فصل دوّم : شروط موصى

فصل دوّم : شروط موصى

فصل دوّم : شروط موصى

کامل بودن

معتبر است در موصى: «کامل بودن»؛ پس صحيح نيست ايصاى مجنون در حال جنون او، و مملوک و صبىّ اگر چه مميّز باشد.

صحّت وصيت ده ساله با شرايط ديگر

و اگر به سن ده سالگى رسيد و عاقل و مميّز بود و خصوص وصيت او مثل افعال کبير از عقلاء بود، اظهر نفوذ آن است.

اجازه مالک

و اگر مالک اذن داد يا اجازه کرد وصيت مملوک را، اظهر صحّت آن است (در آنچه در دست او است) اگر چه متعقّب به مالکيّت بعد از عتق بعد از وصيت نباشد. و اگر مالکِ بعد از عتق شد بدون اذن يا اجازه مالک، پس با تجديد وصيت، از شبهه خارج است.

نفوذ وصيّت عهديّه سفيه و مملوک و مفلَّس

و اظهر نفوذ وصيت سفيه است اگر عقلايى و غير تمليکيه و نحو آن باشد و عهديه محضه باشد. و هم چنين وصيت عهديه از مملوک مثل دفن در مکان مخصوص. و مفلَّسْ وصيت او نافذ است در فرض عدم مزاحمت با حقوق دُيّان.

عدم نفوذ وصيّتِ بعد از اقدام به خودکشى

اگر موصى، براى اهلاک، خود را مجروح کرد يا عملى ديگر که عادتا مهلک است اگر چه بعد از زمانى باشد، پس از آن وصيت کرد، نافذ نيست، به خلاف صورت سبق وصيت بر جرح و نحو آن و قتل.و اظهر لحوق ساير مُهلکات، به جرح است مثل آشاميدن سموم و القاى از بلندى براى اماته خود؛ و در صورت عدم تعقّب آن به موت، تأمل است، احتياط در تجديد ايصاء است بعد از عافيت از آن سبب؛ و در صورت عدم تجديد، احتياط مناسب ترک نشود.

و هم چنين اختصاص به عصيان در ايجاد سبب و عدم لحوق فعل صبىّ بعد از ده سالگى و قبل از تکليف، به وصيت بعد از تکليف، محل تأمل است، بلکه رجحان لحوق بى وجه نيست. و هم چنين اگر عمل را قبل از سن ده سالگى انجام داد و وصيتْ بعد از اين سن واقع شد، عدم نفوذْ اقرب است.

تعقّب وصيّت غير نافذه به اجازه ورثه

اگر وصيت غير نافذه، متعقّب به اجازه ورثه شد، اقرب نفوذ است؛ پس وصيت بعد از اين عمل در ثلث، به حکم وصيت قبل از اين عمل است در زايد بر ثلث. اظهر عدم لحوق منجزاتْ در اين منعِ مخصوصِ مستثنى از قواعد عامه است.

اثبات ولايت، به وصايت، توسّط پدر و جدّ پدرى

اب و جدّ ابى که ولايت بر اطفال خودشان دارند مى توانند (در صورتى که ولىّ، منحصر است در يکى ) به وصايت، اثبات ولايت بر آنها بعد از موت خودشان، براى شخصى بنمايند. و هم چنين براى وصى خود مى تواند ولايت در ايصاى ولايت قرار بدهد. و غير اب و جدّ که ولايت ندارند، حق اثبات آن به وصايت ندارند.و اما ولايت صنفيه مثل حاکم، پس متعدى به غير، به وصايت نمى شود اگر چه منحصر به واحد باشد.

ولايت بر طفل بعد از پدر و جدّ پدرى در صورت عدم وصايت

و ولايت در صورت عدم وصايت از اب و جد، حق حاکم است؛ و پس از انعزال حاکم به موت و عدم حاکم ديگر، براى عدول مؤمنين است.

عدم ولايت امّ بر صغير

و ولايت براى مادر صغيرها نيست؛ پس وصايت ولايت شخصى بر آنها [از طرف مادر]، بى اثر است. و هم چنين در ثلث مال خودش اگر وصيت کرد براى اطفال، امر آن ثلث با ولىّ شرعى طفل است نه با وصى مادر، مگر آنکه تمليک نمايد در وصيت خودش، به صغير، حاصل از تصرفات وصى خودش را، مثل تمليک منفعت بستان و خانه بعد از تصرفات وصى خودش در تحصيل منفعت و در تبديل به نقد ، براى صغير. و در فرض تحقق مملوک صغير، امر آن مملوک با ولىّ صغير است و از وصى مادر، خارج است.و هم چنين است ولايت وصى مادر اگر موصى به، تمليک وصى بعد از حصول مال به وجه مخصوص باشد، نه مالکيّت صغير بعد از موت موصى.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

استفتائات نذر

استفتائات نذر

یائِسِه

یائِسِه

وثیقه

وثیقه

نفقه

نفقه

No image

نری

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS