فصل دوّم : در وقوف به عرفات است

فصل دوّم : در وقوف به عرفات است

فصل دوّم : در وقوف به عرفات است

و در آن، دو مقصد است :

مقصد اوّل : در واجبات است

بدان که واجب است وقوف به عرفات و آن موضعى است محدود به حدود معروفه. و مراد از وقوف، همين بودن است در آن مکان چه سواره و چه پياده چه متحرک چه ساکن، بلى اگر در مجموع زمان، خوابيده باشد يا بى هوش باشد، وقوف آن باطل است.

و واجب است بنا بر احوط، بودن در آن جا، از ما بعد زوال تا غروب شرعى که وقت افطار و نماز مغرب است؛ پس کافى نيست حضور در آن مکان در وقت عصر مثلاً.

و واجب است در آن، نيّت به اين نحو که: «مى باشم در عرفات از پيشين امروز تا شام در حج تمتّع حجّةالاسلام به جهت اطاعت خداوند عالم.»

و بدان که بودن در مجموع اين زمان اگر چه واجب است الاّ آن که رکن نيست؛ پس اگر ترک کند آن را به سبب ترک کردن بعض اجزاى آن، مثل آن که مقدارى از ما بعد زوال وقوف نکند، حج او صحيح خواهد بود اگر چه گناهکار بوده باشد، بلى مسمّاى وقوفْ رکن است و ترک آن عمدا( يعنى ترک وقوف اختيارى عرفه. و هم چنين است تعمّد ترک وقوف اضطرارى آن که از شب عيد تا طلوع فجر است على الأحوط.)، موجب بطلان حج تمتّع است؛ و سهوا مبطل نيست مگر آن که وقوف مشعر را نيز سهوا ترک کند، و در اين جا چند مسأله است:

تأخير وقوف عرفات از ظهر

اوّل: آن که هرگاه کسى تأخير کند وقوف را از ظهر، به آن که حاضر نشود در عرفاتبعد از گذشت مقدارى از ظهر، پس بنا بر آن که گذشت که واجب است وقوف از زوال تا غروب، اين شخص گناهکار خواهد بود، و جمعى بر آن اند که بودن از زوال واجب نيست، چنانچه ظاهرِ بعضى اخبار است و اوّل احوط است.

کوچ عمدى و سهوى از عرفات قبل از غروب

دوّم: آن که هرگاه کسى پيش از غروب از آن جا کوچ کند عمدا و بيرون رود از حدود عرفات، پس اگر نادم شد و برگشت و ماند تا غروب، کفّاره ساقط؛ و اگر برنگشت، واجب است بر او شترى که او را در راه خدا در مکّه نحر کند(ظاهر اين است که در منى بايد نحر کند در روز عيد، و احوط ثبوت کفّاره است در صورت برگشتن ايضا.)؛ و اگر قادر نباشد، هجده روز متوالى روزه بگيرد(اظهر عدم وجوب توالى است.).و اگر سهوا کوچ کرد و بيرون رفت، پس اگر متذکّر شد، مراجعت مى کند؛ و اگر نکرد، ظاهرا در حکم عامد است( بلکه احتياطا.) و اگر به خاطرش نيايد، چيزى بر او نيست، و حکم جاهل به مسأله حکم ناسى است.

ترک عمدى و سهوى وقوف عرفات

سوّم: کسى که بالمرّه وقوف را ترک کند در مدّت مذکوره عمدا، حج او باطل است و کفايت نمىکند در باره او وقوف در شب عيد که وقوف اضطرارى عرفه است اگر چه در باره غير عامد، کافى است، چنانچه خواهد آمد.

چهارم: اگر کسى به سبب عذرى ـ مثل نسيان و ضيق وقت و نحو آن ـ ادراک وقوف در جزئى از مدّت مذکوره نکند، پس کفايت مىکند او را بودن به عرفات در مقدارى از شب عيد هر چند اندک باشد؛ و اين زمان را «وقت اضطرارى عرفه» مىگويند؛ و اگر کسى ترک کند آن را عمدا، پس ظاهر، الحاق آن است به وقوف اختيارى عرفه در افساد حج، هر چند ادراک نمايد وقوف مشعر را.

