فصل پنجم : اذان و اقامه

فصل پنجم : اذان و اقامه

فصل پنجم : اذان و اقامه

س . اذان و اقامه، واجب است يا مستحب؟

ج . مستحبِ مؤکّد است در نمازهاى پنجگانه يومّيه؛ و تأکّد استحبابِ اقامه، از اذان بيشتر است. و در ساير نمازها، مشروع نيست، يعنى گفتنش حرام است.و فرقى نيست در فرايض يوميّه مابين اين که ادائى باشد يا قضايى، در سفر باشد يا در حضر، در نماز جماعت يا در فرادى، در حال صحّت باشد يا مرض، نمازگزار مرد باشد يا زن، بلى در ادا و حضَر و جماعت و حال صحّت، درباره مردان تأکّدِ استحبابش بيشتر است.

1 . به قصد امر خاص مطلقا و به قصد امر در غير اذکار به حرمت تشريعيّه اگر چه نافله واجب بالعارض باشد. و مستحب است در «عيدين» و ملحق به آنها از نوافل اجتماعيه ، اين که بگويد: «الصلاة» سه مرتبه با وقف، يا اسکان، يا مختلف بنا بر احوط.

2 . بلکه احوط ندباً، عدم ترک اقامه است با خصوصيّات مذکوره و همچنين براى مرد منفرد و در صبح و مغرب در غير موارد سقوط آن.

و دور نيست استحباب اذان، براى اعلام به دخول وقت، اگر چه براى نماز نباشد، چنانکه اذان نماز، اناطه به اعلام ندارد.

اذان و اقامه براى چند نماز قضا

براى هر يک از فوائت متعدّده، اذان و اقامه مستحب است، لکن محتمل است سقوط از غير اوّلى به سبب جمع به نحوى که خواهد آمد ان شاء اللّه ، مگر آن که سقوط در مقام، رخصت باشد، نه عزيمت، چنانچه اظهر است؛ و جايز است اکتفا به اذان براى اولى و اقامه براى هر يک، لکن اوّل افضل است، و پايين تر، اکتفا به اقامه براى هر يک بدون اذان [ است ]، يعنى اذان [ براى نماز قضا ] تأکّدِ ادا را ندارد.

اذان نماز عصر جمعه

و اذان براى عصر جمعه در صورت عدم اجتماع با جمعه عملاً به استحباب خود باقى است؛ و در صورت اجتماع، آيا مرجوح است يا نه و در صورت مرجوحيّت، مکروه يا محرّم يا مباح است؟ خلاف است و احوط مرجوحيّت در مقابل استحباب است، پس احوط حرمت است تشريعاً و سقوط عزيمت است احتياطاً.و همچنين [ است ] اگر عصر جمع شود با ظهر در سقوط اذان براى عصر و در کيفيّت سقوط، لکن اظهر رجحان اذان و عدم حرمت تشريعيّه است در صورت مذکوره و سقوط، رخصت است، و کراهت در عبادت، محتمل است.

حکم اذان در فرض فاصله بين دو فريضه

و امّا با تفريق چه در «جمعه» و چه در غير آن، و چه با «جمعه» و چه با ظهر، پس اظهر عدم سقوط است مطلقا، و گذشت سقوط با جمع در جمعه به نحو رخصت با ظهر و عزيمت احتياطى با جمعه. و در غير جمعه در صورت تفريق، سقوط نيست، چنانچه ذکر شد. و با جمع، سقوط به نحو رخصت و بقاى استحباب با کراهتِ مناسبِ عبادت، محتمل است.و تفريق که موجب بقاى استحبابِ عمومى است،حاصل مى شود با طول فصل و تنفّل اگر چه با دو رکعت باشد بنا بر اظهر؛ پس با تنفّل، سقوط، عزيمت نيست و رخصت است، و مرتبه رخصت با ترک نافله مختلف است، وبا ترک نافله و ترک فصل طويل در موارد استحباب جمع که ذکر شد سقوط، عزيمت است احتياطاً چنانچه گذشت؛و درهرحال ترک اذان بى اشکال است بنا بر استحباب اذان که ذکر شد.و در عصر که جمع شود با ظهـر در «عرفات»، و عشا کـه جمع شود بـا مغرب در «مزدلفه» ساقط است اذان،و احوط عزيمت است، چنانچه در نماز جمعه با عصر گذشت.

