فصل سوّم : در وقوف به مشعر الحرام است
و در آن، دو مقصد است:
مقصد اوّل : در واجبات است
بدان که چون از عرفات در شب عيد قربان کوچ کند، به سوى مشعر الحرام آيد در آن جا شب را به روز آورد؛ و بعضى اين بيتوته را واجب مىدانند و نسبت به اکثر دادهاند و اين احوط است.و نيّت چنين کند که: «شب را به روز مى آورم در مشعر الحرام به جهت رضاى الهى». و چون طلوع فجر شود، نيّت وقوف کند که: «مىباشم در مشعر الحرام تا طلوع آفتاب در حج تمتّع به جهت وجوب آن قربةً إلى اللّه تعالى».
و اشهر و احوط وجوبِ ماندن است تا طلوع آفتاب؛ پس اگر عمدا پيش از طلوع آفتاب بيرون رود و از وادى محسّر تجاوز کند، گناهکار است؛ و بعضى يک گوسفند کفّاره، واجب دانستهاند. و در اين جا چند مسأله است:
رکنيّت وقوف و افرادى که از آنها ساقط مى شود
اوّل: آن که وقوف به مشعر رکن است و مجموع آن متّصف به وجوب است؛ پس اگر کسى بالمرّه آن را ترک کند حج او باطل است؛ لکن وقوف به مشعر، گاهى ساقط مى شود در حق کسى که شب را در آن جا به روز آورده باشد به قصد وقوف(با قصد قربت بنا بر احتياط متقدّم.) و دشوار باشد بر او ماندن بعد از طلوع فجر، مثل زنها و مردان پير و بيماران که به جهت ازدحام، مشقّت بسيار به ايشان روى مىدهد، يا کسانى که کار ضرورى دارند؛ پس جايز است که قبل از طلوع فجر از آن جا بيرون رود به سوى منى. و اگر عذر نداشته باشد، بعضى گفتهاند که اگر بيرون رود پيش از طلوع فجر به شرطى که علاوه بر بيتوته مشعر، وقوف عرفه از او فوت نشده باشد باز حج او صحيح است و لکن بر او يک گوسفند کفّاره لازم است و احوط خلاف آن است(بلکه اين قول، مشهور و قوى است.).
عدم درک وقوف مشعر و اوقات سهگانه آن
دوّم: آن که کسى که ادراک نکند وقت مذکور را، کفايت مى کند در حق او ماندن در زمانى قبل از زوال؛ پس وقوف مشعر از براى او سه وقت است: يکى در شب عيد در حق کسانى که متمکّن از ماندن در مشعر بعد از طلوع فجر نبوده باشند، چنانچه گذشت، و ديگرى ما بين طلوع فجر، و طلوع آفتاب، و سوّم از طلوع آفتاب تا زوال.
آن که چون معلوم شد که هر يک از وقوف به عرفات و وقوف به مشعر، وقت اختيارى و وقت اضطرارى دارند، پس مى گوييم مکلّفْ به ملاحظه ادراک دو موقف يا يکى از آنها در وقت اختيارى يا اضطرارى و عدم ادراک آنها، بر نُه قسم است:
اوّل: آن که ادراک هر دو موقف کند در وقت اختيارى هر دو، پس اشکال در صحّت حج نيست.
دوّم: آن که هيچ يک را ادراک نکند( آن در صورتى بى اشکال است که هيچ يک از اختيارى و اضطرارىِ هيچ يک را ادراک نکند، چنانکه خواهد آمد؛ و در اين صورت، فرقى بين عمد و غير آن نيست.)، پس اشکال نيست در عدم ادراک حج؛ پس به همان احرام(با نيّت عدول به عمره مفرده على الأحوط، و وجوب ذبح گوسفند که همراه داشته باشد، محتاج به تأمّل است؛ بلى موافق احتياط و مروىّ در خبر «داود رقّى» و صحيح «ضريس» به نقل «فقيه» است.) حج، عمره مفرده که عبارت از طواف و نماز و سعى و تقصير و طواف نساء و نماز آن باشد، به جا مى آورد و از احرام مُحلّمىشود؛ و اگر چنانچه گوسفند همراه داشته باشد، ذبح مىکند؛ و مستحبّ است که بماند در منى با حجاج و چون به مکّه رود، افعال عمره را به جا مىآورد و در سال آينده حج مى کند اگر شرايط مقرّره وجوب حج در باره او متحقّق بشود.
سوّم: آن که ادراک بکند اختيارى عرفه را با اضطرارى مشعر.
چهارم: عکس آن. و در هر صورت حج صحيح است و دعواى اجماع( در صورتى که فوت اختيارىِ ديگر عمدى نباشد، مگر آنچه در صورت ادراک اختيارى عرفه با اضطرارى سابق مشعر گذشت؛ و هم چنين فوت اختياريها در صور آينده، مقّيد به عدم تعمّد است.) بر صحّت در هر دو مسأله شده است.
پنجم: آن که ادراک کند اضطرارى هر دو وقوف را. و در صحّت حج در اين صورت، خلاف است، [ و ] صحّت بعيد نيست(چه اضطرارى مشعر ليلى سابق آن يا نهارىِ لاحقِ آن باشد، على الأظهر.)، لکن احوط اعاده حج است در سال آينده با شرايط وجوب.