پنجم: اگر کسى فراموش کند وقوف به عرفات را در وقت اختيارى و اضطرارى، کفايت مىکند از براى صحّت حج او ادراک وقوف به مشعر الحرام در زمان اختيارى او، چنانچه خواهد آمد.

اختلاف در تشخيص روز عرفه

ششم: آن که هرگاه در پيش قاضى عامّه، هلال ثابت شود و حکم کند، و در پيش شيعه شرعا ثابت نشده باشد، لهذا روز عرفه در نزد عامّه روز هشتم باشد در پيش شيعه، پس اگر ممکن است مخالفت ايشان در بيرون رفتن به سوى عرفات که روز خروج ايشان است از مکّه، يا ممکن باشد ماندن شب آن روز در عرفات تا فردا که روز عرفه است يا رفتن و برگشتن فردا پيش از غروب آفتاب به جهت ادراک وقوف اختيارى عرفه يا بعد از غروب آفتاب به جهت ادراک اضطرارى آن اگر متمکّن شود از مراجعت قبل از آن، پس واجب است که چنين کند تا ادراک وقوف اختيارى يا اضطرارى نمايد، از آن جا به مشعر رفته ادراک آن نيز نمايد و اعمال روز عيد را در منى به عمل آورد؛ و اگر ممکن نشود ادراک وقوف عرفه اصلاً، پس اگر ممکن است ادراک وقوف مشعر الحرام، پس آن نيز کفايت مىکند و حج او صحيح است و الاّ حج او در آن سال فاسد خواهد بود. الحاصل تقيّه در اين مقام مصحّحِ عمل نمى شود على الأحوط و الأقوى. بلکه با عدم علم به خلاف و عدم قيام حجّت شرعيّه بر خلاف و با صدق تقيّه به نحو معهودِ متعارف، اقوى کفايت موافقت با عامّه است، چنانچه سيره قطعيه غير مردوعه بر آن دلالت دارد؛ و عدم مانعيّت علمِ به خلاف، از صحّت عمل با ناچارى و تقيّه، خالى از وجه نيست؛ و عمل به واقع در جميع صور ظاهرا مجزى است. و با عدم شرايط تقيّه، صحّت عمل، مورد تأمّل است با موافقت عامّه ولو علم به خلاف عمل ايشان بر حسب حکم حاکم ايشان نباشد، واللّه العالم.

مقصد دوّم : در مستحبات وقوف عرفات است

مستحب است که در وقت وقوف با طهارت باشد و غسل کند و آنچه موجب تفرّق حواسّ است از خود دور کند تا دل متوجّه جناب اقدس بارى شود. در اين وقت، نماز ظهر و عصر را در اوّل وقت به جا آورد به يک اذان و دو اقامه و وقوف کند در دست چپ کوه نسبت به کسى که از مکّه آيد؛ و در پايين کوه وقوف کند در زمين هموار؛ و با اصحاب خود مجتمع باشند به پهلوى يکديگر؛ و بعد از نماز بايستد و مشغول دعا شود.و مکروه است که بالاى کوه رود و آن که در حال وقوف سواره باشد يا نشسته، اگر تواند ايستادن را و اگر نه هر قدر که مى تواند.

و رو به قبله کند و دل خود را متوجّه حقّ سبحانه و تعالى سازد و حمد و ثناى الهى به جا آورد و تمجيد و تهليل بکند و تکبير صد نوبت بگويد و «ألحمد لله» صد نوبت، و «سبحان اللّه» صد نوبت، و «لا إله الاّ اللّه» صد نوبت، و آية الکرسى صد نوبت، و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد نوبت، و سوره «إنا أنزلناه» صد نوبت، و «لا حول ولا قوة الاّ بالله» صد نوبت، و «قل هو اللّه أحد» صد نوبت.

و هر دعايى که خواهد بکند؛ و سعى بکند در دعا که اين روز، روز دعا و مسألت است؛ و هيچ چيز نزد شياطين خوشتر از آن نيست که تو را غافل سازند از جناب اقدس الهى. و پناه گير به خداوند عالم از شرّ شياطين و زنهار که به جانب مردمان نظر مينداز و متوجّه خود باش و استغفار به دل و زبان کن و گناهان خود را بشمار و گريه بکن و اگر نتوانى خود را به گريه بدار

و دعا کن از جهت پدر و مادر و برادر مؤمن و اقلّ آن چهل کس است و در حديث است که «ملَکى موکَّل است که آنچه آن کس به جهت برادر مؤمن بطلبد، آن ملَک از حق تعالى از براى او صد هزار مثل آن را بطلبد»

و تمام اين زمان را صرف دعا و استغفار و ذکر کند که بعضى از علما قائل شدهاند به وجوب آن، و دعاهاى منقوله بخواند خصوصا دعاى صحيفه کامله و دعاهاى حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ و دعاى حضرت امام زين العابدين ـ عليهالسلام ـ و سنّت است که بگويد: أللهم إني عبدک، فلا تجعلني من أخيب وفدک، وارحم مسيري إليک من الفج العميق أللهم ربّ المشاعر کلها، فُک رقبتي من النار، و أوسع على من رزقک الحلال، وادرأْعني شر فسقة الجن والإنس. أللهم لا تمکر بي ولا تخدعني ولا تستدرجني أللهم إني أسألک بحولک وجودک و کرمک و منّک وفضلک، يا أسمع السامعين، يا أبصر الناظرين، يا أسرع الحاسبين، يا أرحم الراحمين، أن تصلىّ على محمّد و آل محمّد، و أن تفعل بي کذا و کذا...» و حاجت خود را نام برد [ أللهم إني أسألک حاجتي الّتي إن أعطيتنيها ] لم يضرّني ما منعت، و إن منعتنيها لم ينفعني ما أعطيت. أسألک خلاص رقبتي من النار. أللهم إني عبدک و ملک يدک، ناصيتي بيدک، و أجلي بعلمک. أسألک أن توفّقني لما يرضيک عني، وأن تسلم مني مناسکى التي أريتها خليلک إبراهيم ـ صلوات اللّه عليه ودللت عليها نبيک محمّدا ـ صلى اللّه عليه وآله أللهم اجعلني ممن رضيت عمله و أطلت عمره، وأحييته بعد الموت حياة طيبة؛ پس بگو: «لا إله الاّ اللّه وحده لا شريک له، له الملک وله الحمد، يحيي و يميت و هو حىّ لا يموت بيده الخير و هو على کل شىء قدير. أللهم لک الحمد کالّذي تقول و خيرا مما نقول وفوق ما يقول القائلون. أللهم لک صلاتي و نسکي و محياى و مماتي، ولک تراثي، وبک حولي و منک قوتي. أللهم إني أعوذ بک من الفقر و من وساوس الصدر، ومن شتات الأمر و من عذاب القبر. أللهم إني أسألک خير الرياح وأعوذبک من شر ما تجىء به الرياح، و أسألک خير الليل و خير النهار. أللهم اجعل في قلبي نورا، و في سمعي نورا و في بصري نورا، و في لحمي و دمي و عظامي و عروقي و مقعدي و مقامي و مدخلي و مخرجي نورا، و أعظم لي نورا يا رب يوم القاک إنک على کل شىء قدير.» و تا توانى در اين روز از خيرات تقصير مکن خصوصا بنده آزاد کردن.

و ديگر [ آنکه ] رو به قبله کند و بگويد: «سبحان اللّه» صد بار، و: «ألله أکبر و ما شاء اللّه، لاقوة الاّ بالله. أشهد أن لا إله الاّ اللّه وحده لا شريک له، له الملک وله الحمد يحيي ويميت وهو حى لا يموت بيده الخير و هو على کلّ شىء قدير.» صد بار، پس دو آيه اوّل سوره بقره را بخواند.

