گفتار در اسباب ضمان دیه و خون بها

گفتار در اسباب ضمان دیه و خون بها

گفتار در اسباب ضمان ديه و خون بها

در اين گفتار مباحثى چند است :

(مبحث اول : مباشر)

مساءله 1 - منظور از مبارشرت تنها اين نيست که قاتل و يا هر جانى ديگر جنايتش را بدون آلت و با دستان خود انجام دهد، مثلا با دست خود گلوى کسى را فشار دهد تا خفه شود و يا با مشت و لگد او را از پاى درآورد بلکه اعم از اين است ، و شامل جنايت با آلت نيز مى شود مثل تير انداختن و امثال آن و يا با کارد و خنجر سر از بدن کسى جدا کردن ، و يا هر کار ديگرى که عرف آن قتل را مستند به وى کند و نتواند با توجيه و تاويل او را تبرئه نمايد مثل انداختن در آتش و دريا و پرت کردن از کوه بلند و امثال اين واسطه هايى که با وجود آن وسائط مع ذلک عرف وى را قاتل مى شناسد. (نه آتش و نه آب دريا و نه سنگ کوه را)

مساءله 2 - اگر قتل عمدا واقع شود قصاص ثابت است که قبلا گذشت ، چيزى که در اينجا متعرض آن هستيم قتل غير عمدى است مثل اينکه به سوى شبحى که گمان کرده شکار است تير بيندازد و يا براى تمرين تيراندازى هدفى را نشانه رود ولى تير آن در بين راه به انسانى برخورد کند (مثلا انسانى که در محل گودى خوابيده بوده و در لحظه رها شدن از گودال برخيزد و هدف قرار گيرد) و يا کودکى را به عنوان تاديب بزند و اتفاقا کودک بميرد و امثال اينها که مثالهايى در قتل شبه عمد و قتل خطاى محض گذشت .

مساءله 3 - اگر کسى را به عنوان تاديب بزند و قتل اتفاق بيفتد ضامن است ، چه اينکه زننده شوهر مقتول باشد و يا ولى طفل يا وصى ولى طفل و يا معلم کودکان ، و ضمان در اينجا در اموال خود او است .

مساءله 4 - طبيب ضامن است اگر در عمل کوتاهى کرده باشد و يا با دانستن حذاقت و دقت در عمل بدون اجازه ولى طفل اگر بيمار طفل و يا قاصر است و بدون اجازه خود بيمار اگر بالغ است معالجه کرده باشد، و اما چنين طبيبى که هم حذاقت دارد و هم دقت در عمل به خاطر معالجه اش آسيبى به مريض برسد بعضى گفته اند ضامن نيست لکن اقوى آن است که ضمان مالى دارد، و همچنين است بيطار (طبيب حيوانات ) همه اينها در صورتى است که معالجه را به دست خود انجام داده باشد، و اما اگر به اصطلاح نسخه داده و مثلا گفته باشد که فلان دواء براى فلان مرض خوب است و يا گفته باشد دواى تو فلان و فلان است بدون اينکه دستور دهد که آن را بخور (و يا استعمال کن ) اقوى آنست که ضامن نيست ولى (از آنجا که متعارف اين است که طبيب دستور خوردن دواء را مى دهد) ضامن بودنش بعيد نيست .

مساءله 5 - ختنه کننده هر چند ماهر باشد اگر زياده از حد قطع کند (و به کودک آسيبى برسد) ضامن است ، و در صورتى که تجاوز نکرده باشد و ختنه او را آسيب برساند و سپس کودک بميرد در ضامن بودنش اشکال است و اشبه عدم ضامن است .

مساءله 6 - ظاهرا در صورتى که مريض قبل از معالجه طبيب را برى ء الذمه کند و نيز صاحب حيوان قبل از بيطارى بيطار را برى ء الذمه کند و ولى کودک قبل از ختنه کردن اگر ختنه کننده را برى ء الذمه کند ذمه او برى ء خواهد بود، و على الظاهر در ابراء مريض اين قيد معتبر است که بالغ و عاقل باشد ومعالجه به کشته شدن بيمار نيانجامد، و همچنين ولى کودک و يا قاصر ديگر و صاحب حيوان بايد بالغ و عاقل باشند در صورتى که منجر به قتل کودک و حيوان شود، ولى بعيد نيست ابراء مريض در برداشتن ضمان از عهده طبيب در صورتيکه عقلش کامل باشد حتى در معالجه اى که به قتل او بيانجامد کافى باشد، لکن نزديکتر به احتياط آن است که با اين حال طبيب از مريض (و ورثه او) و از صاحب حيوان حلالى بخواهد.

مساءله 7 - کسى که در خواب بغلطد و با غلطيدنش کسى را بکشد يا ناقص العضو کند به طورى که عرف قتل او و نقض ‍ عضو اين را مستند به آن شخص بداند ضمانت هست ، اما در و آن هم در مال عاقله او و در دايه اى که چنين پيشامدى برايش شده و در خواب غلطيده و شيرخوار مردم را خفه کرده روايتى هست که فرموده اند: اگر دايه شدنش براى اين بوده که بعدها افتخار کند که من مادر رضاعى فلان شخصيت هستم ديه کامل را از مال خود او مى گيرد و اگر به خاطر تهى دستى دايه شده خونبهاى آن کودک به عهده عاقله دايه است لکن در اينکه به اين روايت مى شود عمل کرد يا نه تردد است ، و اگر انگيزه اش براى دايه شدن هم فخر باشد و هم فقر ظاهر اين است که باز ديه بر عاقله او است ، اين مسئله مخصوص دايه است و شامل مادر نمى شود.

مساءله 8 - اگر شوهر هنگام جماع با همسرش به نحوى فشار آورد که سبب مرگ او شود ضامن خونبهاى او در مال خويش است ، و همچنين است اگر در آغوش کشيدن آن ، چنين فشارى بياورد يا زن شوهر خود را اينطور در آغوش ‍ بکشد، و يا مرد اجنبى و يا زن اجنبى را بدون داشتن قصد کشتن ، و گرنه قصاص دارد.

مساءله 9 - اگر کسى بارى را که حمل کرده به انسانى برخورد کند و او را بکشد ضامن جنايت وارده بر او در مال خودش ‍ است (نه عاقله اش )

مساءله 10 - اگر به انسانى بالغ و غير غافل نهيب بزند و او را از آن نهيب به اصطلاح زهر ترک شود و بميرد و يا پرت شود و بميرد ديه اى بر او نيست مگر آن که يقين حاصل شود که مرگ او به خاطر همين نهيب بوده ، که در اين صورت اگر به قصد کشتن او نهيب زده قتل عمد است و قصاص مى شود، و گرنه شبه عمد است و بايد از مال خودش ديه بپردازد. و اگر بر طفلى و يا بيمارى و يا انسان ترسوئى و يا غافل و بى خبرى ناگهانى نهيب بزند و باعث مرگ او شود على الظاهر ديه ثابت است مگر آنکه ثابت و معلوم شود که مرگ وى مستند به آن نهيب نبوده ، که اگر قاتل به قصد کشتن او بر او نهيب زده باشد قتل عمد مرتکب شده و اگر قصد قتل نداشته و چنين نهيبى نوعا مرگ کسى را دنبال نداشته باشد و يا خود او غافل از اين باشد که ممکن است طرف از اين صدا بميرد قتل او شبيه به عمد است ، و از همين باب است هر عملى که مرگ کسى مستند به آن شود که همان تفصيلى که گذشت در آن مى آيد، مثل اينکه شمشير خود را به روى کسى بکشد و او زهره ترک شود و يا سگ خود را به طرف او و به منظور ترساندنش کيش کند و از اين قبيل ترساندنهاى ديگر.

مساءله 11 - اگر کسى را بترساند و او را از ترس بگريزد و خود را از بلندى پرت کند و يا در چاه بيفکند و بميرد اگر اين عمل وى به علت اين بوده است که شدت ترس به حدى بوده که عقل را از او گرفته ظاهرا ضامن خون او است ، و اما اگر چنين نبوده (و او نمى دانسته که پرت شدنش باعث مرگش مى شود) ترساننده ضامن نيست ، و نيز اگر در حال فرار به درنده اى برخورد کند و حيوان او را پاره کند و بکشد ضامن نيست .