ششم: آن که ادراک کند اضطرارى مشعر را تنها. در اين جا نيز خلاف است؛ و عدم صحّت در اين جا، اقوى و اشهر است.
هفتم: ادراک اختيارى عرفه تنها. [ و ] اشهر در اين صورت صحّت است، بلکه بعضى نفى خلاف در آن کرده اند، لکن حکم به آن مشکل است(اقوائيتِ آن در هر دو اضطرارى مشعر، مورد تأمّل است.) و خلاف در آن متحقّق است.
هشتم: آن که ادراک کند اختيارى مشعر را. [ و ]ظاهر در اين صورت صحّت، و ظاهر عدم خلاف است در آن.
نهم: اضطرارى عرفه را ادراک کند تنها. و حج در اين صورت صحيح نيست.
مقصد دوّم : در مستحبّات وقوف به مشعر الحرام است
بدان که سنّت است که متوجّه مشعر الحرام شود به آرام تن و دل و استغفار کند؛ و چون به «تَلّ سرح» رسد از جانب دست راست راه بگويد: «أللهم ارحم موقفي، و زد في عملي، وسلم لي ديني، و تقبّل مني مناسکي.» و شهيد در «دروس» فرموده که بعد از اين دعا بگويد: «أللهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف، وارزقنيه أبدا ما أبقيتني.»؛ و شتر را تند نراند و کسى را آزار نرساند در حال راندن؛ و بسيار بگويد: «أللهم أعتق رقبتي من النار.» و نماز شام و خفتن را تأخير کند تا مشعر الحرام و اگر چه ثُلث شب بگذرد؛ و اگر مانعى به هم رسد که نتواند پيش از ثلث شب رسد، نماز را ادا بکند و جمع کند ميان هر دو نماز به يک اذان و دو اقامه؛ و نوافل شام را در ميان نکند بلکه بعد از خفتن بکند.
و احوط آن است که چون به مشعر الحرام آيد، نيّت کند که شب را به روز مى آورم در مشعر الحرام در حج تمتّع از جهت رضاى خدا؛ و پيش از اين گذشت که اظهر و احوط وجوب شب ماندن به مشعر است، و مستحب است که در شکم [ وسط ] وادى فرود آيد در جانب راست راه و اين [ را ] دعا بخواند: «أللهم إني أسألک أن تجمع لي فيها جوامع الخير. أللهم لا تؤيسني من الخير الذي سألتک أن تجمعه لي في قلبي، ثمّ أطلب منک أن تعرفني ما عرفت أولياءک في منزلي هذا، و أن تقيني جوامع الشر.» و تا مقدور باشد آن شب را به عبادت و طاعت الهى به روز آورد که در خبر است که: «درهاى آسمان در اين شب بسته نمىشود و آوازهاى مؤمنان بالا مىرود و خداوند عالم مىفرمايد: من خداوند سمائم و شما بندگان من هستيد، ادا کرديد حق مرا و بر من لازم است که اجابت نمايم دعاهاى شما را، پس بعضى از ايشان را تمام گناهان مىآمرزد و بعضى را بعض مى آمرزد».
و سنّت است که هفتاد سنگريزه را براى رمى جمرات در اين شب از اين جا بردارد؛ و سنّت است که غسل بکند و با وضو باشد در حال وقوف و دعاى منقول از ائمه ـ عليهمالسلام ـ را بخواند و حمد و ثناى الهى را به جا بياورد و اين دعا [ را ] نيز بخواند: «أللهم ربّ المشعر الحرام، فک رقبتي من النار، و أوسع على من رزقک الحلال الطيب، وادرأْعني شر فسقة الجن والإنس. أللهم أنت خير مطلوب إليه وخير مدعوّ و خير مسؤول، و لکل وافد جائزة، فاجعل جائزتي في موضعي هذا، أن تقيلني عثرتي و تقبّل معذرتي و أن تتجاوز عن خطيئتي، ثم اجعل التقوى من الدنيا زادي، و تقلبني مفلحا منجحا مستجابا لي بأفضل ما يرجع به أحد من وفدک و زُوّار بيتک الحرام.»
و دعا بسيار کند به جهت خود و پدر و مادر و برادران و اهل و مال و فرزندان؛ و بعضى قائل به وجوب دعا شده اند، و بهتر آن است که غير از امام، پيش از طلوع آفتاب از آن جا روانه شوند، اما از وادى محسّر تجاوز نکند تا آفتاب طلوع نکند، و چون آفتاب به کوه ثبير افتد، هفت مرتبه اعتراف به گناهان خود کند و هفت مرتبه استغفار کند، و چون روانه شود با ذکر و استغفار و سکينه و وقار برود، چون به وادى محسّر برسد، تند برود مانند شتر اگر پياده باشد، و اگر سواره باشد تند براند راحله خود را، و اگر فراموش کند، هروله را برگردد و تدارک کند؛ و بگويد در وقت هروله: «أللهم سلّم عهدي، واقبل توبتي، و أجب دعوتي، واخلفني بخير فيمن ترکت بعدي.» و بگويد: «رب اغفر وارحم، وتجاوز عما تعلم، إنک أنت الأعزّ الأکرم.»