ج - محرّمات احرام
پس از آن که حاجى يا معتمر لباس احرام پوشيد و به نيّت احرام، لبّيک گفت امورى بر او حرام مىشود که آنها را "محرّمات احرام" مىگويند. حرمت برخى از محرّماتِ احرام، قطعى است و برخى از آنها را بنابر احتياط بايد ترک کرد. ارتکاب برخى از محرّمات احرام موجب کفّاره مىشود. احکام مربوط به کفّارات احرام به هنگام بحث از هر يک از محرّمات احرام بيان شده و احکام کلّى کفّارات نيز در پايان اين فصل خواهد آمد. محرّمات احرام عبارتند از:
1 - شکار کردن حيوان وحشى صحرايى
شکار کردن حيوان وحشى صحرايى يکى از محرّمات احرام است. شکار به عنوان يکى از محرّمات احرام داراى احکام فراوانى است، ولى چون در زمان ما چندان مورد نياز نيست تنها به ذکر چند مسأله بسنده مىکنيم.
مسأله 291) بنابر احتياط واجب در حال احرام کشتن هيچ حيوانى جز حيوانات موذى جايز نيست، پس بنابر احتياط بايد از کشتن جانورانى مانند مارمولک و زنبور هم اجتناب نمود، ولى اگر محرم از اذيّت و آزار حيوانى بترسد، کشتن آن مانعى ندارد.
مسأله 292) خوردن شکار حيوان وحشى صحرايى در هر حال بر محرم حرام است؛ چه خودش آن را شکار کند يا ديگرى، و چه محرم آن را شکار کرده باشد يا غير محرم.
مسأله 293) نشان دادن شکار به شکارچى و نيز هرگونه کمک به او براى شکار حيوان بر محرم حرام است.
مسأله 294) اگر محرمى، شکار را ذبح کند، بنابر نظريه مشهور در حکم ميته خواهد بود و بنابر اقوى اين حکم هم درباره محرم است و هم در باره مُحلّ. پس کسى هم که محرم نيست نمىتواند از صيدى که توسّط محرم شکار شده، استفاده کند.
مسأله 295) صيد حرم نيز در حکم ميته است، خواه کشنده يا ذابح آن محرم باشد يا مُحلّ.
مسأله 296) شکار حيوان وحشى در حرم جايز نيست؛ هرچند شکارچى در حال احرام نباشد.
مسأله 297) براى محرم، شکار کردن حيوانات دريايى مانند ماهى مانعى ندارد. و اگر حيوانى هم در دريا و هم در خشکى زندگى کند در صورتى حيوان دريايى محسوب مىشود که در دريا تخم و جوجه بگذارد.
مسأله 298) ذبح حيوانات اهلى مانند مرغ خانگى، گاو، گوسفند و شتر و نيز خوردن گوشت آنها براى محرم جايز است.
مسأله 299) پرندگان، شکار صحرايى به شمار مىآيند و ملخ نيز در حکم شکار صحرايى است.
مسأله 300) جوجه و تخم حيوانى که شکار کردن آن حرام است در حکم خود آن حيوان است، بنابراين برداشتن، شکستن و خوردن تخم حيوان وحشى صحرايى حرام است.
مسأله 301) علاوه بر حرمت شکار در حال احرام، نگاهداشتن صيد توسّط مُحرم نيز حرام است؛ هرچند مالک آن باشد. بلکه برخى ادّعاى اجماع کردهاند که با محرم شدن، ملکيّت محرم نسبت به صيد از بين مىرود.
مسأله 302) اگر محرم پيش از احرام در خارج از حرم حيوانى را شکار کرده يا خريده باشد و هنگام احرام بستن همراه او باشد بايد پس از آن که محرم شد فوراً آن را رها کند و اگر حيوان، پرندهاى باشد که پر درنياورده يا حيوان درشتى باشد که نتواند از خود مواظبت کند، بايد آن را نگهدارى کند تا بزرگ شود. ولى اگر محرم در وطن خود شکار و پرندهاى دارد، لازم نيست هنگام احرام آنها را رها کند.
2 - آميزش جنسى و امور شهوانى
آميزش جنسى، دست بازى کردن، نگاه همراه با شهوت و هرگونه تمتّع شهوانى مرد از زن يا زن از مرد بر مرد و زن محرم، حرام است.
مسأله 303) اگر کسى در احرام عمره تمتّع از روى علم و عمد آميزش جنسى کند چه از جلو باشد و چه از پشت يا اين که مرد با مرد آميزش کند، اگر اين عمل پيش از پايان سعى انجام گرفته باشد بايد کفّاره بدهد و کفّاره آن بنابر احتياط واجب يک شتر است. و احتياط واجب آن است که عمره را تمام کند و دوباره آن را بجا آورد و اگر وقت براى اعاده عمره، تنگ است بنابر احتياط به نيّت مافىالذّمّه يعنى اعمّ از حجّ تمتّع و حجّ افراد محرم شود و قربانى کند، سپس يک عمره مفرده انجام دهد و سال ديگر نيز حجّ را اعاده کند و اگر اين کار را پس از سعى انجام داده باشد بايد کفّاره بدهد و کفّاره آن بنابر احتياط واجب يک شتر است، چه ثروتمند باشد يا نباشد.
مسأله 304) اگر در احرام عمره مفرده اين عمل را از روى عمد انجام دهد چنانچه پيش از سعى باشد عمره او باطل مىشود و بايد کفّاره بدهد و کفّاره آن بنابر احتياط يک شتر است. و احتياط آن است که عمره را تمام کند و يک ماه در مکّه بماند، آنگاه به يکى از ميقاتها برود و براى عمره مفرده احرام ببندد و عمره را اعاده کند. وچنانچه اين کار را پس از سعى و پيش از تمام شدن دور پنجم طواف نساء انجام داده باشد، عمرهاش باطل نيست، ولى بايد براى گناهى که مرتکب شده، يک شتر کفّاره بدهد. و اگر پس از تمام شدن دور پنجم طواف نساء باشد مرتکب عمل حرام شده، ولى کفّاره ندارد.
مسأله 305) اگر در احرام حجّ اين عمل را از روى علم و عمد انجام دهد اگر پيش از وقوف به عرفات بوده حجّ او مسلّماً فاسد است و اگر پس از وقوف به عرفات و پيش از وقوف به مشعر الحرام بوده، بنابر اقوى فاسد است و در هر دو صورت بايد يک شتر کفّاره بدهد و حجّ را تمام کند و در سال ديگر نيز حجّ بجا آورد. زن و شوهرى که اين کار را در حال احرام انجام دادهاند تا پايان مناسک حجّ نبايد با يکديگر خلوت کنند. حتّى در سال بعد هم چنانچه بخواهند از همان راه قبلى حجّ بجا آورند وقتى به محلّ معصيت رسيدند بايد تا پايان اعمال حجّ از يکديگر جدا شوند.
مسأله 306) اگر کسى اين عمل را در احرام حجّ پس از وقوف به عرفات و مشعر انجام دهد چنانچه پيش از تمام شدن دور پنجم طواف نساء باشد حجّش صحيح است و فقط بايد کفّاره بدهد و اگر پس از تمام شدن دور پنجم باشد حجّش صحيح است و بنابر اقوى کفّاره هم ندارد.
مسأله 307) اگر مرد محرم، زنى را از روى شهوت ببوسد چنانچه منى از او بيرون آيد بنابر اقوى و اگر منى بيرون نيايد بنابر احتياط واجب بايد يک شتر کفّاره بدهد و اگر بوسيدن از روى شهوت نباشد، کفّاره آن يک گوسفند است، گرچه احتياط مستحبّ است که يک شتر کفّاره بدهد. و بنابر احتياط واجب هرگاه زن محرم مردى را ببوسد نيز همين حکم را دارد.
مسأله 308) در حال احرام بوسيدن مادر و ديگر محارم از روى عاطفه و شفقت مانعى ندارد.
مسأله 309) محرم مىتواند در حال احرام بدون شهوت به همسر خود نگاه کند ولى نگاه شهوانى حتّى به همسر خود هم جايز نيست.
مسأله 310) اگر محرم عمداً به کسى جز زن خود نگاه کند و در نتيجه منى از او بيرون آيد اگر مىتواند يک شتر کفّاره بدهد و اگر نمىتواند يک گاو و اگر اين را هم نمىتواند يک گوسفند کفّاره بدهد. نگاه زن به غير شوهر خود هم بنابر احتياط همين حکم را دارد.
مسأله 311) اگر مرد محرم از روى شهوت به همسر خود نگاه کند و در نتيجه منى از او بيرون آيد مشهور آن است که بايد يک شتر کفّاره بدهد، ولى اگر نگاه از روى شهوت نباشد کفّاره ندارد. و بنابر احتياط نگاه زن محرم به همسر خود نيز همين حکم را دارد.
مسأله 312) محرم مىتواند بدن همسر خود را بدون شهوت لمس کند يا او را مثلاً براى سوار شدن يا پياده شدن در بغل بگيرد، ولى لمس بدن او يا بازى با او از روى شهوت جايز نيست.
مسأله 313) اگر مرد محرم با همسر خود با شهوت دست بازى کند ولى منى از او بيرون نيايد کفّاره آن يک گوسفند است و اگر منى از او خارج شود کفّاره آن يک شتر است، و بنابر احتياط هرگاه زن محرم با شوهر خود اين کار را انجام دهد نيز همين حکم را دارد.
مسأله 314) تمتّعات شهوانى مانند آميزش جنسى، دست بازى و نگاه همراه با شهوت، زمانى موجب کفّاره مىشود که با علم و عمد صورت گيرد، بنابراين اگر محرم اين امور را به علّت ندانستن مسأله يا از روى غفلت و نسيان انجام دهد، به حجّ و عمرهاش آسيبى نمىرسد و کفّاره هم ندارد.
مسأله 315) اگر مرد محرمى زن خود را که او نيز محرم است مجبور نمايد تا با وى آميزش کند، بايد علاوه بر کفّاره خود، کفّاره زن را هم بدهد و چيزى بر عهده زن نيست. ولى اگر زن با رضايت حاضر به آميزش شده باشد کفّارهاش بر عهده خود اوست و مرد هم بايد کفّاره خود را بدهد.
مسأله 316) کسى که از احرام بيرون آمده، گرچه مىتواند از روى التذاذ به همسر محرم خود دست بزند ولى اگر همسر محرم از اين کار لذّت مىبرد بنابر احتياط نبايد به اين کار تن دهد.
مسأله 317) اگر فردى که از احرام بيرون آمده همسر محرمش را ببوسد چون از احرام بيرون آمده کفّارهاى بر عهدهاش نيست. همسر محرم نيز در صورتى که در اين کار اختيارى از خود نداشته، کفّاره بر عهدهاش نيست.
3 - استمنا
سوّم از محرّمات احرام استمنا است. استمنا يعنى اين که انسان با خود کارى کند که منى از او بيرون آيد. اين کار در حال احرام و غير حال احرام حرام است.
مسأله 318) اگر محرم با آلت تناسلى خود بازى کند تا منى از او خارج شود يا با همسر خود يا ديگرى بازى کند يا با تخيّلات شهوانى يا هر راه ديگرى استمنا نمايد، چنانچه منى از او خارج شود، بايد يک شتر کفّاره بدهد.
مسأله 319) در مواردى که آميزش جنسى موجب بطلان حجّ و عمره مىشود اگر کسى استمنا کند و منى از او بيرون آيد نيز بنابر اقوى حجّ و عمرهاش باطل مىشود.
4 - عقد بستن براى خود يا ديگرى
از ديگر محرّمات احرام، عقد بستن براى خود يا ديگرى است، خواه شخص ديگرى که عقد براى او بسته مىشود محرم باشد يا مُحلّ.
مسأله 320) بنابر احتياط واجب محرم نبايد شاهد عقد شود، گرچه عقد براى غير محرم باشد.
مسأله 321) اگر کسى در حالى که محرم نيست شاهد بر عقد شده باشد، بنابر احتياط واجب نبايد در حال احرام بر آن عقد شهادت دهد.
مسأله 322) احتياط واجب آن است که در حال احرام از خواستگارى کردن خوددارى شود.
مسأله 323) محرم مىتواند در حال احرام به همسرش که او را طلاق رجعى داده، رجوع نمايد.
مسأله 324) اگر در حال احرام با علم به مسأله، زنى را به عقد همسرى خود درآورد آن زن براى هميشه بر او حرام مىشود، ولى اگر اين کار را از روى ناآگاهى به مسأله انجام داده باشد، عقد باطل است، ولى زن بر او حرام هميشگى نمىشود، ولى احتياط آن است که آن زن را به همسرى نگيرد مخصوصاً اگر با او نزديکى کرده باشد.
مسأله 325) در مسايل فوق، فرقى ميان عقد دائم و عقد موقّت (صيغه) نيست.
مسأله 326) اگر مردى که محرم نيست زنى را که محرم است به عقد خود درآورد، عقد باطل است و زن بر او حرام هميشگى است.
مسأله 327) اگر کسى زنى را به عقد مرد مُحرمى درآورد و محرم با او آميزش نمايد در صورتى که زن، مرد و عاقد هر سه عالم به حکم مسأله باشند، هر کدام بايد يک شتر کفّاره بدهند، ولى اگر آميزش صورت نگيرد، کفّاره بر آنها واجب نيست. و اگر بعضى از اين سه، حکم مسأله را مىدانند و بعضى نمىدانند، کفّاره بر کسى که عالم به حکم مسأله بوده، واجب است، و در اين حکم فرقى ميان آن که زن و عاقد محلّ باشند يا محرم نيست.
5 - استعمال بوى خوش
يکى ديگرى از محرّمات احرام، استعمال هرگونه عطر و بوى خوش مانند مُشک، زعفران، کافور، عود و عنبر است.
مسأله 328) همان گونه که ماليدن عطر و بوى خوش بر لباس و بدن جايز نيست، پوشيدن لباسى که بوى عطر مىدهد نيز جايز نيست، اگر چه پيش از احرام به آن عطر ماليده شده باشد.
مسأله 329) در حال احرام، خوردن و نوشيدن غذاها و مايعاتى که موادّ خوشبو مانند زعفران در آن باشد، جايز نيست.
مسأله 330) اگر محرم از روى اضطرار ناچار شود لباس معطّر بپوشد يا غذايى که بوى خوش مىدهد بخورد بايد بينى خود را بگيرد تا بوى خوش را استشمام نکند.
مسأله 331) بنابر احتياط واجب، محرم بايد از بوييدن گلها و سبزىهايى که بوى خوش مىدهد اجتناب کند، ولى اجتناب کردن از گياهان خودروى صحرايى معطّر مانند "بومادران"، "درمنه" و "خزامى" لازم نيست.
مسأله 332) بنابر احتياط محرم بايد از موادّى مانند "دارچين"، "زنجبيل" و "هل" اجتناب نمايد.
مسأله 333) در حال احرام خوردن ميوههاى خوشبو مانند سيب، به و پرتقال مانعى ندارد، ولى بنابر احتياط واجب بايد از بوييدن آنها خوددارى شود.
مسأله 334) اگر محرم در حال احرام بوى بدى را استشمام کند حرام است به منظور اين که بوى بد را نفهمد بينى خود را بگيرد، ولى مىتواند سريع از آنجا بگذرد تا بوى بد را استشمام نکند.
مسأله 335) در حال احرام خريد و فروش عطر وموادّ خوشبو مانعى ندارد، ولى نبايد براى آزمايش آنها را ببويد يا به بدن و لباس خود بمالد.
مسأله 336) مشهور در ميان فقها آن است که استفاده از خلوق کعبه حرام نيست، و خلوق ماده خوشبويى است که کعبه معظّمه را با آن معطّر مىسازند، ولى چون به روشنى معلوم نيست که خلوق چيست، احتياط آن است که از مادّه خوشبويى که بر کعبه مىمالند اجتناب شود.
مسأله 337) اگر بوى صابون، شامپو و ديگر پاک کنندهها بهگونهاى باشد که استفاده از آن، استفاده از بوى خوش محسوب شود بايد از آنها اجتناب شود و در غير اين صورت مانعى ندارد.
مسأله 338) اگر محرم در حال احرام از روى اختيار از عطر و بوى خوش استفاده کند بايد کفّاره بدهد و کفّاره آن بنابر احتياط واجب يک گوسفند است و چنانچه از روى اضطرار ناچار شود از بوى خوش استفاده کند، نيز بنابر احتياط واجب بايد کفّاره بپردازد.
مسأله 339) اگر استعمال بوى خوش از روى فراموشى باشد کفّاره ندارد و اگر به علّت ندانستن حکم مسأله بوى خوش استعمال کند بايد مسکينى را سير کند يا چيزى صدقه بدهد و استغفار کند.
مسأله 340) اگر محرم در اوقات متعدّد، از بوى خوش استفاده کند، بنابر اقوى بايد براى هر بار استفاده کردن يک کفّاره بپردازد و همچنين اگر پس از استفاده از بوى خوش، کفّاره آن را پرداخت و مجدّداً از بوى خوش استفاده کرد، بايد دوباره کفّاره بدهد. ولى اگر بوى خوش را به طور مکرّر در يک فاصله زمانى که عرفاً يک وقت محسوب مىشود استعمال کند بعيد نيست که يک گوسفند کافى باشد، هرچند احتياط آن است که به تعداد دفعاتى که بوى خوش استعمال نموده، کفّاره بدهد.
6 - روغن ماليدن به بدن
از ديگر محرّمات احرام روغن ماليدن به بدن است، حتّى اگر بوى خوش در روغن نباشد.
مسأله 341) کسى که مىخواهد محرم شود جايز نيست روغنى را که بوى خوش در آن است و اثرش تا هنگام احرام باقى مىماند استعمال کند.
مسأله 342) در حال احرام خوردن روغنى که بوى خوش در آن نيست، مانعى ندارد.
مسأله 343) اگر محرم از روى اضطرار و نياز روغن به بدن بمالد، اشکالى ندارد، ولى اگر روغن داراى بوى خوش باشد حتّى در صورت اضطرار و نياز هم بايد کفّاره بپردازد.
مسأله 344) اگر محرم عمداً روغنى را که بوى خوش در آن است استعمال کند بايد يک گوسفند کفّاره بدهد، اگر چه استفاده از آن به علّت اضطرار باشد. ولى اگر در روغن بوى خوش نباشد، گرچه ماليدن آن به بدن - جز در موارد اضطرار و نياز - گناه و معصيت است، ولى کفّاره ندارد.
مسأله 345) پمادهايى که داراى چربى است، حکم روغن را دارد؛ بنابراين ماليدن آنها به بدن جايز نيست، مگر اين که ضرورت باشد. هرگاه محرم اين گونه پمادها را بر بدن بمالد اگر داراى بوى خوش باشد بايد کفّاره بدهد، اگرچه مضطرّ باشد؛ ولى اگر بوى خوش نداشته باشد کفّاره ندارد.
7 - زينت کردن با زيورآلات براى زنان
مسأله 346) بنابر اقوى حرام است که زن در حال احرام زيورهايى را که عادت به پوشيدن آنها نداشته است به قصد زينت کردن و آرايش خود بپوشد، ولى لازم نيست زيورهايى را که پيش از احرام عادت به استفاده کردن از آنها داشته، بيرون بياورد.
مسأله 347) زن نبايد در حال احرام زيورهايى را که عادت به پوشيدن آنها داشته است به هيچ مردى حتّى به شوهر خود نشان دهد.
مسأله 348) پوشيدن زيور براى آرايش خود اگرچه حرام است، ولى کفّاره ندارد.
مسأله 349) بنابر احتياط واجب مرد و زن محرم نبايد براى زينت "حنا" ببندند. بلکه اگر با حنا بستن به طور قهرى زينت حاصل مىشود احتياط در ترک آن است، هرچند قصد زينت هم نکرده باشند، بلکه حرمت حنا بستن در هر دو صورت خالى از وجه نيست، ولى کفّاره ندارد.
مسأله 350) کسى که محرم نيست ولى قصد دارد در آينده محرم شود هرگاه بداند اگر حنا ببندد اثر آن تا هنگام احرام باقى مىماند بنابر احتياط واجب بايد از حنا بستن خوددارى کند.
8 - سرمه کشيدن
از ديگر محرّمات احرام سرمه کشيدن به قصد زينت است.
مسأله 351) در حرمت سرمه کشيدن تفاوتى ميان سرمه سياه رنگ با سرمهاى که رنگ ديگرى داشته باشد وجود ندارد. همچنان که سرمهاى که بوى خوش در آن باشد و سرمهاى که بوى خوش در آن نباشد از اين نظر که حرام است يک حکم را دارند.
مسأله 352) حرمت سرمه کشيدن در حال احرام، اختصاص به زن ندارد و بر مرد نيز حرام است.
مسأله 353) سرمه کشيدن در حال احرام هرچند حرام است، کفّاره ندارد، ولى اگر سرمه بوى خوش داشته باشد احتياط آن است که يک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 354) اگر محرم نياز به سرمه کشيدن پيدا کند، مىتواند، سرمه بکشد و مانعى ندارد ولى اگر سرمه بوى خوش داشته باشد بنابر احتياط بايد کفّاره بدهد.
9 - انگشتر به دست کردن
مسأله 355) در حال احرام انگشتر به دست کردن به قصد زينت حرام است، ولى اگر مُحرم به قصد عمل کردن به يک مستحبّ شرعى انگشتر به دست کند و قصد زينت نداشته باشد مانعى ندارد.
مسأله 356) انگشتر به دست کردن حتّى در مواردى که حرام است، کفّاره ندارد.
10 - نگاه کردن در آينه
نگاه کردن در آينه به قصد زينت کردن و آرايش خود از محرّمات احرام است.
مسأله 357) نگاه کردن راننده محرم در آينه ماشين يا نگاه کردن در آينه براى درمان درد و مانند آن مانعى ندارد، ولى احتياط مستحبّ آن است که محرم اگر اين گونه جهات در کار نباشد، بدون قصد زينت هم به آينه نگاه نکند.
مسأله 358) حکم نگاه کردن به آينه براى مرد و زن يکسان است .
مسأله 359) بنابر احتياط واجب، اجسام صاف صيقل داده شده و آب صاف که تصوير اشيا در آن به خوبى ديده مىشود، حکم آينه را دارد و محرم احتياطاً نبايد به قصد زينت در آنها نگاه کند.
مسأله 360) عينک زدن در حال احرام اگر زينت محسوب شود جايز نيست، ولى اگر زينت به شمار نيايد، اشکال ندارد.
مسأله 361) محرم مىتواند در حال احرام با دوربين عکاسى يا فيلمبردارى عکس و فيلم بگيرد؛ ولى نبايد به قصد زينت در آينه دوربين نگاه کند.
مسأله 362) اگر در جايى که محرم ساکن است آينه وجود داشته باشد و بداند که گاهى سهواً چشم او به آينه مىافتد اشکالى ندارد. ولى اگر وجود آينه سبب شود که محرم براى زينت به آن نگاه کند احتياط آن است که آينه را بردارد يا روى آن را با چيزى بپوشاند.
مسأله 363) نگاه کردن به آينه، کفّاره ندارد؛ ولى اگر نگاه کرد مستحبّ است پس از نگاه کردن "لبّيک" بگويد.
11 - جدال کردن
در حال احرام، جدال کردن حرام است.
مسأله 364) مقصود از جدال کردن که حرام است تنها گفتن "لا واللّه" و "بلى واللّه" و واژههاى هم معناى آن در ديگر زبانها و لهجهها نيست؛ بلکه سوگند خوردن براى اثبات مطلبى يا ردّ کردن مطلبى که ديگرى مىگويد نيز "جدال" است.
مسأله 365) سوگند خوردن اگر به لفظ "اللّه" يا مرادف آن در ديگر زبانها باشد، جدال است، اما سوگند به غير از خداوند هر کس و هر چيز که باشد، جدال نيست.
مسأله 366) بنابر احتياط واجب ديگر نامهاى نيکوى خداوند نيز به لفظ جلاله "اللّه" ملحق مىشود. بنابراين اگر کسى به نامهايى همچون رحمان، رحيم و خالق آسمانها و زمين سوگند ياد کند نيز احتياطاً جدال محسوب مىشود.
مسأله 367) اگر ضرورت اقتضا کند، محرم مىتواند براى اثبات حقّ يا ابطال باطل به لفظ جلاله "اللّه" يا ديگر نامهاى خداوند سوگند ياد کند و در اين فرض، کفّاره هم ندارد.
مسأله 368) اگر محرم در جدال خود راستگو باشد تا کمتر از سه مرتبه کفّاره بر عهدهاش نيست و تنها بايد استغفار کند، ولى اگر سه مرتبه جدال کرد بايد يک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 369) اگر محرم بيش از سه مرتبه جدال کند هرچند زياد باشد، در صورتى که در جدالش راستگو باشد بايد يک گوسفند کفّاره بدهد، مگر اين که پس از سه مرتبه جدال، کفّاره آن را بدهد، که در اين صورت هرگاه سه مرتبه ديگر جدال کند بايد يک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 370) اگر محرم در جدال، دروغگو باشد احتياط واجب آن است که براى بار اوّل، يک گوسفند و براى بار دوّم، يک گاو و براى بار سوّم يک شتر کفّاره بدهد؛ بلکه ثبوت اين حکم خالى از قوّت نيست.
مسأله 371) اگر يک مرتبه به دروغ جدال نمود و کفّاره آن يعنى يک گوسفند را پرداخت بعيد نيست که اگر پس از آن مجدّداً به دروغ جدال نمايد، کفّاره آن يک گوسفند باشد، نه گاو.
مسأله 372) اگر دوبار به دروغ جدال کرد و يک گاو به عنوان کفّاره ذبح نمود و مجدّدا يک بار ديگر به دروغ جدال کرد ظاهراً کفّاره آن يک گوسفند است. ولى اگر پس از ذبح گاو، دوبار ديگر به دروغ جدال نمايد، ظاهراً کفّاره آن يک گاو است.
مسأله 373) اگر به دروغ ده مرتبه يا بيشتر جدال کند ظاهراً کفّاره آن يک شتر است، مگر آن که پس از سه بار جدال کردن يا بيشتر کفّاره آن را بدهد، که در اين صورت بايد در اوّلين جدال پس از پرداخت کفّاره، يک گوسفند و در جدال دوّم، يک گاو و براى بار سوّم، يک شتر بپردازد.
مسأله 374) مقصود از "مرتبه" که در روايات باب جدال آمده و در چند مسأله پيش نيز ذکر شد، امرى عرفى است. پس براى تعيين "وحدت" يا "تعدّد" جدال بايد به قضاوت عرف مراجعه نمود.
مسأله 375) هرگاه محرم در مجالس متعدّد جدال نمايد، ظاهراً تعدّد صدق مىکند، اعمّ از آن که پيرامون موضوع واحد جدال نمايد يا موضوعات متعدّد.
مسأله 376) اگر محرم در مجلس واحد و پيرامون موضوع واحدى به طور مکرّر جدال نمايد يک مرتبه محسوب مىشود، هرچند احتياط مستحبّ است که حکم تعدّد را بر آن مترتّب نمايد.
مسأله 377) اگر محرم در مقام جدال، نام خداوند را تکرار نمايد، ولى موضوعى که بر آن سوگند ياد مىکند يکى باشد، مثلاً بگويد: "واللّه باللّه تاللّه من فلان کار را انجام دادهام" يک مرتبه جدال محسوب مىشود و اگر نام خداوند را يک بار بر زبان بياورد ولى بر چند چيز متعدّد سوگند ياد کند، مثلاً در مقام جدال بگويد: "واللّه کار من درست بودهاست و فلان کس آدم بدى است و من اهل فضل و دانش هستم" بنابر احتياط سه مرتبه جدال محسوب مىشود.
12 - فسوق
يکى از محرّمات احرام که در غير حال احرام نيز حرام مىباشد، "فسوق" است. در واقع حرمت فسوق در حال احرام شديدتر از هنگامى است که انسان محرم نيست.
مسأله 378) مقصود از فسوق تنها دروغ گفتن نيست، بلکه دشنام دادن و فخر فروشى به ديگران نيز فسوق به شمار مىآيد.
مسأله 379) اگر محرم، مرتکب فسوق شود، کفّاره ندارد و تنها بايد استغفار کند، ولى مستحبّ است که چيزى کفّاره بدهد و اگر گاو ذبح کند بهتر است.
13 - پوشيدن لباس دوخته
از ديگر محرّمات احرام پوشيدن لباسهاى دوخته مانند پيراهن، زيرجامه، کت، شلوار، قبا و مانند آن بر مردان است.
مسأله 380) پوشيدن چيزهايى که شبيه به لباس دوخته است مانند پيراهنهايى که با چرخ يا دست مىبافند جايز نيست و نيز پوشيدنىهاى بلند يا نيمتنهاى که از نمد يا پنبه ساخته شده اگر دوخته باشد جايز نيست.
مسأله 381) بنابر احتياط واجب محرم بايد از هرگونه چيز دوخته حتّى مانند کمربند دوخته شده نيز اجتناب کند.
مسأله 382) محرم مىتواند هميانى که پول و ديگر وسايل خود را در آن مىگذارد حتّى اگر از نوع دوخته باشد به کمر ببندد؛ ولى بهتر است نوعى از هميان را انتخاب کند که گره نداشته باشد.
مسأله 383) محرم مىتواند در حال ضرورت از فتقبندى که دوخته است، استفاده کند؛ ولى احتياط آن است که کفّاره بدهد.
مسأله 384) به دوش گرفتن يا در دست گرفتن وسايلى مانند ساک و قمقمه آب که در محفظه دوخته نگهدارى مىشود، مانعى ندارد.
مسأله 385) زنها در حال احرام مىتوانند هر اندازه بخواهند لباس دوخته بپوشند و کفّاره هم ندارد. در روايات تنها از پوشيدن "قفازين" که نوعى دستکش بوده و زنهاى عرب پنبه در آن مىگذاشتهاند و براى جلوگيرى از سرما به دست مىکردهاند، نهى شده است.
مسأله 386) کفّاره پوشيدن لباس دوخته براى مرد يک گوسفند است.
مسأله 387) لزوم پرداخت کفّاره اختصاص به حال اختيار ندارد؛ حتّى اگر مرد به پوشيدن لباس دوخته نياز پيدا کرد بايد کفّاره بدهد. ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله لباس دوخته بپوشد کفّاره واجب نيست.
مسأله 388) اگر محرم به علّت سردى هوا يا عذرى به پوشيدن قبا يا پيراهن اضطرار پيدا کرد مىتواند بپوشد، ولى بايد قبا را پايين و بالا کند و به دوش بيندازد و دست از آستين آن بيرون نياورد. و احوط آن است که قبا را پشت و رو نيز بکند و پيراهن را نپوشد، بلکه آن را به دوش بيندازد، ولى اگر اضطرار جز با پوشيدن قبا وپيراهن رفع نمىشود، مىتواند بپوشد.
مسأله 389) اگر محرم چند نوع لباس دوخته بپوشد، مثلاً يک پيراهن، يک شلوار و يک قبا بايد براى هر کدام يک کفّاره بدهد، حتّى اگر پوشيدن لباسهاى متعدّد از روى اضطرار باشد.
مسأله 390) اگر چند لباس دوخته را داخل هم نمايد و يکباره آنها را بپوشد بنابر اقوى بايد براى هر لباس دوخته يک کفّاره جداگانه بدهد.
مسأله 391) اگر محرم يک نوع لباس دوخته مانند پيراهن بپوشد و کفّاره آن را بدهد و باز پيراهن ديگرى بپوشد بايد مجدّداً کفّاره بدهد. همچنين اگر لباسى را که پوشيده بيرون بياورد و دوباره بپوشد بايد براى هر بار کفّاره جداگانه بدهد.
مسأله 392) اگر چند لباس از يک نوع بپوشد مثلاً دو شلوار يا دو پيراهن خواه در مجلس واحد باشد يا در مجالس متعدّد بايد براى هر يک کفّاره جداگانه بدهد.
14 - گره زدن جامههاى احرام و دکمه گذاشتن براى آن
مسأله 393) جايز نيست محرم جامههاى احرام را به يکديگر گره بزند يا براى آنها دکمه بگذارد.
مسأله 394) هرگونه گره زدن لباسهاى احرام به يکديگر از جمله گره زدن لنگ به گردن جايز نيست.
مسأله 395) بنابر احتياط واجب محرم بايد از وصل کردن لباسهاى احرام به يکديگر با سوزن و وسايلى مانند آن خوددارى کند.
مسأله 396) گره زدن جامههاى احرام و دکمه گذاشتن براى آن گرچه جايز نيست، ولى کفّاره ندارد.
15 - پوشانيدن تمام روى پا براى مردان
مسأله 397) در حال احرام، پوشيدن کفش، چکمه، گيوه، جوراب و چيزهايى از اين نوع که تمام روى پا را مىگيرد براى مردان جايز نيست؛ ولى زنها مىتوانند در حال احرام از اينگونه پوشيدنىها استفاده کنند.
مسأله 398) در حال احرام، پوشيدن دمپايىهايى که داراى بندهاى پهن است ولى تمام روى پا را نمىگيرد مانعى ندارد.
مسأله 399) اگر مرد به پوشيدن چيزى که تمام روى پا را فرامىگيرد نياز پيدا کرد، بنابر احتياط واجب بايد آن را به شکل دمپايى در آورد و روى آن را نيز شکاف دهد.
مسأله 400) اگر مرد محرم با علم و عمد چيزى که تمام روى پا را فرا مىگيرد بپوشد بنابر احتياط واجب بايد يک گوسفند کفّاره بدهد.
16 - پوشانيدن سر براى مردان
مسأله 401) بر مرد محرم حرام است که سر خود را با چيزهايى که معمولاً سر را با آن مىپوشانند، بپوشاند؛ بلکه بنابر احتياط واجب بايد از پوشانيدن سر با چيزهاى غير پوشيدنى مانند گِل، حنا، دارو و پوشال نيز خوددارى کند.
مسأله 402) پوشانيدن قسمتى از سر نيز حکم پوشانيدن تمام سر را دارد و جايز نيست.
مسأله 403) بنابر احتياط واجب مرد محرم بايد از به سر گذاشتن بارى که تمام روى سر يا قسمتى از آن را مىپوشاند، خوددارى کند.
مسأله 404) پوشانيدن سر با ديگر اعضاى بدن مانند دست جايز است؛ ولى جز در موارد ضرورى مانند مسح کردن سر براى وضو احتياط در ترک آن است.
مسأله 405) جايز نيست مرد محرم تمام سر خود يا قسمتى از آن را زير آب يا مايعات ديگرى مانند سرکه و گلاب نمايد.
مسأله 406) گوشها از سر محسوب مىشود، بنابراين نبايد آنها را پوشانيد.
مسأله 407) گذاشتن سر روى بالش هنگام خوابيدن مانعى ندارد.
مسأله 408) اگر مرد محرم سر خود را زير پارچهاى که روى کمان يا وسيله ديگرى انداخته شده قرار دهد در صورتى که سر او پوشيده نشود، مانعى ندارد. همچنين محرم مىتواند در پشهبند برود.
مسأله 409) محرم مىتواند زير دوش حمّام برود؛ ولى رفتن زير آبى که تمام سر را فرا مىگيرد، جايز نيست.
مسأله 410) اگر تمام سر يا قسمتى از آن را بشويد نبايد آن را با حوله يا دستمال به گونهاى خشک کند که تمام سر يا قسمتى از آن پوشيده شود.
مسأله 411) مرد مُحرم هنگام خوابيدن نيز نبايد سر خود را بپوشاند، و اگر بدون توجّه سر را پوشانيد بايد فوراً آن را باز کند و مستحبّ بلکه احوط است که لبّيک بگويد.
مسأله 412) مرد مُحرمى که سرش خيس است و مىخواهد وضو بگيرد و اگر بخواهد صبر کند تا پس از خشک شدن سرش وضو بگيرد، آفتاب طلوع مىکند و در نتيجه نمازش قضا مىشود، بنابر احتياط بايد با همان سر خيس وضو بگيرد و تيمّم هم بکند.
مسأله 413) کسانى که موى مصنوعى بر سر دارند، بايد پيش از احرام بستن آن را از سر بردارند.
مسأله 414) بنابر احتياط واجب اگر مرد محرم از روى علم و عمد به نوعى تمام سر يا قسمتى از آن را پوشانيد بايد يک گوسفند کفّاره بدهد؛ ولى اگر به علّت ندانستن مسأله يا فراموشى و بىتوجّهى روى سر خود را بپوشاند، کفّاره ندارد.
مسأله 415) اگر به پوشانيدن سر مضطرّ شده باشد مانند اين که به علّت سردرد دستمالى بر سر بسته باشد، گرچه جايز است ولى بنابر احتياط بايد کفّاره بدهد.
مسأله 416) اگر چند مرتبه سر را پوشانيد، بنابر احتياط واجب بايد براى هر بار، کفّاره جداگانه بدهد.
مسأله 417) اگر پس از آن که سر خود را پوشانيد، کفّاره داد ومجدّداً سر خود را پوشانيد، بنابر احتياط واجب بايد دوباره کفّاره بدهد.
مسأله 418) اگر مرد محرم با علم و عمد سر خود را با چيزى که دوخته است بپوشاند، بايد دو کفّاره بدهد؛ يکى براى پوشانيدن سر و ديگرى براى پوشيدن چيز دوخته شده. ولى اين حکم مخصوص به موردى است که عرفاً پوشيدن چيز دوخته صدق کند؛ بنابراين اگر محرم ساک يا چمدانى که قسمتهايى از آن دوخته شده بر سر بگذارد؛ پوشيدن چيز دوخته صدق نمىکند و يک کفّاره براى پوشانيدن سر کافى است.
17 - پوشانيدن صورت براى زنها
مسأله 419) در حال احرام بر زن حرام است که تمام صورت خود يا قسمتى از آن را با چيزهاى پوشيدنى مانند پارچه يا چيزهايى که پوشانيدن صورت با آنها متعارف نيست مانند پوشال، گِل و بادبزن بپوشاند.
مسأله 420) اگر زن محرم دستهاى خود را روى صورتش بگذارد مانعى ندارد ولى بنابر احتياط واجب بايد از خشک کردن صورت خود با حوله و مانند آن خوددارى کند.
مسأله 421) زن محرم مىتواند هنگام خوابيدن صورت خود را روى بالش قرار دهد.
مسأله 422) بر زن محرم واجب است که هنگام نماز سر خود را بپوشاند و از باب مقدّمه کمى از اطراف صورت را نيز بپوشاند، ولى پس از نماز واجب است فوراً آن را باز کند.
مسأله 423) زن محرم مىتواند براى پوشيدن خود از نامحرم، چادر يا جامهاى را که بر سر افکنده تا مقابل بينى يا چانه بلکه اگر نياز باشد تا مقابل گردنش پايين بيندازد و کفّاره ندارد، ولى بنابر احتياط بايد چادر يا جامهاى را که پايين انداخته با دست يا چيز ديگرى از صورت خود دور نگهدارد تابه صورتش نچسبد و اگر اين کار را نکند و در نتيجه جامه يا چادر و مانند آن به صورتش بچسبد، بنابر احتياط واجب يک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 424) پوشيدن مقنعههايى که زير چانه تا لب را مىپوشاند جايز نيست، ولى پوشيدن زير چانه، چون از صورت محسوب نمىشود، مانعى ندارد.
مسأله 425) زن محرم هنگام پوشيدن و بيرون آوردن مقنعه بايد سعى کند که صورتش پوشيده نشود، ولى اگر بدون علم و عمد صورتش پوشيده شود مانعى ندارد.
مسأله 426) اگر زن محرم از روى علم و عمد نقاب بزند يا به گونهاى صورت خود را بپوشاند، بنابر احتياط واجب بايد يک گوسفند کفّاره بدهد.
18 - سايه بر سر قراردادن براى مردان
مسأله 427) بر مرد محرم حرام است هنگام حرکت از منزلى به منزل ديگر سايه بر سر قرار دهد، ولى براى زنان و کودکان مانعى ندارد.
مسأله 428) نشستن زير سقف در حال طىّ منزل چه در شب و چه در روز اگر براى تحفّظ از آفتاب و باران باشد، براى مرد جايز نيست و در غير اين صورت مانعى ندارد. بنابراين نشستن زير سقف در روزهاى ابرى و بينالطّلوعين مانعى ندارد ولى در شبهاى بارانى جايز نيست.
مسأله 429) اگر ماشينى که محرم بر آن سوار شده از زير پلها يا تونلهايى که در مسير است عبور کند يا در محلّ سوختگيرى که داراى سقف است توقّف کند و محرم زير سقف قرار بگيرد مانعى ندارد. همچنان که اگر بر شانه يا ديگر اعضاى بدن سايه قرار دهد، مانعى ندارد.
مسأله 430) در حرمت سايه بر سر قراردادن به هنگام پيمودن راه فرق نمىکند که در محمل و کجاوه روپوشدار بنشيند يا در اتومبيل سرپوشيده يا هواپيما يا زير سقف کشتى باشد.
مسأله 431) در حرمت سايه بر سر قراردادن، فرقى ميان سايه حاصل از تابش عمودى خورشيد با سايه حاصل از تابش خورشيد به طور مايل نيست ولى هنگام پيمودن راه، مىتوان زير سايه محمل، ماشين و مانند آن راه رفت.
مسأله 432) حُرمت سايه بر سر قراردادن مخصوص به هنگام پيمودن راه است؛ بنابراين زمانى که محرم در بين راه در جايى اقامت کرد، مىتواند زير سقف بماند، ولى بنابر احتياط بايد در حال حرکت از جايى به جاى ديگر حتّى در منى و مکّه از بر سر گرفتن چتر و مانند آن خوددارى کند.
مسأله 433) هنگامى که حاجى براى انجام اعمال حجّ به منى مىرود چون منى منزل محسوب مىشود مىتواند در چادر يا زير سقف باشد؛ ولى بنابر احتياط واجب هنگام رفتن براى رمى جمرات يا کشتارگاه نبايد به منظور تحفّظ از آفتاب و گرما و باران از چتر و سايبان استفاده کند.
مسأله 434) کسى که بخواهد با نذر از محلّ حرکت خود محرم شود اگر بداند که ناچار است زير سقف بنشيند صحّت نذر و احرامش محلّ اشکال است.
مسأله 435) پس از آن که حاجى يا معتمر در ميقات احرام بست، اگر بخواهد مسير ميان ميقات و مکّه را در روز با ماشين طىّ کند، بايد از اتومبيل بىسقف استفاده کند.
مسأله 436) در حرمت سايه بالاى سر قراردادن فرقى ميان سواره و پياده نيست.
مسأله 437) کسانى که در حال احرام بر کشتى سوار شدهاند، جايز نيست زير سقف کشتى بمانند، ولى نشستن در سايه ديوارههاى کنارى کشتى مانعى ندارد.
مسأله 438) هنگامى که محرم به مکّه رسيد، چون مکّه منزل محسوب مىشود مىتواند زير سقف برود، ولى بنابر احتياط در حال حرکت از جايى به جاى ديگر نبايد بر ماشين سقفدار سوار شود يا از چتر و مانند آن استفاده کند.
مسأله 439) کسانى که در مسجدالحرام براى حجّ محرم مىشوند، تا زمانى که در مکّه هستند احتياطاً نبايد در ماشين سقفدار بنشينند؛ چه بخواهند از مسجدالحرام به عرفات بروند يا به محلّ سکونت خود در مکّه؛ ولى استراحت زير سقف يا عبور از زير تونلهاى شهر مکّه مانعى ندارد.
مسأله 440) کسانى که از تنعيم محرم مىشوند در حال حرکت از تنعيم به مسجدالحرام احتياطاً نبايد بر ماشين سقفدار سوار شوند همچنان که بنابر احتياط بايد از استفاده از چتر و مانند آن خوددارى کنند.
مسأله 441) در حال احرام، بالا و پايين آمدن از ماشينى که ايستاده گرچه مستلزم گذشتن از زير سقف قسمت جلو ماشين است مانعى ندارد.
مسأله 442) عبور محرم از زير سايبانى که از حدود کشتارگاه تا محلّ رمى جمرات کشيده شده، مانعى ندارد.
مسأله 443) بنابر اقوى کفّاره سايه بالاى سر قراردادن در حال طىّ منزل يک گوسفند است و در اين حکم فرقى ميان آن که از روى عذر سايه بر سر قرار داده باشد يا بدون عذر، نيست.
مسأله 444) سايه بر سر قراردادن در وقت طىّ منزل در گرماى شديد يا بارندگى جايز است، ولى کفّاره ساقط نمىشود.
مسأله 445) اقوى آن است که هرچند محرم در احرام عمره بيش از يک مرتبه سايه بر سر قرار داده باشد، يک کفّاره کافى است. همچنين در احرام حجّ گرچه بيش از يک مرتبه سايه بر سر قرار داده باشد، يک گوسفند کافى است، ولى اگر در احرام حجّ يا احرام عمره پس از سايه بر سر قراردادن، کفّاره بدهد احتياط مستحبّ آن است که چنانچه مجدّداً سايه بر سر قرارداد، کفّاره بدهد.
مسأله 446) راننده محرمى که با ماشين سقفدار رانندگى مىکند هرگاه در هر احرام يک گوسفند کفّاره بدهد کافى است و با تکرار پياده و سوار شدن، کفّاره متعدّد نمىشود.
19 - سلاح در برداشتن و حمل سلاح
مسأله 447) بنابر احتياط واجب محرم بايد از به دوش گرفتن و حمل کردن سلاحهاى جنگى مانند شمشير، نيزه و تفنگ جز در حال ضرورت خوددارى کند.
مسأله 448) حمل سلاحهاى جنگى به صورت مخفى مانند اين که سلاح را در پارچهاى بپوشد و زير لباس خود قرار دهد، مانعى ندارد، ولى احتياط در ترک آن است.
مسأله 449) سلاح در برداشتن و حمل سلاح اگر چه حرام است، کفّاره ندارد، ولى احتياط مستحبّ آن است که اگر بدون ضرورت اين کار را انجام داد يک گوسفند کفّاره بدهد.
20 - خون بيرون آوردن از بدن
مسأله 450) حرام است که محرم از بدن خود خون بيرون آورد، ولى خون بيرون آوردن از بدن ديگرى از طريق حجامت يا کشيدن دندان و مانند آن مانعى ندارد.
مسأله 451) خون بيرون آوردن از بدن در حال احرام به هرگونهاى که باشد، حرام است؛ بنابراين خراشيدن بدن به طورى که خون از آن بيرون آيد و نيز مسواک کردن به گونهاى که از لثهها خون بيرون بيايد، جايز نيست.
مسأله 452) اگر محرم نياز پيدا کرد که از طريق خون دادن يا حجامت کردن ومانند آن خون از بدن بيرون بياورد، جايز است. همچنان که بيرون آوردن خون دمل در صورتى که نياز باشد جايز است.
مسأله 453) ماليدن و خارانيدن زخمى که انسان مىداند در اثر مالش و خارانيدن خون از آن بيرون مىآيد جايز نيست، ولى اگر ترک مالش و خارانيدن موجب اذيّت و آزار باشد مانعى ندارد.
مسأله 454) در حال احرام، تزريق آمپول، واکسن، سرم و مانند اينها مانعى ندارد، ولى اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن مىشود جز در مورد نياز و ضرورت بايد از تزريق کردن اجتناب نمود.
مسأله 455) خون بيرون آوردن از بدن در حال احرام حتّى اگر بدون ضرورت باشد، کفّاره ندارد.
21 - دندان کشيدن
مسأله 456) بنابر احتياط واجب، مرد و زن محرم بايد از کشيدن دندان خود حتّى اگر کشيدن دندان همراه با خونريزى نباشد خوددارى کنند.
مسأله 457) در حال احرام کشيدن دندان ديگرى حتّى اگر خون از آن بيرون بيايد، حرام نيست.
مسأله 458) اگر محرم از روى علم و عمد دندان خود را بکشد بنابر احتياط واجب بايد يک گوسفند کفّاره بدهد. و در اين حکم فرقى ميان کشيدن يک دندان با کشيدن چند دندان نيست، مگر آن که پس از کشيدن دندان کفّاره بدهد که در اين صورت هرگاه مجدّداً دندان کشيد احتياطاً بايد کفّاره بدهد.
مسأله 459) اگر ضرورت ايجاب کرد که محرم دندانش را بکشد مانند اين که درد شديد داشت، جايز است، ولى بنابر احتياط بايد کفّاره بدهد.
22 - ناخن گرفتن
مسأله 460) بر محرم حرام است که ناخن دست يا پاى خود را حتّى در صورتى که ناخن بلند باشد بگيرد و بنابر احتياط واجب کندن ناخن از ريشه، حکم کوتاه کردن آن را دارد.
مسأله 461) در حال احرام گرفتن ناخن ديگرى جايز است. بنابراين محرم مىتواند ناخن محرم ديگر را به قصد تقصير، کوتاه کند.
مسأله 462) گرفتن بخش کوچکى از ناخن هم جايز نيست، مگر آن که باقى ماندن ناخن موجب آزار و اذيّت باشد، مانند اين که بخشى از ناخن افتاده و بخشى باقيمانده باشد و باقى ماندن تکّهاى از ناخن باعث اذيّت و آزار باشد.
مسأله 463) در حرمت ناخن گرفتن، ميان آلات مختلف ناخنگيرى مانند چاقو، ناخنگير و قيچى فرقى نيست؛ بلکه بنابر احتياط واجب بايد از ناخن گرفتن با سوهان و دندان هم خوددارى شود.
مسأله 464) اگر کسى دست يا انگشت اضافى داشته باشد، در صورتى که اضافى بودن دست يا انگشت روشن باشد بعيد نيست که گرفتن ناخن دست يا انگشت زيادى جايز باشد، ولى احتياط مستحبّ است که ناخن آن را نگيرد.
مسأله 465) اگر يک ناخن از دست يا پا را بگيرد بايد يک مدّ طعام(15) به فقير کفّاره بدهد. و براى هر ناخن دست يا پا نيز تا وقتى که به عدد ده نرسيده بايد يک مُدّ طعام بدهد.
مسأله 466) اگر همه ناخنهاى دست و پا را در يک مجلس بگيرد، کفّاره آن يک گوسفند است.
مسأله 467) اگر همه ناخنهاى دست را در يک يا چند مجلس بگيرد و ناخنهاى پا را هم در يک يا چند مجلس ديگر بگيرد بايد دو گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 468) اگر همه ناخنهاى دست و کمتر از ده ناخن پا را بگيرد بايد براى ناخنهاى دست يک گوسفند و براى هر يک از ناخنهاى پا هم يک مدّ طعام کفّاره بدهد. همچنين اگر ناخنهاى پا و کمتر از ده ناخن دست را بگيرد، بايد يک گوسفند براى ناخنهاى پا و براى هر يک از ناخنهاى دست هم يک مدّ طعام کفّاره بدهد.
مسأله 469) کسى که بيش از ده ناخن دارد، اگر همه را بگيرد بايد يک گوسفند کفّاره بدهد و احتياط مستحبّ آن است که براى ناخنهاى بيش از ده نيز در برابر هر ناخن يک مدّ طعام کفّاره بدهد.
مسأله 470) کسى که بيش از ده ناخن دارد اگر همه ناخنهاى اصلى را بگيرد احتياط واجب آن است که يک گوسفند کفّاره بدهد. ولى اگر بعضى از ناخنهاى اصلى و بعضى از ناخنهاى زيادى را بگيرد بايد براى هر يک از ناخنهاى اصلى يک مدّ طعام کفّاره بدهد و احتياط مستحبّ است که براى هر يک از ناخنهاى زيادى هم يک مدّ طعام بدهد.
مسأله 471) اگر پس از آن که همه ناخنهاى دست را گرفت، کفّاره آن را داد و سپس در همان مجلس همه ناخنهاى پا را هم گرفت بنابر احتياط واجب بايد يک گوسفند ديگر کفّاره بدهد.
مسأله 472) کسى که کمتر از ده ناخن دارد اگر همه آنها را گرفت بايد براى هر ناخن يک مدّ طعام کفّاره بدهد واحتياط مستحبّ آن است که يک گوسفند ذبح کند.
مسأله 473) در مواردى که محرم به گرفتن ناخن نياز پيدا مىکند گرچه پرداخت يک مشت طعام به جاى يک مُدّ، خالى از وجه نيست، ولى احتياط آن است که به همان تفصيلى که گذشت کفّاره بدهد.
23 - کندن مو از بدن
مسأله 474) در حال احرام، ازاله مو از بدن خود يا شخص ديگر - اعمّ از اين که آن شخص محرم باشد يا مُحلّ - حرام است.
مسأله 475) در حرام بودن ازاله مو فرقى ميان موى کم و زياد نيست؛ حتّى ازاله يک نخ مو هم اگر از روى علم و عمد و بدون ضرورت باشد حرام است.
مسأله 476) در حرمت ازاله مو فرقى ميان انواع ازاله مانند تراشيدن با تيغ يا نورهماليدن يا کندن يا قيچى کردن نيست و همگى حرام است.
مسأله 477) بر شخص محرم حرام است که از روى اختيار حاضر شود تا ديگرى موى او را ازاله نمايد. بنابراين اگر محرم حاضر شود که کسى سر او را بتراشد بايد يک گوسفند کفّاره بدهد. ولى اگر بدون اختيار باشد مانند اين که او را به اين کار مجبور کرده باشند، محرم مرتکب عمل حرام نشده و کفّاره هم به عهده او نيست.
مسأله 478) اگر ضرورت ايجاب نمايد که محرم موى بدن خود را ازاله کند، مانند اين که سردرد داشته باشد و رفع آن جز با تراشيدن موهاى سر ممکن نباشد، يا به علّت درد چشم نياز داشته باشد که مژگانهاى خود را کوتاه کند، جايز است.
مسأله 479) اگر محرم بدون اين که ضرورت ايجاب کند سر خود را بتراشد بنابر اقوى بايد يک گوسفند کفّاره بدهد، ولى اگر از روى ضرورت باشد بايد دوازده مُدّ طعام به شش نفر مسکين (هرکدام دو مد) بدهد يا سه روز روزه بگيرد يا يک گوسفند قربانى کند.
مسأله 480) بنابر احتياط واجب برطرف کردن موى سر از راهى غير از تراشيدن حکم تراشيدن را دارد.
مسأله 481) اگر محرم موهاى زير هر دو بغل خود را ازاله نمايد بايد يک گوسفند کفّاره بدهد و اظهر آن است که ازاله مو از زير يک بغل هم همين حکم را دارد.
مسأله 482) اگر مُحرم از روى اختيار و عمد، به سر يا صورت خود دست بکشد و يک مو يا بيشتر بيفتد احتياط آن است که يک مشت طعام صدقه بدهد؛ و در اين حکم فرقى ميان اين که قصد کندن مو داشته باشد يا نداشته باشد نيست.
24 - کشتن يا بيرون انداختن جانوران ساکن در بدن
مسأله 483) اگر در بدن محرم جانورانى مانند شپش، کک و کنه وجود داشته باشد، در صورتى که براى محرم ضررى نداشته باشد جايز نيست آنها را بکشد و بنابر احتياط واجب بايد از انداختن آنها از بدن نيز خوددارى کند.
مسأله 484) اگر اين جانوران در جاى محفوظى از بدن محرم باشند جايز نيست آنها را به جايى که حتماً مىافتند منتقل نمايد، بلکه بنابر احتياط واجب بايد از منتقل کردن آنها به جايى که در معرض افتادن باشند نيز خوددراى شود.
مسأله 485) اگر جايى از بدن که اين جانوران در آن هستند امنتر باشد، احتياط مستحبّ آن است که به جايى که داراى امنيّت کمتر است منتقل نشوند.
مسأله 486) اگر جانوران ساکن در بدن را کشت يا به جاى ديگرى که نبايد منتقل کند، منتقل نمود، بنابر احتياط واجب بايد يک مشت غذا صدقه بدهد.
25 - کندن و بريدن درختان و گياهان حرم
مسأله 487) کندن و بريدن درخت و گياهى که در حرم روييده، بر مُحرم و غير محرم حرام است، ولى درختهاى ميوه، درخت خرما و گياه اذخر که گياهى معروف و خوشبوست از اين حکم استثنا شده است.
مسأله 488) اگر کسى در حرم منزلى داشته باشد و پس از آن که منزل به ملکيّت او درآمده خودش گياه يا درختى در آن کاشته باشد، کندن و بريدن آن جايز است.
مسأله 489) اگر کسى منزلى در حرم خريدارى نمايد که داراى مکروهات احرام
درخت و گياه است قطع کردن يا بيرون آوردن آنها جايز نيست.
مسأله 490) اگر پس از آن که جايى خانه او شد، درختى در آن روييد، در صورتى که خودش آن را نکاشته باشد جايز است آن را قطع کند يا بيرون آورد، هرچند احتياط مستحبّ آن است که از کندن يا بيرون آوردن آن خوددراى کند.
مسأله 491) اگر جايى از حرم خانه کسى بشود و سپس گياهى در آن برويد در صورتى که خودش آن را نکاشته باشد احتياط واجب آن است که از بريدن يا کندن آن خوددارى کند.
مسأله 492) اگر کسى درختى را که بيرون آوردن آن از زمين جايز نيست، بيرون بياورد، احتياط آن است که اگر بزرگ باشد يک گاو و اگر کوچک باشد يک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 493) اگر کسى بخشى از درختى که قطع کردن آن جايز نيست را قطع کند، بنابر اقوى بايد قيمت آن را کفّاره بدهد.
مسأله 494) بُريدن و کندن گياهان حرم حرام است، ولى کفّاره ندارد و تنها بايد استغفار نمايد.
مسأله 495) هرگاه در اثر راه رفتن انسان در حرم گياهى قطع يا کنده شود در صورتى که راه رفتن به طور عادى و متعارف باشد، مانعى ندارد.
مسأله 496) انسان مىتواند شتر و ديگر چارپايان خود را آزاد بگذارد تا از گياهان حرم استفاده کنند، ولى خودش نبايد براى آنها گياه حرم را ببُرد.