مساءله 12 - اگر از بالاى بلندى خود را به روى کسى پرت کند و او را بکشد در صورتيکه قصد کشتن او را داشته قتل عمد مرتکب شده و قصاص مى شود، و اگر قصد کشتن او را نداشته و تنها قصد افتادن به روى او را داشته و کيفيت افتادنش به روى او هم به طورى بوده که غالبا سبب مرگ او نمى شده قتلش شبه عمد است و بر او است که از مال خودش (نه از مال عاقله ) خونبها را بپردازد، و اين حکم در جائى هم که افتادنش اضطرارى و از روى ناچارى بوده و البته با قصد خود را افکنده (نه اينکه باد و يا کسى او را پرت کرده باشد) جارى است ، و اما اگر باد او را پرت کرده و يا پايش ليز خورده بطوريکه افتادنش هيچ ربطى به خود او نداشته نه بر خود او ضمان هست و نه بر عاقله او، و اما اگر خود آن شخص که افتاده بميرد در تمامى فرضهايى که گذشت خونش هدر است .

مساءله 13 - اگر کسى را هل بدهد و همين سبب مرگ او شود در صورتيکه عمدا بوده قصاص دارد، و در صورت شبيه به عمد خونبها را از مال خودش بايد بپردازد، و اگر در اثر هل دادنش به روى شخصى بيفتد و آن شخص بميرد قصاص ‍ در صورت عمد و ديه در صورت شبه به عمد بر خود هل دهنده است ، ولى در روايت صحيحى آمده که بر عهده هل خورده است ، و اولياء مقتول مى توانند او را بکشند، و شخص هل خورده قبل از کشته شدن خونبهاى خود را از هل دهنده مى گيرد، و ممکن است روايت را به صورتى عمل کنيم که هل خورده دو راه داشته يکى اينکه به طرف ديگر بيفتد و خودش بميرد و يا به طرف آن شخص بيفتد و او را بکشد، و اگر او از هول جانش خود را به روى او انداخته است و در نتيجه اين عمل بتوانيم بالاخره قتل را به او نسبت بدهيم ، هر چند به اين وجهى باشد که گفتيم .

مساءله 14 - اگر به کسى تنه بزند و او را بکشد در صورتيکه قصد کشتن او را داشته و يا اگر نداشته تنه زدن او به نحوى بوده که غالبا طرف را مى کشد قتل عمد مرتکب شده و قصاص دارد، و اگر تنها قصد تنه زدن داشته به قتل و تنه زدنش ‍ هم غالبا کشنده نبوده قتل او عمد نيست و خونبها را از مال خودش مى دهد، و اما اگر در اثر تنه زدن به کسى خودش ‍ بميرد خونش هدر است ، البته اين هدر بودن وقتى است که تنه خورده در ملک خودش و يا در شارع عام و مباح و يا محلى فراخ قرار داشته باشد، و اما اگر در راه تنگى ايستاده بوده و تنه زننده او را بدون قصد تنه زدن تنه زده و خودش ‍ مرده تنه خورده ضامن خونبهاى او است ، و همچنين است اگر در چنين تنگى نشسته باشد و عابرى به او برخورد کند و بيفتد و بميرد آن شخص ضامن است ، بله اگر به همين قصد يعنى به قصد بخورد عابرى به وى در آنجا نشسته باشد با اينکه جاى ديگرى براى نشستن داشته و در اثر اين برخورد کشته شود خونش هدر است و اگر عابر کشته شود وى ضامن خونبهاى او است .

مساءله 15 - اگر دو نفر انسان آزاد و بالغ و عاقل به يکديگر برخورد کنند و هر دو بميرند اگر هر يک قصد کشتن ديگرى را داشته مرتکب قتل عمد شده اند، و اگر اين قصد را نداشته اند و کارى هم که غالبا مرگ آور است انجام نداده قتلشان شبه عمد است و ورثه هر يک نصف ديه را از ورثه ديگرى مى ستاند و نصف ديگرش ساقط است ، و در اين مسئله فرقى ميان دو نفر پياده و دو نفر سواره و يک سوار و يک پياده نيست ، اگر در اين برخورد مرکب آن دو نيز تلف شود هر يک نصف قيمت مرکب ديگرى را نيز بايد بپردازند، و در مرکب نيز فرقى نيست بين اينکه هر دو مرکب است اسب باشد يا قاطر يا چيز ديگر و يا يکى اسب و از ديگرى قاطر باشد، و نيز بين اينکه نيروى هر دو مرکب يکسان باشد و يا يکى قوى تر از ديگرى باشد و نيز بين اينکه حرکت و سرعت هر دو مساوى باشد و يا يکى از ديگرى سرعت بيشترى داشته باشد همينکه تصادم و برخورد صادق باشد کافى است ، بله اگر حرکت مرکب يکى آنقدر کند باشد و از ديگرى آنقدر سريع باشد که عرف به برخورد آن دو برخورد نگويد بکله بگويد آن يکى به ديگرى زد و آن را انداخت مصدوم ضامن خون آنکه مرکبش سرعت داشته نيست ، بنابراين اگر يک ماشين کوچک با يک ماشين بزرگ برخورد کند و خساراتى و تلفاتى ببار آورد حکم همان است که گفته شد، در نتيجه اگر هر دو راننده و هر دو ماشين از بين بروند در خونبها و قيمت ماشين ها تقاص مى شود، و در مورد قيمت ماشين ها اگر ارزش يکى بيشتر از ديگرى است آن مقدار زائد را ورثه صاحبش از ورثه ديگرى مى گيرد، و همچنين است در خون بها اگر تفاضل در بين باشد مثل اينکه يکى زن و ديگر مرد.

