فصل اوّل : احکام وقت
س . اوقات نماز را بيان فرماييد.
ج . اوقات نماز بر چهار قسم است:
اوّل: وقت مختصّ.
دوّم: وقت فضيلت.
سوّم: وقت مشترک.
چهارم: وقت اِجزايى.
وقت مختص و مشترک در نمازهاى يوميه
و وقت مختص از براى هر نماز، آن مقدارى است که ممکن باشد ـ به حسب حال شخص ـ تحصيل شرايط در آن وقت و اداى آن نماز در آن؛ و اگر از پيش، واجد شرايط باشد، [ وقت مختص ] همان مقدارِ اداى نماز است [ و ] بس.اما آن که وقت مختص به ظهر است، مقدار اداى ظهر از اوّل ظهر است؛ و آن که مختصِّ به عصر است، مقدار اداى عصر از آخر وقت عصر است. و آن که مختص به مغرب است، به قدر زمانى است که بتوان نماز مغرب را در آن به جا آورد؛ و آن که مختصّ به عشا است، مقدار اداى چهار رکعت از آخر نيمه شب است و ما بين اينها وقت مشترک است.
1 . يعنى نيمه اول، لکن احتياط، رعايت آخر شب است براى وقت اضطرارى عشائين؛ پس اگر به مقدار پنج رکعت باقى است هر دو نماز را به قصد مافى الذمه به جا آورد؛ و اگر کمتر از اين مقدار را ادراک نمايد اگر چه وقت يک رکعت باشد، نماز عشا را به قصد امر فعلى احتمالى به جا آورد و بعد از آن احتياطاً عشا را بعد از قضا مغرب قضا نمايد.و اظهر عدم جواز تاخير عشائين از نصف اول شب و عدم جواز تأخير مغرب از مقدار قبل از انجام عشا قبل از نيمه شب است. و احوط در صورت تأخير عشائين از نصف اول، عدم تأخير از نصف دوم شب است، بلکه به قصد مافى الذمه، هر دو را به جا آورد و در آخرِ نيمه دوم، معامله اختصاص عشا است، چنانچه گذشت. اظهر در اول وقت عشا، بعد از وقتِ اختصاصِ مغرب است نه بعد [ از ] سقوط شفق مغربى، چنانچه مصرّحٌ به در موثّق در جماعت رسول اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ و موثّق ديگر در جمع بين عشائين در حضر، قبل از سقوط شفق و دو موثق ديگر در نماز عشا، قبل از سقوط شفق است بر طبق مشهور.
وقت نافله ظهر و عصر
ابتداى وقت نافله ظهر، اول زوال است؛ و جواز تقديم بر آن مطلقا و خصوصاً خائف فوت در وقت، خالى از وجه نيست؛ اگر چه احتياط آن است که در صورت تقديم بر وقت که افضل محافظت بر وقت است و در صورت تأخير از فريضه حتى در نافله عصر، به رجاى مطلوبيّت فعليّه به جا آورد و قصد اداى در وقت مفضول در اوّلى، و قصد ادا يا قضا در دومى که نافله عصر است، ننمايد اگر چه از وقت نافله عصر که معيَّن است، گذشته باشد.و انتهاى وقتِ نافله ظهر، دو قدم است؛ که يک ذراع و دو سُبعِ شاخص است و مرتبه دانيه فضيلت، مثل شاخص است؛ و انتهاى فضيلت نافله عصر، بعد از فعل ظهر تا چهار قدم که چهار سُبع شاخص است [ مى باشد ]. و مرتبه بعد از آن، تا دو مثلِ شاخص است.