موارد اکتفا به اذان و اقامه جماعت و عدم آن

کسى که داخل مسجد شد بعد از فراغ امام جماعت از نماز و تفرّق صف، اذان و اقامه مى گويد، و قبل از تفرّق، ساقط مى باشد؛ و اظهر اين است که سقوط، رخصت است نـه عزيمت؛ و اظهر عـدم فرق بين جماعت ثانيه و فرادى است؛ و فرقى در اذان و اقامه [ شخص ] داخل، بين جهر و اخفات نيست؛ و اظهر عدم اختصاص حکم به مسجد است.احوط اعتبار لحوق به صف است در سقوط، و اظهر عدم اعتبار اتّحاد صلاتين است، بلکه صحّت جماعت با اختلاف و تعدّد، کافى در سقوط اذان و اقامه از داخل است، حتى در صورتى که ادا را با قضاى از خود يا غير جماعتاً بخواند، صحيح است و اذان ساقط است.و جماعت غير يوميّه، مسقِط اذانِ يوميّه نيست، و همچنين جماعت يوميّه اگر بدون اذان، منعقد بوده و معلوم بوده بر [ شخصِ ] داخل، مسقط اذان از داخل نيست، و استغناى [ شخصِ ] داخلِ سوّم بر جماعتِ دوّم که اکتفا به اذان جماعتِ اُولى کرده اند، مشکل است، [ و ] احوط عدم سقوط است.و همچنين مشکل است سقوط اگر جماعت اُولى با سماعِ اذان و اقامه، نماز خوانده باشند، و براى جماعت اذان و اقامه نگفته باشند (بنا بر کفايت سماع براى جماعت).و اظهر ـ چنانچه گذشت ـ اختصاص سقوط است به صورت عدم تفرّق صف جماعت؛ و اظهر اناطه سقوط است به اقلّ مراتبِ صدق صف در باقيمانده، و آن که اگر نبود، ساقط نيست.در صورتى که اذان و اقامه براى انفراد بوده، بعداً جماعت مهيّا شدند براى نماز، مستحب است اعاده آنها براى جماعت.

شرايط موذّن

معتبر است در مؤذّنِ براى جماعت (و همچنين «اذانِ اعلام» ـ اگر ترتيب اثر بر آن داده مى شود ـ) «عقل» و «اسلام».و احوط در اذانِ جماعت، اعتبار «ايمان» است، پس اکتفا به اذان مخالف نمى کند، اگر چه اتمام نمايد نقص اذان او را در غير حال تقيّه.و در اکتفاى به اذان زن، براى غير جماعت زنها، تأمّل و احتياط است حتى در جماعت محارم.و «طفل مميّز»، اکتفا به اذان او براى جماعت مى شود؛ و اظهر اکتفاى زنها است به اذان صبيّه با تمييز براى جماعت زنها. مستحب است اختيار «عادل» براى «اذان جماعت» يا «اعلام»، و اکتفا به اذان [ شخص [مستور [ العداله ] بلکه غير عادل، مى شود، و همچنين آن که «رفيع الصوت» باشد، و «بينا» باشد. و اذان نابينا، اکتفا به آن مى شود اگر راهنما دارد، و «وقت شناس» باشد يا راهنما داشته باشد.