مساءله 16 - اگر تصادف عمدى نباشد مثلا راه تاريک باشد و يا هر دو از آمدن طرف ديگر از روبرو غافل باشند (همچنانکه در در پرپيچ غالبا اينطور است ) يا هر دو نبينا باشند ورثه هريک نصف خونبهاى کشته خود را از عاقله ديگرى مى ستاند (نه از ترکه او) و همچنين اگر دو طرف برخورد کودک يا ديوانه و يا يکى کودک و ديگرى ديوانه باشد و سوار شدن آن دو جائز بوده باشد، و يا اگر ولى آن دو سوارشان کرده براى ولى آن دو سوارشان کرده مجوز نداشته و مورد فساد بوده ديه هر دو خون به عهده همان اجنبى است و يا همان وليى است که آنها را سوار کرده و تمامى پول خون هر دو کشته را بايد بپردازد، و اگر مرتکب آن دو نيز خساراتى ديده و يا از بين رفته غرامت آن را نيز بايد بدهند.

مساءله 17 - اگر دو نفر آزاد به هم برخورد کنند و يکى از آن دو بميرد در صورتيکه قتل او شبيه به عمد باشد آنکه زنده مانده نيمى از خونبهاى آن را که مرده مى پردازد، و در روايتى آمده همه آن را مى دهد لکن در سند روايت ضعيفى هست ، و اگر دو زن حامله به هم برخورند و هر دو بميرند و جنين هر دو سقط شود نصف خونبهاى هر يک از آن دو ساقط و نصف ديگرش ثابت مى شود و از مال آن دو نصف ديه جنينى که سقط شده و در صورتيکه شبه عمد بوده ثابت مى شود، در صورت خطاء عاقله آن دو آن را مى پردازند.

مساءله 18 - اگر شخصى ديگرى را صدا بزند و او را از خانه اش به بيرون بخواند در صورتيکه اين کار در شب صورت گرفته باشد ضامن جان او است تا زمانى که او به خانه اش برگردد که اگر برنگشت و مفقود الاثر شد وى ضامن خون بهاى او است ، و اگر کشته اوپيدا نشود و خون او ادعا کند بر اينکه فلان شخص او را کشته اگر شاهد بياورد برى الذمه مى شود و گرنه خون بهاى او را بايد بدهد، اما قصاص بنابر اصح بر او نيست ، و همچنين است در جائيکه نه خودش ‍ اقرار کند و نه عليه شخص ديگر اقامه دعوى نمايد، و اگر او را مرده يافتند در صورتيکه معلوم شود به مرگ خدايى مرده و يا مارى يا عقربى مثلا او را گزيده و احتمال قتل در بين نباشد او ضامن نيست ، و با احتمال قتل بنابر اصح ضامن است .

مبحث دوم : اسباب )

منظور از کلمه اسباب در اينجا هر عملى است که با انجام آن زمينه براى کارآئى علت تلف فراهم مى شود به طورى که اگر آن عمل انجام نشده بود علت تلف موثر واقع نمى شد، نظير کندن چاه و يا غصب چاقو و کارد و انداختن سنگ و ايجاد پاگير و امثال آن .

