پيشگفتار
فـقه وحقوق تطبيقى , يکى از رشته هاى مطالعاتى است که در پيشرفت وتکامل نظام هاى حقوقى ملل تاثير چشمگيرى دارد, چه اين که با اين سلسله مطالعات , مزايا ونقايص نظام هاى حقوقى مورد تـوجـه قرار مى گيرد ودر نتيجه , حقوقدانان هرکشور مى توانند در جريان قانونگذارى , اصلاحات لازم را در حـقـوق کشورها به وجود آورند, ضمن اين که اين سرى مطالعات , کشورها را در روابط بـين المللى هرچه بهتر يارى مى دهد وراه حل هاى تعارض بين قوانين کشورها را آسان تر مى سازد مطالعه تطبيقى فقه وحقوق اسلام با نظام هاى حقوقى يهود ومسيحيت وآيين زرتشت , گذشته از مـزايـاى فوق , فوايد گسترده ديگرى نيز با خود دارد, زيرا ترديدى نيست که آيين الهى اسلام در جـزيـرةالعرب به ظهور پيوست ومخاطبان آن در ابتدا ملت عرب بودند .
اين مردم به طور قطع از نـظر حقوقى وارزش هاى اجتماعى , از آداب ورسوم کشورهاى متمدن مجاور خويش , مانند ايران وروم وحبشه متاثر بوده اند ونظام حقوقى وفقهى اسلام نيز که بيشترين اصول وقواعد آن امضايى ومـويـد سـيره عقلا در اين منطقه بوده است , به طور قهرى متاثر از نظامهاى حقوقى کشورهاى مـجاور بوده , ولذا آشنايى ما با نظام حقوقى کشورهاى مجاور مى تواند در فهم قوانين اسلام نيز ما را تا حدودى يارى دهد.
مـهمتر اين که شرايع الهي موسى وعيسى ونيز شريعت زرتشت ـ به حکم سبقت تاريخى بر شريعت اسـلام ومـعروفيت اين شرايع در جزيرةالعرب ونيز گرايش گروه هايى از مردم عرب به شرايع ياد شـده ـ ايـن تـاثـير پذيرى را جدى تر ومشخص تر مى سازد, زيرا يهوديان از دير باز در جزيرةالعرب حـضـور گسترده اى داشتند وبه خصوص پس از گرايش کنستانتين به مسيحيت , ضرورتا تعداد بـيـشترى از آنها به جزيرةالعرب روى آوردند, گذشته از اين که به نقل قرآن کريم , اين شريعت از دوران حـضـرت سليمان وايمان آوردن بلقيس , ملکه قوم سبا, به آن حضرت , طرفدارانى در يمن نيز به دست آورده است .
مردم نجران در جنوب رسما مسيحى بودند وپادشاهان غسان در شمال ـ که تحت الحمايه روميان بـودند ـ نيز مسيحى بودند .
گذشته از اين که حبشيان با حضور خودشان در سرزمين يمن تلاش فـراوانـى در گـسـتـرش آيـيـن مـسيحيت در ميان اعراب داشته اند واز طرف ديگر مردم حيره وپـادشـاهـان آل مـنـذر نـيـز بى ترديد تحت تاثير آيين زرتشت بوده وتعداد زيادى از اعراب رسما زرتشتى بوده اند ودر جنوب نيز از دوران سيف بن ذى يزن ـ که با کمک ايرانيان توانست حبشيان را از يـمـن بـيـرون بـرانـد ـ آيين زرتشت با حضور ايرانيان وقبضه شدن اهرم قدرت توسط آنان , طرفدارانى هم در اين منطقه به دست آورده بود.
با توجه به نکات ياد شده , جاى ترديد نخواهد بود که مطالعه ومقايسه تطبيقى فقه وحقوق اسلام با شـرايـع سـه گـانـه فوق ـ گذشته از همه امتيازاتى که گفته شدـ در رفع ابهامات احتمالى در قوانين اسلام نيز مى تواند تاثير زيادى داشته باشد, چه اين که شريعت مقدس اسلام به تصريح قرآن کـريـم , نـاظـر به اين شرايع ومهيمن بر همه آنهاست , هر چند در اين ميان , شريعت يهود به علل مـتـعـددى , از ديـگـر شـرايع تاثير بيشترى در حقوق اسلام داشته است , زيرا اولا تنها کتاب دينى شـنـاخته شده براى ملت عرب تا حدود زيادى همين تورات بوده است وآيه156 از سوره انعام نيز مى تواند مويد همين معنا بوده باشد که : ان تـقـولـوا انما انزل الکتاب على طائفتين من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلين, [قرآن کريم را به زبان عـربـى بـر شـما نازل ساختيم وحجت را بر شما تمام کرديم ] تا نگوييد که کتاب (تورات) تنها بر دو طايفه (يهود ومسيحيت ) پيش از ما نازل شده واز آموختن آنها غافل بوده ايم ((1)) .
از طـرفـى مردم عرب ـ که غالبا باديه نشين وصحرا گرد بودند ومعلومات گسترده اى نداشتند وشهرنشينان آنها نيز منحصر به ساکنان يثرب وام القرى وطائف بودندـ به شديدترين وجهى تحت تاثير تعاليم تورات قرار داشتند وبه ويژه که مطالب تورات به عنوان عهد عتيق در برابر عهد جديد هميشه مورد تاييد مسيحيان نيز بوده وهست .
الـبـتـه روشـن است که مقصود ما آن نيست که شريعت اسلام , نظام حقوقى خويش را به صورت تلفيقى از عرف مردم منطقه وشرايع پيشين وتمدن هاى مجاور جزيرةالعرب به دست آورده است , چه اين که پيامبرر شريعت اسلام را از طريق وحى الهى تلقى نموده ولذا ترديدى در استقلال آن از همه نظام هاى حقوقى الهى وغير الهى ديگر نيست , بلکه مقصود ما اين است که مردم جزيرةالعرب از جـهات متعددى تحت تاثير تمدن هاى ديگر قرار داشتند, زيرا اولا اينها خود از دو دسته تشکيل مى شدند: عربهاى قحطانى وعربهاى عدنانى .
قحطانيها که بوميان جزيرةالعرب بودند, از جنوب به ديـگر نقاط اين منطقه مهاجرت نمودند وعدنانى ها که به اصطلاح آنها را مستعرب مى گويند, از سـرزمـيـن بـابل وب به جزيرةالعرب مهاجرت کرده وقهرا آداب ورسوم مخصوصى داشتند وحضور اقـلـيـتهاى دينى در اين منطقه وگرايش مردم عرب به شرايع ياد شده نيز آنها را تحت تاثير قرار داده بـود, بـالـطبع هر نظام حقوقى ـ اعم از الهى وغير الهى ـ موقعى مى تواند در ميان مردمى با اسـتـقـبال روبه رو شود که از نحوه تفکر آن ملت بيگانه نبوده وقابل تحمل باشد, وگرنه در حسن استقبال مردم آن اشکالاتى را به وجود مى آورد واز طرفى مسأله سهله وسمحه بودن آيين اسلام نيز مـقـتـضـى هماهنگى بيشتر با اوضاع وشرايط حاکم بر جامعه مى باشد, وبه همين جهت است که بـيـشـتـر احکام اسـلام امضايى است , نه تاسيسى , يعنى شارع مقدس اسلام در جايى که عرف پـسـنـديـده اى وجود داشته , همان را تاييد فرموده است وتنها در جايى که الزاما تغييراتى در عرف مـوجـود ـ يـا احکام وارده از ديگر شرايع ـ نياز بوده , آنها را تغيير داده است ومعناى مهيمن بودن احکام قرآن در مورد شرايع ديگر نيز شايد به همين معنا بوده باشد .
به هر حال همه اين نکات بيانگر اهميت مبحث فقه وحقوق تطبيقى مى باشد.
يکى از مشترکات اديان الهى وبلکه مرامهاى الهى وغير الهى , مسأله ازدواج با بيگانگان است که هر چـه بـه گـذشـتـه بازگرديم وپيشتر برويم , ملاحظه مى کنيم که اقوام وملل مختلف , ازدواج با بـيـگـانـگان را تحريم نموده وسخت از آن اجتناب داشته اند, گو اين که گذشت زمان وضرورت روابـط بـين المللى , احساس تفرقه اقوام وملل را ملايمتر نموده وآنها را در جهت وحدت ويگانگى قـرار داده اسـت , ولـى ترديدى نيست که اسلام با همه اين مرامها تفاوت بسيار زيادى داشته ودر هـمـه مـقـررات داخلى وبين المللى , تحولاتى چشمگير پديد آورده واز جمله در مسأله ازدواج با بـيگانگان , تسامح وتساهل زيادى ايجاد کرده است , لذا مى توان گفت : اسلام اولين آيينى است که به مردان پيروان خود اجازه برقرارى پيمان زناشويى با پيروان ديگر اديان را داده است , هر چند در گـسـتـره ايـن آزادى ازدواج , فـقـهاى اسلام ترديد نموده وتقريبا همه فقها ازدواج با بيگانگان را مـخـصـوص مـردان مسلمان با زنان اهل کتاب دانسته اند, ولى در روابط جنسى , برخى از فقهاى شيعه واهل سنت اين جواز را تعميم داده وشامل افراد غير اهل کتاب نيز دانسته اند.
اجـمـالا در مـقـايـسـه بينش اسلامى در زمينه ازدواج با بيگانگان با نگرش ديگر اقوام وملل ونوع استدلال آنها بر اين ممنوعيت وبيان علت تحريم ازدواج با بيگانگان به نکات جالبى برمى خوريم که تـا حدودى مى تواند در تبيين موضع واقعى اسلام موثر باشد, ضمن اين که در اين مقايسه , گوشه ديـگـرى از امـتـيـازات شـريـعـت مقدس اسلام بر همه اديان ومرامهاى الهى وغيرالهى مشخص مـى گـردد, تا آن جا که مى توان گفت : تنها دين الهى که بردبارى لازم را در روابط ملت ها دارد, اسـلام اسـت ولااقل با اطمينان مى توان گفت که قبل از اسلام , هيچ مرامى داراى اين سعه صدر وانسان نگرى به معناى واقعى نبوده است .
بـرهـمـين اساس , پس از پيشنهاد استاد بزرگوار, جناب حجةالاسلام والمسلمين , دکتر مصطفى محقق داماد ـ دام ظله ـ وتصويب موضوع ازدواج با بيگانگان با خوشوقتى اين تحقيق فقهى را پذيرا شدم وبا راهنمايى هاى گرانقدر معظم له در حد وسع ناچيز خود در اين زمينه تلاش نمودم , ولى اعـتـراف مـى کـنـم که نکات زيادى در اين موضوع هنوز ناگفته مانده وتلاش ومطالعه بيشترى مـى طـلبد, از اين رو, متواضعانه از اساتيد ومتخصصان فقه وحقوق تقاضامندم که با راهنمايى هاى خـود وبيان ايرادهاى اين رساله , مولف را مورد لطف خويش قرار دهند, تا ان شاءاللّه در فرصت هاى بعدى , اين مبحث شکل بهترى به خود بگيرد.
ومن اللّه التوفيق وعليه التکلان محمد ابراهيمى