وقت فضيلت
و از اين جا معلوم مى شود وقت فضيلتِ هر يک از ظهر و عصر که به ملاحظه نافله آنها است، يا به ملاحظه مصلحت تسهيل و تخفيف مطلق و ابراد در صَيف. و الحاق غير به آن به طورى که در تمام اين وقتِ معيّن، هر وقت فريضه را با نافله اش به جا آورد، حايز فضيلت وقت شده است بنا بر اظهر، نه آن که وقت فضيلت، آخر ذراع يا مثل مطلقا به استثناى مقدار فعل ظهر در آخر [ باشد ]، به طورى که براى فضيلت بايد منتظر آخر ذراع يا مثل باشد، که بعد از ذراع يا مثل، ايقاع ظهر کند، يا وقتى ايقاع کند که به فراغ ظهر، ذراع يا مثل، منتهى شود؛ و در اين جا اظهر اوّل است، چنانچه مستفاد است از اختلاف نزول جبرئيلـ عليه السلام ـ در دو روز براى يک نماز، يا بيان وقتيّت ما بين اين دو وقت، يعنى براى فضيلت، نه اِجزاى فقط، بلکه جمع بين نصوص ذراع و مثل، نافى انتظار است براى ادراک فضيلت ظهر.
اظهر اين است که بعد از ذراع و ذراعين، راجح، بَدء به فريضه و تأخير نافله است؛ و قبل ازاين حدّ، برعکس است.
و اگر از نوافل ظهر، قبل از گذشتن وقت فضيلت، رکعتى خوانده باشد، بعد مقدار قدمين گذشت، مى تواند اتمام کند تمام نوافل ظهر را، وگر نه ابتدا به فريضه ظهر مى نمايد و تأخير مى نمايد نوافل ظهر را.و هم چنان که، نوافل ظهر و عصر را قبل از چهار قدم، مى تواند به جا آورد؛ و اگر به جا نياورد تا گذشتن چهار قدم، ابتداى به فريضه عصر مى نمايد.
و اگر رکعتى از نوافل را به جا آورده، مى تواند اتمام نوافل نمايد، بعد فريضه عصر را به جا آورد و با مجموع نوافل که جايزاست ايقاع آنها در وقتى معامله يک نماز نمايد.
و احوط اقتصار در اکمال نوافل ظهر، به رعايت مُضىّ نصف قدمِ فقط است و در اکمال نوافل عصر، رعايت يک قدم در وقت فضيلت عصر است با رعايت تخفيف به نخواندن سوره و قنوت و نحو اينها.و همچنين است احتياط در اعتبار به ادراک يک رکعت تامّ از نوافل، نه اقلّ از يک رکعت. و اعتبار در مثل و مثلين، مماثلتِ زيادتى سايه شاخص، با شاخص است، نه با باقيمانده در حال نقصان، که متّحد است با قدمين و ذراع و دو سُبع شاخص بنا بر اظهر.و مزاحمت مذکوره در غير روز جمعه با نماز جمعه، يا مطلقا، ثابت است؛ و در صورت تقديم فريضه براى عذرى مثل سهو و اعتقاد و ضيق، [ آيا ] وقت نافله باقى است، يا مثل صورت عدم عذر است؟ احوط عدم نيّت غير قربت است تا وقت فضيلت عصر و نوافلش نگذشته باشد.
ادا بودن نوافل و رواتب، در تمام روز
آيا نوافل و رواتب موقّته، در تمام روز ادا است و اوقات، حدودِ افضليّت آنهاست مطلقا، يا نه مطلقا مگر قضا بعد از وقت، يا تفصيل است بين علم يا خوفِ فوت در وقت که تقديم مى شود به خلاف عدم عذر؟ اقوى اول است و احوط دوم و پس از آن سوّم.
تقديم و تاخير فريضه و نافله بر يکديگر
و اما نافله جمعه، پس جايز است تقديم آن بر زوال؛ و محلّ خلاف، نافله غير جمعه است، و بعد از مرتبه دانيه وقتِ نافله هر کدام، راجح ابتداى به فريضه است و و تأخير نافله آن به قصد قربت، چنانچه گذشت.مرجع رجحان مذکور، اولويت فريضه به اين وقت است، نه قضا بودن نافله؛ پس اگر به جا آورده شود نافله در همان وقت قبل از فريضه يا بعد از آن بدون عذر در تأخير، اقلّ ثواباً مى شود از نافله مقدّمه بر آن وقت، يا مؤخّره از فريضه براى عذرى در تأخير.و اولويّت فريضه بعد از وقت فضيلت، ثمره ظاهره تعدّدِ وقت، به حسب فضيلت و اِجزا است، وگر نه مقتضاى فضيلتِ مبادرت و مسارعت به خير، افضل بودن ايقاع فريضه در هر وقتِ مقدّم از ايقاع آن در وقت مؤخر از آن است بين دو وقت اختصاصى با مساوات در ضمايم.
وقت نافله مغرب و عشا
وقت نافله مغرب، [ بعد ] از فراغ از به جا آوردن نماز مغرب در اول وقت [ است و امتدادِ [وقتش، تا ذهاب حمره مغربيّه است. و بعد از فراغ از مغرب و نوافلش، جايز است ايقاع عشا، اگر چه ذهاب حمره نشده باشد، با عذر و بدون آن.و مستحب، تأخير عشا است تا ذهاب حمره مغربيه، پس اگر تا ذهاب حمره، تلبّس به نافله نکرده، مشغول به فريضه مى شود؛ و اگر يک رکعت نافله به جا آورده مزاحمت تمام چهار رکعت، با فريضه عشا، بى وجه نيست (الغاءً للخصوصيّة فى الظُهرين). و در کمتر، اتمام، اولى است در نمازى که تلبّس به آ ن کرده است.وقت وتيره نافله عشا، ممتدّ است به امتداد وقت عشا، حتى بنا بر امتدادش تا طلوع، و احوط رعايت عدم انفصالِ غيرِ متعارف از فريضه، و نيز احوط ختم نوافل مقصوده به آن است قبل از خوابيدن.
وقت نماز شب و مراد از نيمه شب شرعى
وقت نماز شب، بعد از نصف شب است؛ و تقديم بر نصف، براى ضرورت و خوف فوات، جايز است، و هر چه به فجرِ ثانى نزديکتر باشد، افضل است.و مراد از نصف، «منتَصف بين غروب آفتاب و طلوع فجر ثانى» است بنا بر اظهر؛ و معرّف بودنِ انحدارِ نجوم براى نصف، منافى اين تنصيف و موجب اعتبار به نصف مابين غروب شمس و طلوع شمس نيست.
وقت نافله صبح
و ابتداى وقت دو رکعت نافله فجر، بعد از فراغ از نماز شب در وقت آن است، و مستمرّ است [ وقت آن ] تا بعد از فجر ثانى؛ و ممتد است تا طلوع حمره مشرقيّه که بعد از آن، تقديم فريضه مى شود بر نافله بنا بر احوط در عمل به استحباب نافله فجر.
تذّکر
و اما وقت اختصاصى ظهرين و اشتراکى آنها و وقت فضيلت و اِجزاى آنها، به ترتيبى است که در متن ذکر شده است و وقت اختصاصى و اشتراکى عشائين، به ترتيب مذکور در متن با احتياط مذکور در حاشيه است.
وقت فضيلت نماز عشا
و ابتداى فضيلت عشا، سقوط شفق است و بعد از به جا آوردن مغرب، مجزى است مطلقا، اگر چه عذرى نباشد و سقوط نکرده باشد شفق مغربى بنا بر اقوى.
ميزانِ وقت مختص
و اعتبار در وقت مختصّ، به حال مصلّى در سرعت و بُطؤ طبيعى قرائت و اذکار و قيام و قعود است. و اما در اتيان به مستحبات و عدم، پس محتمل است عادت و توسّط؛ و احتياط، در رعايت اقل واجب است؛ و اين احتياط در بعض فروضِ انجام دادن، ترک نشود، مثل تطويل مقدّمات و انجام دادن ذى المقدمه سهواً به نيّت عصر.