مستحبّات حال اذان گفتن

مستحب است در اذان، طهارت از حدث اکبر و اصغر؛ و شرط نيست در صحّت آن و در جواز اکتفاى به آن.و اظهر عدم سرايت حرمت به اذان است براى «جنب» که بدون عذر، مکث در مسجد مى نمايد. و احوط در اقامه، اشتراط به طهارت است، اگر چه عدم اشتراط ـ چنانچه مشهور است ـ خالى از وجه نيست.و مستحب است اذان، در حال قيام واقع شود، و جايز است اذان، در حال جلوس حتى براى غير مريض و راکب، و همچنين اقامه، اگر چه احوط قيام است، لکن عدم اشتراط، خالى از وجه نيست.و همچنين ساير شروط نماز از استقبال و تمکّن در اقامه، مستحب و غير معتبر است ـ چنانچه مشهور است ـ اگر چه احوط در غير ضرورت، رعايت آنها است.و مستحب است که در حال اذان، قيام بر موضع مرتفع نمايد، لکن استحباب آن در اذانِ نماز، ثابت نيست، بلکه مذکورات، همه آنها، در اذان اعلام يا جماعت يا اذانِ نماز نيست، بلکه مختلف است، و به بعض آن اشاره شد.و وضع «اصبعين» در گوشها، و کشيدن صوت در حال اذان براى زيادتر بودن شنوندگان، از مستحبّاتِ اذان، مذکور شده است.

فراموشى اذان و اقامه و مورد قطع نماز

و اگر فراموش کرد اذان و اقامه را تا آن که داخل نماز شد، پس اگر بعد از رکوع متذکّر شد، اتمام مى نمايد نماز را وجوباً؛ و اگر قبل از رکوع متذکّر شد، مى تواند قطع نمايد به قصد ادراک ثواب اذان و اقامه ندباً و اذان و اقامه را بگويد، پس از آن شروع در نماز نمايد.و قطع، به وسيله هر قاطعى جايز است؛ و براى نافله فراموش شده جايز نيست؛ و براى اذان فراموش شده به تنهايى، اظهر عدم جواز قطع است؛ و براى اقامه فراموش شده به تنهايى، جواز قطع خالى از وجه نيست اگر چه خلاف احتياط است. و جواز قطع در صورتهاى مذکوره، فرقى نيست در آن بين منفرد و بين امام جماعت که منعقد شده بدون اذان و اقامه نسياناً؛ و جواز قطع در صورت مذکوره، براى مأموم به تنهايى، محلّ تأمّل است.و اظهر جواز قطع است با نسيان، مادام [ که ] فعل صلاتى به جا نياورده است بعد از تذکّر، اگر چه زمانى با تردّد در رجوع بگذرد، يا عزم بر عدم رجوع؛ و براى بعض فصول فراموش شده، يا آن که نسياناً فاسداً انجام شده به نحوى که با نسيان، حکم به صحّت آن شود، رجوع محلّ تأمّل است.

اخذ اجرت و ارتزاق موذّن

جايز است ارتزاقِ مؤذّنِ به اذان اعلامى ـ که مستحبّ کفايى است، نه صلاتى به نحو انفراد، يا جماعت که در حکم اقامه نماز است ـ از بيت المال که مصرف آن، مصالح مسلمين است در صورت نبودن متبرّع، يا آن که ارتزاق از او، خلاف صلاح مسلمين باشد. و در اخذ اجرت بر اذان، تأمّل است، و احوط ترک است.و از مورد احتياط، خارج است اخذ آنچه موقوف است بر مؤذّنين که جايز است، مثل ارتزاق از بيت المال، به خلاف اجرت از «وقف» يا از «بيت المال» که به حکم اجرت از غير اينها است. و در صورت تعدّد مساجد و اصلحيّت اقامه جماعت در متعدّد، يا اصلحيّت نشر شعار اذانى اگر چه جماعت در مسجد نباشد و احتياج به تعدّد مؤذّنين و عدم متبرّع، يا انحصار متبرّع در واحد براى واحد ـ جايز است ارتزاق بقيّه مؤذّنين از بيت المال براى رعايت صلاح مصلّين.و اذان و اقامه نماز استيجـارى و نيابتى، در حکم اصل نمـاز است، و مانعى بـر اخذ اجـرت بـر آنها نيست،و همچنين است اجرت بر مستحبّات در اذان مثل شهادت بر «ولايت».و قصد عوضيّت در اجرت معتبر است، به خلاف ارتزاق که لازمِ عدمِ قصد عوضيّت است و چنانچه استيجار باشد، شروط اجاره هم لازم است و به اين ملاحظه، ارتزاق از استيجار جدا مى شود، و معتبر در ارتزاق، مصحلت است نه فقر.

عبادى بودن اذان و اقامه نماز، به خلاف اذان اعلامى

و اما کيفيّت اذان: پس اعلامىِ آن عبادى نيست و قصد تقرّب، معتبر در آن نيست بنا بر اظهر. و امّا اذان و اقامه نماز، اظهر عباديّت آنها است و در فصول مشترکه، قصد اذان يا اقامه لازم است، بلکه قصدِ نمازِ مخصوص با تعدّد و اشتراک هم، لازم است.

حکم اذانِ قبل از وقت

و مشروعيّت اذان مطلقا قبل از دخول وقت، خالى از تأمّل نيست در اثبات سنّت اذانى، و دور نيست استحباب آن براى تهيّؤ و اشراف اعمال يا تروک مناسبه قبل از وقت به اميد ثـواب در صورت خـالى بودن از اغراى به جهل و لوازم آن؛ پس اذانِ اوّل مستحب است بـه عنوان اوّلى؛ و اعلام بـه دخول وقت يا به نمازى که بعد از دخول وقت است غايت آن است. و اذان دوّم در عبادت به عنوان ثانوى، مستحب است؛ و اخذ اجرت در اوّلى ممنوع يا مشکل است، چنانچه گذشت؛ و در دوّمى مانعى ندارد.

فصول اذان و اقامه

و فصول اذان به نحوى که اداى سنّتِ موظّفه به آن به طور يقين مى شود 18 فصل معروف، و فصول اقامه 17 فصل معروف است، پس رعايت مى شود ترتيب معهود در اذان به اين نحو: «تکبير»: 4 مرتبه، «شهادتين»: 4 مرتبه، «حيّعلات»: 6 مرتبه، «تکبير»: 2 مرتبه، «تهليل»: 2 مرتبه. و در اقامه «تکبير»: 2 مرتبه، و «شهادتين»: 4 مرتبه، و «حيّعلات»: 6 مرتبه، و «قد قامت الصلاة»: 2 مرتبه، و «تکبير»: 2 مرتبه و «تهليل»: 1 مرتبه، پس مجموع 35 فصل مى شود.

مطلوبيّت اقرار به ولايت اميرالمؤمنينـ عليه السلام ـ در اذان

و دور نيست استحباب خصوصى و جزئيّت استحبابيّه براى اذان مستحب در صورت اتيان به رجاى مطلوبيّت نسبت به اقرار به ولايت اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب ـ عليهم السلام ـ به جمع (جميع) عبارات متلازمه منقوله در «نهايه» و «فقيه» و «احتجاج» که «أَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللّه » در دو کتاب اوّل، مذکور، و «علىّ اميرالمؤمنين» در اخير و کلمه «اشهد» در دوّمى با زيادتى دو مرتبه، مذکور است. و امّا فضيلت اقرارِ عمومى به «ولايت»، پس محتاج به دليل مخصوصِ به اذان نيست و عبارت مخصوصه ندارد، و کاملتر عبارتى است که اقرار به خلافت يا وصايت دوازده وجود مقدّسـ عليهم السلام ـ باشد.

اذان در سفر و موارد عجله

و جايز است در سفر و استعجال، تقصير اذان و اقامه، به اکتفاى به يک فصل در هر دو؛ و اکتفا به تمام اقامه، افضل از تقصير هر دو است؛ پس اختيار مى کند اتمام اقامه را بر تقصير هر دو، و تقصير هر دو را بر اتمام اذان، و اکتفاى به اقامه را با تقصير بر اکتفاى به اذان با تقصير.

اذان و اقامه زنها

و براى زنها جايز است اکتفاى به بعض فصول به نحو مأثور در اذان و اقامه به اکتفاى بر تکبير و شهادتين، بلکه شهادتين فقط در اذان؛ و اتمام درباره آنها، مانند مردها، تأکّد ندارد.

اخلال سهوى در اذان يا اقامه

و اگر اخلالى از روى غفلت يا سهو يا نسيان در اذان يا اقامه شد، به نقصِ بعضِ فصول يا تقديم و تأخيرِ بعض، رجوع مى کند [ به آن بعض ] و با حفظ ترتيب، تمام مى نمايد، پس اگر اخلال، در اوّل اذان بوده و بعد از اتمام اقامه، متذکّر شد، رجوع مى کند و بعد از تدارکِ فصل مخصوص، تمام اذان و اقامه را اعاده مى کند تا عمل به مستحب نموده باشد؛ و اگر واجبِ به نذر و شبه آن بشود، رعايت مذکور، لازم مى شود. و اگر عمداً مخالفتِ ترتيب کرده، ترک مستحب عمداً نموده، پس مستحب است اعاده به جهت استحباب اذان و اقامه.

