احکام جماعت
کشف عدم وجود شرط امامت
اگر ثابت شد بعد از نماز که امام متطهّر از حدث اصغر يا اکبر نبوده، يا فاسق بوده، يا کافر بوده، نماز و جماعت مأموم، محکوم به بطلان نمى شود، و همچنين در ساير ارکان و واجبات و شروط و موانع در نماز امام با سلامتىِ نماز مأمومين از آنها، يا اغتفار در آنها، نه در نماز امامِ عالمِ عامد مثلاً.و اظهر عدم تفصيل [ است ] بين شرايط در نماز امام يا در امامت او و خصوصيَّات غير منصوصه که مفهوم مى شود حکم آنها از فحواى نصوص.و اگر مأموم، عالم بود به جهت فساد نماز امام قبل از نماز، اعاده مى نمايد حتى در موارد منصوصه، حتى اگر فراموش کرد و ائتمام نمود بنا بر اظهر.و با قطع به واجديّت و انکشافِ فاقديّت، اظهر عدم اعاده است، و اعاده اصل نماز، در وقتى است که امر غير مغتفرى مگر در جماعت صحيحه محقّق شده باشد، و اگر مجرّد ترک قرائت باشد در مواردى که ممکن است تصحيح نماز با آن، اعاده لازم نيست.
حدوث يا کشف عدم صلاحيت امام در اثناى نماز
و اگر در اثناى نماز، معلوم يا ثابت شد آنچه بعد از فراغ اگر معلوم مى شد، اعاده نداشت، اظهر لزوم انفراد و اتمام نماز است بر مأموم و صحّت نماز است با انفراد، کما اين که صحيح است با استنابه غير که واجد شرايط است در بقيّه.و همچنين اگر حادث شد در اثنا، فقد شرطى و يا وجود مانعى از آنچه مذکور شد در نماز امام، [ که ] به مجرّد ثبوت آن بر مأموم، منفرد [ مى شود ] و يا با استنابه، اتمام نماز خود مى نمايد؛ و اگر در اثناى قرائتِ امام ثابت شد، اظهر جواز اکتفا به آنچه سابق شد از قرائت امام است در انفراد و استنابه مأموم، به خلاف استنابه غير مصلّى؛ و احوط در فرض اوّل و دوّم، قرائت به قصد امر فعلىّ است تمام حمد و سوره را.
ترک متابعت با عذر
ذکر شد عدم جواز مفارقت امام بدون عذر. و امّا جواز مفارقت با عذر در مثل مأمومِ مسبوق که براى تشهد خود بنشيند و بعد از انجام آن به امام ملحق شود، و همچنين کسى که براى عذرى متخلّف شد در رکنى از امام ـ مثل ضيق و ازدحام يا سهو و غفلت و خيال رکوع امام مثلاً ـ که اگر بعد متنبّه شود، رجوع به متابعت مى کند، پس در اين مواضع، نيّتِ انفراد لازم نيست، يا جايز نيست. و اما در عذرهايى که از متابعتِ مأموم مانع مى شود، مثل وَجَعْ در بطن، يا مزاحمت بول و مانند آنها، پس جواز مفارقت، معلوم است.
نيّت افراد وقت عذر
آيا [ جهت منفرد شدن ] نيّت انفراد لازم است؟ احوط در تقديرِ جواز انفراد بدون عذر، اختيار آن است و در تقدير عدم جواز، اتمام نماز است به قصد وظيفه فعليّه؛ و بعد از زوال عذر در اثنا، عمل به احتياط مناسبِ عمل مأموم و منفرد بشود. و اما عذرِ موجبِ جواز مفارقت اگر چه بدون نيّت انفراد باشد، پس دور نيست کفايت عذر عرفى عقلايى مثل استعجال براى حاجت دينيّه يا دنيويّه ـ در جواز مفارقت در صورتى که در اصل اقتدا باقى باشد.
انفراد اختيارى
امّا انفراد اختيارى و بدون عذر، در غير جماعت واجبه، پس اظهر، جواز آن است از حيث تکليف و صحّت نماز، و صحّت جماعت تا زمان انفراد اگر چه مقصود باشد از اوّلِ اقتدا؛ بلى از حيث اخلال به نظم جماعتِ ساير مأمومين و ايقاع آنها در خلافِ واقع که گاهى اتّفاق مى افتد، ممکن است ممنوع باشد، پس وجودِ عذر، لازم در جواز مفارقت است با ابقاى اقتدا. و در صورتِ نيّتِ انفراد، منفرد مى شود از محل نيّت اگر چه در اثناى قرائت باشد [ و [اتمام بر او واجب است، نه استينافِ سوره يا اصل قرائت، به خلاف اثناى کلمه واحده که اعاده آن کلمه لازم است بنا بر اظهر، نه متّصل به آن، مگر آنچه با او وحدت عرفيّه دارد.و بر تقدير استينافِ سوره که افضل و احوط است، احوط عدم عدول است در تقدير مجاوزت امام نصف را يا در «جحد» و «توحيد» در غير جمعتين. و اظهر جواز انفراد است، قبل از رکوعِ همان رکعتى که در آن اقتدا نموده است، و اتمام رکعت واحده، به عهده مأموم است که منفرد شده است.
و ادراکِ مأمومْ رکوع امام را در رکعت اوّل مأموم، موجب تحقّق جماعت در رکعت مى شود و اگر ادراک نکرد به عذرى رکوع او را، لکن اقتدا نمود قبل از رکوع امام و بقيّه را خودش به جا آورد، تحقّق رکعت با جماعت به لحاظ تعبّديّتِ متابعت، خالى از اشکال نيست.
نيّت انفراد در جماعت واجبه
و نيّت انفراد در جماعت واجبه که صحّت آن موقوف بر جماعت است ـ مثل جمعه ـ جايز نيست، بلکه در معاده اى که واجب نيست، مبطل نماز است بنا بر عدم جواز تبديل امتثال؛ و در منذوره به نحوى که منطبق نمى شود مگر به آنچه شروع در آن کرده، اظهر عدم بطلان اصل نماز است اگر چه کفّاره لازم مى شود، و همچنين در اوّل نماز اگر قاصدِ نماز باشد نه جماعت، و در منطبق بر غير آن ـ مثل معاده ـ خلاف تکليف به وفا حاصل نشده است.
اقتدا بعد از انتهاى نماز امام
و نقل مأموم نيّتِ جماعت را بعد از انتهاى نماز امام با امام ديگر يا منفردى، خالى از اشکال است؛ لکن در غير اين مقام ـ مثل نقل از جماعت به انفراد و از انفرادِ بعد از مأموميّت به ائتمام و نقل نيّت ائتمام در اثنا از امامى به امامى اختياراً بدون عذرى اگر چه دوّمى افضل باشد و امام يا منفرد باشد ـ خالى از تأمّل نيست و احوط ترک آن است؛ و دور نيست جواز ائتمام امام به خليفه خود در صورت عزل به جهت فسق و نحو آن.و در صورت تخلّلِ نيّتِ انفراد در موارد مسلّمه استخلاف، تأمّل است در غير مثل استخلاف بعد از موت امام که انفراد قهرى در زمان کمى که در آن مشغول فعل صلاتى نباشند، ضرورت است.
نماز جماعت در کِشتى
جايز است جماعت در سفينه واحده يا متعدّده با اتّصال کشتيها به همديگر و با انفصال، با رعايت شروط جماعت و بر تقدير جواز صلات اختياراً در آن، که در محلّش اطلاق يا تقيد آن گذشت.و با اختلال بعض شروط در اثنا، متعيّن است انفراد يا استخلاف و اقتداى به غير؛ و فرقى بين اين که بعضى از اهل جماعت در زمين و بعضى در سفينه باشند، يا اين که همه در سفينه باشند، نيست.
قطع نافله براى ادراک جماعت
اگر کسى در نافله باشد و امام داخل در نماز جماعت شد، پس اگر خوف فوت جماعت دارد، مستحبّ است قطع نافله و دخول در جماعت وگرنه داخل جماعت مى شود بعد از اتمام نافله.
و دور نيست استحباب قطع ـ براى ادراک اوّل جماعت، بعد از تکبير امام باشد؛ و مؤکّد است در ادراکِ رکوع رکعت اوّل؛ و قريب است [ که ] استحباب در رکعات بعدى، ثابت باشد به اولويّت در صورتى که اطّلاع به جماعت، متأخّر باشد؛ و در ثبوتِ استحبابِ قطع در صورت ادراک سجده هاى رکعت اخيره و مابعد آن، تأمّل است.
عدول از فريضه به نافله براى ادراک جماعت
و اگر در فريضه باشد و بعد از آن، اقامه نماز جماعت شد، مى تواند بلکه افضل است عدول به نافله نمايد و دو رکعت را تمام کند و داخل جماعت بشود در صورت بقاى محلِّ عدول، وگرنه نتيجه حاصل است بدون عدول؛ و همچنين در صورتى که اصل فريضه، دو رکعتى باشد و اگر خائف فوت جماعت با اين عدول و اين ترتيب نباشد؛ وگرنه جوازِ قطعِ فريضه محتمل است اگر چه خلاف احتياط است. و ظاهر اين است که محل نقلِ نيّت، وقتى است که اگر تمام نمايد، به جماعت در تکبيرة الاحرام مى رسد، نه قبل از اين حدّ.
قرائت مأموم در رکعت اوّل خود و سوّم امام
مأمومِ مسبوق که ثالثه امام يا رابعه او،رکعت اوّل جماعتِ او است، واجب است بر او قرائت حمد و سوره در دو رکعت اوّل خودش اگر امام مهلت بدهد بنا بر احوط. و اگر مهلت نداد، متابعتِ امام را ترجيح مى دهد بر قرائت سوره بعد از حمد؛ و امّا در ترجيحِ حمد يا اتمام آن بر متابعت در رکوع يا عکس، تأمّل است؛ و اظهر ترجيح اتمام فاتحه است در رکعت دوّمِ مأموم اگر چه احوط، قصد انفراد و اتمام است.و احوط اختيار انفراد است در صورت عدم امهال در رکعت اوّلِ مأموم اگر اتّفاق افتاد عدم امهال، و تخيير، محتمل است؛ و ترجيح ترک قرائت و عدم لزوم احتياط در صورتى که ابتداى دخول در جماعت، تکبيرِ رکوع باشد، ظاهر است.و همچنين محلّى براى قرائت يا احتياط نيست در صورتى که دخول در جماعت، در حال رکوع امام باشد، و در دَوران بين متابعت و وظيفه اخيرتين در محلّى که فرض مى شود، اختيارِ اقصرِ به حسب زمان، لازم است و اگر باز هم دَوران باشد، محتمل است تخيير؛ و ترجيحِ متابعت، قريب است، و احتياط، در قصد انفراد و اتمام است.
تجافى
و احوط «تجافى» مأمومِ مسبوق است در وقت تشهد و تسليم امام؛ و مستحبّ است تشهد براى مأموم؛ و همچنين قنوت با امام در غير محلّ قنوت مأموم.احوط براى مأمومِ مسبوق، جلوس براى تشهد و سلام امام است، و بعد از آن، اتمام نماز خود. و مى تواند با قصد انفراد، قبل از تسليم بلکه قبل از تشهد امام، بايستد براى نماز خودش، و بدون انفراد هم محتمل است جواز تخلّف در تشهد اخير.
اگر مأموم تکبير گفت و به رکوع نرسيد
و اگر ادراک کرد امام را در رکوع و تکبيرة الاحرام گفت لکن به رکوعِ امام نرسيد و وقت رکوعِ مأموم، امام سر بلند کرد، اقرب صحّت جماعت و رکعت است، نه جماعت در رکعت و بعد منفرد مى شود و اتمام مى نمايد.
اقتدا به امام بعد از رکوع
و اگر امام را ادراک کرد بعد از رکوع، تکبيرة الاحرام مى گويد و با او سجده ها را به جا مى آورد، و آنچه به جا آورد، رکعت محسوب نمى شود، پس رکعت مأموم ابتداى آن، آنچه بعد از قيام از سجدتين به جا مى آورد با امام يا به نحو انفراد، خواهد بود، و احتياجى به استيناف تکبيرة الاحرام ندارد بنا بر اظهر، اگر چه احوط تجديد آن است به نيّت امر فعلىّ، که نمى داند تکبيرة الاحرام يا ذکر مطلق است؛ و همچنين اگر ادراک کرد در يک سجده، اگر چه اين فرع، اقرب به صحّت مطلقه است از فرع سابق.
ادراک امام در حال تشهد
و اگر ادراک کرد امام را در حال تشهد بعد از سجده از رکعت اخيره، تکبير مى گويد و مى نشيند و تشهد مى گويد به قصد متابعت مستحبّه و بعد از سلام امام، نماز خود را تمام مى کند بدون تکبير جديد؛ و همچنين در غير رکعت اخيره امام بنا بر اظهر.
مفارقت در تسليم
مفارقتِ مأموم در تسليم، به سبق او امام را در آن: اگر از روى سهو يا عذرى ديگر باشد، حتى مثل طول تشهد امام نسبت به تشهد مأموم و اراده مأموم رفتن به عقبِ حاجت خودش، جايز است مطلقا؛ و اگر عذرى نباشد، احوط اين است که اگر خواست سبقت بگيرد، قصد انفراد نمايد و سلام بگويد.
نيابت مأمومِ مسبوق
و اگر مأمومِ مسبوق، نايب شد و نماز مأمومين تمام شد، مستحبّ است براى امام بنشيند وقتِ تشهد مأمومين اگر بر او تشهد نيست و وقت سلام آنها اشاره با دست خود به طرف راست و چپ خود مى نمايد که سلام بگويند، و کافى است قصد وظيفه و لازم نيست قصد انفراد، و احوط ترک اقتداى به بعض آنها است مادام [ که ] قصد انفراد نکرده اند در غير صورت استنابه که خواهد آمد؛ و مى تواند با قصد انفراد، نايبى از مأمومين تعيين نمايد براى سلام جماعت. الحمد للّه وحده والصلاة على محمّد نبيّه وآله واوصيائه واللعن على اعدائهم اجمعين.
ج . مستحبِ مؤکّد است در جميع فرايض، خصوصاً در نماز يوميّه خصوصاً هرگاه ادا باشد، خصوصاً در صبح و مغرب و عشا، خصوصاً از براى کسى که در مسجد باشد، بلکه در حقّ کسانى که اذان مسجد را مى شنوند.
فضيلت نماز جماعت
س . فضيلت نماز جماعت [ را ] بيان فرماييد.
ج . بدان که فضيلت جماعت بر فرادى، بيست و چهار درجه است، يا بيست و پنج درجه، يا بيست و هفت درجه، يا بيست و نه درجه، [ و [هر يک از آن، به بيست و چهار رکعت محسوب است که هر رکعت آن محبوب تر است به سوى خداوند عالم از عبادت چهل سال. و نماز جماعت افضل است از نماز منفرد در «مسجد کوفه» با وجود آن که آن محسوب به هزار رکعت است، پس موافق اين بيان، نماز جماعت، افضل از هزار نماز است، بلکه روايت شده که آن به دو هزار نماز محسوب است، و روايت شده که نماز در پشت سر «عالِم»، برابر هزار نماز است، لهذا اجر در آن مضاعف خواهد شد و به سه هزار مى رسد، و اگر واقع شود در «مسجد جامع»، مضاعف مى شود بر حسب تفاوت نماز در مسجدِ غير آن؛ و آن عبارت است از صد درجه، پس مجموع درجات، به سيصد هزار منتهى خواهد شد.و اينها همه با اتّحاد مأموم است، و اگر متعدّد شود، مضاعف مى شود در هر يک به قدر مجموع در سابقِ آن به ده درجه، و همان که عدد آنها زياده بر دَه شد، اگر آسمانها کاغذ شوند و درختان قلم گردند و درياها مرکّب شوند و انس و جنّ و ملائکه، نويسنده باشند، نتوانند ثواب يک رکعت از آن را بنويسند.
جماعت واجب و مستحبّ
و با جميع آنچه ذکر شد، نماز جماعت واجب نيست، مگر در «جمعه» و «عيدين» با شرايطى که در محلّ آن ذکر مى شود.و کسى که قرائتِ حمد و سوره اش درست نباشد و مقصّر باشد در صحيح نمودن آن، پس اگر ممکن باشد او را صحيح نمودن حمد و سوره در وقت، به هر يک از فرادى به طريق صحيح يا به جماعت، کفايت مى شود.و اگر در وقت، ممکن نشود او را صحيح نمودن ـ به جهت تنگى وقت و مانند آن ـ معيّن است بر او حاضر شدن بر جماعت؛ و اگر ممکن نباشد به هيچ وجه، واجب نيست بر او جماعت ولکن احوط، حاضر شدن بر جماعت است.و مشروع نيست [ جماعت ] در نوافل، حتى در نماز روز «عيد غدير»بنا بر اقوى و احوط، بلى مشروع است در صلات «استسقا».و باکى نيست به جماعت گذاردن واجبى که مستحب شده به سبب امر خارج، چون نماز عيد[ ين ] و فريضه از غير که اتيان به نحو تبرّع باشد و همچنين فريضه اى که به جا مى آورد به نحو اعاده بر وجه استحباب.
