بخش سوم فلسفه تحريم اسراف
آثار مثبت پرهيزاز اسراف.
اين بخش از کتاب عهده دار بحث در موضوعي است که در حدّ خود از اهميّت بسياري برخوردار بوده و قابل دقّت و توجّه شايان است؛ زيرا اين مبحث نشان مي دهد که چرا همواره بايد اعتدال در مخارج را در نظر داشت و از آن غفلت ننمود.
مطابق مذهب شيعه، همه احکام و قوانين اسلامى، داراي مصالح و مفاسد واقعي هستند و براساس انگيزه ها و فلسفه هاي محکمي استوار شده اند و هريک از آنها در جايگاه خود عالي ترين هدفها و مقصدها را در زمينه هاي گوناگون - در زندگي فردي و اجتماعي انسان - دنبال مي نمايند که بعضي از آنها را امامان معصوم بيان داشته و برخي را نيز عقل درک مي کند و بسياري از آنها هم از دسترس فکر و انديشه ما دورند و به ناچار ظرف ذهن و عقل ما از دستيابي به دان ها محجوب است.
در اين بحث، تا حدودي به آثار مثبت ميانه روي و پيامدهاي سوء اسراف و به سخن ديگر، به فلسفه تحريم اسراف، پرداخته خواهد شد؛ گرچه اين نوشتار مدّعي نيست که تمام دلايل اين حکم نوراني را بيان کرده؛ ولي شايد بتواند با استفاده از سخنان اهل بيت معصوم ه به موارد مهم آن اشاره کند.
پرهيز از اسراف در زمينه اقتصادى، سرمايه هاي فرد و جامعه را از تلف شدن نگاه داشته، دوام حيات مادّي انسان را در هنگام مواجهه با مشکلات زندگي بيمه خواهد کرد و در بُعد اخلاقي مبارزه با اسراف فرد و جامعه را قادر مي سازد، تا به اساسي ترين مسؤوليت انساني و اخلاقي خود - که کمک به مستمندان و همدردي با آنهاست - بپردازد.
دوري از اسراف است که خيمه زندگي را همچنان بر پايه محکم اعتدال، نگه مي دارد و جامعه را از وقوع جرمهايي از قبيل دزدى، رشوه و کلاهبرداري و پيامدهاي آن، محافظت مي نمايد.
ميانه روي و اعتدال در بُعد سياسى، مبارزه اي کارآمد با استعمار - که در صدد تحميل زندگي آميخته به اسراف و تبذير در ممالک تحت سلطه است - به شمار مي رود.
و سرانجام با پرهيز از اسراف در زمينه شرافت انسانى، بشر به بالاترين وظيفه خود در برابر خداوند و پروردگار خود - که شکرگزاري و احترام به نعمت هاي بي پايان اوست - لباس عمل مي پوشاند.
اکنون به تفصيل درباره هر يک از موارد ياد شده سخن مي گوييم:.
1. تأمين بنيه مالي.
توجه به اعتدال و صرفه جويي در هزينه زندگي مايه بقا و توانايي مالي زندگي و در نتيجه، حافظ مناعت و شخصيّت انساني آدمي است؛ در حالي که عدم رعايت آن، تنگدستي و سختي معيشت به بار مي آورد و شيرازه حيات اقتصادي انسان را از هم مي گسلد.
درآمد زندگى، به سان چشمه آبي است که در بستر رودي به جريان افتد. اين آب اگر مهار نشود، به هدر مي رود؛ ولي اگر در جاي مناسبي سدّ زده شود و با محاسبه دقيق، مقدار ورودي آن تعيين و بر همان اساس راه هاي خروجي اندازه گيري شود، نه تنها آبي به هدر نمي رود، بلکه مي توان از آن با برنامه ريزي صحيح استفاده خوبي برد و مقدار زيادي نيز ذخيره خواهد گشت تا در فصل تابستان - که سد با درآمد کمتري از آب و تقاضاي بيشتري روبه روست - مورد بهره برداري قرار گيرد.
در روايتي اميرالمؤمنين ژ فرمودند:.
ميانه روي مايه فزوني ثروت و اسراف مايه تباهي آن است.(1).
و نيز همان حضرت مي فرمايد:.
اي انسان! اگر از دنيا به اندازه رفع نياز بخواهى، کمترين درآمد هم تو را بس است و اگر طالب زندگي مسرفانه و بيش از حدّ کفايت باشى، تمام درآمد دنيا هم تو را کافي نخواهد بود.(2).
در روايت ديگري حضرت امام صادق ژ فرمودند:.
کسي که ميانه روي را در مخارج زندگي خود پيشه کند ضمانت مي کنم که فقير و محتاج نشود.(3).
همچنين از نبي اکرم ْ و ائمه معصومين ه روايت شده که فرموده اند:.
نجات انسان در سه چيز است: ترس از خدا در آشکار و پنهان، ميانه روي در تنگدستي و توانگري و عدالت ورزي در خوشنودي و غضب.(4).
حکما نيز، تدبير منزل را از شعبه هاي حکمت عملي به حساب آورده اند و اعتدال و محاسبه درست و دخل و خرج نيز، خود از موارد تدبير منزل است.
در صورتي که براساس نتايج آمارگيري (مرکز آمار ايران) از هزينه و درآمد خانوارهاي شهري و روستايي کشور در سال 1367 متوسط هزينه يک خانوار شهرى، 180 هزار تومان - ماهانه معادل 15 هزار تومان - بوده است. در صورتي که متوسّط در آمد سالانه يک خانوار شهري 133997 تومان برآورد شده است.
... و نيز در همان سال، يک خانوار روستايى، هزينه متوسطي در حدود 106 هزار تومان داشته است که معادل 8800 تومان مي شود؛ در حالي که در آمد متوسط سالانه آن در حدود 90862 تومان بوده است و اين درحالي است که هزينه دخانيات در خانواده شهري 4/4 درصد و در خانوار روستايي 5/8 درصد از کل هزينه را تشکيل مي دهد.(5).
حال اين اختلاف فاحش بين هزينه و درآمد، به خصوص در خانواده هاي شهري را از چه طريقي مي توان حل کرد اوّلين پاسخي که در مورد اين سوال به ذهن هر کس وارد مي شود بالا بردن مقدار درآمد است، ولي تجربه نشان مي دهد که افزايش درآمد جز به افزودن خواسته ها و هزينه کمک نمي کند؛ از آن گذشته آيا افزايش درآمد به طور صحيح براي همگان ميسّر است و آيا اين پيشنهاد، دعوت غير مستقيم از عده اي براي ارتکاب جرم نيست ممکن است گفته شود براي از بين بردن اين نابرابري مي توان به پايين آوردن نرخ کالاها و کاهش تورّم توسّل جست. اين سخن گرچه درست است ولي آيا چنين کاري در هر اوضاعي به آساني قابل دست يابي و دوام است تا به عنوان راه حلّ اساسي مطرح شود در اين صورت به اعتقاد ما براي نزديک نمودن اين فاصله، راهي به جز قناعت و کنترل خواسته ها و قطع مصارف بي ثمر و يا مضرّي همچون دخانيات که رقمي بالا در کل هزينه را تشکيل مي دهد، باقي نمي ماند.
تأمين آينده زندگي.
چرخ زندگي در مسير پرفراز و نشيب خود، همواره در خطر مواجهه با حادثه ها و اتفاقات غيرقابل پيش بيني قرار دارد. اندازه گيري در مخارج نسبت به درآمد، براساس ضرورت ها و پس از مقداري از مازاد بر مصرف، بنيان زندگي را تا حدّ زيادي در مقابله با اين خطرها، محافظت خواهد نمود. اين آينده نگري تنها در محدوده مسائل شخصي و خانواده نبوده بلکه فراتر از آن در اقتصاد جامعه و نظام حکومتي از اهميت بيشتري برخوردار است؛ زيرا حوادثي از قبيل زلزله هاي ويرانگر، سيل ها و طوفان هاي خانمان برانداز، جنگ و ساير سوانح غير قابل پيش بينى، در هر زمان ممکن است براي جامعه پيش آيد. مسؤولان حکومتي بايد همراه با تأمين نيازهاي ضروري مردم و پرهيز از اسراف و تبذير در اموال عمومى، مقداري از درآمد اضافي را براي شرايط اضطراري در نظر بگيرند.(6).
اميرالمؤمنين ژ درنامه اي به زياد بن ابيه، جانشين عبدالله بن عباس استاندار امام در بصره مي نويسد:.
اسراف را رها کرده ميانه روي پيشه کن و در امروز به فکر فردايت باش. به اندازه ضرورت از اموال حکومتي بردار و اضافه آن را براي روز نيازت به مرکز فرست.(7).
گذشته از اين که منابع ملّي يک کشور اختصاص به يک نسل نداشته و اعقاب جامعه نيز در آن ذي حقند؛ استفاده از اين ثروت ها بايد به صورتي باشد که همگان امکان بهره برداري از آن را در طول زمان داشته باشند.
2. نفي زمينه جرمهاي مالي.
گرچه اين بحث را مي توان تکمله اي از موضوع پيش به حساب آورد؛ ولي به جهت اهميّت بسيار آن، به عنوان اثر مستقلّي از آثار پرهيز از اسراف، بيان مي گردد. همان گونه که گفته شد، اسراف موجب افزايش مخارج زندگي خواهد بود و در نتيجه وقتي درآمد طبيعي مشروع زندگى، جوابگوي آن هزينه سنگين نباشد، چنانچه انسان از وجود ايماني ريشه دار و عميق بي بهره باشد - که نوعاً کساني که داراي يک چنين زندگي مسرفانه اي مي باشند همين گونه هستند - به جرايم اقتصادي و اجتماعي کشيده خواهد شد.
جرم هايي نظير گرانفروشى، احتکار، رشوه خوارى، دزدي و کلاهبرداري و غير آن، يا مانند حرص و آز و مال اندوزى، ريشه در اخلاق دارد و يا مثل ترس از تنگدستي و فقر، از عامل رواني برخوردار است و يا اين که جنبه سياسي و مبارزه با نظام و حکومت دارد. و در بسياري از موارد هم معلول وضعيّت اقتصادي و مالي مجرم است و اين وضعيت نامطلوب اقتصادي نيز عوامل مختلفي دارد، که مهم ترين آنهإ؛هه اسراف و تبذير و ناهماهنگي بين درآمد و هزينه زندگي است.
اسراف، بر هم زننده تعادل و موازنه بين دخل و خرج و نيز نابودکننده توانايي مالي زندگي و فرساينده ثروت و امکانات حيات است.
اسراف است که شخص مسرف را دچار فقر و عدم کفاف درآمد مي سازد و او را در جهت تأمين مخارج زندگي با اشکال مواجه مي نمايد؛ او اگر بخواهد به همين درآمد عادي و طبيعي اش اکتفا کند، توانايي پاسخگويي به نيازهاي خود و خانواده اش را ندارد و در نتيجه يا بايد تن به اضافه کاري هاي طاقت فرسا و ملال آور بدهد - اگر از ارتکاب جرم، در خود احساس گناه کند - و يا به ناچار دامن خويش را به جرايمي از قبيل آنچه گفته شد بيالايد، تا بتواند بدين وسيله چرخ زندگي پرخرج و پرهزينه خود را همچنان در حرکت نگه دارد.
چکيده سخن اين که، اسراف زاينده فقر و افزايش دهنده نيازهاست و آن هم سرمنشأ اين گونه اعمال خلاف است.
