فصل چهارم: واجبات منى
مسأله 825) در روز عيد قربان در منى سه عمل بر حاجى واجب است:
1 - سنگ زدن به جمره عقبه.
2 - قربانى کردن.
3 - حلق يا تقصير.
واقوى آن است که اين سه عمل را بايد به همين ترتيب که ذکر شد، انجام دهد؛ بنابراين اگر از روى علم و عمد بر خلاف اين ترتيب عمل کند بايد به گونهاى اعاده کند که ترتيب حاصل شود، ولى اگر از روى غفلت يا فراموشى يا ندانستن مسأله ترتيب را مراعات نکند، اعاده لازم نيست.
الف - سنگ زدن به جمره عقبه
جمره به معناى ستون سنگى است و عقبه به معناى آخر، چون اين ستون از سمت منى، آخرين ستون است آن را جمره عقبه سنگ زدن به جمره عقبه
مىگويند. حاجى در روز عيد بايد هفت سنگريزه به اين ستون بزند. در اصطلاح به اين عمل "رمى جمره" گفته مىشود.
مسأله 826) واجب است آنچه حاجى به جمره عقبه مىزند، سنگ باشد، بنابراين کلوخ، خَزَف، جواهرات و خلاصه هرچه که سنگ نباشد کافى نيست، ولى همه انواع و اقسام سنگها، کافى است.
مسأله 827) لازم است سنگى که به جمره زده مىشود به اندازهاى باشد که عرفاً به آن "حصى" يعنى "ريگ" گفته شود، بنابراين اگر به قدرى ريز باشد که ريگ به آن گفته نشود مانند دانه شن کافى نيست؛ همچنان که اگر خيلى بزرگ باشد نيز کفايت نمىکند.
مسأله 828) سنگها بايد از منطقه حرم باشد، بنابراين سنگ مربوط به خارج از حرم کافى نيست، ولى اگر در حرم از هر جاى مباحى سنگ بردارد کافى است، مگر سنگ مسجدالحرام و مسجد خيف، بلکه بنابر احتياط واجب سنگ ساير مساجد. و چنانکه گذشت مستحبّ است حاجى همه سنگهايى را که در منى به جمرات سهگانه مىزند از مشعر جمع آورى کند.
مسأله 829) سنگريزههايى که انسان مىداند از خارج از حرم به حرم آوردهاند کافى نيست، ولى اگر به گونهاى باشد که عرفاً جزء حرم محسوب شود کافى است.
مسأله 830) سنگها بايد بکر باشد يعنى قبلاً خود انسان يا ديگرى آن را به طور صحيح يا غير صحيح به جمرات نزده باشد.
مسأله 831) سنگها بايد مباح باشد، بنابراين سنگ غصبى يا سنگى که ديگرى آن را براى خودش حيازت کرده، کافى نيست.
مسأله 832) وقت سنگ انداختن به جمره عقبه از طلوع آفتاب روز عيد تا غروب همان روز است، ولى اگر کسى اين عمل واجب را از روى فراموشى يا ندانستن مسأله، ترک کرد مىتواند تا روز سيزدهم قضاى آن را بجا بياورد و اگر پس از روز سيزدهم متوجّه شود که آن را ترک کرده، احتياطاً در سال ديگر خودش يا نايبش آن را بجا بياورد.
مسأله 833) کسى که به علّت عذر نتواند سنگ زدن به جمره را در روز عيد انجام دهد، مىتواند در هر وقت از شب عيد يا شب پس از آن، اين عمل را انجام دهد.
مسأله 834) زنها و مراقبان آنها و افراد ناتوان که مجازند پس از نيمه شب از مشعرالحرام به منى بيايند اگر از رمى در روز معذور باشند مىتوانند شبانه رمى کنند، بلکه زنها حتّى اگر از رمى در روز معذور نباشند مىتوانند رمى روز عيد را در شب عيد انجام دهند.
مسأله 835) در سنگ انداختن امور زير واجب است:
1 - نيّت همراه با قصد خالص و بدون ريا و نمايش دادن عمل به ديگران؛ بنابراين اگر کسى اين کار را از روى ريا و خود نمايى انجام دهد، علاوه بر آن که معصيت نموده، عملش باطل است و بايدآن را با قصد قربت اعاده نمايد.
2 - انداختن سنگها؛ يعنى بايد طورى سنگها را به جمره بزند که عرفاً سنگ انداختن صدق کند، بنايراين اگر کسى نزديک جمره برود و سنگها را بر جمره بگذارد، کافى نيست.
3 - سنگها بايد در اثر انداختن به جمره بخورد، بنابراين اگر کسى به گونهاى سنگ بيندازد که به خودى خود به جمره نمىرسد ولى برخورد با سنگ ديگرى سبب شود تا سنگ به جمره برخورد کند، کافى نيست. ولى اگر سنگ به جايى غير از جمره بخورد و کمانه کند و به جمره برسد کافى است.
4 - تعداد سنگ ريزهها بايد هفت عدد باشد.
5 - سنگها را بايد يکى يکى و پشت سر هم بيندازد، در اين صورت حتّى اگر هر هفت سنگ با هم به جمره برخورد کند، کافى است، ولى اگر همه سنگها يا تعدادى از آنها را با هم بيندازد، کافى نيست و همه سنگهايى که اين گونه پرتاب کرده، يک سنگ حساب مىشود، حتّى اگر با هم به جمره برخورد نکنند، بلکه يکى پس از ديگرى به جمره برسد.
مسأله 836) سنگها بايد با دست انداخته شود، بنابراين سنگ انداختن با پا يا دهان کافى نيست؛ ولى سنگ انداختن با فلاخن و تير وکمان مانعى ندارد.
مسأله 837) سنگ زدن به جمره را مىتوان با حالت سواره يا پياده انجام داد.
مسأله 838) اگر در مورد سنگى که مىخواهد آن را به جمره بزند شک کند که آيا ديگرى قبلاً آن را استعمال کرده يا نه، مىتواند به همان سنگ اکتفا کند.