اقتدا با اختلاف نماز
س . مسافر به حاضر يا حاضر به مسافر يا ادا به قضا، اقتدا جايز است يا نه؟
ج . بلى جايز است و همچنين است با اختلاف در وجوب و استحباب. و اقتداى کسى که فرايض يوميّه به جا مى آورد، به کسى که فريضه طواف مى کند و همچنين به عکس آن، خالى از اشکال نيست و احوط ترک است.
1 . به نحوى که در محلّش گذشت.
2 . گذشت در محلّش.
3 . يعنى استحبابى که منافى مشروعيّت جماعت نباشد.و جايز است اقتداى کسى که «صلات آيات» مى کند به کسى که صلات آياتِ ديگر مى کند و همچنين در «جنازه» و «عيد»؛ بلى نمازگزار در هر يک از اين سه نماز، اقتدا به ديگرى در نماز ديگر نمى کند؛ هم چنان که اقتدا نمى کند به يوميّه گزار و طواف گزار و همچنين در عکس، جايز نيست، بلکه احوط آن است که نماز عيدگزار، اقتدا به نماز استسقا گزار ننمايد و همچنين در عکس اين صورت اگر چه دو نماز، موافق در نظم باشند.و احتياط در ترک جماعت است در نماز احتياط اگر چه به نماز احتياط باشد؛ و همچنين احوط، بلکه اقوى، ترک آن است در نافله منذوره.
اقلّ عدد جماعت
س . عددى که جماعت به آن منعقد مى شود، چند نفر است؟
ج . دو نفر است که يکى امام [ است ] و يکى مأموم، چه هر دو مرد باشند يا هر دو زن، چه آن که مأموم، زن باشد، يا صبىِّ غير بالغ، لکن احوط و اولى، اکتفا نکردن به طفل است در ترتيب احکام جماعت.
ادراک رکوع امام
س . اگر مأموم به رکوع رفت و شک نمود در اين که درک امام را نموده ام يا نه، حکمش چيست؟
ج . در اين صورت، حکم نمايد به درک نکردن امام مثل کسى که يقين بداند که ادراک ننموده و نماز او باطل است، مگر اين که اين شک بعد از فراغ از رکوع حاصل شود، نه در اثناى آن.
1 . گذشت حکم آن در نافله منذوره.
2 . يعنى مميّز غير بالغ، و محلّ بيانش گذشت.
3 . بنا بر احوط.
4 . اظهر صحّت نماز است اگر چه شک در اثناى رکوع باشد.
س . هرگاه يقين دارد که در رکوع،به امام ملحق نمى شود،اقتدا کردن جايزاست يا نه؟
ج . جايز نيست على الاحوط، بلکه منتظرِ امام بشود تا در رکعت ديگر اقتدا کند؛ اگر چه اقوى، جواز اقتدا است، و احوط عدم متابعت به اتيان سجدتين است، بلکه صبر مى کند تا امام بايستد.
اقتداى با فاصله زياد
س . اگر مأمومى بترسد که اگر ملحق به صف شود، امام از رکوع سر بر مى دارد، چه کند؟
ج . در اين حال در آن مکانى که ايستاده،اقتدا کند و تکبيرة الاحرام بگويد و برود به رکوع به شرط آن که مانع ازاقتدا در آن مکان نباشد،مثل دورى على الاحوط و حايل و بلندىِ جاى امام،و در حال رکوع يا بعد از رکوع، ملحق شود به صف؛ و احوط اين است که گام برندارد بلکه پاهاى خود رابه زمين بکشد،هر چند لازم نيست؛لکن احوط وجوباً،آن است که در حال ذکر،حرکت نکند.
1 . اگر چه اظهر عدم مانعيّت دورى است اگر لحوق با آن فعل کثير نباشد اگر چه توزيع به احوال آتيه بشود.
2 . و سجود على الاحوط.
3 . اظهر جواز مشى متعارف است، مگر آن که کشيدن پا مانع از صدق فعل کثير باشد به خلاف مشى متعارف.
4 . و اگر توانست تاخير بياندازد مشى را براى بعد از سجود.