شايد سخن حضرت صادق ژ اشاره به همين پيامدهاي زشت عدم کفاف درآمد به هزينه داشته باشد آن جا که فرمود:.
کِادَ الفَقْرُ أن يَکُونَ کُفْراً؛.
فقر و احتياج انسان را تا مرحله کفر نزديک مي سازد.(8).
و نيز در قسمتي از حديثي که از همان حضرت روايت شده است، به نقل از تورات فرمود:.
کسي که به درآمد کم از راه حلال قناعت ورزد، هزينه زندگي اش سبک و کسب و معامله اش پاکيزه خواهد گشت و از دايره ارتکاب فجور بيرون مي رود.(9).
بر اين اساس تنها راه نجات و بهترين حربه براي مسدود نمودن راههاي ارتکاب اين گونه جرم ها، پرهيز از اسراف و تبذير و اتخاذ طريقه ميان روي در مخارج زندگي است.
3. کمک به نيازمندان.
فاصله عميق و شرم آور سطح زندگي بين فقير و غني لکّه ننگي است که هنوز از دامن بشريت زدوده نشده است و تاکنون انسان هيچ گاه - علي رغم تلاش انبيا و مصلحان در جهت تعديل و کم کردن اين فاصله - جز در موارد محدود، موفق به حلّ آن نگرديده است.
به راستي چرا بايد انساني به خود اجازه دهد در رفاه کامل به سر برد؛ در حالي که مي داند کساني از همنوعان او حتّي از امکانات اوليّه براي زندگي ساده اي نيز محرومند.
اميرالمؤمنين ژ فرمودند:.
اگر بخواهم، به صافي شده اين عسل و مغز اين گندم و بافته هاي اين ابريشم دست مي يابم، ولي چه دور است که خواهش نفس بر من پيروز شود و شدّت حرص مرا به برگزيدن طعام ها بکشاند و حال آن که شايد در (حجاز)(10) يا (يمامه)(11) کسي باشد که طمع در قرص نان نداشته باشد - چون در دسترسش نيست - و سير شدن را به ياد ندارد. يا چه دور است که من با شکم پر بخوابم و پيرامونم شکم هاي گرسنه و جگرهاي سوخته باشد.(12).
در اين جا ممکن است اين اشکال به ذهن بيايد که خداوند امکانات زمين و آسمان را در اختيار بشر قرار داده و قوّه کار و توانايي فعاليّت به همگان بخشيده است ولذا بر هرکس لازم است تا خود عهده دار تأمين زندگي شخصي خويش باشد و براين اساس، دعوت به کمک به ديگرى، چيزي جز ترويج تنبلي و سربارگي نيست.
پاسخ اين است که قاعده و اصل هم بر همين است و کسي حق ندارد بي جهت بار زندگي خويش را به دوش ديگران بگذارد و خود را کلّ بر آنان نمايد؛ بلکه موظّف است با به کارگيري توان و استعداد خدادادي اش و نيز با استفاده از مواهب الهى، چرخ زندگي خويش را خود درحرکت نگه دارد؛ ولي آيا هميشه و در مورد تمام افراد جامعه انجام اين وظيفه عملي است.
نقص استعداد و عدم توانايي کار - چه در اصل خلقت و چه در اثر سانحه هاي اتفاقي يا تلف شدن سرمايه به جهت رويدادهاي طبيعي و امثال آن - لازمه وجود اين نظام احسن است که خداي بزرگ، جهان رإ؛ هه براساس آن آفريده است و در اين صورت آيا قانون، مطابق همان نظام احسن حکم نمي کند که اين گونه افراد، بايد در جامعه اداره گردند و حق حيات داشته باشند و آيا تأمين زندگي اين انسان ها، که دستشان از تصرف در منابع درآمدزا کوتاه شده است، جز با کمک و مساعدت متمکنان و اهل ثروت راه ديگري دارد.
دعوت به دستگيري و انفاق به نيازمندان، نه تنها تشويق به تنبلي نيست؛ بلکه خود دعوتي براي کار و تلاش بيشتر است؛ زيرا وقتي شخصي اطمينان يافت که اگر در طريق حرکت و سعي براي تأمين زندگي خود، دچار آفت و نقصي شود، جامعه او را رها نکرده و مخارج او را به عهده خواهد گرفت، با شوق و نيروي بيشتري به دنبال کسب و کار خواهد رفت و همين طور درجهت مصالح اجتماع با علاقه و اطمينان خاطر جانفشاني و از خود گذشتگي نشان خواهد داد. ولي اگر ببيند چنانچه در راه کار براي خود و يا مصالح عمومى، صدمه اي بر او وارد شود، جامعه بدو بي توجّهي خواهد کرد، گذشته از اين که به سرنوشت اجتماع بي علاقه خواهد شد، انگيزه هاي کار براي امور شخصي نيز در وجودش سست مي شود و هميشه سعي خواهد کرد در پيشه خود با احتياط عمل نمايد و کارهاي بي خطر و ساده اي برگزيند تا اساس زندگي اش تهديد نشود.لذا در حقيقت آنچه بايد اهل ثروت به نيازمندان بدهند، چيزي است که آفريدگار جهان لازم فرموده است و آن را روزي و حقّ آنان دانسته است و از آثار مهم تحريم اسراف اين است که:.
با پرهيز از آن درمخارج زندگى، متموّلان فرصت مي يابند تا از درآمد اضافه بر نيازهاي خود به ديگران کمک کنند و به اداي اين حق الهي و انساني به پاخيزند.
اکنون نگاهي به وضعيت اسف بار گرسنگان در جهان مي اندازيم و آن گاه به زندگي مترفان دنيا نظري مي افکنيم و سپس راه چاره را بررسي خواهيم کرد.
گرسنگي در جهان.
در اين زمينه به خبرهايي تکان دهنده از زبان آمار مي پردازيم:.
طبق برآورد کارشناسان بانک جهاني در چند سال پيش، 500 ميليون کودک و سالمند، گرفتار کم غذايي مزمنند و بيش از 800 ميليون انسان در شرايط فقر مطلق به سر مي برند....
در سال 1984 دبير کل (يونيسف)(13) اظهار داشت: شمار کودکان که به دليل کم غذايي و گرفتار شدن به بيماريهاي عمدتاً پيشگيري پذير، قبل از پنجمين بهار زندگي خود جان مي سپارند، به اين شرح است: 15 ميليون در هر سال و 41000 نفر در هر روز و 28 نفر در هر دقيقه.(14)فائو(15)، پيش بيني کرده است که 24 کشور افريقايي عمدتاً به دليل خشکسالي در معرض کمبود شديد غذايي قرار دارند.(16).
به گزارش ديگري در اين زمينه از (گاردين هفتگى) توجه کنيد:.
تيره روزي مردم موريتاني به وصف نمي آيد يک کودک از هر پنج کودک قبل از رسيدن به پنجمين بهار زندگي جان مي سپارد. از هر سه کودک، يکي گرفتار کم غذايي مزمن است و از هر چهار کودک، سه کودک هرگز به مدرسه نمي روند. خانواده ها گرفتار پريشاني و فروپاشي اند.(17)در قحط سال 1973 در اتيوپى، خشکسالي و گرسنگي به بهاي جان 200000 نفر تمام شد. در نيمه نخستين سال 1984 از بيشتر از 300000 قرباني سخن در ميان بود و درباره افريقا مي توان گفت: 150 تا 450 ميليون نفر دستخوش کم غذايي اند و 30 تا 35 ميليون تن در معرض خطر قحطي قرار دارند.(18).
اينها ارقامي هستند که سازمان هاي جهاني و بين المللي آن را به ثبت رسانده اند و چه بسيارند انسان هاي گرسنه و بي غذايي که در سرتاسر گيتي به سر مي برند و به قلم آمار در نيامده اند!.
دنياي استکبار.
اکنون که تا حدّي گوشه اي از وضعيّت دردآور و زندگي جانکاه گرسنگان از نظرتان گذشت، نگاهي نيز به اردوگاه استکبار مي افکنيم؛ گرچه هيچ گاه نمي توان تنها با اين ارقام جزيي و محدود، به واقعيّت آنچه در آن جا مي گذرد پي برد. کافي است بدانيد، هم اکنون سالانه در سطح جهان در حدود 1000 ميليارد دلار، صرف هزينه هاي تسليحاتي مي شود.(19).
ويلي برانت مي گويد:.
جهان در هر هشت يا نه ساعت، حدود يک ميليارد دلار صرف تسليحات مي کند. پولي که مي شود کم وبيش در هر روز (سه برنامه افريقا) را با آن به سامان رساند و اين پولي است که در هر روز از هر سال تلف مي شود.(20).
و نيز همو مي گويد:.
اگر حتّي بخش کوچکي از منابع پرارزشي که اکنون در راه تدارکات بيهوده نظامي به هدر مي رود، صرف توسعه اجتماعي و اقتصادى، به ويژه مبارزه با تنگدستي دوسوم ازمردم جهان گردد، در شرايط زندگي و امنيّت دنياي ما بي گمان بهبود چشمگيري پديد خواهد آمد.(21).
و باز مي نويسد:.
هزينه هاي نظامي يک نيم روز جهان، براي تأمين اعتبار مورد نياز برنامه مبارزه با مالارياي (سازمان بهداشت جهانى) کفايت مي کند و با پولي که صرف توليد يک تانک مدرن مي شود، مي توان کيفيّت ذخيره سازىِ 100000تن برنج را بهبود بخشيد و از اين راه از ضايع شدن بيش از 4000 تن برنج درسال، يا غذاي روزانه 8 ميليون نفر،پيشگيري کرد. با همين مبلغ مي توان براي 30000 کودک حدود 1000 کلاس بنا کرد. با هزينه يک هواپيماي جنگي مي توان حدود 40000 داروخانه روستايي برپا کرد و همکاران من اين نمونه را نيز اضافه کرده اند: هزينه توليد يک زيردريايي هسته اي مساوي است با مجموع بودجه هاي آموزشي 23 کشور روبه رشد با 160ميليون کودک که در سنين مدرسه رفتن هستند.(22).
مجلّه تايم مورخ 8 سپتامبر 1986 مي نويسد:.
درحال حاضر، دوازده عضو بازار مشترک اروپا، ساعتي 63000 دلار خرج مي کنند تا، 4/1 ميليون تن کره مازاد خود را در سردخانه ها نگه دارند. در تابستان امسال ذخيره مازاد پودر شير اين بازار به 988000 تن رسيد. مقامات بازار مشترک مي کوشند تا با دادن کره اضافه به گوساله ها و پودرهاي شير اضافي به گاوها از ذخاير انبوه خود بکاهند. اما بنابر برآورد کارشناسان امر، حدود نيمي از اين کره ها و ديگر موادّي که در سردخانه ها نگهداري مي شود، فاسد شده و ديگر براي خوراک انسانها و حتي حيوانات مناسب نيست.(23).
و باز مي نويسد:.
در بازار مشترک در طول پنج سال گذشته مواد کشاورزي فروش نرفته چهار برابر شده و اکنون ارزشي معادل 2/10 ميليارد دلار دارد.
علاوه بر کوه کره و غلّه زيادى، شراب هاي مازاد اين بازار اکنون، 1500 استخر بزرگ به ابعاد استخر مسابقات المپيک را لبريز مي کند.(24).
در اين مورد توضيحي لازم نمي بينم و شما را لحظه اي با اين ارقام - که به عنوان مشتي از خروار است - تنها مي گذارم.
راه چاره.
گاهي مي پرسند: آيا راه نجاتي هم وجود دارد و يا اين که تقدير اين است که همواره عدّه بسياري در گرسنگي و گروه هاي زيادي هم در ناز و نعمت و اسراف و تبذير - با مراتب بسياري که دارد - به سر ببرند.
به طور مسلّم چنين اعتقادي دور از حقيقت است، و اين گونه تقدير غيرقابل تغييري وجود ندارد و بايد در پي يافتن عامل اين تيره روزيها بود تا راه چاره را پيدا نمود.
(رابرت مالتوس) انگليسي - (1766 - 1834) يکي از علماي مکتب اقتصادي کلاسيک - بر طبق محاسبات مفصل و بحث هاي متعددي معتقد شد که افزايش جمعيت بشر به طور تصاعد هندسى(25) بوده؛ يعني در هر 25 سال دو برابر، و در هر پنجاه سال چهار برابر، و در هر 75 سال هشت برابر، و در هر صد سال شانزده برابر خواهد بود. درصورتي که افزايش مواد غذايي لازم براي بشر به طور تصاعد عددي است؛ يعني مثلاً درمدت 25 سال يک برابر، مقدار خواربار بشر اضافه مي شود و بنابراين در سال بيست و پنجم محصولات غذايي دو برابر شده و در سال پنجاهم سه برابر و در سال هفتاد و پنجم چهار برابر و در هر صد سال فقط پنج برابر شده است و چون زمين هاي قابل زراعت محدود است بنابراين افزايش موادغذايي هم به زودي متوقف خواهد گرديد.(26).
اين نظريه به روشني اساس مشکلات اقتصادي موجود در جهان را روند سريع افزايش جمعيت مي داند و راه مقابله با آن را کنترل شديد تناسل و استقبال ازمرگ و ميرهاي عمومي و جنگ هاي وسيع خانمان برانداز پيشنهاد مي نمايد.
نظريه مالتوس که به استعمارگران توسعه طلب، کمک شاياني نمود و دستاويزي براي قتل عام هاي آنان به شمار آمد در نظر اکثر دانشمندان اقتصاد پس ازاو مردود شد؛ ولي در عين حال هنوز نيزعده اي از کارشناسان مسائل اقتصاد جهاني با اصرار زياد رشد جمعيت را عامل مهمّ نابساماني هاي اقتصادي و گرسنگي مي دانند. ويلي برانت مي گويد:.
معمولاً به اين نکته که رشد جمعيّت عامل اصلي گرسنگي و پريشاني درجهان سوم است چندان توجهي نمي شود. مردم ترجيح مي دهند که اين عامل را در صنعتي بودن شمال و استعمارگري درجنوب جستجو کنند و به سادگي از ياد مي برند که در شرايط کنوني اقتصاد جهان، مردمان تنگدست ناتوان تر از آنند که از استثمار شدن خود جلوگيري کنند.(27).
گرچه در شرايط کنوني که منابع و ذخاير زمين به دست استعمارگران به نابودي کشيده مي شود، افزايش جمعيت مشکل آفرين و در تشديد وضعيت نابه هنجار محرومين سهم مؤثّري دارد؛ ولي نمي توان از آن به عنوان يک عامل واقعي و اصلي ياد کرد؛ زيرا به گفته خود او و ساير کارشناسان مسائل اقتصادي مي توان با همين امکانات و توليدات کنوني حتّي بيشتر از ساکنان فعلي روي زمين آذوقه داد.(28) همو مي گويد:.
پنج سال پيش برآورد مي شد که حتي پنج درصد از مخارج نظامي جهان کفايت مي کند تا کشورهاي فقير بتوانند ماشين آلات و وسايل کشاورزي مورد نياز خود را تهيه کنند و ظرف يک دهه از لحاظ غذا به خودبسندگي برسند.(29).
و اما در زمينه امکانات طبيعي و بالقوه زمين، به اين نمونه توجه کنيد:.
اگر يک قطره آب حوض يا دريا را زير ميکروسکپ بگذاريد، در آن ميلياردها موجودات زنده ذرّه بيني خواهيد ديد که بيشتر از نوع نباتات مي باشند. اين موجودات يک سلّولي خلق السّاعه مي باشند؛ يعني يک جفت اينها پس از چند روز از ميليارد تجاوز مي نمايند. اين موجودات، مانند ساير نباتات از آب و هوا تغذيه مي کنند و املاح مورد نياز خود را، از نمک دريا مي گيرند. اين گياه هاي يک سلولى، داراي مواد سفيده اي کمي قند و کمي چربي و ويتامين هاي بسيارند و چون در آب دريا زندگي مي نمايند و اين آب داراي 91 عنصر مفيد است؛ يعني تمام املاح زمين، به مرور حل و به دريا ريخته شده است. لذا در ترکيب بدنشان همه فلزّات و شبه فلزات مفيد وجود دارد. درهر ليتر آب دريا، حدود پنج تا شش ميلي گرم از اين موجودات وجود دارد و مي توان از هر متر مکعب آب دريا تقريباً پنج گرم آن را به دست آورد. اين آرد غذاي ايد آل بشر است، زيرا صددرصد خاصيّت غذايي دارد و آنچه براي زندگاني لازم و ضروري است در آن جمع است. از طرف ديگر چنانکه قبلاً گفتيم اين موجودات خلق السّاعه مي باشند و آب دريا چشمه لايزال آنهاست و هر چه بگيريم تمام شدني نبوده و به زودي با توالد و تناسل جاي آن پر مي شود. از طرف ديگر مقدار آب دريا بسيار زياد است و مي توانيم هر روز ميلياردها تن از اين آرد را از يک گوشه دريا بگيريم و تمام ساکنين روي زمين را چه انسان و چه حيوان با اين آرد، غذا دهيم و حتي به جاي کود به نباتات بدهيم. خلاصه بشر را از گرسنگي نجات دهيم از نظر تنوع غذايي هم اين آرد قابل تحسين است؛ زيرا موجودات ذره بيني دريا يک نوع و دو نوع نيستند و با خوردن يک قاشق از اين آرد، مابيش از 21 نوع غذا به دست مي آوريم.(30).
بنابراين اگر فرض کنيم، جهان به حدي از رشد و تربيت برسد که تمامي هزينه هاي نظامي را متوقف و يک جا آن را در راه رفاه و امکانات زندگي بشر به مصرف برساند و از اسراف و تبذيرهاي بي حدّ و حساب در موارد ديگر که نمونه هايي از آن بيان شد نيز دوري جويد و تمامي زمينهاي قابل کشت و امکانات طبيعي ديگر مورد بهره برداري قرار گيرد، آيا باز هم رشد جمعيّت براي جهان مشکلي به وجود خواهد آورد.
البته همان گونه که اشاره شد، مدار گفتگو در اين جا شرايط ايدآل است؛ گرچه در اوضاع کنوني نقش رشد بي رويه جمعيّت در تشديد بحران قابل انکار نيست و نيز در بحث کنوني بُعد اقتصادي آن مطرح است در صورتي که در بررسي اين موضوع بايد ابعاد ديگري از قبيل تعليم و تربيت، بهداشت و درمان، خدمات و غير آن نيز مورد توجه قرار گيرد، که اينک جاي بحث آن نيست.
گاهي هم از بروز عوامل طبيعي از قبيل خشکسالي هاي پي درپي و امثال آن به عنوان عاملي براي اين ضايعات ناگوار ياد مي شود و براي نمونه خشکسالي هاي مناطقي از افريقا و تلفات ناشي از آن ذکر مي شود.(31).
در صورتي که به نظر ما گرچه اين گونه خشکسالي ها در ايجاد زمينه مساعد براي گرسنگي و فقر، قابل ترديد نيست؛ ولي از آن به عنوان يک عامل اصلي ياد کردن خطاست، زيرا قحط و خشکسالي معلول عوامل متعدّد طبيعي است و ممکن است به اراده خداوند، روي جهات و مصالحي براي امتحان ديگر انسان ها در ادعاهايي که مبني بر تعهد و بشردوستي دارند، در تمام نقاط عالم؛ به ويژه در مناطقي که زمينه مساعدتري براي اين گونه عوامل وجود دارد و ياکساني که بايد به کمک و دستگيري امتحان شوند در غير اين مناطق هستند، پيش آيد. بايد دانست که خداوند با بروز خشکسالي و امثال آن روزي هيچ يک از بندگانش را قطع نکرده؛ بلکه وظيفه اي را بر دوش ديگران مي گذارد. روي اين جهت فقر و پريشاني جمعيت هاي قحط زده، از ناحيه عوامل طبيعي نيست؛ بلکه بايد آن را در نظام هاي ستمگر حاکم برجهان و ثروتمندان بي درد جستجو کرد.
برخي هم ريشه همه مشکلات را در مالکيت فردي دانسته و آن را (ام الفساد) همه نارسايي ها و اساس تمامي تبعيضات و فاصله هاي طبقاتي به حساب آورده اند؛ ولي تجربه کشورهاي کمونيستي و فروپاشي نظام هاي مبتني بر آن حاکي از سرخوردگي و ناکامي اين مکتب در حلّ معضلات اقتصادي است و پيروي از آن در طىّ ساليان دراز، حاصلي جز صفهاي طويل و کميابي و نيازمندي به محصولات وارداتي - که نتيجه فروکش کردن انگيزه هاي شخصي در توليد است - به ارمغان نياورده است.
نظري به روايات.
در بسياري از روايات، اهل بيت عصمت و طهارت ه توانگران بي توجه و مانعين حقوق فقرا را مسؤول اصلي وضعيّت نابسامان تهيدستان معرفي نموده اند. در روايت معتبري محمد بن مسلم وزراةبن اعين از حضرت صادق ژ نقل مي کنند که فرمود:.
خداوند در اموال اغنيا براي نيازمندان به مقداري که به تمامي نيازهاي آنان برسد، واجب کرده است و اگر اين اندازه کافي نبود زياده از آن را قرار مي داد. پريشان حالي تنگدستان به جهت عدم کفايت آن مقدار واجب نيست؛ بلکه از ناحيه کساني است که حقوق فقرا را در اموال خود نگه داشته، به آنها ردّ نمي کنند و چنانچه مردم حقوق يکديگر را رعايت کنند و حق را به صاحب آن برسانند زندگي فردي و اجتماعي آنان سالم و از خير و برکت آکنده خواهد بود.(32).
گرچه مقصود از حق فقرا در اموال اهل ثروت، در ابتداي اين حديث شريف همان زکات واجب بوده و خمس را هم شامل است؛ زيرا گذشته از اين که اين گونه روايات درباره زکات و در آن باب آمده، تنها همين زکات و خمس است که اندازه معيني داشته و بيش از آن واجب نيست؛ درحالي که انفاقات ديگر حد مشخص و معلومي ندارد، ولي به طور مسلّم حقوق در آخر حديث و احاديث مشابه آن، عموميّت داشته و تنها منحصر به زکات نيست و شاهد بر اين، روايات بسياري است و از جمله آنها روايت معتبر سماعة بن مهران از امام صادق ژ است که آن حضرت فرمود:حق معلوم، از زکات نيست و آن چيزي است که هر جمعه و يا هر ماه از مال خويش خارج مي کني و هرکس به مقدار وسعت و فضل خودش انفاق مي کند و اين که خداوند مي فرمايد:.
اگر اموالي که انفاق مي کنيد مخفيانه به نيازمندان بدهيد براي شما بهتر است(33) غير از زکات است. و (ماعون) هم از زکات نيست؛ بلکه خدمتي که به ديگران مي کني و مالي که به قرض مي دهي و وسيله زندگيي که در اختيار نيازمندان مي گذارى، (ماعون) است. آنچه در راه (صله رحم) نيز مي پردازي از زکات نيست و خداوند مي فرمايد: و کساني که در اموالشان حق معلومي است(34) و آن چيزي است که شخص بر خودش لازم مي کند تا به اندازه طاقت خود از مال و جان به ديگران کمک نمايد.(35).
اما اين که حضرت در آغاز حديث فرمود: اين مقدار واجب براي رفع نياز مستمندان کفايت است، مقصود هنگامي است که تمامي مردم به انجام اين تکليف قيام کنند و در اين صورت، گرفتاري تهيدستان بر طرف شده و رفاه فراگير مي شود وگرنه اقدام گروهي بر اداي زکات هميشه بوده و در عين حال پريشان حالي و فقر نيز در قشرهايي از جامعه همواره وجود داشته است.
غرض اين که درماندگي و فقر تهيدستان نتيجه منع ثروتمندان و متمولين جامعه از اداي حقوق آنهاست و تنها با اداي زکات و يا خمس نمي توان در قبال گرسنگي تنگدستان جامعه از خود سلب تکليف و مسؤوليت کرد و همان گونه که در حديث قبل حضرت امام صادق ژ فرمودند: (حقوق فقرا منحصر به زکات نيست) بايد براي رسيدن به جامعه اي سالم و انسانى، همراه با تلاش پيگير در راه ايجاد نظام هاي عادلانه در سطح جهان، براي پايان دادن به هوسرانيهاي مترفين دنيا و رساندن حقوق محرومين عالم به آنان، همگان با در پيش گرفتن ميانه روي و اعتدال و پرهيز از اسراف و تبذير، در خود اين امکان را به وجود بياورند، تا اضافه بر مخارج لازم زندگي خود را در راه رفاه قشرهاي کم درآمد و نيازمند جامعه به مصرف برسانند. در قسمتي از حديث (ابان بن تغلب) از حضرت امام صادق ژ آمده است:.
آيا خيال مي کني خداوند کساني را که نعمت مي دهد گرامي داشته و به کسي که نعمت و ثروت نمي دهد، توهين روا داشته است نه، اين گونه نيست؛ بلکه ثروت از آن خداوند است که به عنوان امانت نزد شخصي قرار مي دهد و به آن کساني که داراي اين نعمت هستند، اجازه داده تا با رعايت ميانه روي و اعتدال بخورند، بياشامند، بپوشند، ازدواج کنند و مرکب سواري بگيرند و زيادي آن را به نيازمندان اهل ايمان برگردانند و بدين وسيله اوضاع پريشان و پراکنده آنان را اصلاح نمايند. اگر کسي اين گونه عمل کرد خوردن، نوشيدن و مرکب سواري بر او حلال است و اگر غير از اين باشد، تمامي اين موارد بر او حرام خواهد بود.(36).
نوح بن شعيب از نادر خادم نقل مي کند:.
روزي غلامان حضرت رضا ژ ميوه اي را مي خوردند؛ ولي پيش از آن که آن را کاملاً مصرف کنند، دور انداختند. حضرت فرمود: سبحان اللّه! اگر شما از آن بي نيازيد، عدّه اي از مردم از آن بي نياز نيستند، آن را به کسي که محتاج است بخورانيد.(37).
4. مبارزه با استعمار.
همان گونه که درگذشته بيان شد، ترويج از مصرف زدگي و اسراف و تبذير، از شيوه هاي استعمار براي نفوذ و استيلاي بر تمام شؤون و جوانب مختلف کشورهاي ضعيف به خصوص کشورهاي اسلامي است. در اين صورت مبارزه با اسراف، در هر شکلي از آن، از مخارج کلان تا مصارف جزيى، خود نوعي مبارزه با استعمار و برخورد و مقابله با ريشه ها و زمينه هاي نفوذ آن نيز خواهد بود.
اين موضوع را گرچه نمي توان به عنوان فلسفه اي براي حرمت اسراف دانست؛ زيرا در زمان تشريع اين حکم، اين جهت و مصلحت در پرهيز از اسراف وجود نداشته است؛ ولي بر شمردن آن در رديف مهمترين آثار و خواص مثبت اين قانون الهى، امري مسلّم و غيرقابل ترديد است.
5. احترام به نعمتها.
از آثار مثبت پرهيز از اسراف، احترام و تعظيم نعمت هاي خداوندي و شکر نعمت است، در حالي که اسراف، توهين و کم بهادادن به الطاف و مواهب الهي است که آن هم ره آوردي جز زوال و سلب نعمت هاي الهي نخواهد داشت. اين مطلب در روايات، به ويژه درباره آنچه مربوط به آذوقه مردم و از همه مهم تر نان - که اصلي ترين و عمومي ترين غذاي آنان است - تأکيد و سفارش بيشتري شده است.
امام صادق ژ از پدران گرامي اش از رسول اکرم ْ نقل کرده اندکه فرمود:.
هر کس به پاره نان و يا خرمايي برخورد کند، سپس آن را تناول کند، پيش از آن که شکمش از آن فارع شود، خداوند او را خواهد آمرزيد.(38).
باز حضرت صادق ژ درحديثي فرمودند:.
رسول خدا ْ برعايشه وارد شد، پاره ناني بر زمين ديد و نزديک بود آن را زير پابگيرد آن را برگرفت و تناول نمود و سپس به عايشه فرمود: نعمت هاي الهي را تعظيم و تکريم کن؛ زيرا اين چنين نيست که نعمت هاي خداوندي از ميان گروهي رخت بربندد و سپس به زودي به آنها برگردد.(39).
همچنين درحديث ديگري همان حضرت فرمودند:.
