بخش دوم تحریم اسراف

بخش دوم تحریم اسراف

بخش دوم تحريم اسراف

منابع حکم.

براي به دست آوردن حکم هر موضوعى، چهار منبع وجود دارد:.

1 - قرآن کريم؛.

2 - سنّت معصومين ه؛(1).

3 - اجماع و اتفاق فقهاي شيعه؛.

4 - حکم عقل.

ممکن است يک حکم به گونه اي باشد که در تمام آن منابع، بتوان براي آن مدرکي ارائه داد، همچنان که ممکن است حکمي تنها به وسيله يکي از آن چهار منبع قابل اثبات باشد. اسراف از آن موضوعاتي است که با هر يک از آن منابع مي توان بر حرمت آن استدلال کرد.

1. اسراف و حکم عقل.

حکم عقل بر قبح اسراف روشن است و جاي سخن نيست؛ زيرا به هدر دادن سرمايه هاي زندگي که وسيله بقا و حيات انسان است، چيزي است که هر عقل سليم دور از هوي و آلودگي بر زشتي آن حکم مي کند.

2. اسراف و اجماع.

مرحوم نراقي در کتاب نفيسش عوائد الأيّام، خود بر حرمت آن ادعاي اجماع مي کند و آن را از ديگران نيز نقل مي کند. به علاوه در آن جا مي فرمايد: (حرمت اسراف از ضروريات دين است) و بديهي است، ادعاي ضرورت بالاتر از ادعاي اجماع است؛ زيرا ادعاي ضرورت، يعني اين مسأله قابل شک نيست و هيچ مسلماني در آن شبهه ندارد.

در مورد عقل و اجماع به همين اشاره بسنده مي کنيم ولذا آن را مقدم داشتيم. اکنون به آيات و روايات - که بحث عمده در آنهاست - مي پردازيم.

3. اسراف در قرآن.

در قرآن کريم واژه اسراف با مشتقات آن به طور مکرّر به کار رفته است. به عنوان نمونه به آيات زير توجه کنيد:.

الف) کَذلِکَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ مِا کِانُوا يَعْمَلُون؛(2).

اين گونه براي تجاوزگران آنچه عمل مي کردند، زينت داده شده است.

ب) وَلا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ؛(3).

فرمان تجاوز کنندگان را پيروي نکنيد.

ج) إنَّ اللّه لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِف کَذّاب؛(4).

خداوند تجاوزگر دروغگو را هدايت نمي کند.

د) وإنَّ فِرْعَوْنَ لَعِالٍ فِي اهَرْضِ وَإنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ؛(5).

و به تحقيق فرعون در زمين برتري طلب و به تحقيق از تجاوز پيشگان بود.

در اين آيات مقصود از اسراف جنبه هاي اخلاقى، عقيدتي و تجاوز از حدود الهي است، گرچه امور مالي را نيز شامل است ولي آياتي که تنها ظهور در جنبه هاي اقتصادي - که مورد نظر و بحث ماست - دارد، چهار مورد است و با دو آيه شريفه (تبذير) شش آيه مي شود. آنها عبارتند از:.

آيه 141 سوره انعام؛ آيه 31 سوره اعراف؛ آيه 67 سوره فرقان؛ آيه 6 سوره نساء؛ آيات 26 و 27 سوره اسراء.

در اين جا به ذکر چند آيه مي پردازيم:.

الف) وَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ وَالْمِسْکِينَ وَابْنَ السَّبيلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذيراً ُ إنَّ الْمُبَذِّرينَ کِانُوا إِخْوانَ الشَّيِاطِينِ وَکِانَ الشَّيْطِانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً؛(6).

حق خويشان، نيازمند و در راه مانده را بپرداز و تبذير نکن؛ زيرا تبذير کنندگان برادران شيطانهايند و شيطان به پروردگار خويش بسيار کفر ورزنده است.

واژه (تبذير) - همان گونه که در بحث آن گذشت - تنها واژه اي اقتصادي است و در قرآن کريم فقط در همين دو آيه از سوره اسراء به کار برده شده است و شايد در قرآن کريم کمتر موردي بتوان پيدا کرد که، اين گونه با لحن تند و شديد از عملي - آن چنان که در اين آيه شريفه در مورد تبذير آمده - نهي شده باشد.(7).

ب)...وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصِادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ؛(8).

وقت برداشت محصول حقي که بدان تعلق گرفته بپردازيد و اسراف نکنيد، به تحقيق خداوند اسرافگران را دوست ندارد.

ج) ... خُذُوا زِينَتَکُمْ عِنْدَ کُلِ‌ّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إِنَّه لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ‌(9)؛.

وقت ورود به هر مسجدي بهترين آرايش را برگيريد. بخوريد و بياشاميد و اسراف نکنيد. همانا خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.

عدم حبّ.

ممکن است بگوييد: در اين دو آيه آمده است که: خداوند مسرفان را دوست ندارد و بديهي است هميشه، دوست نداشتن به معناي دشمني و بغض نيست، همان گونه که دشمني نداشتن، در همه موارد با محبت و دوستي همراه نيست؛ براين اساس ممکن است خداوند، نه مسرفان را دوست بدارد و نه با آنها دشمني داشته باشد.(10).

گويا در ذهن مرحوم امين الاسلام طبرسي - رضوان اللّه تعالي عليه - نيز همين اشکال پيش آمده و در تفسير آيه شريفه به اين اشکال، اين گونه پاسخ مي دهد:.

خداوند با اين کلام در مقام مذمت و توبيخ مسرفان است، نه مدح آنان. در صورتي که اگر اين سخن بدين معنا باشد که نه آنها را دوست دارد و نه با آنها دشمن است، بايد همان گونه که اين جمله متضمّن مدح نيست، دربردارنده سرزنش و مذمّت آنان نيز نباشد.(11).

مؤيّد سخن ايشان اين است که همين تعبير درباره کافران نيز آمده است. خداوند مي فرمايد: ... إنَّهُ لا يُحِبُّ الْکِافِرينَ؛(12) او کافران را دوست ندارد.

بديهي است مقصود از اين کلام در اين خصوص به همان سبب که مرحوم طبرسي در مورد مسرفان فرموده است بغض و دشمني است.

در اين بخش از آيه شريفه دو نکته به نظر مي رسد که مي توان اضافه بر مذمت اسراف، حرمت آن را نيز از همين جمله به دست آورد. نخست آن که: اگر در آيه شريفه آمده بود: خداوند، اسراف را دوست ندارد، جاي اين سوال بود؛ زيرا خداوند بسياري از عمل ها را نه دوست دارد و نه دشمن آنهاست، که اعمال مباح اين گونه هستند؛ در صورتي که آيه کريمه مي فرمايد: خداوند (مسرفين) را دوست ندارد. و اسراف در اين دو آيه، با توجه به بخشهاي پيش از اين جمله، که خوردن و آشاميدن و انفاق مال مطرح شده، معناي اقتصادي آن مورد نظر بوده و مقصود، زياده روي در مصرف مال است. و آيه شريفه، حتي شخصي را که اعمال نيک و صالح بسياري انجام داده باشد، ولي در امور اقتصادي و معاش خود اسرافگري نمايد نيز شامل است. و آن گاه با توجه به اين که خداوند دوست نداشتن خود آنان را به اين عمل آنها مربوط فرموده است، بيانگر اين حقيقت است که اسراف موجب مي شود تا شخص مسرف، با وجود دارا بودن همه فضايل اخلاقي و اعمال صالح، باز هم نتواند به مقام محبت و قرب الهي برسد و اين خود پايين ترين مرحله پليدي و خباثت يک عمل به حساب مي آيد و توجه به همين نکته کافي است تا اسراف در رديف گناهان بزرگ قرار گيرد.

نکته ديگر در اين زمينه، اين است که: کسي که ديگري را نه دوست بدارد و نه دشمن، موضوعي است که تنها در بين انسان ها - که در اصل همه با يکديگر برابرند و از حقوق مساوي برخوردارند - جريان دارد ولذا هر انسانى، اگر همنوعش به او خوبي کند و حقوقش را محترم بشمارد او را دوست مي دارد؛ ولي به فردي که به حقوق و حريم او تجاوز کند، دشمني مي ورزد و با شخصي هم که هيچ گونه آشنايي و يا برخورد حقوقي ندارد، بي تفاوت است. اين قاعده در مورد خداوند با بندگانش کاملاً بي مورد است؛ زيرا انسان ها همگي بنده و مخلوق اويند و نيز مکلَّف به وظايفي هستند که البته گروهي بدان عمل مي کنند و گروهي هم از آن سرپيچي مي نمايند. دسته اول را خداوند دوست دارد و با گروه دوم دشمن است و شقّ سومي در مورد بندگاني که به وظيفه آشنا هستند و احکام الهي بدانها رسيده است، وجود ندارد. بنابراين اگر خداوند کسي را دوست نداشته باشد، چيزي جز دشمن با او نخواهد بود.

4. نمونه هايي از روايات.

در روايات زيادي به مناسبت هاي مختلف، سخن از اسراف به ميان آمده و حضرات معصومين ه از آن نهي و مذمّت فرموده اند که دربخش هاي مختلف اين کتاب، بسياري از آنها ذکر شده و يا خواهد شد و اکنون به چند حديث شريف بسنده مي کنيم:.

در يک روايت معتبر، عبداللّه بن ابان،(13) مي گويد: از امام موسي بن جعفر درباره نفقه بر عيال پرسيدم، حضرت فرمود:.

مرز نفقه مجاز بين دو امر مکروه است: يکي از آن دو اسراف و ديگري سخت گيري است.(14).

لازم به ذکر است، کلمه (مکروه) در اين حديث به معناي اصطلاحي آن، يعني کاري که ترکش بر انجام دادن آن برتري دارد نيست. و اين اصطلاح در زمان هاي پس از دوران معصومين ه در تقسيم بندي احکام، بين فقها پيدا شده است؛(15) بلکه مقصود از آن، در اين روايت و امثال آن، به همان معناي لغوي که منفور و مذموم است به کار رفته و اين معنا هم قابل حمل بر حرمت است و هم بر کراهت اصطلاحى. گرچه در اين حديث محمول بر حرمت است؛ زيرا (اقتار) و سخت گيري به عنوان مکروه ديگر ذکر شده و آن هم به جهت ظلم و حبس حق و ترک واجب، محکوم به حرمت است و اين خود شاهد بر اين است که (مکروهِ) ديگر، يعني اسراف نيز به همين معناست.

و باز در قسمتي از حديث معتبر ديگري حضرت صادق ژ به شخصي که شرفياب محضرش شده بود، فرمودند:.

از خدا پروا کن و اسراف مکن. سخت گيري هم منما و راه ميانه و اعتدال را پيشه ساز. به تحقيق تبذير از اسراف است و خداوند فرموده است، تبذير نکنيد.(16).

و نيز در حديثي امام صادق ژ فرمودند:.

دعاي چهار گروه مستجاب نمي شود: يکي از آنها کسي است که مالي داشته باشد و آن را ضايع نمايد و سپس از خداوند درخواست کند، تا به او روزي عنايت کند، خداوند نيز در جواب مي فرمايد: آيا به تو دستور ميانه روي و اعتدال در مصرف نداده بودم‌(17).

و نيز در نامه اي که امام عسکري ژ براي يکي از شيعيان فرستادند، اورا به توانگري بشارت داده، چنين توصيه فرمودند:.

بر تو باد به ميانه روي و اقتصاد و بر حذرباش از اسراف؛ زيرا اين عمل از کارهاي شيطان است.(18).

همچنين حضرت صادق ژ در روايتي فرمودند:.

خداوند ميانه روي را دوست و زياده روي را دشمن مي دارد؛ حتي اگر دور انداختن هسته خرما باشد؛ زيرا مي توان از آن بهره برد و نيز دور ريختن زيادي و باقيمانده آب آشاميدنى.(19).

اسراف از گناهان بزرگ.

در بعضي روايات با صراحت، اسراف و تبذير از معاصي کبيره معرفي شده است و بسياري از فقها نيز همين را فرموده اند.

در روايتي که (فضل بن شاذان) از امام رضا ژ نقل مي کند، حضرت ضمن نامه اي به مأمون و بيان مسائل مهمي از شريعت، به شمارش گناهان بزرگ مي پردازند و از آنها اسراف و تبذير را نام مي برند(20) و نيز در حديث ديگري حضرت امام صادق ژ اسراف و تبذير را از گناهان بزرگ شمرده اند.(21).

امام خميني - رضوان اللّه تعالي عليه - در ضمن بيان شرايط امام جماعت و لزوم اجتناب از کباير(22) و مرحوم خاتون آبادى‌(23)، اسراف و تبذير را از معاصي کبيره‌(24) به حساب آورده اند.

اهميت اسراف بين مسلمانان.

توجه و اهميت خاصي که مسلمانان در طول تاريخ همواره به عمل اسراف، به پيروي از نبي اکرم ْ و ائمه معصومين - صلوات اللّه عليهم اجمعين - از خود نشان مي دادند، نمايانگر حساسيت و عنايت ويژه اسلام و رهبران پاک اسلامى، درباره آن است که همواره کوشيده اند، تا فرهنگ اعتدال در هر زمينه، از جمله مصرف را - که خود الگوي آن بودند - به پيروان خويش تعليم دهند. از برخورد شديد با مسرفان و حساسيت نشان دادن در برابر اسراف - گرچه در موارد ناچيز - تا استفاده از دعا - که از بهترين شيوه ها براي تزريق يک خلق وخوي در جان آدمي است - براي اين منظور اقدام مي نمودند.

حضرت سجّاد ژ در يکي از بخش هاي دعاي شريف مکارم الاخلاق، در راز و نياز خود با خداوند عرض مي کند:.

پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از ارتکاب اسراف بازدار و روزي مرا از تلف شدن حفظ فرما.(25).

اکنون به اين قضيّه توجه کنيد، تا ميزان حسّاسيّت مسلمين را در مورد اسراف دريابيد:.