مساءله 1 - اگر کسى سنگى را در ملک خود و يا ملکى مباح قرار دهد و يا در چاهى در آن حفر کند و يا ميخى در آن بکوبد و يا چيزهايى که پاى رهگذر به آنها گير مى کند و يا چاقو با ميخ به پايش فرو رود ضامن ديه او نيست ، اما اگر يکى از اين کارها را بر سر راه مسلمانان و يا در ملک ديگران و بدون اذن صاحبش انجام داده و کسى از آن آسيب ببيند ضامن آسيب او از مال خودش مى باشد، و اگر در ملک ديگرى چاهى يا گودالى حفر کند و مالک هم رضايت داده باشد ظاهرا اين است که ضمان تلفات از شخص حفر کننده ساقط است ، و اگر يکى از اين کارها را به خاطر مصلحت عابرين انجام داده باشد (مثلا در کوچه براى راحتى مردم از آب باران چاهى کنده باشد و کسى در آن بيفتد) ضاهرا ضامن نيست ، مثل کسيکه به منظور خنک شدن هوا و يا جلوگيرى از گرد و غبار کوچه را آب پاشى کند (و سبب ليز خوردن کسى بشود) و نظائر آن .

مساءله 2 - اگر مثلا در ملک خودش چاهى حفر کند و در همان حال مهمانى نابينا را به خانه خود دعوت کند و يا در تاريکى او را بخواند و آن شخص به درون چاه سقوط کند على الظاهر ضامن است ، اما اگر بدون دعوت يا اذن صاحب خانه داخل شود و سقوط کند و يا به خاطر اذنى که صاحب خانه قبل از حفر چاه به وى داده بود داخل شود و صاحب خانه را هم از ورود خود خبر دار نکند صاحب خانه ضامن نيست .

مساءله 3 - اگر سيل سنگى را بياورد (و به کسى آسيبى برساند) احدى ضامن آن نيست هر چند که فرضا کسى مى توانسته آن سنگ را از سر راه آسيب ديده بردارد و برنداشته باشد، و اما اگر کسى آن سنگ را برداشته جاى ديگرى قرار دهد که يا مثل جاى قبلى باشد و يا زيان آورتر اشکالى نيست در اينکه اگر کسى به خاطر برخوردش با آن آسيب ببيند وى ضامن است ، و اما اگر آن را به منظور مصلحت عابرين از وسط راه برداشته کنار راه بگذارد على الظاهر ضامن نيست .

مساءله 4 - اگر عدوانا و به عنوان تجاوز چاهى در ملک غير حفر کند و شخص ثالثى عدوانا داخل آن ملک بشود و در آن چاه سقوط کند حافر چاه ضامن است .

مساءله 5 - يکى از مصاديق اضرار و زيان رسانى به راه عبور مسلمانان اين است که کسى اسب يا حيوان ديگر خود را در سر راه نگهدارد، و يا کالاى خود را در آنجا براى فروش بساط کند و يا ماشين خود را نگهدارد مگر آنکه به منظور اصلاح حال مردم باشد مثلا نگه بدارد که مردم سوارش شوند که در اينصورت بايد به مقدار سوار شدن آنان نگه بدارد نه بيشتر و همنيکه سوار شدند حرکت کند و راه را باز نمايد.

مساءله 6 - يکى ديگر از مصاديق اضرار نصب ناودان است که باعث آزار مردم هنگام باريدن باران مى شود على الظاهر اگر به کسى آسيبى برساند صاحب ناودان ضامن است ، و اما اگر طورى نصب کرده که ضررى به حال عابرين ندارد لکن تصادفا از جا کنده شود و به روى کسى بيفتد و او را تلف کند صاحب ناودان على الظاهر ضامن نيست ، و همين احکام در ساختن بالکن و اطاقکى بر روى کوچه مى آيد، و بعيد نيست بگوئيم ضابطه اى کلى در ضمان و عدم ضمان عدم اذن شارع و اذن شارع باشد، هر جا که صاحب ناودان و بالکن است و آنچه نداده هر کارى است که به حال عابرين مضر باشد به هر نحو که باشد که اگر به خاطر آن تلقى رخ دهد ضمان ثابت است هر چند که اين ضابطه هم کلى بودنش ‍ خالى از بحث و اشکال نيست .

