نبش قبر
مسأله 636 :
نبش قبر مسلمان، يعنى شکافتن قبر او اگرچه طفل، يا ديوانه باشد حرام است ولى اگر بدنش از بين رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد.
مسأله 637 :
نبش قبر امامزادهها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد در صورتى که زيارتگاه باشد حرام است، بلکه اگر زيارتگاه هم نباشد بنابر احتياط واجب نبايد آن را نبش کرد.
مسأله 638 :
شکافتن قبر در چند مورد حرام نيست:
اوّل: آن که ميّت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالک زمين راضى نشود که در آنجا بماند.
دوم: آن که کفن يا چيز ديگرى که با ميّت دفن شده غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود که در قبر بماند و همچنين است اگر چيزى از مال خود ميّت که به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند که آن چيز در قبر بماند، ولى اگر چيز مختصرى از مال او که به ورثه به ارث رسيده مانند انگشتر و نحو آن با او دفن شده باشد در جواز نبش براى در آوردن آن تأمّل و اشکال است خصوصاً اگر اجحاف بر ورثه نباشد و اگر وصيّت کرده باشد که دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن کنند، در صورتى که وصيّتش بيشتر از يک سوم مال او نباشد براى بيرون آوردن اينها نمىتوانند قبر را بشکافند.
سوم: آن که ميّت بى غسل يا بى کفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرع کفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشتهاند.
در تمامى اين موارد در صورتى جايز است که بىاحترامى به ميّت نباشد.
چهارم: آن که براى ثابت شدن حقّى بخواهند بدن ميّت را ببينند.
پنجم: آن که ميّت را در جايى که بى احترامى به اوست مثل قبرستان کفّار يا جايىکه کثافت و خاکروبه مىريزند دفن کرده باشند.
ششم: آن که براى يک مطلب شرعى که اهمّيت آن از شکافتن قبر بيشتر است، قبر را بشکافند مثلاً بخواهند بچّه زنده را از شکم زن حاملهاى که دفنش کردهاند بيرون آورند.
هفتم: آن که بترسند درندهاى بدن ميّت را پاره کند، يا سيل او را ببرد يا دشمن بيرون آورد.
هشتم: آن که قسمتى از بدن ميّت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند ولى احتياط واجب آن است که آن قسمت از بدن را طورى در قبر بگذارند که بدن ميّت ديده نشود.