مسأله 839) اگر درباره سنگى که اکنون در حرم است احتمال بدهد که آن را از خارج از حرم آورده باشند به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 840) اگر شک داشته باشد که سنگى که مىخواهد به جمره بيندازد، عرفاً به آن "حصى" يعنى "ريگ" گفته مىشود يا نه، نبايد به آن اکتفا کند.
مسأله 841) در رسيدن سنگ به جمره و تعداد سنگها، ظنّ و گمان اعتبار ندارد، بلکه بايد يقين پيدا کند، ولى يقين شخصى معتبر نيست، بنابراين در شمارش سنگها مىتوان به ديگرى که مورد اطمينان است نيز اعتماد نمود.
مسأله 842) اگر از اوّل قصد داشته باشد که بيش از هفت سنگ به جمره بزند چنانچه بيش از هفت سنگ بزند رمى صحيح نيست و بايد عمل را اعاده کند، ولى اگر قصد زدن هفت سنگريزه را داشته باشد چنانچه پس از تمام شدن هفت عدد چند سنگ اضافى بزند رمى باطل نيست.
مسأله 843) اگر هنگامى که مشغول سنگ انداختن است در عدد سنگهايى که به جمره زده شکّ کند، بايد به قدرى سنگ بيندازد که يقين کند هفت سنگ را به جمره زده است. همچنين اگر شکّ کند آيا سنگى که به طرف جمره پرتاب کرده به آن اصابت کرده يا نه، بايد آن قدر سنگ بزند که يقين کند هفت سنگ به جمره زده است.
مسأله 844) اگر سنگى را به طرف جمره پرتاب کرد و به آن اصابت نکرد بايد دو مرتبه بيندازد، هرچند در وقت انداختن سنگها گمانش اين باشد که سنگ به جمره برخورد کرده است.
مسأله 845) اگر در کنار جمره چيزهاى ديگرى نصب شده باشد و اشتباهاً سنگها را به آن زده باشد، کافى نيست و بايد رمى را - هر چند در سال ديگر و توسّط نايب - اعاده کند.
مسأله 846) اگر پس از آن که رمى جمره را انجام داد و از محلّ رمى به جاى ديگرى رفت، در عدد سنگهايى که به جمره زده شک کند، در صورتى که شکّ در نقيصه باشد مثلاً شک کند که هفت سنگ زده يا شش سنگ احتياط آن است که برگردد و مقدارى را که احتمال مىدهد انجام نداده، تمام کند تا به زدن هفت سنگ يقين پيدا کند؛ ولى اگر در مقدار زيادى شک کند مثلاً احتمال بدهد که هفت يا هشت يا نُه سنگ زده، به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 847) اگر پس از ذبح يا تراشيدن سر، در اصل اين که آيا به جمره سنگ زده يا در عدد سنگها ترديد نمايد، به شکّ خود اعتنا نکند. همچنين اگر در روز به جمره سنگ بزند و در شب در اصل اين که آيا به جمره سنگ زده و يا در تعداد سنگها شک نمايد، به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 848) اگر پس از پايان سنگ زدن به جمره، شک کند که آيا سنگها را درست انداخته يا نه، بنابر صحّت بگذارد. بلى اگر شک کند که آيا آخرين سنگ به جمره برخورد کرده يا نه، بايد آن يک سنگ را اعاده کند، ولى اگر بداند که سنگ به جمره برخورد کرده امّا احتمال بدهد که شايد سنگ قبلاً توسّط خود او يا ديگرى به جمره پرتاب شده يا آن را با پا انداخته باشد، به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 849) در حال سنگ زدن به جمره، طهارت از حدث و خبث شرط نيست، و سنگهايى که به جمره زده مىشود نيز لازم نيست پاک باشد.
مسأله 850) سنگ زدن به جمرات، نيابت بردار است، بنابراين براى بچّهها، بيماران و کسانى که به علّت عذرى مانند اِغما و بىهوشى، خودشان نمىتوانند به جمرات سنگ بزنند، مىتوان نايب گرفت.
مسأله 851) بنابر احتياط واجب بايد بيمارى را که خودش مستحبّات سنگ زدن به جمره
نمىتواند به جمره سنگ بزند به محلّ جمره ببرند و در حضور او سنگها را بزنند، ولى اگر رفتن به محلّ جمره حرج يا مشقّت داشته باشد، لازم نيست.
مسأله 852) در مواردى که کسى از طرف بيمار يا شخص بىهوش سنگها را به جمره مىزند، چنانچه منوبعنه تا پايان شب يازدهم بهبود يافت يا به هوش آمد، بنابر احتياط واجب بايد خودشان رمى جمره را انجام دهند ولى اگر پس از گذشت اين مدّت، عذر برطرف شود، اعاده لازم نيست.
مسأله 853) اگر هنگامى که نايب مشغول سنگ زدن به جمرات است، بيمار بهبود يابد، يا بىهوش، به هوش آيد بايد خودشان از ابتدا سنگ بيندازند و اکتفا کردن به مقدارى که نايب انجام داده، مشکل است.
مسأله 854) سنگ زدن به جمرات از طبقه دوّم کافى است و لازم نيست از طبقه همکف باشد.
مستحبّات سنگ زدن به جمره
مسأله 855) در رمى جمره عقبه در روز عيد و نيز رمى جمرات سهگانه در روزهاى يازدهم و دوازدهم امور زير مستحبّ است:
1 - با طهارت بودن در حال سنگ زدن به جمرات.
2 - هنگامى که سنگها را در دست گرفته و آماده زدن است اين دعا را بخواند:
"اَللَّهُمَّ هذِهِ حَصَياتِي فَأَحْصِهِنَّ لِي وَارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي."
3 - با هر سنگى که مىاندازد تکبير بگويد.
4 - با هر سنگى که مىاندازد اين دعا را بخواند:
"اَللَّهُ أَکْبَرُ، اَللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطانَ، اَللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِکِتابِکَ وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّکَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْياً مَشْکُوراً وَ ذَنْباً مَغْفُوراً."