مساءله 7 - اگر در دريا دو کشتى با يکديگر تصادف کنند و سرنشينان آنها تلف شود اگر اين تصادف از ناحيه ناخدايان عمدى بوده باشد حکم قتل عمد را دارد، و اگر تعمدى در کار نبوده ولى اين برخورد بدست آنها و يا به خاطر سهل انگارى آنها صورت گرفته باشد و قصد قتل هم در کار نبوده و عملى که انجام داده اند غالبا باعث قتل نمى شده قتلهاى واقع شده شبيه به عمد و يا قتل تسبيبى حساب مى شود که موجب ضمان است و هر يک از دو طرف نصف قيمت آنچه تلف کرده را به طرف ديگر مى پردازد و نيز هر يک از دو طرف نصف خونبهاى کشته هاى طرف ديگر را مى دهد و نيز نصف خونبهاى ناخداى کشتى مقابل را اگر کشته شده است به ورثه او مى دهد، و اگر ناخدايان مالک کشتى نبوده باشند يعنى يا کشتى ها را غصب کرده و يا اجاره کرده باشند هر يک نصف قيمت کشتى و آنچه در آن بوده را به صاحبش مى پردازد، و آنچه که بايد بپردازند از مال خود مى دهند نه از مال عاقله خود، و اگر اين تصادف استنادى به عمل آنها نداشته و ناخدايان در هدايت کشتى سهل انگارى هم نکرده باشند مثل اينکه طوفان آنها را به هم کوبيده باشد هيچيک ضامن نيستند و اگر يکى از آن دو طرف مرتکب مسامحه و سهل انگارى شده بدون ديگرى تنها او ضامن است ، و اگر يکى از دو کشتى ايستاده و يا به منزله ايستاده باشد و صاحبش سهل انگارى نکرده باشد او ضامن چيزى نيست .

مساءله 8 - اگر کسى در ملک خود و يا در ملکى مباح ديوارى بسازد و به مقدار متعارف پى ريزى کرده باشد و از نظر کارشناسى ديوار شاقولى بوده بطوريکه عادتا چنين ديوارى فرو نمى ريزد ولکن با اينکه متمايل و کج ساخته نشده و با اينکه بناى خراب کردن آن را نداشته بر خلاف عادت سقوط کند مثلا زلزله و امثال آن آن را فرو ريزد صاحب ديوار ضامن تلفاتى که ديوارش به بار آورده نيست هر چند که به طرف کوچه و راه و يا ملک ديگران سقوط کرده باشد، و همچنين است اگر ديوار شاقولى نبوده لکن کجى آن به طرف ملک خودش بوده اما اگر کجى آن به طرف ملک غير و يا شارع بوده باشد ضامن تلفات ناشى از سقوط آن مى باشد، و همچنين است اگر ديوار را در ملک غير و بدون اذن مالک ساخته باشد، و اگر ديوارى را در ملک خود مستقيم ساخته بود لکن به طرف ملک غير کج شده باشد، و اگر ديوارى را در ملک خود مستقيم ساخته بود لکن به طرف ملک غير کج شده باشد اگر فرصت داشته و اقدام نکرده ضامن بودنش ‍ بى وجه نيست ، و اگر شخصى ديگر ديوار او را خميده کرده باشد ضمان به عهده آن شخص است و مالک در صورتيکه فرصت و امکان اصلاح آن را نداشته ضامن نيست ، و اگر امکان داشته و نکرده باز ضمان از آن شخص بر طرف نمى شود، چيزى که هست آيا مالک هم ضامن مى شود يا نه ؟ و آيا ورثه مقتوليکه ديوار به روى او سقوط کرده حق دارد به مالک مراجعه نموده خون بها طلب کند، که در اينصورت اگر مراجعه کرد و مالک خون بها را داد از شخص متعدى همان را مى گيرد؟ و يا اصلا پاى مالک به ميان نمى آيد و تنها شخص متعدى ضامن است ؟ بعيد نيست وجه دوم باشد.

