گفتار در سال زکاة

گفتار در سال زکاة

گفتار در سال زکاة

مساءله 1 - با تمام شدن ماه يازدهم سال زکاة محقق مى شود و ظاهرا با فرا رسيدن ماه دوازدهم زکات داخل در مالک ارباب زکاة و مستحقين آن مى گردد البته مالکيت آنان بطور متزلزل است به اين معنا که از يک سو مالک نمى تواند در نصاب (که زکاة داخل آنست )تصرفى کند که آنرا بکلى از بين ببرد و در نتيجه حق ارباب زکات را نيز معدوم سازد که اگر چنين کند ضامن حق آنان خواهد بود و از سوى ديگر، مالکيت ارباب زکات هم قطعى نيست براى اينکه اگر در ماه دوازدهم يکى از شروط زکات بطور قهر و بدون اختيار مالک مختل شد مثلا نصاب به آفت خدائى گرفتار شد و ناقص گرديد دوباره همان زکاتيکه ملک اربابش شده بود به ملک مالک برمى گردد چون تکليف زکات از او ساقط مى شود و بنابراقوى بايد ماه دوازدهم را جزء سال اول بحساب آورد نه جزء سال دوم و اما ماه يازدهم همانطور که سال زکاتى با اختلال يکى از شروط در آن ماه خود بخود منقطع مى شود با تصرفات اختيارى نيز منقطع مى گردد يعنى مکلف مى تواند در ماه يازدهم در ماليکه زکاتش واجب است تصرفاتى بکند که شروط زکات را مختل سازد مثلا آنرا با جنسى ديگر معاوضه کند هرچند که آن جنس ديگر نيز زکوى باشد و يا با جنس خود او معاوضه کند مثلا گوسفند دهن چرى که شش ماه دهن چر بوده با گوسفندى ديگر معاوضه کند و يا آنرا با مثل خود آن معاوضه کند بز را با بز و ميش را با ميش تبديل نمايد (که در همه اين صور تکليف زکات ساقط مى شود زيرا گوسفنديکه مى گيرد گوسفندى است که تازه مالک شده و زکات وقتى واجب است که يکسال از مالکيت مالک گذشته باشد)بلکه ظاهر اين است که سال با اين عمل منقطع مى شود هرچند که مالک اين عمل را بمنظور فرار از زکات انجام داده باشد.

مساءله 2 - اگر مکلف تنها مکلف نصاب باشد و بيش از نصاب نداشته باشد و چند سال بر اين مال زکوى گذشته باشد اگر درهر سال زکات آنرا از مالى ديگر داده باشد زکاتش مادام که آن نصاب را دارد تکرار مى شود زيرا مال زکوى در حد نصاب باقى مانده و از نصاب کمتر نشده ، بله اگر بيرون کردن زکات در آخر سال را تاءخير بيندازد هرچند مدتى کوتاه باشد که غالبا هم همينطور است آنوقت آغاز سال جديد به همين مقدار زمان از پايان سال قبل عقب تر مى افتد و در نتيجه سال جديد وقتى آغاز مى شود که زکات را از مال ديگر خود بدهد واگر از همان مال بدهد ويا اصلا ندهد تنها زکات يکسال بر او واجب ميشود.

و اگر بيش از مقدار نصاب را مالک باشد و چند سال بر آنمال گذشته و زکاتش را نداده باشد بايد براى هر چند ساليکه گذشته به اضافه يکى زکات بدهد مثلا اگر چند سال داراى چهل و يک گوسفند بوده و زکات آنرا نداده واجب است زکات دو سال را بدهد و اگر چند سال چهل و دو گوسفند داشته واجب است که زکات سه سال را بدهد و همينطور در هر فرضى ديگر عددى ، و نسبت به مازاد زکات نيست مگر آنکه مازاد بحد نصاب دوم برسد.

مساءله 3 - کسيکه مالک نصاب است اگر در بين سال زکات ملک جديدى برايش حاصل شود حال يا از از اين راه که دامهايش نتايج دهند و يا از راه ارث و يا خريدارى و امثال آن در صورتيکه آنچه جديدا مالک شده بمقدار عفو است يعنى خودش مستقلا بحد نصاب نمى رسد و حتى با ملک قبلى مکمل نصابى ديگر نيست که چيزى بر او نيست مثل اينکه صاحب چهل گوسفند بوده و آن چهل گوسفند ديگر زائيده که غير از نصاب اول زکات ندارد و نيز مانند جائيکه مکلف داراى پنج شتر بوده و آن پنج شتر چهار بچه آورده باشد واما اگر ملک جديد خودش نصابى مستقل باشد مثل اينکه در اول سال پنج شتر داشته و بعد از شش ماه صاحب بيست و شش شتر شده باشد و يا بعد از شش ماه صاحب شترانى شود که خود آن ها نصاب نيست ولى با عدد قبلى نصاب را تکميل مى کند مثلا در اول سال سى و يک گاو داشته و آن ها ده گوساله آورده باشند ويا داراى سى گاو بوده وآنها يازده گوساله آورده باشند که نتايج جديد اگر ضميمه گاوهاى قبلى شوند آنها را از نصاب قبلى خارج نموده داخل در نصابى ديگر مى کند و از همين باب است آنجائيکه مکلف مالک پنج شتر بوده و بعد از شش ماه مثلا مالک پنج شتر ديگر شده که پنج شتر دوم مکمل پنج شتر سابق مى شود نه اينکه نصابى مستقل باشد آرى عدد پنج نصابى است وعدد ده نيز نصابى ديگراست نه اينکه دو نصاب باشد و عدد پانزده نيز نصاب ديگرى است که درآن پرداخت سه گوسفند واجب است در نصاب اول معتبر آنستکه گوسفندان قديم و جديد هر يک مدت يکسال از مالکيت مالک نسبت به آن گذشته باشد در نتيجه در مثال قبلى واجب است در آخر سال پنج شتر يک گوسفند بدهد آنگاه سال اين پنج شتر رارها نموده براى همه شترانش که ده راءس است سال جديد قرار دهد.

و همچنين است صورتيکه در بين سال صاحب يک نصاب مستقل گردد مثلا صاحب سى و شش بوده سپس صاحب چهل و شش شتر شود و به همين ترتيب مبداء سال نتايج شتران قبلى و نيز مبداء سال شترانيکه جديدا به ملک او درآمده اند آن لحظه اى است که نصاب بحد کمال مى رسد - اگر به تدريج دست آمده باشد - و در فرض دوم بعد از تمام شدن سال شتران اصلى سالى جديد براى مجموع مى گيرد و همان روز که سال شتران اصلى تمام مى شود مبداء سال و مجموع قرار مى گيرد، و نه چنين است که مبداء سال نتاج زمانى باشد که نتاج بى نياز از شير خوردن شود و خودش به چرا بپردازد حتى در فرضى هم که ما در نتاج سائمه حيوانى معلوفه دست چر باشد.

گفتار در شرائط اخير

در مسئله وجوب زکات معتبر است که حيوان هيچ مقدار از سال کارى نباشد و بنابراين شرط اگر شتر و يا گاوى در همه سال و يادر قسمتى از سال بکار گرفته شود زکات ندارد هرچند که سائمه و دهن چر باشد و در اينکه ايا اين شتر کارى است و يا کارى نيست بايد تشخيص آنرا از عرف مطالبه کرد.

Powered by TayaCMS