مانع اول ارث کفر است بهر قسمى که باشد

مانع اول ارث کفر است بهر قسمى که باشد

مقدمه دوم در موانع ارث

موانع ارث بسيار است که يکدسته از آن موانع چيزيست که از اصل ارث بردن مانع مى شود و نمى گذارد و ارث ارث خود را ببرد که آن را (حجت الحرمان ) مانع محروم کننده گويند، دسته دوم چيزيست که باعث مى شود ارث وارث کمتر شود که آن را (حجب النقصان ) مانع کم کننده گويند، اما دسته اول از موانع ارث چند چيز است .

مانع اول ارث کفر است بهر قسمى که باشد

در اقسام کفر فرقى نيست بين اينکه اصلى باشد (مثل اينکه پدرى يهودى مسلمان شود و بميرد که فرزند يهودى او از او ارث نمى برد) و يا ارتدادى (مثل اينکه مسلمان زاده اى به يکى از اقسام کفر مرتد شود که او از پدر مسلمانش ارث نمى برد)، بنابراين از ورثه چنين مرده اى تنها مسلمانان ارث مى برند هر چند که در مرتبه دوم يا سوم باشند و ورثه کافرش ارث نمى برند هر چند از مرتبه اول باشند، و اگر وارث مسلمانى از رتبه اول و دوم نداشته باشد نه وارث نسبى و نه سببى ارث او به امام عليه السلام مى رسد نه بفرزند کافرش .

مساءله 1 - اگر کافر بميرد چه اصلى و چه مرتد و مرتد هم چه فطرى باشد و چه ملى باشد و وارثى مسلمان و کافر داشته باشد ارث او تنها به وارث مسلمانش مى رسد همچنانکه بيان شد، و اگر هيچ وارث مسلمان نداشته باشد و همه ورثه او کافر باشند همه آنها طبق قواعد و دستورات ارث مى برند مگر آنکه کافرى که مرده است قبلا مسلمان بوده و مرتد شد و به کفر قبلى خود برگشته و يا مسلمان زاده بود و کافر شد که در اينصورت ميراث او ملک امام عليه السلام است نه ورثه کافر او.

مساءله 2 - اگر ميت مسلمان و يا مرتد باشد چه فطرى و چه ملى و به غير از شوهر و امام عليه السلام وارثى ديگر نداشته باشد ارث او به شوهرش مى رسد نه به امام عليه السلام ، و اگر وارثش منحصر باشد به زنش و امام عليه السلام در اين صورت يک چهارم اموالش به زن او و بقيه به امام عليه السلام مى رسد.

مساءله 3 - اگر کسى بميرد چه مسلمان و چه کافر و ورثه او بعضى کافر باشند و بعضى مسلمان البته منظور از ورثه مسلمان غير از امام عليه السلام است آنگاه يکى از آنها که کافر است بعد از مرگ مورث مسلمان شود اگر چنانچه وارث مسلمانش يک نفر باشد همه ارث به او مى رسد و آنکه بعد از مرگ مورث مسلمان شده اسلامش سودى در ارث بردن برايش ندارد، بله اگر آن يک نفر وارث مسلمان زوجه مورث باشد اسلام وارث تازه مسلمان براى او سود دارد بشرطى که اسلام آوردنش قبل از تقسيم اموال ميت باشد، و اما اگر ارث بين زوجه ميت و امام عليه السلام و يا نائب او تقسيم شده باشد و آنگاه آن وارث کافر مسلمان شده باشد چيزى به او نمى رسد، و اگر وارث مسلمان آن ميت متعدد باشند اگر اسلام تازه مسلمان بعد از تقسيم ارث باشد سودى از ارث برايش ندارد و اما اگر قبل از تقسيم باشد شريک ساير ورثه مسلمان خواهد شد بشرطى که در رتبه آنان باشد، و همه ارث متعلق به او خواهد شد اگر او کسى باشد که حاجب و مانع ارث بقيه است مثلا آن تازه مسلمان پسر ميت باشد و بقيه ورثه مسلمان خواهران و برادران ميت باشند.

مساءله 4 - اگر وارث کافر وقتى مسلمان شود که قسمتى از اموال ميت تقسيم شده و در قسمتى هنوز تقسيم نشده باشد احتياط آنست که ورثه با او و او نيز با ورثه مصالحه کنند.

مساءله 5 - اگر مسلمانى که داراى ورثه کافر است از دنيا برود و در بين ورثه اش هيچ مسلمانى نباشد لکن بعد از مرگ او يکى از ورثه مسلمان شود همه ارث به او مى رسد و بقيه از آن محرومند حتى به امام عليه السلام هم سهمى نمى رسد، و همچنين است صورتيکه متوفى مرتد بوده و همه ورثه اش کافر باشند و بعد از مرگ او يکنفر از آنها مسلمان شود.

مساءله 6 - اگر کافرى اصلى بميرد و ورثه اى بجاى گذارد که همه کافر باشند و پس از مرگ او يکى از ورثه مسلمان شود ظاهر اين است که اسلام او هيچ اثرى در ارث ندارد و حکم او همان حکم قبل از اسلام اوست ، پس اگر طبقه اش مقدم بر ساير ورثه است همه ارث را مى برد و اگر ديگرى مقدم و او موخر است همان ديگرى همه ارث را مى برد و اگر با سايرين در يک رتبه است شريک آنان خواهد بود، البته در فرض اخير اين احتمال هم هست که اگر اسلام آوردنش بعد از تقسيم ارث باشد شريک سايرين باشد و اگر قبل از تقسيم باشد همه ارث مختص به او باشد، و در صورت دوم هم اين احتمال هست که وقتى گفتيم ارث مختص بطبقه سابق است در جائى است که طبقه سابق اگر واحد يا متعدد است ارث را قبل از اسلام فردى و در طبقه بعدى تقسيم کرده باشد و اما اگر قبل از تقسيم فردى در طبقه بعدى مسلمان شود ارث مختص به وى خواهد شد.

مساءله 7 - مراد از مسلمان و کافر چه در وارث و چه در مورث ، چه در حاجب و چه در محجوب اعم از اسلام و کفر، حقيقى و استقلالى است يعنى هم آن را شامل است و هم اسلام و کفر حکمى و تبعى را، در نتيجه اگر طفلى يکى از پدر يا مادرش در حال انعقاد نطفه او مسلمان باشد آن طفل مسلمان حکمى و تبعى است (يعنى حکم مسلمان را دارد با اينکه خودش نه اسلام را مى فهمد و نه کفر را) و در نتيجه محکوم به احکام اسلام است و اگر آن پدر مسلمان يا مادر مسلمان بعدها مرتد شود ارتدادش بطفل سرايت نمى کند (چون در حال انعقاد نطفه طفل مسلمان بوده است )، بله در عکس مسئله سرايت هست يعنى اگر در حال انعقاد نطفه طفل پدر و مادر کافر بودند و قبل از رسيدن طفل بحد بلوغ مسلمان شدند آن طفل نيز به سرايت مسلمان شمرده مى شود، پس هر طفلى که در حال انعقاد نطفه اش پدر و مادرش ‍ هر دو کافر اصلى و يا مرتد باشند و يا يکى از پدر و مادر او مسلمان شود و يا خود او بعد از بلوغش اظهار اسلام کند، پس بر اساس اگر کافرى بميرد و اولادى کافر و نيز برادرزاده ها و يا خواهرزاده هايى مسلمان داشته باشد ارث وى به برادرزاده ها و خواهرزاده ها مى رسد نه به اولاد خود او، و اگر کافرى بميرد و پسرى کافر و پسرزاده اى داشته باشد که پدرش (که خود فرزند همين کافر مورد بحث است ) مسلمان بوده ارث او به اين نوه مى رسد نه به پسرش (که عموى آن طفل است )، و اگر مسلمانى از دنيا برود و يک طفل بر جاى گذاشته باشد که بعد از مرگ پدر او نيز بميرد و در طبقه هاى بعدى هيچ وارث مسلمانى نداشته باشد ارث او به امام عليه السلام مى رسد همچنانکه در هر ميت مسلمان بى وارث چنين است ، و اگر طفلى که پدر و مادرش کافر اصلى بوده و مرده اند از دنيا برود و همه ورثه او کافر باشند آن کفار ارث وى را کما فرض الله مى برند و ارث او به امام عليه السلام نمى رسد، و اما اگر پدر و مادر او مرتد بوده باشند آيا اين طفل حکم کفر ارتدادى را دارد تا وارثش امام عليه السلام باشد يا حکم کافر اصلى را تا ارثش را ورثه کافرش ببرند؟ دو وجه است که وجه دوم خالى از قوت نيست ، و جريان حکم تبعيت که قبلا گذشت در جده محل تامل است ، و همچنين در جد با وجود پدر کافر هر چند که جريانش در جد بطور مطلق خالى از وجه نيست .

مساءله 8 - مسلمانان از يکديگر ارث مى برند هر چند که از نظر مذهب و اصول عقايد با مورث و يا ورثه در بين خود اختلاف داشته باشند در نتيجه ورثه محق از مورث مبطل ارث مى برد و ورثه مبطل از مورث محق ارث مى برد همچنانکه مبطل از مبطل مسلمين ارث مى برد، بله غلاتى که محکوم به کفر هستند و نيز خوارج و ناصبى ها و هر کسى که يکى از ضروريات دين را منکر باشد با داشتن توجه و التفات به اينکه آن حکم ضرورى دين است و با ملتزم شدن به لوازم انکار کافرند و در نتيجه مسلمانان از آنها ارث برند ولى آنها از مسلمين ارث نمى برند.

مساءله 9 - کفار هم در بين خود از يکديگر ارث مى برند هر چند که از نظر مذهب با هم اختلاف داشته باشند، بنابراين وارث نصرانى از مورث يهودى و يهودى از نصرانى ارث مى برد بلکه کافر حربى هم از کافر ذمى و ذمى از حربى ارث مى برد، چيزى که هست در همه موارد وقتى کافر از کافر ارث مى برد که يک نفر وارث مسلمان در ميان نباشد که بيانش ‍ گذشت .

مساءله 10 - مرتد عبارتست از کسيکه مسلمان بوده و سپس از اسلام خارج گشته و کفر را اختيار کرده باشد، مرتد دو قسم است : فطرى و ملى ، مرتد فطرى آن کسى است که پدر و يا مادرش در حال انعقاد نطفه او مسلمان بوده و خودش ‍ نيز بعد از رسيدن بحد بلوغ اظهار اسلام کرده و سپس از اسلام خارج شده باشد، مرتد ملى کسى را گويند که پدر و مادر او در حال انعقاد نطفه او کافر بوده اند و خود او نيز بعد از رسيدن بحد بلوغ اظهار کفر کرد که در نتيجه کافر اصلى شده آنگاه مسلمان شد و سپس بکفر برگشته است مثل کسى که در اصل نصرانى بود بعد مسلمان شد و سپس به نصرانيت برگشته باشد، مرتد فطرى اگر مرد باشد زنش از او جدا و نامحرم گشته عقد ازدواجشان خودبخود و بدون طلاق فسخ مى شود و آن زن بايد چهارماه و ده روز عده وفات بگيرد و بعد از آن اگر خواست ازدواج کند، حکم ديگر فطرى اين است که اموالش از ملکش خارج مى شود آنچه از اموال که در حين ارتداد داشته بعد از پرداختن ديونش بين ورثه اش ‍ تقسيم مى شود همچنانکه اگر مسلمان بود و از دنيا مى رفت تقسيم مى شد، و نبايد ورثه او منتظر مردن او باشند بلکه مال براى خودشان است و بفرضى هم که توبه کند توبه او اموال را به ملک او بر نمى گرداند و همسر نامحرم شده اش را محرم او نمى کند، بله توبه او قبول مى شود ظاهرا و باطنا مثلا اگر توبه کند بدنش پاک و عباداتش صحيح مى شود و اگر بعد از توبه مالى جديد بدست آورد چه با اسباب اختيارى مانند تجارت و حيازت و چه با سببى قهرى و نظير ارث مالک آن مى شود و نيز براى او جائز مى شود که با زنى مسلمان ازدواج کند بلکه حتى مى تواند زن قبلى خود را با عقدى جديد به نکاح خود در آورد، اينها در صورتى بود که مرتد مرد باشد اما اگر زن باشد اموالش بر ملکش باقى مى ماند و جز بعد از مرگش بين ورثه تقسيم نمى شود، و اگر مدخول بها نباشد فورا و بدون گرفتن عده از شوهرش جدا مى شود ولى اگر مدخول بها باشد در صورتيکه قبل از تمام شدن عده يعنى سه ماه و ده روز توبه کند زوجتش باقى مى ماند و گرنه کشف مى شود که از حين ارتداد عقد زناشوئيش بهم خودره بود، و اما مرتد ملى چه مرد باشد و چه زن اموالش به ورثه اش منتقل نمى گردد مگر بعد از مردن ، و اگر مرتد ملى مرد باشد بعد از مرگش نکاح با زن مسلمانش ‍ خودبخود فسخ مى شود، و همچنين اگر زن مرتد و مرد مسلمان باشد اگر مدخول بها نباشد بمجرد ارتداد و بدون عده از شوهرش جدا مى گردد و اگر مدخول بها باشد انفساخ عقد نکاح به گذشتن عده توقف دارد، پس اگر قبل از تمام شدن عده مرد مرتد توبه کند يا زن مرتده توبه کند نکاحشان بحال اول بر مى گردد و گرنه کشف مى شود که از حين ارتداد بهم خورده بود، البته در اينجا اقسام ديگرى از ارتداد هست که در لحوق هر يک از آنها به مرتد فطرى يا ملى اختلاف است و موکول به محل خودش مى شود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

مقدمه سوم در سهام است

No image

مقصد اول در میراث انساب

No image

مانع دوم ارث قتل است

No image

مانع سوم و چهارم

No image

مانع پنجم ارث لعان است

Powered by TayaCMS