مساءله 9 - اگر کسى در ملک خود به مقدار احتياجى که دارد آتشى برافروزد و هيچ احتمال ندهد که ممکن است آتش ‍ به خانه ديگران سرايت کند اگر اتفاقا سرايت کند و انسانى و يا مالى را طعمه حريق سازد بدون اشکال ضامن نيست ، همچنانکه اگر زيادتر از مقدار حاجت باشد و بداند که اين مقدار آتش حتما به خانه همسايه سرايت مى کند بدون اشکال ضامن است ، در فرض اول (که گفتيم و هيچ احتمال ندهد و الخ ) ظاهر اين است که اگر آتش به مقدار حاجتش ‍ هم بوده نه بيشتر در صورت علم به تعدى ضامن است ، بلکه ظاهر اين است که اگر عادت اقتضاى تعدى را داشته ولى او غفلت کرده نيز ضامن است تا چه رسد به صورتى که غفلت هم نداشته باشد، و اگر آتشى بيش از مقدار احتياجش ‍ روشن کند ولکن محل طورى است که عادت اقتضاء دارد تعدى نکند مظنه آن نيز در بين نباشد ولى بر خلاف عادت و به خاطر پيشامدى ديگر سرايت کند ظاهرا ضامن نيست ، اما اگر در همين فرض سرايت به خاطر عملى باشد که خود او کرده ضامن است هر چند که آتش به مقدار حاجتش بوده باشد.

مساءله 10 - اگر در ملک ديگران و بدون اذن صاحب ملک و يا در شارع عمومى و بودن مصلحت رهگذرها آتشى برافروزد و اين آتش سوزى تلفاتى جانى و يا مالى به بار آورد وى ضامن است هر چند که مقصودش به بار آوردن اين تلفات نبوده باشد، بله در همين فرض اگر شخص ديگر چيزى را در آن آتش بيندازد و يا کسى را به طرف آتش هل بدهد خود آن شخص ضامن است نه افروزنده آتش ، و اگر عمل آتش افروزى او تلف و جنايتى به بار نياورد بلکه اثر توليدى از عمل او جنايتى را به بار آورد مثل اينکه آتش به جائى ديگر سرايت کند که در آنجا افراد و اموالى هست نسبت به اموال ضامن است ، و اما نسبت به تلفات انسانى در صورتى که عمدا اين کار را کرده باشد و بداند که انسان نامبرده راه فرارى ندارد قصاص مى شود، و اگر شبه عمد بوده خون بها را از مال خودش بايد بپردازد و اگر خطاى محض بوده عاقله اش آن را مى پردازد، همه مسائلى که در مورد آتش افروزى بيان شد درباره باز کردن آب به سوى افراد و اموال نيز مى آيد.

مساءله 11 - اگر زباله هاى ليز دهنده منزلش را نظير پوست خربزه در سر راه مردم بيندازد و يا جلوى درب خانه اش ‍ برخلاف متعارف آب نباشد و منظورش خدمت و احسان به رهگذرها نباشد و در نتيجه پاى کسى ليز بخورد و آسيب ببيند او ضامن است ، مگر آنکه رهگذر عمدا پاى خود را روى آن گذاشته باشد که در اينصورت ضامن نبودن صاحب خانه موجه است ، و اگر در اثر اينکار حيوانى و يا انسان ديوانه و يا غير مميزى آسيب ببيند ضامن است .

مساءله 12 - اگر ظرف و يا چيزى مثل آن روى ديوار خود بگذارد و آن چيز بر روى شخصى و يا مالى بيفتد و آن را تلف کند وى ضامن نيست ، مگر آنکه آن را به طور مايل نهاده باشد طورى که عاده اقتضاء سقوط و افتادن به کوچه را داشته باشد که در اينصورت وى ضامن است .

مساءله 13 - کسى که حيوانى خطرناک چون شتر مست و اسبى که افراد را گاز مى گيرد و سگى درنده دارد واجب است آن را اگر مى خواهد نگاه بدارد حفظ کند که اگر حفظ نکند و حيوان جنايتى بر کسى وارد آورد ضامن است ، اما اگر از خطر حيوانش آگاه نباشد و يا اگر آگاه است قادر بر ضبط آن نباشد و در ضبط آن کوتاهى نکرده باشد ضامن نيست ، و اگر حيوان او بر کسى حمله بياورد و آن شخص به خاطر دفاع از خود و به مقدارى که دفاع اقتضاء مى کند حيوان را بزند و در نتيجه آن را تلف و يا جنايتى و نقصى بر آن وارد آورد ضامن نيست ، حتى اگر از نفس محترمه اى و يا از مال محترمى دفاع کرده باشد ضامن نيست ، اما اگر در دفاع از حد لازم تجاوز کرده باشد ضامن است و على الظاهر اين حکم در مورد مرغ هار و گربه اينطورى نيز جارى است ، حتى ضمان در فرض تجاوز نيز در آنجا مى آيد.

