احکام روزه قضا
مسأله 1764 :
اگر ديوانه عاقل شود، واجب نيست روزههاى وقتى را که ديوانه بوده قضا نمايد.
مسأله 1765 :
اگر کافر مسلمان شود، واجب نيست روزههاى وقتى را که کافر بوده قضا نمايد. ولى اگر مسلمانى کافر شود و دوباره مسلمان گردد روزههاى وقتى را که کافر بوده بايد قضا نمايد.
مسأله 1766 :
روزهاى که از انسان بواسطه مستى فوت شده، بايد قضا نمايد اگرچه چيزى را که بواسطه آن مست شده، براى معالجه خورده باشد، بلکه اگر نيّت روزه کرده و مست شده و در حال مستى روزه را ادامه داده تا از مستى خارج شده باشد بنابر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام کند و بعداً قضا نمايد.
مسأله 1767 :
اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شکّ کند که چه وقت عذر او برطرف شده مىتواند مقدار کمتر را که احتمال مىدهد روزه نگرفته قضا نمايد، مثلاً کسى که پيش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمىداند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم، مىتواند پنج روز روزه بگيرد و نيز کسى هم که نمىداند چه وقت عذر برايش پيدا شده، مىتواند مقدار کمتر را قضا نمايد، مثلاً اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت کند و بعد از رمضان برگردد و نداند که بيست و پنجم رمضان مسافرت کرده، يا بيست و ششم، مىتواند مقدار کمتر يعنى پنج روز را قضا کند.
مسأله 1768 :
اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضاى هر کدام را که اوّل بگيرد مانعى ندارد. ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد بايد اوّل، قضاى رمضان آخر را بگيرد.
مسأله 1769 :
اگر قضاى روزه چند رمضان بر او واجب باشد و در نيّت معيّن نکند روزهاى را که مىگيرد قضاى کدام رمضان است، قضاى سال اوّل حساب مىشود.
مسأله 1770 :
کسى که قضاى روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضاى روزه او تنگ نباشد مىتواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.
مسأله 1771 :
اگر قضاى روزه ماه رمضان شخص ديگرى را گرفته باشد، احتياط مستحب آن است که بعد از ظهر روزه را باطل نکند.
مسأله 1772 :
اگر به واسطه مرض، يا حيض، يا نفاس، روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزههايى را که نگرفته براى او قضا کنند، اگرچه مستحب است.
مسأله 1773 :
اگر بواسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضاى روزههايى را که نگرفته بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يک مد که تقريباً ده سير است طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد، ولى اگر بواسطه عذر ديگرى مثلاً براى مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزههايى را که نگرفته بايد قضا کند و احتياط مستحب آن است که براى هر روز يک مد طعام هم به فقير بدهد.
مسأله 1774 :
اگر بواسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد و بعد از رمضان مرض او برطرف شود ولى عذر ديگرى پيدا کند که نتواند تا رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد بايد روزههايى را که نگرفته قضا نمايد و نيز اگر در ماه رمضان، غير مرض عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد بواسطه مرض نتواند روزه بگيرد روزههايى را که نگرفته بايد قضا کند.
مسأله 1775 :
اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمداً قضاى روزه را نگيرد بايد روزه را قضا کند و براى هر روز يک مد گندم يا جو و مانند اينها هم به فقير بدهد.
مسأله 1776 :
اگر در قضاى روزه کوتاهى کند تا وقت تنگ شود و در تنگىوقت عذرى پيدا کند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يک مد گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد بلکه اگر موقعى که عذر دارد تصميم داشته باشد که بعد از برطرف شدن عذر روزههاى خود را قضا کند و پيش از آن که قضا نمايد در تنگى وقت عذر پيدا کند بايد قضاى آن را بگيرد، و احتياط مستحب آن است که براى هر روز هم يک مد غذا به فقير بدهد.
مسأله 1777 :
اگر مرض انسان چند سال طول بکشد، بعد از آن که خوب شد اگر تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از سالهاى پيش يک مد که تقريباً ده سير است، طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.
مسأله 1778 :
کسى که بايد براى هر روز يک مد طعام به فقير بدهد مىتواند کفّاره چند روز را به يک فقير بدهد.
مسأله 1779 :
اگر قضاى روزه رمضان را چند سال تأخير بيندازد بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يک مد طعام به فقير بدهد.
مسأله 1780 :
اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد، بايد قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد، يا يک بنده آزاد کند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را بجا نياورد بنابر احتياط براى هر روز نيز دادن يک مد طعام لازم است.
مسأله 1781 :
اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد و در روز کارى که روزه را باطل مىکند انجام دهد، مثلاً چند مرتبه جماع کند يک کفّاره کافى است.
مسأله 1782 :
بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر بايد قضاى نماز و روزه او را به تفصيلى که در مسأله 1391 گفته شد بجا آورد ولى قضاى روزه مادر، بر پسر واجب نيست.
مسأله 1783 :
اگر پدر غير از روزه رمضان، روزه واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشد بنابر احتياط واجب بايد پسر بزرگتر قضا نمايد.