5 - ميان او و جمره عقبه ده يا پانزده ذراع(19) فاصله باشد و در جمره اُولى و وُسطى که در روزهاى يازدهم و دوازدهم به آن سنگ مىاندازد کنارِ جمره بايستد.
6 - جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى نمايد و جمره اُولى و وُسطى را رو به قبله و با حالت ايستاده رمى نمايد.
7 - سنگ ريزه را بر انگشت ابهام بگذارد و با ناخنِ انگشت شهادت آن را بيندازد.
8 - پس از آن که به جمره سنگ زد و به محلّ سکونت خود در قربانى کردن
منى بازگشت، اين دعا را بخواند:
"اَللَّهُمَّ بِکَ وَثِقْتُ وَعَلَيْکَ تَوَکَّلْتُ فَنِعْمَ الرَّبُّ وَنِعْمَ الْمَوْلى وَنِعْمَ النَّصِيرُ."
ب - قربانى کردن
مسأله 856) دوّمين عمل واجب در منى قربانى کردن است. کسى که حجّ تمتّع انجام مىدهد واجب است در روز عيد دست کم يک شتر يا يک گاو يا يک گوسفند قربانى کند و شتر افضل است و پس از آن، گاو بهتر است. کسى که نه قربانى داشته باشد و نه پول آن را بايد به جاى قربانى، ده روز روزه بگيرد، شرايط وجوب اين روزه و احکام آن در آينده خواهد آمد.
مسأله 857) قربانى کردن، عبادت است و بايد با نيّت خالص و به قصد اطاعت خداوند متعال انجام گيرد.
مسأله 858) در حال اختيار نمىتوان يک حيوان را به عنوان شراکت براى چند نفر ذبح کرد، بلکه صحّت اين کار در حالت اضطرار نيز محلّ اشکال است.
مسأله 859) اگر اصلاً حيوانى براى قربانى يافت نشود بايد قيمت آن را نزد شخص امينى بگذارد تا در بقيّه ماه ذىحجّه، حيوانى برايش بگيرد و در منى از طرف او ذبح کند و اگر در اين سال ممکن نشود، در سال بعد اين کار را برايش انجام دهد.
مسأله 860) اگر براى چند حاجى بيش از يک قربانى پيدا نشود يکى از آنها بايد قربانى کند و ديگران بايد به آنچه در مسأله قبل گفته شد عمل کنند ولى احتياط مستحبّ آن است کسانى که حيوانى براى قربانى ندارند با پرداخت مبلغى خود را در قربانى ديگرى هم شريک کنند.
مسأله 861) يک گوسفند، حدّاقل چيزى است که براى قربانى کفايت مىکند، هرچه انسان بتواند تعداد بيشترى حيوان ذبح کند افضل است. در روايت آماده است که پيامبرصلى الله عليه وآله صد شتر با خود به حجّ آوردند، شصت و شش عدد از آنها را از طرف خود و بقيّه را از طرف اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالبعليه السلام ذبح نمودند.(20)
وقت قربانى
مسأله 862) ميان رمى جمره و قربانى، ترتيب شرط است، يعنى قربانى بايد پس از سنگ زدن به جمره عقبه انجام گيرد و احتياط واجب آن است که قربانى کردن را از روز عيد تأخير نيندازد.
مسأله 863) اگر کسى به علّت عذرى مانند فراموشى يا از روى عمد در روز دهم ذبح نکرد بنابر احتياط واجب بايد تا روز دوازدهم قربانى کند و اگر تا اين وقت هم انجام نداد در روز سيزدهم قربانى کند و اگر نتوانست در بقيّه ماه ذىحجّه انجام دهد و ذبح در شب کفايت نمىکند.
مسأله 864) اگر کسى قربانى کردن را فراموش کند و پس از پايان ماه ذىحجّه متوجّه شود حجّش صحيح است، ولى قربانى در ذمّه اوست و بايد در سال بعد خودش يا نايبش در ماه ذىحجّه در منى قربانى کند.
مسأله 865) اگر کسى براى سنگ زدن به جمره نايب بگيرد و با اعتماد به اين که او رمى را انجام داده، ذبح و حلق نمايد و سپس متوجّه شود که نايب رمى را انجام نداده است، ذبح و حلق او صحيح است، ولى بايد رمى را انجام دهد.
مسأله 866) تقصير يا حلق بايد پس از قربانى باشد، بنابراين کسى که قربانى را به تأخير مىاندازد بايد حلق يا تقصير را هم به تأخير بيندازد.
مکان قربانى
مسأله 867) عمل قربانى بايد در "منى" انجام گيرد و در حال اختيار، ذبح در خارج از منى کافى نيست.
مسأله 868) گفته شده که مقدارى از قربانگاه کنونى در وادى محسّر و خارج از منى ساخته شده است؛ بنابراين اگر تا پايان ماه ذىحجّه ذبح در منى هرچند به وسيله نايب گرفتن ممکن باشد بايد قربانى را در منى ذبح کنند، ولى اگر اين کار ممکن نباشد، ذبح در قربانگاه کنونى کافى است.
مسأله 869) اگر در جايى که واقعاً جزء منى است، به عنوان توسعه شهر مکّه يا هر عنوان ديگرى خانه ساخته شود ذبح در آن جا کافى است ولى اگر جزء منى بودن منطقهاى ثابت نشود، ذبح در آن جا کفايت نمىکند.
شرايط حيوان قربانى
مسأله 870) از ميان حيوانات، تنها شتر، گاو و گوسفند را مىتوان به عنوان قربانى ذبح نمود و ساير حيوانات کفايت نمىکند و گاوميش هم براى قربانى، کافى است ولى کراهت دارد.
مسأله 871) در حيوان قربانى امور زير معتبر است و بايد رعايت شود:
اوّل: آن که اگر قربانى شتر است، سنّش بايد کمتر از پنج سال نباشد، بلکه بايد پنج سال را تمام کرده و وارد سال ششم شده باشد، و اگر گاو يا بز است بنابر احتياط واجب سنّش نبايد کمتر از دو سال باشد و بايد وارد سال سوّم شده باشد، و اگر ميش است بنابر احتياط واجب سنّش نبايد کمتر از يک سال باشد و بايد وارد سال دوّم شده باشد.