ديگر [ آنکه ] «قل هو اللّه أحد» سه نوبت بخواند، و آيةالکرسى را و آيه سخره را که اوّل آن «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَالأَْرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ» تا به آخر بخواند و آن در سوره اعراف است؛ پس معوّذتين را بخواند؛ پس نعم الهى را يک يک بشمارد آنچه داند از اهل و مال و نعمت و رفع بلاء و بگويد: «لک الحمد على نعمائک التي لا تُحصى بعدد ولا تُکافَىءُ بعمل»؛ و حمد کند حق سبحانه و تعالى را به هر آيهاى که حمد کرده است خداوند عالم خود را در قرآن؛ و تکبير کند به هر تکبيرى که خداوند عالم به آن تکبير خود کرده است در قرآن و تهليل کند به هر لا إله الاّ اللّه که حق سبحانه و تعالى تهليل خود کرده به آن در قرآن و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و جهد و سعى کند در آن و دعا کند حق سبحانه و تعالى را به هر نام که خود را به آن نام خوانده است در قرآن و به هر اسمى که داند و به اسماء آخر سوره حشر بخواند و بگويد: «أسألک يا ألله يا رحمان، بکل اسم هو لک، و أسألک بقوّتک وقدرتک و عزّتک و جميع ما أحاط به علمک و بأرکانک کلها، و بحق رسولک ـ صلواتک عليه وآله ـ ، و باسمک الأکبر الأکبر، وباسمک العظيم الذي من دعاک به کان حقا عليک أن لاتردّه و أن تعطيه ما سألک، أن تغفر لي جميع ذنوبي في جميع علمک فىّ.»

و هر حاجت که دارى بخواه و از حق سبحانه و تعالى طلب کن که توفيق حج بيابى در سال آينده و هر سالى؛ و هفتاد مرتبه بگويد: «أسألک الجنة»، و هفتاد مرتبه «أستغفر اللّه ربي وأتوب إليه» بگويد؛ پس بخواند دعايى را که جبرئيل در اين مقام به حضرت آدم ـ عليهالسلام ـ تعليم نمود براى قبول توبه او: «سبحانک اللهم وبحمدک لا إله الاّ أنت، عملت سوء و ظلمت نفسي و اعترفت بذنبي، فاغفر لي إنّک أنت خير الغافرين. سبحانک اللهم وبحمدک لا إله الاّ أنت، عملت سوء و ظلمت نفسي فاعترفت بذنبي، فاغفر لي إنّک أنت التوّاب الرحيم.»

چون آفتاب فرو رود بگويد: «أللهم إني أعوذبک من الفقر و من تشتّت الأمر و من شر ما يحدث بالليل والنهار. أمسى ظلمي مستجيرا بعفوک، و أمسى خوفى مستجيرا بأمانک، و أمسى ذلّى مستجيرا بعزتک، و أمسى وجهى الفاني مستجيرا بوجهک الباقي. يا خير من سئل، و يا أجود من أعطى، يا أرحم من استرحم، جللني برحمتک و ألبسني عافيتک، و اصرف عني شر جميع خلقک.»پس روانه شود به جانب مشعر الحرام به آرام تن و استغفار کند و اين دعا بخواند که: «أللهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف، وارزقنى العود أبدا ما أبقيتني، و أقلبنى اليوم مفلحا منجحا مستجابا لي مرحوما مغفورا لي، بأفضل ما ينقلب به اليوم أحد من وفدک وحجاج بيتک الحرام، واجعلنى اليوم من أکرم وفدک عليک، وأعطني أفضل ما أعطيت أحدا منهم من الخير و البرکة و الرحمة والرضوان والمغفرة، و بارک لي فيما أرجع إليه من أهل أو مال أو قليل أو کثير وبارک لهم فىّ.»؛ و بسيار بگويد: «أللهم أعتقني من النار.»

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 
Powered by TayaCMS