اکتفاى به اقامه براى نماز

و جايز است اکتفا به اقامه به تنهايى، اگر چه نخوانده باشد اذان را، يا رعايت ترتيب در آن نکرده باشد؛ و اکتفا به اذان عمداً و ترک اقامه، محلّ تأمّل است، به خلاف عکس. و احوط اعتبار موالات عرفيّه، بين فصولِ هر يک از اذان و اقامه است.

شک در اذان

به شکِّ در اذان يا صحّت آن بعد از دخول در اقامه، اعتنا نمى نمايد؛ و در غير اين صورت، رجوع محتمل است، اگر چه عدم اعتنا به شک در فصلى بعد از دخول در فصل متاخّر، دور نيست.

بعضى از مستحبّات اذان

مستحب است استقبال قبله در اذان براى نماز و اقامه، و مؤکّد است در شهادتين آنها؛ و اين که وقف نمايد در اذان و اقامه بر اواخر فصول آنها به جزم با افصاحِ «الف» و «هاء» در آنچه در آن «الف» در اوّل آن و «هاء» در آخر آن است به نحو استحباب در مستحب.

رعايت قواعد عربيّت در اذان و اقامه

و امّا رعايت قواعد عربيّت مطلقا اگر چه مغيّر معنى نباشد، در اذان و اقامه، پس احوط است، بلکه خالى از وجه نيست، و همچنين رعايت «وقف» و «درج»، بر تقدير لزومى بودن آنها، و اين که اذان را با تأنّى و مهلت انجام دهد، و اقامه را با حَدْر و سرعت انجام دهد.

کراهت سخن گفتن در اذان و اقامه

و مکروه است «تکلّم» در اثناى اذان، و اين کراهت در بين اذان و اقامه نيست، مگر در «نماز صبح» و براى غير مؤذّن نيست؛ و محتمل است تعميم در نماز صبح، بلکه اظهر است، و مکروه است تکلّم در اثناى اقامه و بعد از آن، و مؤکّد است کراهت بعد از «قد قامت الصلاة»، و مکروه است بعد از آن بر همه اهل مسجد تکلّم به غير از امور مرتبطه به جماعت، مثل تعيين امام، و حرمت تکليفيّه يا وضعيّه ندارد، بلى با تکلّم در حال اقامه، مستحب است اعاده اقامه.

استحباب فاصله بين اذان و اقامه

مستحب است فصلِ بين اذان و اقامه براى مؤذّن و مقيم، چه منفرد باشد و چه امام جماعت، به دو رکعت نماز در غير مغرب (يعنى دو رکعتى که نافله آن فريضه است). و همچنين در صورت عدم نافله يا عدم اتيانِ به آن، مستحب است به «سجود» يا «قعود» يا «خطوه»، فصل دادن، و در مغرب تأکّد ندارد، بلکه مجرّد سکته و تسبيحه و خطوه کافى است. و خُطوه، براى منفرد و جلوس، براى امام، آکد است در صورت عدم فصل به نماز و سجود. و فصل به قعود و تسبيح و کلام، اختصاص ندارد به موضعى در صورت اتيان به رجاى مطلوبيّت بنا بر اظهر، مگر در تأکّد بعض فواصل در بعض فرايض چنانچه اشاره شد.و کلام اگر ذکر نباشد، بين اذان و اقامه صبح، مکروه است.

بعضى ديگر از آداب اذان و اقامه

و مستحب است مرد، بلند کند صداى خود را به اذان به مقدارِ مقدور خود بدون اتعاب نفس، و در اقامه پايين تر از آن قدر نمايد.

و مستحبّات مشترکه بين اذان و اقامه که از آن جمله طهارت است، در اقامه تأکّد دارد، و مستحب است مغايرت مؤذّن با مقيم.

و مکروه است «ترجيع» در اذان به تکرار شهادتين براى غير غرضِ اعلام و جمع مردم، و براى غيرِ نيّتِ تشريع در زياده، که اوّلى بى کراهت و دوّمى حرام است. گفتن «الصّلاة خير من النوم»، براى تنبيه در خارج از اذان و اقامه، مانعى ندارد؛ و در داخل آنها به قصد مشروعيّت اذانى، حرام است، و بدون اين قصد، احتياط در ترک آن است، خصوصاً در مواضعى که اهل خلاف، بر آن در آن مواضع، اعتياد اين بدعت را دارند، مانند محلّ «حىّ على خيرالعمل».

خواب در اثناى اذان يا اقامه

اگر خوابيد در اثناى اذان يا اقامه، احوط براى عاملِ به اين مستحب، اعاده فصول سابقه، بعد از طهارت است، مخصوصاً در اقامه، و جايز است بنا بر سابق بعد از طهارت اگر طورى انجام بگيرد که با زمان خوابيدن، موالات بين فصول، فوت نشود خصوصاً در اذان؛ و احتياط مذکورِ در نوم، جارى است در «سُکر» و «جنون» و «اغما» در اثنا.

ادامه دادن اذان ديگرى

و در موارد استحباب کفايى، جايز است بناى بعضى بر اذانِ بعض ديگر که با عذر يا بدون آن اتمام نشده باشد.

فرض ارتداد موذّن

اگر مؤذّن و مقيم بعد از اذان يا اقامه، مرتدّ شد، جايز است اکتفا به اذان و اقامه سابقِ بر ارتداد بنا بر اظهر، و همچنين خصوص هر يک از اذان و اقامه. و اذان غير اعلامى در حکم مذکور، مانند اقامه است. و همچنين در اثناى اذان يا اقامه اگر ارتداد واقع شد، اعتنا به آن مى شود و بقيّه را ديگران انجام مى دهند؛ و اگر خودش رجوع کرد، مى تواند اتمام نمايد براى خود و ديگران بنا بر اظهر. و از اين قبيل است عدم انتقاض غَسْل و غُسْل به ارتداد، و عدم لزوم اعاده بعد از توبه، و همچنين ابعاض آنها بنا بر اظهربنا برآن و اتمام جايز است و کافىِ در صحّت عمل است اگر چه عبادى باشد.

استحباب حکايت اذان و اقامه

مستحب است حکايت تمام فصول اذان و اقامه؛ و [ نيز ] مستحب است اِبدال «حيّعلات» به «حوقله» و دعاى بعد از اقامه مقيم به قول «قد قامت الصلاة» به مروىّ که «أللّهُمَّ أَقِمْها و أَدِمْها واجْعلنا مِنْ خَيرِ صالِحِى أَهلِها» است.و ممکن است که افضل، تبديل غير ذکر، به ذکر [ باشد ]، زيرا بعض فصول، اطلاق ذکر بر آنها در بعض روايات، به اعتبار مذکِّريت بالواسطه است؛ پس تبديل به ذکر مأثور بلاواسطه، اَوْلى است.و در حال نماز، متعيّن است تبديل به ذکر، زيرا ابطالِ به کلام آدمى و حرمت آن عموماً دليل آن، مقدّم است بر دليل استحباب حکايت اذان عموماً، که مستلزم عدم ابطال است اگر در نماز باشد.و احوط در شهادت ثانيه، تبديل به ذکر مناسب مثل «صلوات بر نبىّـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و آلـ عليهم السلام ـ» در اثناى نماز است. و اظهر استحباب حکايت کلّ و بعض است به استحباب خاصّ، و امّا استحباب ذکرى، براى اذکار، قطعى است. استحباب و اولويّت تبديل در غير خلاء، ثابت است در خلاء ايضاً؛ و در صورت مزاحمت، مخيّر، و با رجحان، تقديمِ راجح مى نمايد؛ و با فوريّتِ يکى از دو مستحب، تقديم مى کند مستحبّ فورى را اگر حکايت اهمّ نباشد؛ و در موارد امکان جمع، هر دو را به جا مى آورد، مثل نماز مستحب و حکايت به نحو متقدّم در نماز.

