احکام مــزارعه
مسأله 2235 :
مزارعه آنست که مالک با زارع به اين قسم معامله کند که زمين را در اختيار او بگذارد، تا زراعت کند و مقدارى از حاصل آنرا به مالک بدهد.
مسأله 2236 :
مزارعه چند شرط دارد:
اول ـ آنکه صاحب زمين به زارع بگويد زمين را به تو واگذار کردم در مدت يکسال به نصف حاصل آن مثلاً، و زارع هم بگويد قبول کردم، يا بدون اين که حرفى بزنند، مالک زمين را واگذار کند و زارع قبول نمايد، ولى در اين صورت تا زارع مشغول کار نشده مالک و زارع مى توانند معامله را بهم بزنند.
دوم ـ صاحب زمين و زارع هر دو مکلف و عاقل باشند و با قصد و اختيار خود مزارعه را انجام دهند، و سفيه نباشند يعنى مال خود را در کارهاى بيهوده مصرف نکنند.
ســوم ـ مالک و زارع از تمام حاصل زمين ببرند، پس اگر مثلاً شرط کنند که آنچه اول يا آخر مى رسد، مال يکى از آنان باشد مزارعه باطل است.
چهارم ـ سهم هر کدام نصف يا ثلث حاصل و مانند اينها باشد، پس اگر مالک بگويد در اين زمين زراعت کن، هر چه مى خواهى به من بده صحيح نيست.
پنـجم ـ مدتى را که بايد زمين در اختيار زارع باشد معين کنند، و بايد مدت به قدرى باشد که در آن مدت به دست آمدن حاصل ممکن باشد.
شــشم ـ زمين قابل زراعت باشد و اگر زراعت در آن ممکن نباشد اما بتوانند کارى کنند که زراعت ممکن شود، مزارعه صحيح است.
هفـتم ـ اگر منظور هر کدام آنان زراعت مخصوصى است، چيزى را که زارع بايد بکارد معين کنند، ولى اگر زراعت معينى را در نظر ندارند، يا زراعتى را که هر دو در نظر دارند معلوم است، لازم نيست آن را معين نمايند.
هشتـم ـ مالک زمين را معين کند، پس کسى که چند قطعه زمين دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگويد در يکى از اين زمينها زراعت کن و آنرا معين نکند، مزارعه باطل است.
نهـم ـ خرجى را که هر کدام آنان بايد بکنند معين نمايند، ولى اگر خرجى را که هر کدام بايد بکنند معلوم باشد، لازم نيست آنرا معين نمايند.
مسأله 2237 :
اگر مالک با زارع قرار بگذارد که مقدارى از حاصل براى او باشد، و بقيه را بين خودشان قسمت کنند، چنانچه بدانند که بعد از برداشتن آن مقدار چيزى باقى مى ماند، مزارعه صحيح است.
مسأله 2238 :
اگر مدت مزارعه تمام شود و حاصل بدست نيايد، چنانچه مالک راضى شود که با اجاره يا بدون اجاره زراعت در زمين او بماند و زارع هم راضى باشد مانعى ندارد، و اگر مالک راضى نشود، مى تواند زارع را وادار کند که زراعت را بچيند، و اگر براى چيدن زراعت ضررى به زارع برسد لازم نيست عوض آنرا به او بدهد مگر آنکه خود مالک زمين زراعت را بکَند، که در اين صورت لازم است عوض آنرا بدهد، ولى زارع اگر چه راضى شود که به مالک چيزى بدهد، نمى تواند مالک را مجبور کند که زراعت در زمين بماند، مگر آنکه از کندن ضرر مهمى به زارع برسد و از ماندن ضرر به مالک نرسد.
مسأله 2239 :
اگر به واسطه پيش آمدى زراعت در زمين ممکن نباشد، مثلاً آب از زمين قطع شود، مزارعه بهم مى خورد، و اگر زارع بدون عذر زراعت نکند، چنانچه زمين در تصرف او بوده و مالک در آن تصرفى نداشته است، بايد اجاره آن مدت را به مقدار قرارداد، به مالک بدهد.
مسأله 2240 :
اگر مالک و زارع صيغه خوانده باشند، بدون رضايت يکديگر نمى توانند مزارعه را بهم بزنند، و نيز اگر مالک بقصد مزارعه زمين را به کسى واگذار کند، بعد از آنکه او مشغول عمل شد، جايز نيست بدون رضايت يکديگر معامله را بهم بزنند، ولى اگر در ضمن خواندن صيغه مزارعه شرط کرده باشند، که هر دو يا يکى از آنان حق بهم زدن معامله را داشته باشند، مى توانند مطابق قرارى که گذاشته اند معامله را بهم بزنند.
مسأله 2241 :
اگر بعد از قرارداد مزارعه، مالک يا زارع بميرد، مزارعه بهم نمى خورد، و وارثشان به جاى آنان است، ولى اگر زارع بميرد و شرط کرده باشند که خود زارع زراعت را انجام دهد، مزارعه بهم مى خورد، و چنانچه زراعت نمايان شده باشد، بايد سهم او را به ورثه اش بدهند، و حقوق ديگرى هم که زارع داشته، ورثه او ارث مى برند، ولى نمى توانند مالک را مجبور کنند که زراعت در زمين باقى بماند مگر آنکه از کندن ضرر مهمى به ورثه برسد و از ماندن ضرر به مالک نرسد.
مسأله 2242 :
اگر بعد از زراعت بفهمند که مزارعه باطل بوده، چنانچه تخم مال مالک بوده، حاصلى هم که بدست مى آيد مال اوست، و بايد مزد زارع و مخارجى را که کرده و کرايه گاو يا حيوان ديگرى را که مال زارع بوده و در آن زمين کار کرده به او بدهد، و اگر تخم مال زارع بوده زراعت هم مال اوست، و بايد اجاره زمين و خرجهائى را که مالک کرده و کرايه گاو يا حيوان ديگرى که مال او بوده و در آن زراعت کار کرده به او بدهد.
مسأله 2243 :
اگر تخم مال زارع باشد و بعد از زراعت بفهمند که مزارعه باطل بوده، چنانچه مالک و زارع راضى شوند که با اجرت يا بى اجرت، زراعت در زمين بماند اشکال ندارد، و اگر مالک راضى نشود، پيش از رسيدن زراعت هم مى تواند زارع را وادار کند که زراعت را بچيند و زارع اگر چه راضى شود چيزى به مالک بدهد، نمى تواند او را مجبور کند که زراعت در زمين بماند مگر در صورت ضرر، و نيز مالک نمى تواند زارع را مجبور کند که اجاره بدهد، و زراعت را در زمين باقى بگذارد.
مسأله 2244 :
اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ريشه زراعت در زمين بماند، و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، چنانچه مالک و زارع از زراعت صرف نظر نکرده باشند، حاصل سال دوم را هم بايد مثل سال اول قسمت کنند.