فصل هفتم : در انداختن سنگ است به جمرات ثلاث

فصل هفتم : در انداختن سنگ است به جمرات ثلاث

فصل هفتم : در انداختن سنگ است به جمرات ثلاث در روزهايى که در شب آنها بيتوته به منى واجب است، و آنچه مستحب است به عمل آوردنِ آن در اين روزها در منى

و در آن، دو مقصد است:

مقصد اوّل : در واجبات است

بدان که واجب است در اين ايّام( ما بين طلوع و غروب اختيارا.) رمى جمرات ثلاث که جمره اولى باشد و جمره وسطى و جمره عقبه به ترتيب؛ پس اگر مخالفت ترتيب کند، اعاده کند آنچه را( پس در صورت نَکْس، اعاده مى کند رمى وسطى و جمره عقبه را.) که در غير مرتبه خود کرده، بلى اگر چهار سنگ بر جمره انداخته و آن را ترک نموده و مشغول ديگرى شد، کفايت مى کند در ترتيب و سه سنگ را بعد از آن مىزند اگر چه احوط در اين جا نيز اعاده است.

و واجبات رمى، همان است که در منى مذکور شد. و کسى که فراموش کند آنها را، برمى گردد از مکّه به جهت آنها؛ و اگر متذکّر نشد تا بعد از خروج، قضا مىکند در سال آينده به خود يا نايب( در ايّام تشريق.). و کسى که مريض باشد و مأيوس باشد از تمکّن در وقت خود، به عوض او رمى مى کنند؛ و اگر صحيح شد، اعاده لازم نيست اگر چه احوط است در صورت عروض قدرت در وقت؛ و اگر بشود مريض سنگ را به دست بگيرد که ديگرى بيندازد(در صورت عدم امکان مباشرت على الأحوط.) او را. و اگر کسى عمدا ترک رمى کند حج او فاسد نمى شود على الأشهر الأقوى و بعضى فرموده اند که احوط، قضاء حج است در سال ديگر.

رمى در شب

و بدان که جايز نيست که در شب، رمى کند از براى روز گذشته يا از براى روز آينده مگر کسى که عذر داشته باشد که در روز، رمى ممکن نشود، پس شب آن روز( و جمع کند بين اين کار و استنابه على الأحوط.) رمى مى کند. و اگر کسى فراموش کرد رمى را تا روز ديگر، اوّل قضاى رمى سابق را مى کند [ و ] بعد از آن، واجبِ آن روز را به جا مى آورد.

مقصد دوّم : در اعمال مستحبّه در منى است در روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم

بدان که مستحب است که در اين سه روز از منى بيرون نرود حتى به جهت طواف مستحب؛ و آن که در جمره اولى و وسطى، رو به قبله کند و جمره را به دست راست گيرد و حمد و ثناى الهى به جا آورد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، پس اندکى پيش رود و دعا کند و بگويد: «أللهم تقبّل مني»؛ پس پيشتر رود اندکى و دعاى سابق در وقت رمى را بخواند و رمى کند و در وقت رمى «ألله أکبر» بگويد و در رمى جمره عقبه پشت به قبله کند. و تکبير در منى مستحب است بنا بر مذهب مشهور( و قوى.) ميانه علما و بعضى آن را واجب دانستهاند، و احوط آن است که ترک نکند در منى و غير آن، و در منى عقيب پانزده نماز(و در غير منى، عقب ده نماز، و ابتدا از ظهر عيد است و انتهاء در منى فجر سيزدهم و بعد از ظهرين روز نَفْر تکبير مى گويد در صورت اقامت بحسب روايت، و متيقّن آن نَفْر اوّل است.) بگويد و کيفيّت آن بنا بر مشهور(در مشهور بودن اين صورت تأمّل است؛ و محتمل است که مشهور اين باشد که پس از «هدانا» بگويد: «والحمد للّه على ما أبلانا ورزقنا من بهيمة الأنعام.» و اظهر حمل روايات مختلفه بر مراتب فضل است؛ پس با جمع بين آنها بعد از ذکر مشترکات به جمع بين «أبلانا» و «أولينا» و ذکر زيادتى، جمع بين تمام فضيلتها شده است. و صورت مذکوره در صحيح «منصور بن حازم» اين است: «ألله أکبر ألله أکبر، لا إله الاّ اللّه و اللّه أکبر، وللّه الحمد، أللّه أکبر على ما هدانا، أللّه أکبر على ما رزقنا من بهيمة الأنعام.» است و در صحيح «معاويه» بعد از اين صورت «والحمد للّه على ما أبلانا» [ است. ] و جمع بين اين دو، جامع است بين منسوب به مشهور به طريق مذکور در متن و محتمل در تعليق که تبديل «أولينا» به «أبلانا» شده و در هر دو اقتصار به چهار تکبير شده. و تفاوت بين «والحمد لله»، و «له الحمد» محمول بر تخيير است با افضليّت اوّل؛ پس با تکبير پنجم که در صحيحين ذکر شده، احتياط و فضل حاصل مىشود. و تقديم و تأخير حمد اخير، مورد تخيير است بر حسب رعايت آنچه مشهور است و کاشف از ثبوت تقديم در مستند آن است، واللّه العالم.) اين است: «ألله أکبر اللّه أکبر، لا إله الاّ اللّه واللّه أکبر، ألله أکبر على ما هدانا، وله الحمد على ما أولينا، ورزقنا من بهيمة الأنعام.» و در بعضى از اخبار بعد از تکبير سوّم «ولله الحمد، ألله أکبر على ما هدانا، ألله أکبر على ما رزقنا من بهيمة الأنعام.» و در بعضى از روايات همين است به زيادتى «ألحمد للّه على ما أبلانا.»

و اگر در روز دوازدهم کوچ کرد از منى، سنّت است که بيست و يک سنگريزه را در منى دفن کند. و مستحب است که در اين ايّام نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد خيف به جا آورد و در حديث است که: «هر که در مسجد خيف صد رکعت نماز بگذارد پيش از آن که از آن جا بيرون رود، برابر است با عبادت هفتاد سال؛ و هر که صد مرتبه «سبحان اللّه» بگويد بنويسد از براى او ثواب بنده آزاد کردن؛ و هر که صد مرتبه «لا إله الاّ اللّه» بگويد برابر است با ثواب زنده کردن شخصى؛ و هر که صد مرتبه «الحمد لله» بگويد برابر است با خراج عراقين که در راه خداوند عالم تصدّق کند».

خاتمه

در طواف وداع و ساير مستحبّات است تا زمان خروج از مکّه معظّمه و ورود به مدينه منوره.

بدان که مستحب است از منى، مراجعت به مکّه به جهت طواف وداعْ هرگاه طواف واجب و سعى وطواف نساء را پيشتر کرده. و پيش از کوچ، شش رکعت نماز در مسجد خيف بکند. و چون در مکّه رود، سنّت است که داخل خانه کعبه شود خصوصا، کسى که تازه حج کرده است و در حديث است که: «داخل شدن در کعبه، داخل شدن است در رحمت خدا و بيرون رفتن، بيرون رفتن از گناهان، خداوند عالَم نگاه مى دارد از گناهان در بقيه عمر و مى آمرزد گناهان گذشته را».

و سنّت است که به جهت دخول خانه غسل کند، و پاى برهنه داخل شود؛ و پيش از دخول هر دو حلقه در را بگيرد و بگويد: «أللهم البيت بيتک والعبد عبدک وقد قلت: «وَمَن دَخَلَهُو کَانَ ءَامِنًا» فآمني من عذابک، وأجرني من سخطک.»؛ پس داخل شود و بگويد: «أللهم إنک قلت«وَمَن دَخَلَهُو کَانَ ءَامِنًا» أللهم فآمني من عذابک عذاب النار.»؛

پس دو رکعت نماز گذارده در ميان دو ستون بر سنگ سرخ، و در رکعت اوّل «حم سجده» بخواند و در رکعت دوّم به عدد آيات آن از قرآن؛ و در گوشه هاى کعبه نيز نماز گذارد؛ پس به رکنى آيد که در آن جا حجر الأسود است و شکم خود را بر او مالد؛ پس دور ستون بگردد و شکم و پشت خود را بر آن ستون بمالد و چون خواهد بيرون آيد، نردبان را به دست چپ گيرد و نزديک کعبه دو رکعت نماز کند.

و بدان که مستحب است بسيار طواف کردن؛ و آن در باره حجاج از نماز نافله، افضل است و طواف به نيابت مؤمنين بسيار ثواب دارد و به نيابت حضرت پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و حضرت فاطمه ـ عليه االسلام ـ و دوازده امام ـ عليهم السلام ـ ثواب عظيم دارد.

و در خبر صحيح است که مستحب است که شخص در مکّه سيصد و شصت طواف کند به عدد ايّام سال؛ و اگر نتواند سيصد و شصت شوط و آن پنجاه و يک طواف و سه شوط مى شود و آن را به جهت اتمام عدد ايّام سال تمام مىکند به چهار شوط ديگر تا پنجاه و دو طواف شود.

و مستحب است ختم قرآن مجيد را در مکّه معظّمه، در حديث است که: «هر که ختم قرآن کند در آن جا، از دنيا نرود تا ببيند حضرت پيغمبر را و ببيند منزل خود را در بهشت». و مستحب است در مکّه، مشرّف شدن به موضع تولد حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و در منزل خديجه ـ عليهاالسلام ـ و زيارت قبر ابى طالب ـ عليه السلام ـ و رفتن به غارى که در کوه حرا حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ در اوايل بعثت عبادت کرده در آن جا و به غارى که در کوه ثور است که حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ در آن جا مخفى شده.

فاصله بين دو عمره

و بدان که مستحب است از براى کسى که در مکّه مى ماند اتيان به عمره مفرده.و در اعتبار فاصله ميان آن و عمرهاى که پيش به جا آورده خلاف کرده اند، جمع کثيرى از علما بر آن اند که احتياج به فاصله ندارد( و اين قول اظهر است اگر چه افضل در عمره ثانيه اين است که در ماه غيرِ ماه احرامِ عمره سابقه و يا با فاصله ده روز بين دو احرام باشد، بلکه احد الفصلين احوط است.و هم چنين دخول مکّه بلکه مجاوزت از ميقات براى قاصد دخول مکّه بدون احرام، جايز نيست مگر براى کسى که در ماه احرامِ سابق به عمره باشد؛ و مانند آن، کسى که متکرّر است دخول او و اراده نسک ندارد.)

خروج از مکه بعد از عمره تمتّع

و خروج از مکّه بعد از عمره تمتّع جايز نيست براى کسى که اگر خارج بشود، فوت مى شود حج در آن سال.

و عمره مفرده که واجب است بر غير متمتّع، بعد از حج، وجوب آن فورى است؛ و به حلق يا تقصير با افضليّت حلق، حليّت از محرّمات به احرام حاصل مى شود مگر نساء که حليّت آن به طواف نساء مى شود و آن ثابت است در خصوص عمره مفرده نه عمره تمتّع، چنانچه گذشت؛ و احرام آن از ادنى الحلّ است، چنانچه در متن مذکور است.

و اگر بعد از عمره، خارج از مکّه و حرم و ميقات شد و عود نمود در غير ماه احرام اوّلى، پس محتاج به احرام عمره است و عمره ثانيه را عمره تمتّع قرار مى دهد. و لازمه اين، عدم ترتّب حکم متمتّع ٌبها بر عمره سابقه است، و احتياج آن به طواف نساء، موافق با احتياط است.

اکتفاء به عمره مفرده براى تمتّع

و اگر عمره در غير اشهُر حج باشد، تمتّع به آن جايز نيست. و اگر در اشهر حج متمتّع به عمره شد، پس اگر خارج از مکّه شد و عود کرد قبل از فصل ماه، مانعى از اکتفاء به همان عمره براى حج تمتّع نيست. و اگر در اشهر حج به عمره مفرده مُحرم شد و داخل مکّه شد و وقت ضيق باشد از حج تمتّع، مىتواند با قصد، عدول به عمره تمتّع نمايد در صورتى که به سببى واجب نشده باشد بقاء بر عمره مفرده بر او، با احتياط در اراقه دَم، و پس از انجام و احلال، مُحرم به حج مىشود

عدم لزوم فصل بين دو عمره

و حاصل از مذکور در فروع متقدّمه، آن است که فصل بين دو عمره لازم نيست اگر چه احوط است اگر چه به ده روز باشد بين دو احرام. و دخول مکّه با مغايرت شهر خروج و دخول بدون فصل و بدون مغايرت در ماه احرام سابق و دخول يا احلال از سابق و دخول بلکه به سى روز بين خروج دخول بلکه با خروج در آخر ماهى و دخول در اوّل ماهى ديگر، پس احوط عدم جواز است مگر با احرام براى عمره واللّه العالم. و بسيارى از احکام عمره مفرده را در کتاب حج ذکر کرده ايم.

و بعضى لازم دانسته اند فاصله يک ماه را و بعضى يک سال را و بعضى کافى دانسته اند فاصله ده روز را؛ و اين قول، خالى از قوّت نيست، اگر چه سند مستند آن ضعيف است.

و احرام عمره مفرده، از اقرب اطراف حرم است به مکّه معظّمه و الآن معروف است، و بعد از احرام، طواف و نماز آن و سعى و تقصير مى کند و همه چيز از براى او حلال مىشود مگر زن، و چون طواف نساء را که در عمره مفرده لازم است به جا آورد، زن نيز بر او حلال مىشود.

مستحبّات خروج از مکّه معظّمه

و سنّت است که چون خواهد از مکّه بيرون رود، غسل کند و طواف وداع به جا آورد؛ و در هر شوطى دست يا بدن به حجر الأسود و رکن يمانى برساند؛ و چون به مستجار رسد دعاهاى سابق را بخواند؛ پس به نزد حجر الأسود بيايد و شکم خود را به خانه بسايد و يک دست بر حجر الأسود بگذارد و دست ديگر به جانب خانه بگشايد و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد.و سنّت است که از «باب حنّاطين» بيرون رود که مقابل رکن شامى است؛ و آن که عزم کند بر مراجعت و از خداوند عالم طلب توفيق مراجعت کند؛ و در وقت بيرون رفتن، يک درهم خرما بگيرد و تصدّق کند بر فقرا به جهت احتمال صدور بعض محرّمات در حال احرام از او غفلةً، مثل شپش کشتن و نحو آن.

و از جمله مستحبّات مؤکّده است مراجعت از راه مدينه طيّبه براى ادراک زيارت حضرت فخر کاينات و ائمه بقيع ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ.

در حديث وارد شده که: «ترک زيارت آن حضرت بعد از حج، جفاء است برآن حضرت».

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 
Powered by TayaCMS