و اظهر عدم استحباب حکايت است با طول فصل بين سماع و حکايت، مگر به استحباب ذکرى، نه حکايتى. و مستحب، حکايتِ اذانِ مشروع است، چه اعلامى باشد يا براى جماعت يا اذان منفرد و چه اذان مکروه (يعنى اقلّ ثواباً) يا غير، چه اذان زن باشد براى زن و مَحرم، بلکه مطلقا بنا بر عدم حرمت سماع صوت زن اجنبيّه، بلکه مطلقا بنا بر احتمال در صورت عدم حرمت اذانِ جهرىِ زن. و همچنين حکايت اذان اعلامىِ مستأجَرٌ عليه بنا بر حرمتِ نفسِ اذان، به استحباب خود باقى است، زيرا اذان اعلامى، عبادى نيست، پس اين مستثنى از عدم استحباب حکايت غير مشروع است در تقدير مذکور.و همچنين اذانِ جنب در مسجد که مکث او حرام است، حرام نيست و حکايت آن مستحب است، و استحباب حکايتِ اذانِ مقدّمِ بر فجر و اذان در اُذنِ مولود، مشکل است، مگر استحباب ذکرى در اذکار.و استحبابِ حکايت، ثابت است بعد از سماعِ هر فصلى از فصول اذان و اقامه تا قبل از اکمال فصل متأخّر. و در فصل اخير قبل از طول فصل بين سماع و حکايت، و اظهر، تخييرِ در جهر و اخفات حکايت است و استحباب هيچ کدام ثابت نيست.

استحباب استقبال و کراهت التفات در حال اذان

مکروه [ است ] التفاتِ در حال اذان به طرف راست و چپ براى مؤذّن، و مستحبّ است استقبال، پس مستمرِّ به سوى غير قبله، نه فاعلِ مکروه و نه فاعلِ مستحبّ است.

نحوه تقديم در فرض تنازع موذّنها

و در صورت تنازع موذّنين در نصب و ارتزاق، مقدّم مى دارد کسى که به دست او نصب و بيت المال است از اهل تصدّى آن را که اصلح براى مسلمين و بيت المال است به حسب صفات و احوال، مثل «اعرفيّت» به اوقات و «اعلى صوتاً» و نحو اينها. و اگر متساوى شدند، با قرعه تعيين مى نمايد؛ و اظهر استحباب اين ملاحظات است اگر ترک آن مستلزم حرام نباشد.

تعدّد و انفراد موذّن

اذان اعلامى، ادا مى شود به اذانِ يک نفر يا چند نفر با هم، بلکه با ترتّب، در وقت مناسب در صورت مزيد فايده براى متأخّر.و اذانِ نمازىِ يک نفر براى جماعت، کافى از ديگران است، امام باشد يا مأموم با حضور همه، و همچنين اذان چند نفر با هم، يا مترتّباً با طول فصل بين اذان و نماز؛ و اِجزاى در غير صورت مذکوره، محلّ تأمّل است. و اذان منفرد، براى خودش مجزى است، مگر در صورت طول فصل بين اذان و نماز که دور نيست استحباب متعدّد.

اکتفا به شنيدن اذان و اقامه مؤذّن

امام جماعت اگر شنيد اذان و اقامه مؤذّنى را براى نماز، مى تواند اکتفا به آن براى جماعت بکند اگر چه مأمومين نشنيده باشند؛ و اگر مأمومين شنيدند ولى امام نشنيد، کافىِ براى امام جماعت نيست؛ و همچنين اذان امام را اگر مأمومين نشنيدند، کافى است براى جماعت.و همچنين منفرد، اکتفا مى نمايد به شنيدن اذان براى نمازى، جماعت يا فرادى.

و همچنين سماعِ اقامه، مجزى از اقامه است، و سماع يکى مجزى از ديگرى نيست. چنانچه گفتن اذان، مجزى از گفتن اقامه نيست و بالعکس، و سماع بعض، مُجزى بودنش از سماع کلّ، محلّ تأمّل است، و محتمل است لزوم تدارک نقص يا غير مسموع، براى سامعِ بعض در اتيان به مستحب، بلکه در موارد صدق نماز به اذان مؤذّن، ثابت است کفايت اتمام.

مقتضاى اصل، عدم بطلان سماع است به تکلّم در اثنا يا بعد از آن، مثل خود اذان، لکن احوط ترک تکلّم است بعد از سماع به غير امور مربوطه به نماز يا جماعت.و در مشروعيّتِ اعاده و استحباب آن بعد از سماع، تأمّل است، و احوط ترک آن است مگر به رجاى مطلوبيّت و در وسعت وقت مناسب. و امّا استحباب اعاده بعد از اذان جماعت و سماع آن براى امام و مأمومين در غير مورد سابق براى استحباب در يک دفعه يا با ترتّب و طول فصل، پس اَوْلى به اشکال است و احوط ترک است.و جواز اکتفاى سامعِ اذانِ جماعت، مخصوصِ به کسانى که قصد نماز با آن جماعت را داشته باشند، نيست.

حکم حدث در اثناى اذان يا اقامه

اگر حدثى صادر شد در اثناى اذان يا اقامه، جايز است بناگذارى بر سابق بعد از تحصيل طهارت بدون فوت موالات؛ و در استحباب اعاده و استينافِ اقامه بعد از تحصيل طهارت بدون فوت موالات، تأمّل است، و احوط ترک آن است مگر به رجاى مطلوبيّت.اگر در اثناى نماز، حدثى صادر شد، اعاده نماز مى کند، و اعاده مى نمايد اذان و اقامه را با طول فصل و اقامه را با تکلّم، و بدون آنها، به رجاى مطلوبيّت، مى تواند هر دو را اعاده نمايد.

اکتفا و عدم اکتفا به اذان غير مؤمن

با عدم سماعِ اذانِ مخالف براى جماعت ايشان، اکتفا به اذان جماعت نمى کند براى نماز خودش که با آن جماعت ادا نمى کند، مگر در حال تقيّه با شروطش و با سماعِ اذان مخالف، احوط اعاده است در غير تقيّه، چنانچه گذشت. و همچنين احوط، عدم اکتفا است به ادراک جماعتِ غير مخالف که با آن جماعت، نماز نمى خواند به جهت عدم وثوق به عدالت امام در صورت عدم سماع اذان؛ و اگر داخل شد در جماعت مخالف و خائفِ فوت قرائت امام بود اگر اذان و اقامه بگويد ـ يعنى خائف ترک جمع بين تقيّه و واجبات واقعيّه نمازِ صحيح بود ـ اقتصار مى نمايد به گفتن «قد قامت الصلاة» و «تکبير» هر کدام را دو دفعه، و بعد از آن «تهليل» يک مرتبه يعنى از تکبير آخرى تا آخر اقامه به ترتيب على الاحوط، و داخل جماعت تقيّةً مى شود، و مواظب صحّت نماز با تقيّه مى شود؛ لکن تجويز اذان و اقامه، اگر چه به نحو اختصار باشد، در صورت تفويت قرائت واجبه بعد از دخول در نماز، محلّ تأمّل است.اذانى که اگر ناقص نبود سامع مى تواند با او نماز بخواند، با اتمام نقص هم مى تواند اکتفا به آن اذان نمايد در نماز خودش، چه اذان مخالف باشد ـ بنا بر جواز اکتفا به سماع آن فى الجمله ـ يا اذان موافق که ناقص نمايد از روى تقيّه يا سهو.

موارد استحبابِ اذان در گوش

و مستحب است اذان در گوش راست مولود و اقامه در گوش چپ او؛ و در گوش سيّى ء الخُلق اگر چه براى ترک اکل گوشت تا چهل روز باشد، و اَوْلى اذان در گوش راست او است.

اذان در خانه

و اذان گفتن در خانه خودِ مؤذّن، مروىّ است براى او، و محتمل است که مراد اين باشد که اذانِ مستحب را در خانه خود گفتن، مؤکّد است براى طرد شيطان از آن خانه و اهل آن.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

احکام جماعت

No image

مقدمه

No image

فصل دوّم : احکام قبله

No image

فصل اوّل : احکام وقت

Powered by TayaCMS