اين موافق است با نصف قيمت حيوانى که سالم است مثلاً با استثناى مذکور ؛ و هم چنين اگر دومى مستقلاً متلف بود و اولى غير مستقل .

و اما عکس، پس اگر استناد به اولى به استقلال محفوظ باشد و تذکيه حاصل بشود به همين استناد و عدم اضرار دومى ، دومى ضامن نيست ، و گرنه ضامن است به نحو متقدّم .

و اگر وقت تذکيه به ذبح بود و اولى اهمال کرد در آن و در اذن دادن به دومى در ذبح :

محتمل است ثلث تمام قيمت سالم را دومى ضامن باشد با استثناى متقدّم ، يعنى ثلث بقيه اجزاء متقدّمه .

و محتمل است تفاوت ما بين معيب به جراحت اول و سالم از جراحت دوم و ما بين مذکّى را دومى ضامن باشد ، و اماته مستنده به اوّلى به ترک ذبح شرعى با قدرت، مضمون بر کسى نباشد .

و محتمل است در موردى که هر دو ضامن باشند ( مثل دو جنايت بر دابّه غير ) بدون تسميه يا بدون امتناع ، اوّلى ضامن باشد تفاوت بين سالم و معيب قابل تذکيه را ، و دوّمى ( که مفوّت تذکيه است جنايت او، در صورتى که وقت، وسعت ذبح را نداشته باشد ) ضامن باشد تمام قيمت معيب قابل تذکيه را ؛ و بايد رعايت زيادتى و کمى از قيمت سالم مطلق نباشد .

و محتمل است که تفاوت بين سالم از مطلق جراحت و غير سالم بر اولى باشد ، و تفاوت بين مجروح به جراحت دومى و سالم از آن در مجروح به جراحت اول بر دومى باشد ؛ و چون دومى جزء اخير علت سرايت بود بر او است قيمت مقتول در حين مجروح بودن به جراحت اول ؛ و چون قتل دو قسم است و ترک تذکيه ممکنه به اختيار اولى بوده، تفاوت بين مذکى و غير آن در مجروح به جراحت دوم ، از قيمت مأخوذه از دومى ارجاع به او مى شود ، و در صورتى که وقت، وسعت ذبح نداشته ارجاع نمى شود . و اين احتمال اخير خالى از رجحان نيست ، و احوط مصالحه است در آنچه از دومى مأخوذ مى شود ؛ و هم چنين در مأخوذ از اولى در صورت ضامن بودن او ، مثل جنايت دو نفر به تعاقب بر دابّه غير .

رفع دو امتناع به تعاقب توسط دو نفر

4. اگر صيدى ممتنع است به دو چيز مثل پريدن و تند روى ، يکى را صائدى ازاله کرد ، و بعد از آن ديگرى را صائدى ازاله نمود ، اظهر مالکيّت دومى است آن صيد را .

قتل صيد بعد از رمى دو صياد

5 . اگر دو نفر رمى کردند صيدى را در يک دفعه، پس از آن ديدند مقتول شده است ، مذکّى است ( چه مستند باشد موتش به هر دو يا يکى معين يا مشتبه ) با تسميه هر دو ، و هم چنين در صورت تعاقب اگر اثبات و اخراج از امتناع و قتل مستند به دومى باشد .

و فرقى نيست بين اصابت دو رمى به مذبح يا غير آن محل ؛ بلى اگر يکى از آنها به مذبح با شرائط ذبح اصابت کرد، حلال است به ذبح ، اگر چه اخراج از امتناع به سبب اول و ذبح به سبب دوم بوده و وارد بر حيوان غير ممتنع بوده ؛ و هم چنين اگر ذبح شرعى مفروض و اخراج از امتناع ، مستند به هر دو بوده به واسطه مقارنت .

و اگر با يکى از آنها اخراج از امتناع شد و با ديگرى قتل شد ، يا اين مطلب، محتمل شد ، حلال نمى شود با احتمال ورود تذکيه غير ذبحى به غير ممتنع ؛ و هم چنين اگر اثبات، به يکى منسوب بود و قتل به مجموع ، بعد از زوال امتناع به سبب اول .

موت صيد به سبب عقر کلب يا اتعاب و فشار

6. اگر به سبب عقر کلب معلَّم، مقتول شد صيد ، حلال است ؛ و اگر به سبب ديگر مثل اتعاب و فشار دادن هلاک شد، محکوم به تذکيه نمى شود ، و هم [ چنين [ صورت احتمال تأثير غير عقر با عقر يا بدون آن .

رمى به قصد غير صيد يا غير شخص يا نوع مصيد يا قصد غير اصطياد

7. اگر صيد را رمى کرد به قصد غير صيد ( مثل کلب ) محکوم به حلّيت نمى شود ، مگر به احتمال صيد بودن با تسميه رمى کرده باشد ؛ و هم چنين اگر به قصد غير اصطياد ـ مثل لعب ـ رمى نمود و مصادفت با رمى صيد نمود ، يا آنکه ارسال کلب براى سائر اغراض ( غير اصطياد ) نمود و مصادف با عقر صيد شد .

و با محفوظيت قصد اصطياد ، اختلاف مصيد ـ از حيث مأکول بودن يا از صنف مأکول يا شخص آن ـ ضرر ندارد ؛ و با عدم محفوظيت به حسب تحليل در قصد، محل اشکال است قصد مأکول يا مأکولى اگر مصادف با غير مأکول ( اگر چه قابل تذکيه باشد ) يا با غير آن مأکول باشد .

و اگر قصد اصطيادِ اعمّ از قابل و غير قابل تذکيه داشت پس مصادف قابل شد مذکّى نيست ، مگر با احتمال قابل، اصطياد کرده و مصادف با آن شده باشد ؛ و هم چنين است قيام احتمال، مقام علم در سائر موارد مناسبه با مقام به نحوى که گذشت .

نحوه مالکيّت گيرنده پرنده

8 . اگر گرفت پرنده اى [ را ] که اثر مملوکيتِ غير ندارد ( مثل بريدن پرها ) مالک مى شود آن را ، مگر آنکه بداند يا اطمينان نمايد به مالکيّت غير ، که رد مى نمايد به او .

و اگر بداند مملوکِ غير است لکن او را نشناخت، حلال است ظاهرا براى گيرنده و احوط وجوبا معامله لقطه است با آن .

و اظهر جريان تذکيه صيديه است به طائرى که مالک پرهاى خود باشد و امتناع داشته باشد ، اگر چه در واقع، مملوک شخصى شده باشد و از قفس مثلاً پريده باشد .

و اظهر عدم فرق است بين طائر و غير آن ، و بين بريدن پر و داغ کردن حيوان ، با حفظ خصوصيّات مذکوره در طائر .

و تخم مرغ طائر ، تابع اُنثى است در مملوکيّت آخذ و صائد طير و عدم آن .

حکم کبوترى که به خانه اى درآيد

اگر حَمامى مثلاً در منزل شخصى آمد و ندانست که ملک کسى بر او ثابت شده است ، و علامت مملوکيّت ندارد ، محکوم به ملکيت او به وضع يد بر آن است .

و اگر بداند بعضى مملوک غير است از جمله[ اى ] : در صورت محصوريت ، از همه اجتناب مى نمايد تا به اداء يا صلح منتهى شود ؛ و اگر غير محصور باشد مى تواند تصرّف نمايد . و از اين قبيل است اگر آب خود را در نهرى ريخت که واجب نيست بر کسى ( که بداند ) ترک تصرّف در آن نهر، اگر چه ملک شخص در آن باقى باشد و اظهر با قلّت مملوک، تحقّق تلف عرفى است .

حکم اجزاء مبانه از ماهى

9. در طهارت و حليت اجزاء مبانه از ماهى بعد از اخراج از آب و قبل از زهاق روح ، تأمّل است ؛ و بنا بر تذکيه به مجرد اخراج ، عود ماهى به آب به حکم مذکور ضرر نمى رساند .

شراکت دو نفر در اثبات يا جرح صيد

10. اگر در يک دفعه صيدى را دو نفر اثبات کردند ، مملوک هر دو مى شود ؛ و هم چنين اگر هر دو مجروح کردند به آنچه مملّک است در يک نفر .

و اگر يکى مثبِت است و ديگرى جارح غير مثبِت ، ملک خاص مثبِت است ؛ و در ضمان جارح اگر جرح او بعد از اثبات ديگرى نباشد بلکه در يک زمان باشد تأمّل است .

و اگر مثبِت از ايشان مجهول شد محتمل است تعيين با قرعه ، و احوط مصالحه به تنصيف و نحو آن است يا تراضى .

و اگر تأثير عمل يکى در اثبات، معلوم و تأثير عمل ديگرى معلوم نبود ، نصف، مال معلوم المالکيه است ، و نصف ديگر مورد قرعه يا مصالحه به تنصيف است بنا بر اظهر .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

القول فى أحکام المسافر

No image

فصل فى صلاة المسافر

No image

القول فى قواطع السفر

No image

القول فى التعقیب‌

No image

القول فى مبطلات الصلاة

Powered by TayaCMS