مردي مي گويد: به امام صادق ژ عرض کردم: ما در راه مکه اراده احرام و زيارت خانه خدا مي کنيم. پس از آن که براي نظافت بر بدن خود نوره مي زنيم، نخاله به همراه نداريم تا بر خود بماليم، به ناچار براي اين منظور از آرد استفاده مي کنيم و من از اين کار دچار نوعي تشويش و نگراني مي شوم که خدا بدان آگاه است، حضرت فرمود: آيا نگراني تو از اين جهت است که مي ترسي اين عمل اسراف باشد عرض کردم: آرى. فرمود: در آنچه مايه اصلاح و بهداشت بدن باشد اسراف نيست و من خود گاهي آرد خالص را با روغن مخلوط مي نمايم و سپس بر بدن خود مي مالم. اسراف، تنها در آن چيزي است که مال را تلف کند و به بدن صدمه بزند.(26).

و بنابر آنچه بعضي مي گويند(27) که: شهرت به عظمت و بزرگ بودن گناهي در ميان مسلمين دليل بر کبيره بودن آن است، همين توجّه و حسّاسيّت زياد مسلمان ها به عمل اسراف، نشانه و دليل ديگري بر کبيره بودن آن خواهد بود.

------------------------

پاورقي :

1. مراد از سنت، قول، فعل و تقرير معصومان ه است.

2. يونس (10) آيه 12.

3. شعراء (26) آيه 151.

4. غافر (40) آيه 28.

5. سونس (10) آيه 83.

6. اسراء (17) آيات 26 - 27.

7. روي جهاتي که ذکر مي شود، مجموع کلام با تأکيد فراواني بيان شده است:.

الف) نهي از تبذير باجمله (ولاتبذّر) که دلالت برحرمت دارد؛ ب) آوردن (تبذيراً) به عنوان مفعول مطلق که تأکيد را مي رساند؛ ج) معرفي تبذير کنندگان به عنوان برادران شيطان که بالاتر از پيروي و متابعت است؛ د) تأکيد اين برادري با حرف (انّ) و (جمله اسميه) و (الف و لام تعريف) و (فعل ناقصه).

8. انعام (6) آيه 141.

9. اعراف (7) آيه 31. در همين زمينه آيه اي از سوره نساء در بخش (عوامل اسراف) و آيه 67 از سوره فرقان در بخش هاي بعد خواهد آمد.

10. به اصطلاح علمى، بين عدم حب و عداوت، عموم و خصوص مطلق است و نيز بين عدم عداوت و حبّ همين نسبت است؛ همچنان که بين عدم عداوت و عدم حبّ، عموم و خصوص من وجه است.

11. مجمع البيان، ذيل اعراف(7) آيه 31.

12. روم (30) آيه 45.

13. از اصحاب امام کاظم و امام رضا ژ.

14. وسائل الشيعه، ج‌15، باب 27 از ابواب النفقات، حديث 1.

15. فقها فرموده اند: هر عملي در ارتباط با حکم شرعى، يا واجب است يا حرام يا مکروه يا مستحب و يا مباح.

16. وسائل الشيعه، ج‌6، ص‌27، حديث 1.

17. همان، ج‌15، باب 27 از ابواب النفقات حديث 4.

18. سفينة البحار، ج‌1، ص‌616.

19. وسائل الشيعه، ج‌15، باب 25 از ابواب النفقات، حديث 2.

20. همان ، ج‌11، ص‌260؛ تحف العقول، ص‌316.

21. وسائل الشيعه، ج‌11، ص‌262.

22. تحرير الوسيله، ج‌1، ص‌275.

23. خاتون آبادى، شرح و ترجمه اربعين شيخ بهائى، ص‌390.

24. امام خمينى(ره) در توضيح معاصي کبيره مي فرمايند: کبيره هر معصيتي است که بدان وعده عذاب داده شده و يا امر آن سخت گرفته شده باشد، يا دليلي دلالت کند که معصيتي از بعضي کباير بزرگ تر و يا مثل آن است، يا عقل حکم کند به کبيره بودن معصيتي و يا اين که در ذهن تمام مسلمانان و اهل شرع به عنوان کبيره باشد و يا بر کبيره بودن آن تصريح شده باشد....) تحرير الوسيله، ج‌1، ص‌274 و 275.

25. صحيفه سجاديه دعاي 20.

26. وسائل الشيعه، ج‌1، باب 38 از ابواب آداب الحمام، حديث 7.

27. مانند امام خميني - رضوان اللّه تعالي عليه - در تحرير الوسيله، ج‌1، ص‌274.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

پیشگفتار

No image

بخش اوّل در مورد اسراف

No image

کتابنامه

Powered by TayaCMS