دوّم: اين که بنابر احتياط واجب صحيح و سالم باشد، پس حيوان مريض احتياطاً کافى نيست، حتّى اگر بيمارى او "کچلى" باشد.
سوّم: بنابر احتياط واجب خيلى پير نباشد.
چهارم: بايد اجزاى بدنش تمام باشد، يعنى همه اعضا را داشته باشد، پس حيوان ناقص، حيوان گوش بريده، دُم بريده و حيوان شاخدارى که شاخ داخلش شکسته کافى نيست. همچنين اگر حيوان داراى کورى يا لنگى آشکار باشد بنابر اقوى کافى نيست و اگر کورى و لنگىاش آشکار نباشد نيز بنابر احتياط واجب کفايت نمىکند و احتياط آن است که چشمش سفيد نشده باشد.
پنجم: بايد لاغر نباشد، و اگر در گُرده او مقدارى پيه باشد کافى است و احتياط آن است که حيوان به گونهاى باشد که در عرف به آن لاغر نگويند.
ششم: بايد خصى نباشد يعنى تخمهايش را بيرون نياورده باشند.
هفتم: بنابر احتياط واجب نبايد بيضهاش کوبيده باشد.
هشتم: در صورتى که در اصلِ خلقت، داراى دُم، گوش يا شاخ نباشد اگر عرفاً ناقص محسوب شود کفايت نمىکند و گرنه کافى است.
نهم: در اصل خلقت، بىبيضه نباشد.
مسأله 872) اگر جز حيوان ناقص، حيوانى براى قربانى کردن يافت نشود، چنانچه نقص حيوان، خصىّ بودن باشد بعيد نيست که قربانى کردن آن کفايت کند، ولى احتياط مستحبّ آن است که حيوان خصىّ را ذبح کند و حيوان سالمى را هم در بقيّه ماه ذىحجّه همان سال و اگر ممکن نشد در سال ديگر ذبح کند، يا اين که پس از ذبح حيوان خصىّ، ده روز هم روزه بگيرد. ولى اگر نقص حيوان چيزى جز خصىّ بودن باشد حتّى اگر نقص، کوبيدن بيضه حيوان يا تابيدن آن باشد بنابر احتياط واجب بايد علاوه بر ذبح حيوان ناقص يک قربانى سالم هم در بقيّه ماه ذىحجّه همان سال و اگر ممکن نشد در سال ديگر ذبح کند. و احتياط بهتر آن است که علاوه بر اين، ده روز هم روزه بگيرد.
مسأله 873) اگر شاخ خارجى حيوان، بريده يا شکسته باشد مانعى ندارد. مقصود از شاخ خارج، شاخ سخت و سياهى است که به منزله غلاف و جلد شاخ داخل - که سفيد رنگ است - مىباشد.
مسأله 874) اگر گوش حيوان قربانى، شکاف يا سوراخ داشته باشد، مانعى ندارد، ولى احتياط آن است که اين گونه نباشد.
مسأله 875) اگر حيوانى را به گمان اين که صحيح و سالم است ذبح کرد و بعد معلوم شد که بيمار يا ناقص بوده، کافى نيست و بايد دوباره قربانى کند.
مسأله 876) اگر حيوانى را به گمان اين که چاق است ذبح کرد و پس از آن معلوم شد که لاغر است، کفايت مىکند.
مسأله 877) اگر حيوانى را که به لاغرى آن گمان دارد بخرد و به اميد اين که چاق درآيد براى اطاعت خداوند و به اميد اين که مطلوب خداوند متعال باشد ذبح نمايد و پس از ذبح معلوم شود که چاق است، کفايت مىکند. ولى اگر احتمال نمىداده که حيوان چاق است يا احتمال مىداده ولى آن را از روى بىمبالاتى و سهلانگارى و نه به اميد فرمانبرى از امر خداوند ذبح کرده باشد، کفايت نمىکند.
مسأله 878) اگر به علّت ندانستن مسأله، حيوانى را که به لاغر بودن آن اعتقاد دارد، براى اطاعت فرمان خداوند ذبح کند، چنانچه بعداً معلوم شود که حيوان چاق است، کفايت مىکند، ولى احتياط مستحبّ آن است که قربانى را اعاده کند.
مسأله 879) اگر به علّت ندانستن مسأله، حيوانى را که به ناقص بودن آن اعتقاد دارد براى اطاعت خداوند ذبح کند، چنانچه بعداً معلوم شود که حيوان، صحيح و سالم است کفايت مىکند.
مسأله 880) بنابر احتياط اگر حاجى احتمال بدهد حيوانى که مىخواهد آن را ذبح کند بيمار يا ناقص باشد، بايد آن را معاينه کند، هرچند در مورد عيبهايى که پس از تولّد حاصل مىشود مانند بريدگى گوش يا دُم يا خصىّ بودن، اقوى آن است که معاينه لازم نيست، ولى در مورد عيبهاى مادر زادى احتياط ترک نشود.
مسأله 881) اگر پس از قربانى کردن احتمال بدهد که حيوان ناقص بوده يا شرايط لازم را نداشته، در صورتى که احتمال بدهد هنگام ذبح، شرايط آن را احراز کرده به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 882) اگر پس از قربانى متوجّه شود که سنّ قربانى کمتر از مقدار لازم بوده، بايد قربانى را اعاده کند.
مسأله 883) حيوانى که حاجى مىخواهد قربانى کند بايد مباح باشد بنابراين اگر حيوان قربانى از عين مالى خريدارى شود که خمس به آن تعلّق گرفته و خمسش داده نشده، کفايت نمىکند، ولى اگر قربانى را به ثمن کلّى بخرد، قربانى صحيح است، هرچند بدهکار اهل خمس است.
نيابت و وکالت در قربانى
مسأله 884) حاجى حتّى در حال اختيار هم مىتواند کسى را نايب بگيرد تا از طرف او ذبح را انجام دهد و لازم نيست خودش سر حيوان را ببرد.
مسأله 885) اگر حاجى کسى را براى خريدن قربانى و ذبح آن نايب بگيرد در صورتى که خودش در قربانگاه حضور نداشته باشد نيّت نايب کافى است، ولى اگر منوبعنه گوسفند را خريده و در قربانگاه حضور دارد و تنها ذبح را به ديگرى واگذار کرده، نيّت ذابح کافى نيست و منوبعنه هم بايد نيّت کند.
مسأله 886) کسى که به نيابت از ديگرى ذبح مىکند، اگر مسلمان باشد کافى است و لازم نيست شيعه باشد.
مسأله 887) اگر کسى را نايب گرفت تا برايش گوسفند بخرد و قربانى کند بايد علم يا اطمينان پيدا کند که نايب اين کار را انجام داده و ظنّ و گمان به انجام عمل کفايت نمىکند.
مسأله 888) اگر پس از آن که نايب گوسفند را خريدارى کرد و ذبح نمود، منوبعنه احتمال بدهد که نايب شرايط قربانى را مراعات نکرده باشد در صورتى که نايب مورد اطمينان بوده به اين احتمال اعتنا نکند و ذبحى که نايب انجام داده کافى است.
مسأله 889) اگر کسى که براى قربانى کردن نايب شده، در مورد اوصاف حيوان قربانى يا در کشتن آن از روى عمد بر خلاف دستورات شرع عمل کند، ضامن است و بايد دو مرتبه قربانى کند.
مسأله 890) اگر نايب به علّت فراموشى يا ندانستن مسأله، در مورد اوصاف حيوان قربانى يا کشتن آن بر خلاف دستورات شرع عمل کند در صورتى که براى عمل اجرت گرفته باشد ضامن است، ولى اگر اجرت نگرفته باشد در صورتى ضامن است که جاهل مقصّر باشد و در هر صورت ذبح بايد اعاده شود.
مسأله 891) کسى که در حال احرام است و هنوز براى خود حلق يا تقصير نکرده مىتواند وکيل شود و براى ديگرى قربانى نمايد.
مسأله 892) کسى که حجّ نيابتى انجام مىدهد مىتواند براى قربانى شخص ديگرى را وکيل کند. در اين صورت وکيل نيّت مىکند که قربانى مربوط به حجّى است که موکّل او از طرف موکّلش انجام مىدهد، ولى نيّت وکيل کافى نيست و نايب هم بايد نيّت کند.
مسأله 893) اگر کسى بدون وکالت گرفتن از ديگرى برايش قربانى کند در صورتى که رضايت او را احراز کرده باشد به گونهاى که مىداند اگر بفهمد راضى است، کفايت مىکند؛ هرچند قربانى کردن با اذن قبلى موافق با احتياط است.
مسأله 894) کسى که بايد براى خود قربانى کند يا از طرف ديگرى براى قربانى کردن وکيل شده هرگاه شک کند که آيا ذبح را انجام داده يا نه، بايد قربانى کند.
مسأله 895) کسى که براى قربانى کردن از طرف ديگرى وکيل شده، مىتواند وکالت ذبح را به ديگرى واگذار کند، مگر اين که وکيل شده باشد که خودش شخصاً عمل را انجام دهد.
مسأله 896) اگر کسى پس از بريدن رگهاى چهارگانه و در حالى که حيوان هنوز زنده است سر آن را جدا کند، مرتکب کار حرام شده، ولى ذبيحه حلال است و کفايت از قربانى مىکند.
مصرف گوسفند قربانى
مسأله 897) بنابر احتياط واجب حاجى بايد حيوان قربانى را به سه قسمت تقسيم کند: يک قسمت آن را به مؤمنين هديّه بدهد، يک قسمت آن را به فقيران مؤمن صدقه بدهد و قدرى از آن را هم بخورد.
مسأله 898) حاجى مىتواند نسبت به سهم فقير مؤمن و قسمتى که بايد هديّه بدهد از طرف آنان وکالت در قبول و اعراض بگيرد و پس از ذبح از طرف آنها قبول و قبض نمايد و سپس از آن اعراض نمايد.
مستحبّات قربانى
مسأله 899) امور زير در قربانى، مستحبّ است:
1 - در صورت امکان، قربانى شتر باشد و اگر ممکن نيست گاو و چنانچه آن نيز ممکن نيست، گوسفند باشد.
2 - قربانى بسيار چاق باشد.
3 - اگر قربانى شتر يا گاو است از جنس مادّه باشد و اگر گوسفند يا بز است از جنس نر باشد.
4 - اگر قربانى شتر است از سر دستها تا زانويش را ببندد و در حالى که ايستاده است، در سمت راست آن بايستد و کارد يا نيزه يا خنجر را به گودال گردنش فرو کند.
5 - هنگام ذبح گاو يا گوسفند يا نحر کردن شتر اين دعا خوانده شود:
"وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِينَ إِنَّ صَلاتِى وَنُسُکِى وَمَحْياىَ وَمَماتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ لا شَرِيکَ لَهُ وَبِذلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ، اَللَّهُمَّ مِنْکَ وَلَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَکْبَرُ، اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي."
6 - اين که خود حاجى قربانى را ذبح کند و اگر نمىتواند دست خود را بر روى دست کسى که قربانى را ذبح مىکند بگذارد.
روزه بدل قربانى
مسأله 900) اگر کسى نتواند قربانى کند يعنى نه قربانى داشته باشد و نه پول خريدن آن را بايد سه روز در حجّ و هفت روز پس از بازگشت از حجّ روزه بگيرد.
مسأله 901) اگر کسى نه قربانى داشته باشد و نه پول آن را ولى بتواند بدون زحمت و مشقّت قرض کند و قربانى تهيّه کند و بعداً بدهى خود را بپردازد، بايد قرض کند و قربانى کند.
مسأله 902) اگر حاجى بتواند بدون اين که دچار سختى و مشقّت شود چيزهايى را که بيش از خرج سفر اوست بفروشد و قربانى تهيّه کند، بايد اين کار را انجام دهد، خواه چيزهاى اضافى، لباس باشد يا غير لباس.
