7. آیت اللّه صافى گلپایگانى

7. آیت اللّه صافى گلپایگانى

7. آيت اللّه صافى گلپايگانى

اگر جسدى مجهول الهويه که اعضاى قابل پيوندى داشت, در دست رس باشد آيا مى توان اين اعضا را به بيمارى که محتاج است, پيوند زد؟

اگر جسد کافر باشد اشکال ندارد و نسبت به جسد مسلم در صورتى که جسد کافر در دست رس نباشد و حفظ نفس مسلمانى ديگر بر آن توقف داشته باشد, حکم به جواز خصوصاً به اذن مجتهد جامع الشرايط قابل توجيه است, ولى ديه آن ساقط نمى شود.

در فرض مسئله فوق در مواردى که نجات جان بيمار مسلمانى وابسته به پيوند يک يا چند عضو از شخص ديگرى باشد, لطفاً بفرماييد اگر بعداً وليّ متوفا پيدا شود و از اين کار ناراضى باشد چه بايد کرد؟

در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن, اگر آن را قابل توجيه دانستيم عدم رضايت وليّ مضرّ نيست.

اگر شخصى وصيت کند بعد از وفاتش, اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند, آيا مجاز به اين کار هستيم؟

در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن, جواز قابل توجيه است والاّ وصيت شخص مجوّز نيست.

اگر شخصى وصيت کند بعد از وفاتش, اعضايش را به ديگران پيوند زنند, امّا وليّ وى پس از مرگش از اين کار ناراضى باشد, آيا مجازيم اين کار را بدون اجازه وليّ انجام دهيم؟

جواز فقط در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن قابل توجيه است.

اگر شخصى از پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد, ولى پس از وفاتش وليّ وى مايل به اين کار باشد, آيا مى توانيم چنين کارى انجام دهيم؟

از جواب پرسش هاى قبل جواب اين سوال هم معلوم مى شود.

اگر شخصى در طول زندگيش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشت; آيا پس از مرگش مى توان به اجازه وليّ وى چنين کارى را انجام داد؟

از جواب هاى قبل جواب اين سوال هم معلوم مى شود.

آيا برداشتن عضو از بدن فرد زنده جهت پيوند مستلزم پرداخت ديه مى باشد؟

بدون درخواست او ديه دارد و با درخواست خودش اثبات ديه محلّ تأمّل است و امّا حکم تکليفى از جواب ساير مسائل معلوم مى شود.

اگر احتمال بدهيم با برداشتن يک يا چند عضو از شخصى که زنده است در آينده نزديک يا دور, وى دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفى نجات جان بيمار ديگرى وابسته به همين کار باشد و مورد ديگرى نيز در دست رس نباشد, آيا مجازيم بدون آگاهى دادن شخص پيوند دهنده, چنين کارى را انجام دهيم؟ اگر به وى اطلاع بدهيم و با تمايل وى عضو پيوندى را از بدنش خارج کنيم, در صورت ايجاد عارضه در وى, آيا پزشک مسئول است؟

بدون آگاهى او مسلماً جايز نيست و با آگاهى و اذن او و توقف حفظ جان بيمار جواز قابل توجيه است, ولى با احتمال خطر جانى, حرام و با عارضه شديد براى خود شخص, حکم به جواز مشکل است.

اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم که اين پيوند رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود آيا مجازيم با خوش بينى و به عنوان کمک به بيمار از بدن فرد زنده يا مرده ديگرى عضوى را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟

با اطمينان به عدم فايده جايز نيست و با احتمال عقلايى در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن قابل توجيه و بررسى است.

با توجه به اين که بعد از پيوند, شيمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همين عمل باعث عوارض خفيف تا شديد در بيمار مى گردد, آيا پزشکى که مجبور به انجام اين کار جهت عدم ردّ پيوند مى باشد در ايجاد عوارض آن مسئول است؟

اگر عنوان درمان و معالجه دارد اشکال ندارد.

آيا مى توان اعضاى شخصى را که دچار مرگ مغزى شده است و از لحاظ پزشکى اميدى به زنده ماندن وى نيست, ولى برخى اعضايش مثل قلب وى براى مدتى هنوز کار مى کنند, به بيمارى که محتاج است پيوند زد; با توجه به اين که اگر صبر نماييم ممکن است ديگر اعضايش قابل پيوند نباشند؟

اگر سبب تسريع در مرگ يا شدت بيمارى او مى شود جايز نيست و بدون آن هم, چون کسب اجازه از بيمار ممکن نيست جايز نمى باشد.

آيا براى شخص جايز است که اجازه دهد در حال حيات يا پس از مرگ بعضى اعضاى او که حفظ نفس بيمارى بر آن متوقف نيست از قبيل انگشت, دست, قرنيه چشم و … را در مقابل وجه يا مجاناً به ديگرى پيوند زنند؟

جايز نيست.

آيا مى توان از اعضاى بدن خوک به انسان پيوند زد؟

ظاهراً اشکالى ندارد, چون بعد از پيوند جزء بدن انسان محسوب مى شود.

اگر ندانيم جسدى که در اختيار ما است جسد يک مسلمان است يا کافر, آيا مجازيم آن را تشريح نماييم؟

داير مدار اين است که ميّت در چه محلى باشد اگر در دارالاسلام و بلاد مسلمين است محکوم به اسلام است و تشريح آن بدون ضرورت جايز نيست.

شخصى که در اثر آسيب مغزى درک, شعور, شنوايى, بينايى و حس خود را از دست داده فقط قلب او مى زند و حرکت مى کند بفرماييد:

1ـ آيا چنين شخصى از نظر احکام اسلام زنده است يا خير؟

2ـ آيا کسى اين شخص را در اين شرايط بکشد بايد ديه کامل بپردازد؟

3ـ اگر برداشتن عضوى از اعضاى وى در حال و شرايطى که جايز باشد, منوط به پس از مرگ وى باشد, در چنين وضعى مى توان اقدام به عضوبردارى از او نمود؟

4ـ در صورتى که با صرف هزينه هاى بسيار سنگين چنين بيمارى را بتوان براى مدتى زنده نگاه داشت, آيا انجام اين کار واجب است؟(1)

5ـ در صورت واجب بودن تا چه مقدار از اموال وى را بايد صرف اين کار نمود, و آيا اجازه وارث اين شخص شرط است يا خير؟ در صورت داشتن وارث صغار چه بايد کرد؟

6ـ در صورتى که اموال اين بيمار براى چنين هزينه اى کافى نباشد چه بايد نمود؟

7ـ آيا مى توان اين بيمار را به همان حال باقى نهاد تا قلب او هم از کار بيفتد؟

به طور کلّى ميزان در حکم به مرگ و ترتّب احکام موت و ميّت بر شخص, داير مدار زهاق (خارج شدن) روح و حکم عرف به زهاق روح و مرگ او است و مادام که عرف حکم نمى کند و او را زنده مى گويند تمام احکامى که بر آن مترتب بود شرعاً مترتب است, حتى ديه و قصاص; بلى اگر برحسب عرف موت ثابت و مسلّم باشد, ولى پزشک احتمال حيات او را بدهد هر عملى که موجب قتل بشود نسبت به او جايز نيست, ولى اگر کسى در اين فرض مرتکب قتل شود حکم به قصاص نمى شود و وجوب صرف مال يا عدم وجوب آن نيز داير مدار حکم عرف به حيات يا موت او است و در مسئله تفاصيل ديگرى نيز هست که در اين جا به همين مقدار اکتفا مى شود.(1)

Powered by TayaCMS