مساءله 14 - اگر حيوان کسى بر حيوان شخصى ديگر حمله کند و جنايتى بر آن وارد آيد اگر صاحبش در حفظ حيوانش ‍ کوتاهى کرده باشد ضامن جنايت است ، و اگر آن ديگرى به اينکه حمله کرده جنايتى وارد آورد آن جنايت هدر است ، البته اين در فرضى است که حيوان حمله ور داخل در محل نگهدارى آن ديگرى شده باشد.

مساءله 15 - اگر کسى با اجازه قومى داخل بر آنان شود و سگ آنان وى را زخمى کند آن قوم ضامن هستند، و اگر بدون اذن داخل شده ضامن نيستند، حال چه اينکه سگ قبلا در آن محل حاضر بوده و يا بعد از داخل شدن وى داخل شده باشد، و نيز چه اينکه صاحبان خانه بدانند سگشان مهمان را مى گزد يا ندانند.

مساءله 16 - کسيکه سوار بر مرکب است ضامن هر چيزى است که مرکبش آن را با دستهايش (نه پاهايش ) تلف کند و بعيد نيست ضامن هر چيزى هم که با سر و سينه اش تلف کند بوده باشد، و اگر پشت و رو سوار شده باشد ضامن شدنش هر چيزى که حيوان با پاهايش تلف کند (نه دستهايش ) وجهى دارد که خالى از اشکال نيست ، و اگر پاهاى سواره از يک طرف مرکب آويزان باشد بعيد نيست ضامن تلفات دو دست حيوان باشد، و در ضمان تلفات دو پاى حيوان ترديد هست و آيا در ضامن شدنش اين قيد معتبر است که تفريط و کوتاهى در حفظ مرکب نکرده باشد؟ اعتبار اين قيد وجهى دارد که خالى از اشکال نيست ، بله اگر حيوان با اينکه حيوان رامى است اختيار را از سواره خود سلب کند سواره هم اطلاع از واقعه (و اينکه چيزى بوسيله حيوان پامال مى شود) نداشته باشد ضامن نيست نه آنچه را که با دستهاى حيوان تلف شده و نه آنچه با پاهايش و نه با سر و سينه اش ، همين کلام درباره راننده حيوان يعنى کسى که افسار حيوان را مى کشد به همان تفصيلى که گذشت مى آيد يعنى آنچه که حيوان را نگهدارد يعنى حيوان ايستاده باشد صاحب آن ضامن هر چيزى است که حيوانش با دست و يا پا و يا سر و سينه خود تلف کند هر چند که در حفظ حيوان کوتاهى نکرده باشد، و ظاهرا فرقى در راهها بين تنگ و وسيع آن نباشد و نيز بين قائد و سائق (آنکه از جلو حيوان را مى کشد و آنکه از عقب مى راند) نيست هر دو بطور مطلق ضامنند، و اگر حيوان را بزند و در نتيجه به کسى و يا چيزى جنايتى وارد آورد مطلقا ضامن است ، و همچنين اگر حيوان را شخصى ديگر غير از مالک بزند و به خاطر همين زدن جنايتى وارد آورد آن شخص ضامن است مگر آنکه زدنش از باب دفاع از خودش بوده باشد که در اينصورت نه صاحب حيوان ضامن است و نه آن شخص .

مساءله 17 - اگر حيوانى هم سواره داشته باشد و هم کسى که از عقب آن را براند و هم کسيکه مهارش را از جلو بکشد و يا از اين سه نفر دو نفر با حيوان باشند ظاهر اين است که در جنايتى که حيوان وارد آورد شريکند در صورتى که هر دو يا هر سه راندن حيوان شريک باشند، و اما اگر مقصر يکى از آنان باشد تنها او ضامن است و در اين حکم فرقى بين مالک و غير مالک نيست ، لکن بعضى گفته اند: اگر مالک با آنها باشد تنها مالک ضامن است نه سواره البته در صورتى صحيح است که سواره قاصر نباشد (به طورى که حرکت حيوان مستند به او نباشد).

مساءله 18 - اگر دو نفر دو ترکه سوار باشند در ضمانت با هم برابرند مگر آنکه يکى از آن دو بخاطر بيمارى يا خردسالى ناتوان باشد که در اينصورت ضمانت به عهده آن ديگرى است .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS