فصل دوازدهم : نماز قضا

فصل دوازدهم : نماز قضا

فصل دوازدهم : نماز قضا

1 . از جمله اسبابِ سقوط قضاى نماز، «صغر و عدم بلوغ» است در صورتى که به مقدار يک رکعت با طهارت ـ اگر چه اضطراريّه باشد ـ ادراک ننمايد در وقت. و از آن جمله «جنون» است هر قسم باشد، مگر آن که در وقتِ مقدارِ اداى نماز، سالم باشد، که ادا، واجب و بر تقدير ترک، قضا لازم است.و آيا فرق است بين غير اختيارى و آنچه به سبب اختيارى ـ مثل شرب دوايى ـ باشد؟ محلّ تأمّل است، و احوط قضا است، خصوصاً اگر فعلِ اختيارى، بعد از دخول وقت باشد.«و اغماى مستوعبِ وقت» و در حاصل به فعل اختيارى، احتياطِ مقدّم در جنون، جارى است.

و «حيض و نفاس» که به مقدار اداى نماز با طهارت ـ اگر چه اضطراريّه باشد ـ پاک نباشد، و در اختيارىِ از آنها، احتياطِ متقدّم جارى است. و در آخرِ وقت با خالى بودن از مجموعِ اعذار از متقدّمه [ در صورت ] ادراک يک رکعت با طهارت اگر چه اضطراريّه باشد، واجب است ادا و در تقدير ترک، قضا.و در اوّل وقت هم تصوير مى شود اگر عالِمِ به طروّ عذر اگر صرف وقت در طهارت مائيّه بنمايد، باشد.و «کفر اصلى» به جميع اقسام آن.و مسلمانِ معذور به واسطه قصور و نحو آن، و مرتدّ همه اقسام آن اگر چه فطرى باشد بنا بر اظهر، و محکوم به کفر از مخالفين، بر آنها قضا لازم است.چنانچه مخالف، بر طبق مذهبش يا مذهب حقّ به جا آورد و قربت متمشّى شد، اظهر سقوط قضا است؛ و اگر به جا آورد و در وقت، مستبصر شد، احوط وجوب اعاده آنچه بر خلاف مذهب حقّ به جا آورده است از نماز؛ و بر تقدير ترک، وجوب قضا است. و همچنين قضا لازم نيست بر مخالف اگر مکرّر شد استبصار او بعد از خلاف بنا بر اظهر.

موارد وجوب قضا

و ثابت است وجوب قضاى نماز در يوميّه ـ غير [ از ] «جمعه» و «عيدين» ـ در غير موارد متقدّمه، مثل فوت شده از نماز از روى عمد، يا سهو و غفلت، يا جهل هر قسم باشد، يا نومِ مستوعبِ وقت اگر چه به سبب اختيارى باشد، يا آنچه باطل به جا آورده شود [ و [محکوم به اعاده در وقت و قضاى در خارج باشد، به واسطه فقد جزئى يا شرطى به نحو غير مغتفر يا در ارکان.و فاقد الطّهورين، مکلّف به اداى نماز نيست اگر چه به اختيار، مفقود نمايد. و احوط، قضاى نماز است در صورت تمکّن، خصوصاً با اختيارِ فقد، و خصوصاً فقدِ اختيارى بعد از دخول وقت؛ و اما فقد اختيارى بعد از تمکّن در وقتِ واسع و ترک در آ ن مقدار، پس وجوب قضاى در آن، ظاهر است.و در وجوب قضا با اخلال به جزء يا شرط که به مقتضاى احتياط و قاعده اشتغال، لازم المراعاة است و اعاده ثابت است، در آنها تأمّل است، [ و ] احوط در مطلق صور آن، قضا است.و با سُکر و مستى اگر چه به سبب اختيارى باشد و داخل جنون و اغما شد، قضا واجب است اگر در تمام وقت باشد يا بعضِ غيرِ وافى به انجام وظيفه؛ وگرنه وجوب قضا، مربوط به سُکر نيست؛ و در سُکر غير اختيارى يا به سبب معذورٌ فيه، اظهر وجوب قضا است.واجبات موقّته اگر چه منذوره باشد از نمازها، قضاى آنها واجب و مستحبّات موقّته، قضاى آنها مستحبّ است؛ و اگر به سبب مرض فوت شده، مستحبّات تأکد ندارد قضاى آنها.و اگر قضا نکرد، مستحبّ است صدقه از هر نماز مستحبّ از نمازهاى شبانه روزى به يک «مُدّ» از طعام، و اگر قادر نبود از هر چهار رکعت، وگرنه از نماز شب يک «مُدّ» و از نماز روز يک «مُدّ» که «يک چارک تبريز» باشد، و قضاى نماز، افضل از صدقه مذکوره است.

ترتيب در فوائت

و ترتيب به حسب فوات، در قضاى غير يوميّه نيست، و همچنين در يوميّه با غير يوميّه. و امّا در فوائت يوميّه، پس مقدّم در فوات، مقدّمِ است در قضا با علم تفصيلى به مقدّم اگر چه در ادا، ترتّب شرعى نداشته باشد بنا بر اظهر و احوط.و احوط لزوم محافظت بر ترتيب، به ضبط حسابِ مقدّم و مؤخّر است. و اگر [ فوائت ]، مضبوط و معلوم و مظنون نشده، اگر چه از تفويت و تقصير در مقدّماتِ آن باشد، اقوى، سقوط اعتبار ترتيب در قضا است در فوائت يوميّه، اگر چه احوط است با عدم استلزام عسر يا تفويت در انجام متيقّن الفوات براى تحصيل يقين به ترتيب در بعض ديگر.

فوت نماز در اماکن تخيير

اگر فوت شد نماز در اماکن تخيير، احوط قصر است در قضا اگر چه در همان مکان به جا آورد.

سرايت احتياط در ادا به قضا

اگر احتياطاً بايد جمع کند در ادا، در قضا هم همان احتياط، جارى است.

اگر در بعض وقت، مسافر و در بعض ديگر حاضر باشد

اگر در بعض وقت، مسافر و در بعض وقت، حاضر است، عبرت در قضا، به فوت فريضه در آخر وقت است بنا بر احوط.

علم اجمالى به وجود قصر و اتمام در فوائت

اگر در ضمن فوائت، قصر و اتمام بود و معيّن نبود، در قضا هر چه چهار رکعتى باشد، با او دو رکعتى هم به جا آورد براى احتياط.

تحصيل ترتيب در فوائت متعدّده

اگر ظهر و مغرب ـ مثلاً ـ فوت شد و سابقِ در فوات معلوم نبود و خواست تحصيل ترتيبِ احتياطى نمايد، نمازِ مغربى، بين دو ظهر، يا ظهرى، بين دو مغرب به جا آورد، و همچنين در نظايرش. و اگر فوائت، متّحدِ در رکعات باشند، کافى است در تحصيل ترتيب، نيّتِ اوّل فائت و دوّمْ فائت و هکذا؛ حتى اگر ظهر و عصرى از دو روز، فوت شد، کافى است قصد اوّلْ فائت مثلاً، و [ به وسيله ] آن اشاره به عنوان ظهريّت يا عصريّت مى شود.اگر نمازهاى پنجگانه فوت شد در پنج روز مثلاً به نحو توزيع و معلوم نشد سابق، تحصيلِ ترتيب مى شود به قضاى پنج شبانه روز نماز، و اگر فريضه ششم فوت شد، يک شبانه روز براى آن هم زياد مى کند.و در جميع صورِ تعدّد فوائت: اگر براى هر نمازى يک شبانه روز قضا به جا آورد، يقين به ترتيب حاصل مى شود، بلکه فى الجمله به کمتر از اين نحو، يقين به ترتيب حاصل مى شود، اگر چه واجب نيست.

علم اجمالى به فوت ظهر يا عصر

اگر يک نماز فوت شد و ندانست که ظهر بوده يا عصر، کافى است اتيان چهار رکعت به قصد مافى الذّمه اگر بداند که آن ديگر، فوت نشده، وگرنه احوط تعدّد است در قضا.

و همچنين اگر فوت شد [ يکى از ] ظهر يا عصر به طور يقين و احتمال داد فوت هر دو را، يا آن که يقين به فوت يک ظهر داشت و احتمال داد فوت ظهرين از دو روز را و معلوم نشد روزِ فوتِ يقينى، احوط بلکه اظهر، اتيان دو نماز است: يک ظهر و يک عصر با قصد فائتِ اوّل به نحو احتمال و فائتِ دوّم به نحو احتمال، براى قطع به فراغ از عهده يک قضاى يک فريضه معلوم بالاجمال، و با آن [ به [احتياطِ غيرلازم که قضاى دو فريضه است، عمل مى شود.

علم اجمالى به فوت يکى از نمازهاى پنجگانه

اگر عالم بود به فوت يکى از نمازهاى پنجگانه، کافى است يک صبح و يک مغرب و يک چهار رکعتى به قصد مافى الذّمه با تخيير در جهر و اخفات؛ و اگر در اثناى نماز، عالِم به تعيينِ مافى الذمه شد، تعيينِ باقى آن نماز در معلوم به نحو جزم، لازم است، و جايز است تکرار چهار رکعتى سه مرتبه به قصد ظهر و عصر و عشا به همان ترتيب که صبح و مغرب به جا آورده مى شود؛ و مخيّر است در تقديم و تأخير اطراف احتياط در فرض مذکور.و در سفر اگر فوت شد، کافى است مغرب و دو رکعت به قصد مافى الذّمه از چهار نماز با تخيير مذکور، و ترتيب در اين دو صورت، لازم نيست.و اگر ندانست سفر و حضر را، ضميمه مى نمايد به مغرب، يک دو رکعتىِ مردّد بين چهار نماز و يک چهار رکعتىِ مردّد بين سه نماز را.

علم اجمالى به فوت دو نماز از نمازهاى پنجگانه

و اگر فوت شد در حضر، در دو روز، ظهر و عشا يا عصرو عشا،و سابق، معلوم نشد، کافى است دو چهار رکعت،به نيّتِ اوّلْ فائت و دومْ فائت،با تخيير در جهر و اخفات درهردو،به جا آورد.

علم اجمالى به فوت يکى از نمازهاى يوميه يک روز

اگر بداند يکى از نمازهاى پنجگانه يک روز فوت شده:پس اگر بداند که غير از يکى فوت نشده، کافى است يک صبح و يک مغرب و يک چهار رکعت مردّد بين سه نماز، و اگر مسافر باشد [ کافى است ] يک مغرب و يک دو رکعت مردّد بين چهار نماز.و اگر نداند که حاضر بوده يا مسافر، ضميمه مى نمايد به اين مقدارِ اخير، يک چهار رکعتِ مردّدِ بين سه نماز.و اگر احتمال فوتِ ازيدِ از يک فريضه بدهد، احوط تعدّد است با [ رعايت [ترتّب شرعى در ظهرين و عشائين در صورت تمام و در صورت قصر.

علم اجمالى به فوت دو نماز از يک روز

اگر بداند دو نماز از پنج نمازِ يک روز، فوت شده و نداند کدام هستند، پس احوط در قضا، رعايت ترتيب شرعى، در ظهرين و عشائين است که به نحوى به جا آورد که بر تقدير فوتِ [ هر ] دو، به نحو صحيحِ شرعى قضا شوند.و اما ترتيب خارجى، رعايتش لازم نيست مگر با علم، مثل مفروض: که از يک شبانه روز باشد، اگر چه مبدء را نداند؛ يا [ مثل ] غير مفروض، لکن بداند اگر مغرب و صبح فوت شده، مغرب، مقدّم بوده مثلاً، و اگر در وقتِ عشا باشد، معامله شکِ در وقت مى کند و جهراً [ به نيّت ] ادا مى خواند؛ و در مابقى، علم اجمالى به فوت يکى بيش نيست.

تذکّرى نسبت به فروع آتيه

و نظير اين تفصيل، در بعض صور آتيه، جارى مى شود، و به مقدار آنچه در وقت آن است، از معلوم بالاجمال کم مى شود، و در آن مخصوص، رعايت کيفيّت و ادائيّت مى شود، و در بقيّه، احتياط مى شود به نحو معلوم از نظاير. لکن اگر خواست در فروع آتيه، احتياط و رعايت آن نمايد: پس اگر ابتداى پنج [ نماز ]، صبح بوده، يک صبح و يک چهار رکعت مردّد بين ظهر و عصر، و يک مغرب، و يک چهار رکعت مردّد بين عصر و عشا، به جا آورد به نيت قضاى ما فات اوّلاً و ثانياً. و اگر مسافر باشد، دو رکعت مردّدِ بين صبح و ظهر و عصر، به جا مى آورد، و نماز مغرب و دو رکعت مردّدِ بين ظهر و عصر و عشا، به جا مى آورد، و اگر ابتداى آن، ظهر باشد، دو رکعت مردّدِ بين سه نماز و مغرب و دو رکعت مردّدِ بين عصر و عشا با صبح به جا مى آورد.و اگر نداند در کدام، مسافر و در کدام، حاضر بوده، در فرض اوّل که ابتدا، صبح بوده، دو رکعت مردّدِ بين صبح و ظهر و عصر، و چهار رکعت مردّدِ بين ظهر و عصر و نماز مغرب، و دو رکعت مردّدِ بين ظهر و عصر و عشا، و چهار رکعت مردّد بين عصر و عشا، به جا مى آورد، و اگر ابتدا، ظهر بوده دو رکعت مردد بين ظهر و عصر و عشا و نماز مغرب و صبح، به جا مى آورد، و چهار رکعت مردّدِ بين عصر و عشا، و دو رکعت مردّد بين عصر و عشا، به جا مى آورد.

علم اجمالى به فوت سه نماز از يک روز

اگر بداند سه نماز از پنج نماز يک شبانه روز، فوت شده و نداند کدام است، نمازِ يک شبانه روز را به جا مى آورد با رعايت ترتيب شرعى در ظهرين و عشائين؛ و همچنين [ است [در صورت احتمالِ فوت از يک شبانه روز، و اگر يقيناً از سه روز، فوت شده، رعايت ترتيب شرعى در ظهرين و عشائين لازم نيست.و اگر در سفر، فوت شده، مى تواند اکتفا کند به چهار نماز: دو رکعت مردّد بين صبح و ظهر، و دو رکعت مردّد بين ظهر و عصر، و بعد از مغرب، دو رکعت مردّد بين عصر و عشا.

فوت سه نمازِ غير معين از سه روز

و اگر سه نماز از سه روز متعدّد، فوت شده، مى تواند اين چهار نماز را، بهر نحو خواست، به جا آورد بدون رعايت ترتيب شرعى و خارجى؛ به خلاف صورت احتمال با يقين به فوت از يک روز، لکن بايد تحصيل يقين به تحقّق هر يک از پنج [ نماز ]، سه مرتبه نمايد.و اگر نداند که حاضر بوده يا مسافر، مى تواند اکتفا به هفت نماز نمايد: دو رکعت مردّد بين صبح و ظهر و عصر، و چهار رکعت ظهر و چهار رکعت عصر، و دو رکعت مردّد بين ظهر و عصر و نماز مغرب، و دو رکعت مردّد بين عصر و عشا، و چهار رکعت عشا، و ترتيب خارجى، رعايتش لازم نيست.و ترتيب شرعى در ظهرين و عشائين، در قصر و اتمام، لازم است اگر بداند يا احتمال بدهد فوت در يک شبانه روز را بنا بر احوط در صورت دوّم، وگرنه لازم نيست، لکن بايد در اين فرض، تحصيلِ يقين به تحقّقِ هر يک از پنج نماز، سه مرتبه نمايد.

علم اجمالى به فوت چهار نماز از يک شبانه روز

اگر بداند که چهار نماز، از يک شبانه روز فوت شده و معيّن نباشد، پنج نماز را به جا مى آورد با رعايت ترتيب شرعى در ظهرين و عشائين؛ و اگر در سفر باشد، قصرِ در ظهرين و عشا، لازم است؛ و اگر نداند که در سفر بوده يا در حضر، هر نماز را مکرّر مى نمايد تماماً و قصراً، که مجموعاً هشت نماز مى شود به نحو مقدّم از ترتيب شرعى.

علم به فوت پنج نماز و جهل به بعضى خصوصيات

و همچنين اگر پنج نماز از يک روز فوت شده و نداند در سفر بوده يا نه، هشت نماز را به نحو مذکور به جا مى آورد؛ و اگر بداند از پنج روز بوده، ترتيب شرعى، لازم نيست؛ و همچنين از چهار روز در فرض سابق، مثل انتفاى ترتيب خارجى در هر دو فرض، با محافظت بر تحقّق هر يک از پنج، چهار مرتبه يا پنج مرتبه.اگر بداند پنج نماز به ترتيب، فوت شده، لکن اوّلِ پنج را نداند و مردّد باشد، اکتفا به پنج نماز مى نمايد با رعايت ترتيب شرعى در ظهرين و عشائين بنا بر احوط، چنانچه گذشت.

عدم فوريّت وجوب قضا

آيا وجوب قضاى فرايض، فوريّت دارد حين تذکّر يا نه؟ اظهر عدم فوريّت است، بلکه جايز است تأخير آن تا مظنّه فوت قبل از برائت ذمّه.

ترتيب بين قضاى صلوات و عدم آن

و مشروط نيست صحّتِ حاضره، به فعل فائته. و امّا فعل فائته، بر فائته سابقه: پس اگر داخل در صورتِ لزومِ ترتيب باشد، بايد سابقِ در فوت، سابقِ در فعل باشد، و همچنين در غير اين صورت در تقدير ترتّب شرعى بين دو فائت، مثل ظهرين و عشائين، بلکه احوط، لزوم آن است در صورتى که عصر ـ مثلاً ـ متيقَّن الفوات است، و ظهرِ همان روز، مشکوک الفوات باشد، وگرنه، رعايت ترتيب در قضا لازم نيست.

عدم ترتّب صحّت حاضره، بر فائته

و صحّت حاضره، مشروط به فعل فائته نيست؛ و همچنين ساير عبادات، [ اتيانِ آنها [ جايز است به حسب تکليف و وضع، قبل از قضاى فائته؛ و فرقى بين فائته يوم متّحده و متعدّده و غير يوم، نيست بنا بر اظهر، اگر چه تقديم فائته مطلقا احوط است، بلکه فوريّتِ قضا ايضاً [ احوط است ] به جهت انتفاى قول به وجوب تقديم حاضره، يا فوريّت آن در سعه وقت، بدون عکس، پس خروج از خلاف، موقوف به فعل فائته است فوراً و قبل از حاضره و ساير عبادات. و عدول از لاحقه به سابقه، در صورت لزوم ترتيب به يکى از دو نحو، لازم است در صورت تذکّر در اثناى نماز، قبل از تجاوز محلِّ عدول، به دخول در رکن؛ و در غير اين دو صورت، لازم نيست عدول از عصرِ روزى، به ظهرِ روزِ گذشته با عدم علم به ترتيب در فوات.و اما استحباب تقديم فائته، بر حاضره در غير صورت ضيقِ وقت حاضره، پس ممکن است اختلاف آن به اختلاف عوارض و مرجّحاتِ تقديم يا تأخير؛ و جواز عدولهاى متعدّد، از لاحقه به سابقه، دور نيست. و در عدول از نافله به فريضه اى که در اثنا، متذکّر فوت آن شده، تأمّل است، و بر تقدير عدول، نافله صحيح نمى شود و صحّت فريضه، يقينى نيست، و احوط، استيناف فريضه، يا اعاده آن است.

مماثلت قضا با ادا

و رعايت مى شود مماثلتِ قضا با ادا در قصر و اتمام و جهر و اخفات، پس فوت شده حاضر، تمام است در سفر؛ و فوت شده مسافر، قصر است در حضر. و جهريّه، جهراً قضا مى شود اگر چه قضا در روز باشد، و اخفاتيّه، اخفاتاً قضا مى شود، اگر چه قضا در شب باشد.و رعايت نمى شود خصوصيّات عذريّه مثل جلوس و اضطجاع در حال ادا، و بلکه عبرت، به تمکّن است در حال قضا؛ پس با تمکّن از قيام ـ مثلاً ـ در حال قضا، قياماً قضا مى کند فوت شده در حال عدم تمکن را؛ و غير متمکّن، نشسته به جا مى آورد فوت شده در حال تمکّن را با عدم رجاى زوال عذر؛ و احوط تأخير است با رجاى زوال عذر در قضا.و جارى است حکم ظنّ و شک و سهو، در قضا مثل ادا؛ و استحباب قنوت و اذان و اقامه، به نحوى که اشاره شده است به آن. و کيفيّت نماز خوف در قضاى آن، در حال امن، رعايت نمى شود، و در کميّت، عبرت به فائت در آخر وقت است، چنانچه گذشت.در اختلافِ در ابعاضِ وقت از حيث سفر و حضر: پس اگر خوف، مستوعبِ وقت، يا در آخر وقت بود و فوت شد، قضاى آن، قصر است، و اگر آمن بود در مقدار يک رکعت در آخر وقت، مکلّف به تمام بوده و اگر فوت شد، قضاى آن، تمام است بنا بر اظهرِ منسوب به اکثر.

قضاى نماز فوت شده در اماکن تخيير

و در تخيير در قضاى فائتِ در اماکنِ تخيير، نظر است، [ و ] منشأ آن، تعيّن قصر است در مقدار چهار رکعت از آخر وقت و ظهر قصرى در آخر زمان امکانش فوت شده به عصيان يا غير آن؛ و امّا عصر، پس تا مقدار يک رکعتش ادا است و مى تواند بقيّه را در خارج وقت سه رکعت با يک رکعت به جا آورد، پس تخيير در ادا حاصل است، پس اظهر تعيين قصر، در قضاى ظهر و تخيير، در قضاى عصر است.

استيجار معذورين براى قضا

و احوط، عدم استيجارِ صاحبان اعذار است براى قضاى از غير،، و [ نيز احوط [عدم اکتفا به فعل عذرى آنها است با طروّ عذر در قضاى از غير؛ بلکه عدم اکتفا به تبرّعِ صاحبان عذر از غير، موافق احتياط است در صورت امکان استيجار يا تبرّع مختار، و همچنين قضاى ولىّ ميّت، خصوصاً با رجاى زوال عذر.

قضا کننده، به تکليف خودش عمل مى کند، نه ميّت

و در جهر و اخفات و ستر عورت و حدّ عورت با اختلاف قاضى (قضا کننده) و مکلّفِ ميّت در ذکوريّت وانوثيّت، اعتبار به حال قضا کننده است، نه [ حالِ [ميّت که مکلّف [ به آن [بوده است.

حکم قضاى نماز با رجاى زوال عذر

و احوط براى صاحبانِ عذرِ مرجوّ الزوال، تأخير نمازهاى قضاى خودشان است تا رفع عذر، و مبادرت به قضا نکند مگر در صورت يأس از زوال عذر يا خوف فوت.

قضاى ايّام نامعلوم

اگر فوت شد [ نماز ] در ايّامى که مقدار آنها معلوم نيست، [ به صورتى که در [هر روزِ از آنها، يک فريضه معيّنه يا غير معيّنه [ فوت شده باشد ]، براى هر روز، يک فريضه معيّنه را در صورت اوّل به جا مى آورد؛ و اگر از يک صنف باشد، مثل دو ظهر، قصدِ اوّلْ فوت شده و دوّمْ فوت شده مى نمايد، و اگر غير معيّن باشد، براى هر يک روز، سه نماز به ترتيب سابق، براى احتياط به جا مى آورد، و روز اول و دوّم فوت را نيّت مى نمايد.و امّا عدد روزهاى قضا: پس اگر توانست تحصيلِ علمِ به مساوات يا زيادتى قضا پيدا نمايد، عمل به آن نمايد اگر مستلزم عسر نباشد؛ اگر چه اکتفا به ظنّ اطمينانى ـ چه بتواند از تحصيل علم مذکور يا نتواند ـ خالى از وجه نيست.و اگر اطميمنان حاصل نشود، اکتفا به ظنّ، محتمل است مطلقا، خصوصاً در صورت عدم امکانِ تحصيل علم به واسطه عسر و حرج، يا غير آن؛ لکن اگر عالم يا محتمِل است، علم سابق به مقدار ايام را، احتياط نمايد، وگرنه چون تکليف به قضا، جديد است، اکتفا به متيقَّن در فوات نمايد، و در زايد، عمل به احتياط خوب است، اگر چه ظاهراً لازم نيست.

مرتدّ فطرى و ملّى، به استحلال ترک صلات

«مرتدّ فطرى» در استحلال ترک صلات واجبه يوميّه، توبه اش قبول نمى شود، و واجب است قتل او. و [ آيا ] اعتبار در فطرى بودن، به انعقاد نطفه او است در حال اسلام پدر يا مادر او، يا تولّد او است در آن حال؟ در محلّ خود مذکور مى شود، ان شاءاللّه . و اين حکم، در صورت ذکوريّت او است.و امّا «زن»، اگر مرتدّه فطريه شد، کشته نمى شود، بلکه حبس مى شود، و در اوقات نماز او را مى زنند تا توبه کند يا بميرد؛ و احوط در خنثاى مشکل، معامله زن است با او در اين حکم.و اگر مرتدّ ملّى بود، کشته نمى شود قبل از دفعه سوّم يا چهارم به نحوى که ذکر خواهد شد، بلکه امرِ به توبه مى شود؛ اگر توبه کرد، کشته نمى شود، و گرنه کشته مى شود اگر چه خالى از تأمّل نيست و همچنين عموم حکم در اين جا و در ترک بدون استحلال در زن.و محقّق مى شود توبه اش از استحلال در ظاهر به هر کاشف از اعتقاد [ به [وجوب آن، اگر چه هنوز به جا نياورده است. و اگر مرتدّ فطرى، ادعاى شبهه محتمله نمود، حدّ مذکور از او دفع مى شود، و اگر ترک نماز يوميّه، از روى استحلال نباشد، تا دفعه سوّم، تعزير مى شود، و در دفعه سوّم که عود نمايد به ترک، بلکه در مرتبه چهارم که مسبوق به سه تعزير است يا حدّ در ساير کباير ـ که مقرّر است حدودى براى آنها ـ کشته مى شود بنا بر مشهور احوط با استتابه و تخلّل حدّ يا تعزير در کباير. و اظهر عدم فرق است بين مرد و زن در حکم ترک کبيره که مذکور شد.

س . نمازهايى که از مکلفين قضا شده چه عمداً و چه سهواً و چه معذوراً، شرايط و احکام آن را بيان فرماييد.

ج . واجب است اتيان به قضاهاى نمازهاى واجبى غير از «نماز جمعه» و «نماز عيدين» از کسانى که اتيان در وقت ننموده باشند.و واجب نيست قضا از آنچه واقع شده باشد در ايّام مخالفت از حقّ، بر کسانى که از اهل قبله باشند هر چند محکوم به کفر باشند، مثل غالى يا نباشند، مثل سنّى؛ و آنچه فوت شده باشد از نماز در حال طفوليّت يا ديوانگى يا بيهوشى که به تسبيب مکلّف نباشد على الاقوى، يا کفر اصلى يا حيض يا نفاس، اگر اين امور در تمام وقت باشد؛ و اگر در تمام وقت نباشد، بلکه دريابد مقدارى از نماز را، چه در وقت، چه در اوّل و چه در آخر، واجب است قضاى آن نيز.و اگر مقدار يک رکعت و تحصيل شرايطى را که فاقد است، بلکه طهارت به تنهايى على الاحوط از آخر وقت، دريابد بدون عذرى از اين اعذار، واجب است نماز اداءً و اگر ترک نمود، قضاى آن واجب است.

ترتيب در قضا

س . در نماز قضا ترتيب واجب است يا نه؟

1 . محکوميّت به حکم مرتدّ، گذشت در تعليقه.

2 . بلکه بنابر احوط، چنانکه گذشت در تعليقه.

ج . بلى ترتيب واجب است در قضا، به نحوى که فوت شده است از نمازها اگر بداند ترتيب را؛ و اگر نداند، واجب نيست ترتيب اگر موجب عسر و حرج باشد، بلکه مطلقا لازم نيست على الاقوى.

س . در غير قضاى نماز يوميّه، رعايت ترتيب، لازم است يا نه؟

ج . لازم نيست، پس جايز است قضاى کسوف، پيش از خسوف اگر چه کسوف، بعد واقع شده باشد؛ هم چنان که جايز است تقديم آن بر يوميّه، هر چند يوميّه، پيش [ واقع [ شده باشد.

س . هرگاه نماز ظهر و مغرب فوت شود [ و ] نداند کدام پيش بوده، چه کند؟

ج . بايد احتياطاً يک نماز ظهر، مابين دو مغرب به جا آورد، يا مغربى، ميان دو ظهر نمايد. و اکتفا مى کند در حصول ترتيب، نيّت واقعى هرگاه فوائت، همه از يک صنف باشد، چون ظهر يا غير آن، پس نيّت کند اوّل ظهرى که از او فوت شده، بعد دوّم ظهر، و هکذا.

جواز تقدّم ادا بر قضا

س . کسى که نماز قضا دارد، ادا را در اوّل وقت مى تواند بکند يا نه؟

ج . مخيّر است که هر کدام را که مى خواهد در اوّل بکند، ولى بهتر مقدّم داشتن قضا

1 . در غير ترتّب شرعى، مثل ظهرين و عشائين؛ و اگر ترتيب در مقدار خارجى، معلوم بود، در همان مقدار، واجب است رعايت آن.

2 . براى کسى که اراده تحصيل يقينِ به ترتيب نمايد؛ و اگر ظهرين، فوت شده اند و نداند از دو روز بوده و در اين صورت، مقدّم کدام بوده، يا از يک روز، احتياطاً دو چهار رکعت را به قصد اوّلْ فوت شده و دوّمْ فوت شده به جا آورد، اگر چه ترتيب فواتى را لازم ندانيم.

3 . يعنى مثل صورتى است که بداند يک ظهر، در جمعه و يک ظهر، در شنبه، فوت شده، و قصد مى کند فائتِ جمعه و شنبه را؛ پس ملحق است به صورت علمِ به سابق و لاحق، زيرا اشاره و تعيين، بدون تکرار، ممکن است.

4 . و احوط براى خروج از خلاف.است بر ادا اگر وقت فضيلت ادائيّة فوت نشود، خصوصاً هرگاه يک نماز قضا شده، يا مطلق نماز آن روز، چه يکى باشد چه بيشتر.

اعتبار قضا به حال فوت

س . اگر کسى در سفر، نمازش فوت شد و در حضر مى خواهد قضاى آن را اتيان کند و همچنين به عکس آن، [ آيا ] بايد نماز قصر را قصر بخواند و تمام را تمام يا نه؟

ج . بلى اعتبار در قصر و اتمام، در ادا نمودن آن، حال فوت است، يعنى اگر در حضر، نمازش فوت شده، تمام کند قضاى آن را هر چند در سفر باشد.

و اگر کسى در اوّلِ وقت، مسافر باشد و در آخر وقت، حاضر، يا در اوّل وقت حاضر باشد و در آخر وقت، مسافر، اعتبار به حال فوت نماز است.

جهر به قرائت در اجير مرد براى نماز زن

س . هرگاه مرد، قضاى نمازِ زن را اجير شود، قرائت جهريّه را به جهر بخواند يا اخفات؟

ج . به جهر بخواند.

مراعات ترتيب در استيجار چند نفر براى قضاى نماز يک شخص

س . اگر چند نفْس استيجار نمايند از براى قضا نمودن نماز يک شخص، يعنى از براى ميّت واحد، واجب است مراعات ترتيب يا نه؟

ج . بلى واجب است و اگر ولىّ ميّت يا وصىّ آن يا متبرّع، جاهل به ترتيب فوت شده از ميّت باشد در چنين حالى، وجوبِ رعايتِ ترتيب، ساقط مى شود اگر نداند که خود ميّت عالم به ترتيب بود؛ و امّا اگر دانست که ميّت عالم به ترتيب بوده است، پس در

1 . و اگر در سفر، فوت شده، قصر کند قضا را اگر چه در حضر باشد.

2 . و در عکس به اخفات.

3 . لکن سقوط از ولىِّ عالِم به عمل متبرّعِ جاهل، محلّ نظر است.

4 . به علم مستمرّ تا موت.اين هنگام، وجوب ملاحظه ترتيب قوّت دارد خصوصاً هرگاه وصيّت ثلث نموده باشد و مصرفى غير صوم و صلات تعيين نکرده باشد.

1 . خالى از تأمّل نيست در صورت عدم وصيّت به ترتيب و عدم علم وصىّ و ولىّ.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

مقدمه

No image

فصل دهم : نماز جمعه

No image

احکام جماعت

No image

فصل دوازدهم : نماز قضا

Powered by TayaCMS