مسأله 903) اگر چيزهايى را که اضافى و بيش از هزينه سفر او نيست بفروشد بايد قربانى کند و احتياط واجب آن است که در اين صورت، روزه هم بگيرد.
مسأله 904) کسى که براى قربانى کردن پول ندارد، لازم نيست براى تهيّه پول قربانى کسب و کار کند ولى اگر کسب و کار کرد و پولى به دست آورد، واجب است قربانى کند.
مسأله 905) سه روزى که در حجّ روزه گرفته مىشود بايد پشت سر هم باشد و بين آن فاصله نباشد.
مسأله 906) اين سه روز بايد در ماه ذىحجّه باشد و احتياط واجب آن است که از هفتم تا نهم روزه بگيرد و جلوتر از آن روزه نگيرد، ولى اگر از قدرت پيدا کردن بر قربانى نااميد باشد مىتواند پيش از روز هفتم روزه را بگيرد، ولى روزه در هر حال بايد پس از احرام بستن براى عمره و در ماه ذىحجّه باشد.
مسأله 907) اگر نتوانست روز هفتم را روزه بگيرد، روزهاى هشتم و نهم را روزه بگيرد و يک روز نيز پس از بازگشت از منى روزه بگيرد و احتياط آن است که اين يک روز را پس از ايّام تشريق روزه بگيرد. ايّام تشريق عبارتند از روزهاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ماه ذىحجّه.
مسأله 908) جايز نيست حاجى در ايّام تشريق در منى روزه بگيرد، بلکه هر کس در ايّام تشريق در منى باشد، روزه بر او حرام است، خواه مشغول به انجام حجّ باشد يا نباشد.
مسأله 909) احتياط مستحبّ براى کسى که روز هفتم را روزه نگرفته ولى روزهاى هشتم و نهم را روزه گرفته آن است که پس از بازگشت از منى از روز سيزدهم سه روز پىدرپى روزه بگيرد و قصد کند که سه روز از اين پنج روز، روزه واجب او باشد.
مسأله 910) اگر کسى روز هشتم را روزه نگرفت، بايد روز نهم را هم روزه نگيرد و پس از بازگشت از منى سه روز پشت سر هم روزه بگيرد.
مسأله 911) اگر اين سه روز از روز هشتم به تأخير افتاد بايد تا آخر ماه ذىحجّه سه روز پىدرپى آن را روزه بگيرد و احتياط آن است که پس از گذشتن ايّام تشريق فوراً بگيرد.
مسأله 912) اين سه روز را در سفر هم مىتوان روزه گرفت، بنابراين براى روزه گرفتن، قصد اقامت در مکّه لازم نيست؛ حتّى اگر براى ماندن در مکّه سه روز هم وقت ندارد مىتواند در بين راه روزه بگيرد.
مسأله 913) اگر پس از آن که تمام سه روز را روزه گرفت نسبت به قربانى کردن قدرت پيدا کرد لازم نيست ذبح کند ولى اگر پيش از پايان سه روز، قدرت پيدا کرد بايد قربانى کند.
مسأله 914) اگر اين سه روز را روزه نگرفت و ماه ذىحجّه به پايان رسيد بايد در سال آينده خودش يا نايبش قربانى را در منى ذبح کند و اگر سال آينده هم متمکّن از قربانى نباشد، وظيفهاش روزه است.
مسأله 915) هفت روزى که بايد پس از بازگشت از سفر حجّ روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد پشت سر هم باشد.
مسأله 916) اين هفت روز را نمىتوان در مکّه يا در ميان راه روزه گرفت، ولى کسى که پس از اتمام حجّ قصد ماندن در شهر مکّه را داشته باشد، پس از گذشتن مدّتى که در آن مدّت مىتوانست به وطن خود بازگردد مىتواند روزه بگيرد. همچنين اگر از زمان قصد اقامت در مکّه يک ماه بگذرد مىتواند روزه بگيرد. و ابتداى يک ماه از زمانى شروع مىشود که قصد اقامت در مکّه را نموده باشد.
مسأله 917) در دوران ما که بسيارى از حجّاج با هواپيما از حجّ برمىگردند بعيد نيست گفته شود براى کسى که در مکّه اقامت کرده و مىخواهد روزه بدلِ قربانى را بگيرد جايز است پس از گذشتن زمانى که هواپيما حجّاج را به وطنشان مىرساند روزه بگيرد ولى احتياط بر خلاف اين است و بنابر احتياط واجب ميان سه روز و هفت روز جمع نکند، يعنى دست کم يک روز فاصله ميان آنها باشد.
مسأله 918) کسى که مىخواهد به جاى قربانى، هفت روز روزه بگيرد، اگر در غير مکّه يا شهرى غير از وطن خودش اقامت کند، حتّى اگر به مقدارى صبر کند که اگر راه مىپيمود به وطنش مىرسيد نمىتواند در آن جا روزه بگيرد، ولى کسى که به وطن خود بازگشته، لازم نيست در شهر خود روزه بگيرد، بلکه اگر در جاى ديگرى هم قصد اقامت کند مىتواند در آن جا روزه بگيرد.
مسأله 919) کسى که وظيفهاش اين بوده که به جاى قربانى، روزه بگيرد و قادر بر روزه گرفتن بوده هرگاه پيش از آن که روزه بگيرد از دنيا برود ولىّ او بايد سه روز روزه را بنابر اقوى و هفت روز را بنابر احتياط واجب از طرف او قضا کند.
مسأله 920) اگر نتوانست سه روز در مکّه روزه بگيرد و به محلّ خود بازگردد، در صورتى که در ماه ذىحجّه باشد مىتواند در محلّ خود روزه بگيرد، ولى بايد ميان سه روز با هفت روز فاصله بيندازد و اگر ماه ذىحجّه گذشته بايد خودش يا نايبش در سال آينده در منى قربانى کند.
ج - حلق يا تقصير
مقصود از حلق، تراشيدن سر است و مقصود از تقصير، چيدن قدرى از موى سر يا ريش يا شارب يا ناخن.
مسأله 921) هر مکلّفى پس از قربانى کردن مخيّر است که سر بتراشد يا قدرى از ناخن يا موى خود را بچيند مگر چند طايفه:
1 - زنها که بايد قدرى از مو يا ناخن خود را کوتاه کنند و سر تراشيدن براى آنها کافى نيست.
2 - صروره يعنى کسى که سال اوّل حجّ اوست، بنابر احتياط واجب بايد سر بتراشد.
3 - کسى که به منظور درمان يا رعايت مسايل بهداشتى، عسل يا شيره يا چيزهايى مانند آن به موى سر خود ماليده باشد که بايد حلق کند.
4 - کسى که موى سر خود را در جايى از سر جمع کرده و گره زده يا موها را بههم بافته است که بايد حلق کند.
5 - خنثاى مشکل (يعنى کسى که روشن نيست مرد است يا زن) اگر از سه دسته اخير نباشد نبايد سر بتراشد، بلکه بايد تقصير کند و اگر از اين سه دسته باشد بنابر احتياط بايد هم تقصير کند و هم سر بتراشد و احتياطاً تقصير را پيش از تراشيدن سر انجام دهد.
مسأله 922) کودک مميّزى که حجّ بجا آورده و از احرام خارج شده هرگاه پس از بالغ شدن حجّ بجا بياورد بنابر احتياط بايد حلق نمايد.
مسأله 923) بنابر احتياط، کسى که سر مىتراشد بايد تمام آن را بتراشد و تراشيدن مقدارى از موى سر کفايت نمىکند.
مسأله 924) در حلق کردن، ملاک استفاده از تيغ نيست، بنابراين اگر ماشينى باشد که مثل تيغ سر انسان را بتراشد کافى است، ولى کوتاه کردن مو با ماشين کفايت از تراشيدن آن نمىکند.
مسأله 925) براى تقصير کردن، چيدن مقدارى از موى سر يا ريش يا شارب يا ناخن با هر ابزارى که باشد کفايت مىکند و بهتر است هم مقدارى از موى خود را کوتاه کند و هم مقدارى از ناخنها را.
مسأله 926) سر تراشيدن و تقصير، عبادت است؛ بنابراين بايد علاوه بر قصد، همراه با نيّت خالص از ريا و خودنمايى و به انگيزه اطاعت از فرمان خداوند انجام گيرد و اگر کسى در اين کار قصد و نيّت نداشته باشد يا آن را از روى ريا و خودنمايى انجام دهد، صحيح نيست و محرّمات احرام با تقصير يا حلق باطل، بر انسان حلال نمىشود.
مسأله 927) حاجى مىتواند خودش حلق يا تقصير را انجام دهد يا اين کار را به ديگرى واگذار کند، ولى خودش بايد نيّت کند و بهتر است کسى هم که کار به او واگذار شده نيّت کند.
مسأله 928) کسى که وظيفه او تنها سر تراشيدن است اگر سرش مو نداشته باشد هرگاه تيغ را بر سر خود بکشد کفايت مىکند.
مسأله 929) کسانى که ميان حلق و تقصير مخيّرند، اگر سرشان مو نداشته باشد بايد تقصير کنند و اگر اصلاً مو نداشته باشد حتّى موى ابرو بايد قدرى از ناخن خود را بگيرند و اگر ناخن هم ندارند هرگاه تيغ را بر سر بکشند، کافى است.
مسأله 930) تراشيدن ريش علاوه بر آن که کارى بر خلاف احتياط است، کفايت از تقصير نمىکند.
مسأله 931) در تقصير، اکتفا کردن به چيدن موى زير بغل و زير شکم، محلّ اشکال است.
مسأله 932) پس از آن که محرم به وظيفه خود عمل کرد و حلق يا تقصير را انجام داد تمام محرّمات احرام براى او حلال مىشود، مگر شکار کردن و مسايل جنسى و استفاده از عطر و بوى خوش. امّا صيد از دو جهت حرام بود؛ اوّل؛ از آن رو که در حرم، شکار کردن براى محرم و غير محرم جايز نيست، اين حرمت همچنان باقى است، دوّم؛ از آن رو که شخص محرم است، شکار کردن بر او حرام است، خواه در حرم باشد يا در خارج از آن. و بنابر احتياط واجب، حرمت شکار کردن از اين جهت پس از حلق يا تقصير نيز همچنان باقى است.
مسأله 933) کسى که حلق يا تقصير را به کلّى فراموش کرده و اعمال مترتّب بر آن را انجام داده بايد به منى برگردد و پس از حلق يا تقصير اعمال مترتّب بر آن را اعاده کند و اگر نمىتواند برگردد در همان جا که هست حلق يا تقصير کند و براى اعاده اعمال مکّه نايب بگيرد.
مسأله 934) کسى که وظيفهاش حلق است، هرگاه عمداً به جاى حلق تقصير کند مرتکب معصيت شده و بنابر احتياط بايد کفّاره بدهد ولى اگر به علّت ندانستن مسأله يا از روى فراموشى اين کار را انجام دهد، کفّاره ندارد و در هر صورت بايد حلق کند و چنانچه اعمال مکّه را انجام داده، بايد آنها را هم اعاده کند.
مسأله 935) کسانى که براى اوّلين بار به حجّ مىروند و وظيفه آنها سر تراشيدن است، بنابر احتياط نمىتوانند ابتدا موهاى سر خود را با ماشين کوتاه کنند و سپس آن را بتراشند، حتّى اگر تراشيدن بلا فاصله پس از کوتاه کردن موها با ماشين باشد. و اگر کسى از روى علم وعمد اين کار را انجام دهد بايد کفّاره بدهد و کفّاره کوتاه کردن تمام موى سر بدون ضرورت بنابر اقوى يک گوسفند است.
مسأله 936) جايز نيست حاجى پس از آن که مقدارى از موى سر خود را تراشيد، بقيّه آن را با ماشين کوتاه کند.
مسأله 937) براى محرمى که هنوز حلق يا تقصير نکرده جايز نيست به عنوان حلق يا تقصير سر ديگرى را بتراشد يا موى او را بچيند و اکتفا کردن به حلق يا تقصيرى که توسّط چنين کسى انجام شود محلّ اشکال است ولى محرم مىتواند ناخن ديگرى را به عنوان تقصير بگيرد.
مسأله 938) کسى که به علّت شکستگى سر و مانند آن تراشيدن موى سر برايش ضرر دارد اگر اميد داشته باشد که چنانچه حلق را تا پايان ايّام تشريق به تأخير بيندازد بهبود مىيابد و مىتواند تمام سر را بتراشد بايد حلق را تا آخر ايّام تشريق به تأخير بيندازد و اگر چنين اميدى نداشته باشد يا به تأخير بيندازد و بهبود نيابد، بنابر احتياط هر قدر از موى سر را که مىتواند بتراشد و تقصير هم بکند.
مسأله 939) اگر حاجى بداند که در اثر تراشيدن موى سر با تيغ، خون از سرش مىريزد چنانچه ماشين تهزنى در اختيار داشته باشد که موى سر را بدون خونريزى مىتراشد بايد موهاى خود را با آن بتراشد.
مسأله 940) کسى که وظيفهاش اين است که بنابر احتياط وجوبى سر بتراشد ولى عذر دارد، اگر تقصير کند کافى است، ولى موافقتر با احتياط اين است که در اين احتياط به ديگرى مراجعه کند.
محلّ حلق و تقصير
مسأله 941) محلّ تراشيدن سر و تقصير نمودن سرزمين "منى" است و جايز نيست در حال اختيار اين عمل در جايى غير از منى انجام گيرد.
مسأله 942) اگر کسى از روى عمد حلق يا تقصير را در منى انجام نداد و از آن جا بيرون رفت بايد به منى برگردد، و در آنجا حلق يا تقصير نمايد.
مسأله 943) اگر کسى به علّت ندانستن مسأله يا از روى فراموشى، حلق يا تقصير را در خارج از منى انجام دهد و اعمال پس از آن را نيز بجا آورد، اعاده حلق يا تقصير و اعمال پس از آن لازم نيست، هرچند اعاده مطابق با احتياط است.
مسأله 944) کسى که حلق يا تقصير را فراموش کرده و از منى بيرون رفته اگر نتواند به منى برگردد بايد در هر جا که هست سر خود را بتراشد يا تقصير کند و در صورت امکان موهاى تراشيده را به منى بفرستد و مستحبّ است موها در منى در محلّ خيمه او دفن شود.
وقت حلق و تقصير
مسأله 945) وقت حلق و تقصير پس از قربانى کردن در روز عيد است و جايز نيست پيش از قربانى کردن انجام شود. و بنابر احتياط نبايد حلق يا تقصير را از روز عيد تأخير بيندازد، ولى اگر کسى به تأخير انداخت گرچه از روى عمد باشد مىتواند تا آخر ايّام تشريق آن را انجام دهد. و ظاهر آن است که شبهاى ايّام تشريق با روزهاى آن فرق نمىکند، ولى اگر در روز انجام شود بهتر است.
مسأله 946) کسانى که مىخواهند به جاى قربانى کردن روزه بگيرند، بنابر احتياط نبايد حلق يا تقصير را از روز عيد به تأخير بيندازند.
مسأله 947) انجام طواف حجّ يا سعى پيش از تقصير يا سر تراشيدن جايز نيست.
مسأله 948) اگر پيش از تراشيدن سر يا تقصير کردن، طواف و سعى نمايد چنانچه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله اين کار را انجام داده باشد بايد به منى برگردد و حلق يا تقصير نمايد و پس از آن، طواف و نماز آن و سعى را بجا بياورد و اگر نمىتواند به منى برگردد، در هر جا که هست حلق يا تقصير کند و طواف و نماز و سعى را نيز اعاده نمايد. و اگر از روى علم و عمد اين کار را انجام داده بايد علاوه بر اعاده طواف و نماز و سعى، يک گوسفند قربانى کند.
مسأله 949) اگر از روى علم و عمد تنها طواف را بر حلق و تقصير مقدّم نمايد بايد يک گوسفند ذبح کند، ولى اگر تنها سعى را مقدّم نمايد، ذبح گوسفند لازم نيست، ولى بايد پس از حلق يا تقصير و طواف و نماز آن، سعى را اعاده نمايد.
مسأله 950) اگر به دليلى قربانى کردن از روز عيد به تأخير افتاد بنابر احتياط نبايد حلق کند و از احرام بيرون بيايد، بلکه ترتيب ميان قربانى و حلق را بايد مراعات کند.
مسأله 951) اگر حاجى کسى را براى قربانى کردن و کيل کند تا وکيل او قربانى نکرده نمىتواند حلق يا تقصير کند، ولى اگر با اعتقاد به اين که وکيل برايش قربانى کرده، حلق يا تقصير نمايد و بعد معلوم شود که وکيل هنوز برايش قربانى نکرده، حلق يا تقصيرى که انجام داده، کافى است؛ حتّى اگر پس از حلق يا تقصير، اعمال مکّه را هم انجام دهد و سپس متوجّه شود، اعمالش صحيح است و اعاده آنها لازم نيست، ولى در هر حال بايد تا پايان ايّام تشريق و اگر ممکن نشد در باقيمانده ماه ذىحجّه قربانى کند.
مستحبّات حلق
مسأله 952) در حلق امور زير مستحبّ است:
1 - اين که براى تراشيدن موى سر از سمت راست جلوى سر شروع کند.
2 - در هنگام تراشيدن سر "بسم اللّه" بگويد و اين دعا را بخواند:
"أَللَّهُمَّ أَعْطِنِي بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ"
3 - موى سر خود را در منى در خيمه خود دفن نمايد. (البتّه در صورت امکان و با رعايت مسايل بهداشتى).
4 - پس از تراشيدن موى سر قدرى از اطراف ريش و شارب خود و نيز ناخنها را کوتاه کند.