خداوند در روزىِ گروهي از مردم وسعت و گشايش داد، تا هنگامي که سر به طغيان گذاشتند و سنگ را براي تطهير خود خشن احساس کردند. از اين رو براي اين کار از نان استفاده مي کردند. در اين هنگام خداوند آنان را به قحط و گرسنگي گرفتار کرد و آن گروه به ناچار آذوقه هاي خود را در انبارها ذخيره مي نمودند تا محفوظ بماند. خداوند حشره يا چيزي شبيه آن را برانگيخت تا ذخيره آنان را فاسد نمايد و بدين رو مجبور شدند براي تأمين آذوقه خود به همان پاره نانهاي آلوده روي آورند.(40).
اسراف و رفاه عمومي.
در خاتمه اين بخش، بحث را با طرح يک سوال و پاسخ بدان به پايان مي بريم و آن اين که برخي مي گويند: اگر فرض کنيم روزي بيايد که تمامي انسان ها در رفاه و آسايش به سر ببرند و صفحه گيتي از وجود انسان هاي تنگدست و نيازمند خالي بماند، آيا بازهم (اسراف) عملي نکوهيده و ناپسند به شمار خواهد آمد.
پاسخ بدين سوال از آنچه تاکنون گفته شد روشن است؛ زيرا همه فلسفه تحريم اسراف امکان کمک به تهيدستان نيست، بلکه برخي از آنها، مانند احترام به نعمت هاي الهي و تأمين بنيه مالى، در هر دوره و با هر شرايطي وجود دارند. اضافه بر اين که، اصولاً تأمين رفاه و آسايش جهاني - که تنها در عصر حکومت حضرت مهدى(عج) تحقق خواهد يافت - يکي از عوامل عمده آن، همين جلوگيري از اسرافگري ها و برچيدن بساط مسرفان در سطح جهان است و باز هم در سايه عمل به همين دستور الهي است که ريشه فقر و تنگدستي خشکيده و جهان غرق در نعمت و رفاه و بقاي اين حالت نيز در پرتو آن عملي مي شود.
---------------------------
پاورقي :
1. وسائل الشيعه، ج15، ص258.
2. همان، ص241.
3. همان ، ص259.
4. همان، ج6، ص24.
5. اطلاعات سياسي اقتصادى، سال چهارم، شماره 6، خردادو تير 1369، ص74.
6. درست در حدود ساعت 35 دقيقه بعد از نيمه شب روز پنج شنبه، 31/3/1370 زلزله اي پر قدرت، قسمت وسيعي از ايران را به لرزه در آورد. اين زلزله توانست منطقه گسترده اي از دو استان گيلان و زنجان را به ويرانه اي تبديل کند.
7. نهج البلاغه، نامه 21 و احتمال هم مي رود مقصود امام ژ اين باشد که:.
امروز به فکر قيامت باش. به اندازه ضرورت از اموال شخصي ات استفاده کن و اضافه آن را صدقه بده (که در اين صورت باز اشاره به يکي ديگر از فوايد ميانه روي است و بحث آن خواهد آمد).
8. سفينة البحار، ج2، ص378.
9. اصول کافى، ج2، ص138.
10. مکه و مدينه و ساير شهرهاي آن.
11. شهري است در يمن.
12. نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 45.
13. سازمان بهداشت جهاني کودکان، وابسته به سازمان ملل متحد.
14. جهان مسلح، جهان گرسنه، از ويلي برانت، ص110، 111.
15. سازمان خواربار و کشاورزي جهانى.
16. همان، ص117.
17. پاورقي همان کتاب از مترجم، ص116 - موريتانى، در غرب افريقا و جنوب صحرا و الجزاير و شمال سنگال و مالي واقع است و در حدود يک ميليون و ششصد هزار نفر جمعيت دارد.
18. همان، ص119.
19. همان: ص53.
20. همان، ص211. اين برآورد مربوط به سالهاي 1363 - 1364 است.
21. همان، ص272.
22. همان، ص93.
23. همان، ص11، مقدمه.
24. همان ص13، مقدمه.
25. تصاعد هندسي عبارت است از: سلسله اعداد پياپي که هر يک از آنها مساوي با حاصل ضرب عدد پيش از خودش در يک عدد ثابت باشد؛ مثلاً:.
5*2=10*2=20*2=40*2=80*2=160
يک تصاعد هندسي است.
و تصاعد عددي يا حسابي عبارت است از: سلسله اعداد پياپي که هر يک از آنها مساوي با مجموع عدد پيش از خود و يک عدد ثابت باشد، هر يک از اعداد اين سلسله را يک جمله تصاعد و عدد ثابت را قدر نسبت تصاعد مي نامند؛ مثلاً:.
5+2=7+2=9+2=11+2=13+2=15 .
را يک جمله تصاعد عددي مي نامند. به نقل از: علي حجتي کرمانى، پاورقيهايي بر اقتصاد در مکتب اسلام، ص35.
26. امام موسي صدر، اقتصاد در مکتب اسلام، ص35.
27. جهان مسلح، جهان گرسنه، ص106.
28. همان، ص103 و 109.
29. همان، ص91.
30. غياث الدين جزايرى، اسرار خوراکيها، ص142 - 143.
31. گزارش فائو، به نقل از: جهان مسلح، جهان گرسنه، ص117.
32. وسائل الشيعه، ج6، باب وجوب الزکاة، ص3، حديث 2.
33. بقره (2) آيه 271.
34. معارج (70) آيه 25.
35. وسائل الشيعه، ج6، باب7 از ابواب ماتجب فيه الزکاة، ص31، حديث 11.
36. سفينة البحار - ص615، ماده (سرف).
37. وسائل الشيعه، ج16، باب 69 ازابواب آداب المائده، حديث 1.
38. همان، ج16، ص608.
39. همان، ص607.
40. همان، ج16، ص611.