خواندن نمازى در وقت اختصاصى نماز ديگر
و چنانچه عصر را مثلاً، در وقت مختصِّ به ظهر به جا آورد سهواً، باطل است.در اثنا اگر ملتفت شد، عدول به ظهر، اظهر است؛ و اگر التفات، بعد از دخول در مشترک بود، عدول بى مانع است؛ و اگر در اين فرض، التفات، بعد از نماز شد، عصراً صحيح است بنا بر اظهر.و اگر به مثل سهو، عصر را بخواند بعد معلوم شود، و از وقت، چهار رکعت مانده باشد، احوط اتيان ظهر است به قصد مافى الذمه، و همچنين اگر از وقت، يک رکعت مانده باشد؛ و اگر کمتر باشد، ظهر قضا است.و امّا در صورت فوت ظهر تا زمان اختصاصى عصر، پس مقتضاى اختصاص، عدم صحت ظهر است در آن وقت اداءً مطلقا؛ و احتياط به قصد مافى الذمه، ترک نشود در ادا يا قضا بودن ظهر. و اما اگر قضا نمايد ظهر را با غفلت از عصر، يا با التفات و عصيان به ترک واجب، پس ممکن بلکه اظهر، تصحيحِ قضاى ظهر، به نحو ترتّب است؛ چنانکه بدون اين نحو، قضاى ظهرين در وقت اختصاص مغرب، صحيح است، پس اختصاص، مربوط به اداى شريکه است فقط.
و اگر ادراک کرد مقدار پنج رکعت را در آخر وقتِ ظهرين، واجب است [ که [هر دو نماز را اداءً به جا آورد و همچنين در آخر عشائين، پس اختصاص به عصر و عشا به معنى آن که مناط اداى سابقه شريکه [ باشد ] نخواهد بود.و در وقت اختصاصى و اشتراکى، فرقى بين عصر و ظهر و مغرب و عشا نيست. و همچنين اگر ادراک کرد يک رکعت عصر را در وقت اختصاصى، به جا مى آورد آن را اداءً، اگر چه سه رکعت آن، در اختصاصِ مغرب واقع شود، يعنى آن وقت، مناط ادائيّتِ غير مغرب نخواهد بود نه آن که ما به الاداءِ، براى غير مغرب نخواهد بود؛ بلکه ممکن است اختصاص مغرب بعد از فراغ از عصر در فرض مزبور، به منزله تطهيرات محتاج اليها در فعل مغرب باشد؛ لکن اظهر اين است که حال آن، حال ساير واجبات اهم از فوريّت مغرب است و با اختصاص وقت به مغرب به معنى متقدم، منافات ندارد،زيرا اختصاص،غير از فعليّتِ تکليف واهميت آن است ازهمه واجبات،و لذا اگر غفلت از عصر کرد ومغرب را به جا آورد اداءً صحيح است.
نماز غفيله
و از جمله نمازهاى مستحبى در شب، نماز غفيله است به ترتيب مذکور در خبر «هشام بن سالم» منقول از «مصباح» و «فلاح السائل»، بلکه اطلاق مذکور در خبر «سکونى» است. و [ آيا ] وقت آن، مابين مغرب و عشا است، يعنى بين فعل اين دو، يا وقت اختصاص به هر دو، يا وقت مختص به مغرب و وقت فضيلت عشا که بعد از سقوط شفق است؟ اول و سوّم، محتمل است؛ و احوط، اخير است بعد از فعل مغرب در اول وقتش. و اظهر جواز تداخل است در اين نماز با نافله مغرب.
سقوط و عدم سقوط نافله در سفر و اماکن تخيير
در سفرِ موجب قصر، نافله نمازهاى چهار رکعتى روز، ساقط مى شود؛ و ساقط نمى شود نوافل مغرب و نماز شب با سه رکعت شفع و دو رکعت نافله فجر.
و وتيره نافله عشا، اظهر عدم سقوط آن است در سفر؛ و احوط اتيان آن است به رجاى مطلوبيّت.و اظهر عدم سقوط رواتب نهاريه در اماکن تخيير است، اگر چه فريضه را در خارج ايقاع نمايد، يا قاصد آن باشد، يا قصراً در داخل ايقاع نمايد، بلکه ثابت است نافله با عدم تعيّن تقصير؛ و همچنين ثابت است در صورت تعيّنِ اتمام بر مسافر، مانند کثير السفر.و ساقط است با تعيّن قصر، اگر چه به سبب خوف و فريضه صلات خوف باشد. و اگر حاضر است و ناوىِ سفر [ موجبِ ] تقصير و نمازِ در سفر قصراً است، مى تواند نافله را در حضر بخواند؛ چنانچه مى تواند فريضه را تماماً بخواند و نيّت تقصير و فعليّت آن، موجب ترک نافله در حضر نيست، به خلاف مسافرى که ناوى اتمامِ در منزل باشد [ که [ نمى تواند در سفر، نافله را به جا آورد و اگر چه واقعاً نماز را تماماً در منزل هم بخواند.
مشروعيّتِ قضاى نوافل نهاريه سفر در شب
و اظهر مشروعيت قضاى نوافل نهاريه سفر است در شب، هم چنان که نماز شبِ مسافر، در روز قضا مى شود، اگر چه قضاى نهاريّه سفر در شب، تأکّد ندارد.
دو رکعتى بودن نمازهاى مستحبى، غير از «وتر» و «اعرابى»
نافله مطلقه، مقيّد است به تشّهد و تسليم در هر دو رکعت بنا بر اقوى در غير «وتر» و نماز «اعرابى»؛و مراد از وتر يک رکعت اخيره نماز شب، بعد از دو رکعت شفع با سلام جدا از وتر است. و اظهر در تشخيص معناى حقيقى، همين است که مقابل شفع است، نه مجموع سه رکعت با فصل، اگر چه مورد استعمال هست مانند اوّلى.
وقت فضيلت و وقت اجزايى در نمازهاى يوميه
امّا وقت فضيلت در نماز ظهر، از وقت زوال آفتاب است از دايره نصف النهار در
1 . و معلوم مى شود به حدوثِ سايه بعد از انعدام، در مواقع مسامته؛ و به زيادتى، بعد از نقصان، در غير آن مواقع که غالب ازمنه است در غالب امکنه؛ و به خروج سايه از خطّ نصف النهار که به مثل «دائره هنديّه» استخراج شود به طرف مشرق؛ و به ميل آفتاب به جانب ابروى راست، براى کسانى که نقطه جنوب را در امکنه شماليّه، تحصيل نموده و استقبال آن نقطه نمايند.
عدم تفاوت وقت فضيلت در تابستان و زمستان
و تسويه «شتاء» و «صيف» هم در خبر «محمد بن حکيم»، منصوص و موافق ظاهرِ مشهور است، بلکه قائل به فرق بين ازمنه نيست برحسب منقول از «مصابيح».
و مراد از منصوص در اين جا، دخولِ غايت است به قدر اداءِ فريضه، و اين يکى از دو وجه است که اشاره به آنها مى شود و اين هم اختصاص به تابستان ندارد، مگر به عنوان إبراد که خواهد آمد در ظهر.سمت راست، تا اين که سايه، مثل شاخص شود. و وقت فضيلت نمازِ عصر، بعد از نماز ظهر است تا آن که سايه شاخص، دو مثل آن شود، ولى امتداد وقت فضيلت تا بعد از مثل و مثلين، به مقدار اداى فريضه، در خصوص تابستان، منصوص است. و بعد از فضيلت نماز ظهر و عصر، وقت اجزايى است، امّا اجزايى ظهر، بعد از فضيلت ظهر است تا آخر وقتش؛ و اما اجزايى عصر، دو وقت است: يکى پيش از وقت فضيلت و يکى بعد از وقت فضيلتش تا آخر وقتش؛ و وقت فضيلت مغرب، از وقت غروب است تا برطرف شدن شفق مغربى و آن،
1 . و اعتبار، به سقوط قرص است از ارض مستويه فعلاً يا تقديراً. و احتياط استحبابى، در رعايت زوال حمره از ناحيه مشرق، به ناحيه مغرب است، زيرا جمع عرفى بين طائفتين متعارضتين، واضح و موجب حمل بر احتياط و استحباب است.و با اين ترتيب، نوبت به مرجِّحات صدور ـ از قبيل شهرت و مخالفت عامّه ـ نمى رسد، بلکه در «خلاف» غير اين قول را از اصحاب ما نقل نکرده، پس حمل کرده است روايات مخالفه را بر اماريّت يا استحباب. و کلام در وقت عشا اوّلاً و آخراً، مذکور شد.
وقت نافله شب
و وقت نماز شب، بعد از نصف شب است. و تقديم آن بر نصف، براى معذور و کسانى که خوف فوت آن دارند ـ از هر سببى باشد ـ جايز است.
و آيا جايز است عمداً بدون عذر و خوف فوت، تقديم شود؟ در روايات معتبره، تصريح به افضليّت در وقت مذکور با امتداد در تمام شب شده است؛ و اين روايات موافقت دارند در اين جهت، با ظاهر آيه شريفه که در سوره «مزمّل» است.اظهر تعدّد مطلوب است در «صلات ليل» و ايقاع در وقت، مثل نوافل نهاريّة و مثل کثيرى از مختصّات نوافل، و قياسِ به فرايض نمى شود.
و ممکن است مراد از حکايت اجماع، توقيت باشد، نه عدم مطلوبيّت مطلق، و افضليّت قضا، منافات با جواز تقديم ندارد، مثل معذور؛ بلکه مطلقِ در مطلوبيّت با تفاوت مراتب در وقت و بعد از وقت و قبل از وقت، ممکن است و فى الجمله ثابت است.
و در روايت «مرازم» اشاره به حکمتِ افضليّتِ قضا شده است. و شمول جواز تقديم براى معذور يا مطلقا، دو رکعت فجر را که ادا است بعد از فجر، به ملاحظه جوازش در نماز شب، خالى از اشکال نيست، بلکه متيقّن از جواز تقديم، مقابلِ قضا است. و عدم تقديم در آن دو رکعت، احوط است، چنانچه منقول از «روض» است، به خلاف «وتَرْ» که مقدّم مى شود مثل بقيّه صلات ليل. و اکتفاى به قصد قربت در مقدّم بر نصف و در غير اوقات خاصه در نوافل روز، طريقه احتياط است.بلکه احوط براى معذور و غير آن در تقديم صلات ليل، تأخير از عشا بدون نيتِ خصوص ادا يا تعجيل است، بلکه به قصد امر فعلى به جا آورد و اگر چه قصدِ ادا از معذور، خالى از وجهِ موافق با موثق «سماعه» در مسافر نيست.
وقت فضليّت نماز شب
و هر چه از نصف به فجر نزديکتر باشد، ايقاع نماز شب افضل است از تقديم بر آن، يعنى تقديم جميع، پس منافات با رجحانِ تفريقِ فى الجمله، بر دفعه واحده ندارد، افضليّت مذکوره، چنانچه مقتضاى اجماعِ منقول است. و شايد اين معنى، مغنى از تحقيق معناى «سَحَر» است که ايقاع در آن افضل است، و دور نيست تفسير آن به سُدس اخير شب. و مقدار ايقاع نماز شب به نحو متعارف، تماماً داخل در سحر است يقيناً.
نهايت وقت نماز شب
و نهايت وقت نماز شب، بدايتِ وقت فريضه صبح که طلوع «فجر صادق» است مى باشد و در اين وقت، نماز شب، قضا است، پس در صورت فوت نماز شب تا اين وقت، نافله صبح را به جا آورد و بعد فريضه صبح را از اول فجر صادق تا طلوع حمره مشرقيه، با استثناى قدر فريضه، يا بدون آن که وقت فضيلت صبح است؛ و بعد از اين وقت، ابتداى به فريضه مى شود.
اگر چهار رکعت نافله شب را قبل از فجر به جا نياورده
و اين حکم ـ يعنى تأخير نماز شب ـ در صورتى است که چيزى از آن را به جا نياورده باشد، يا آن که کمتر از چهار رکعت به جا آورده باشد، که دور نيست در اين دو صورت، تقديم فريضه با نافله اش، افضل از تقديم قضاى نماز شب باشد؛ لکن خصوص يک نماز که به آن مشغول شده و يک رکعت را قبل از فجر به جا آورده، محتمل است که قطع آن مرجوح باشد در صورتى که شروع، به اعتقاد سعه وقت براى تمام نماز شب بوده است. و اگر در وقت شروع هم معتقد ضيق وقت بوده، پس طلوع فجر بعد از چهار رکعت، ضرر به اتمام نمى رساند؛ و قبل از چهار رکعت، شايد ترجيح در تأخير بقيّه است از فريضه صبح و نافله اش بعد از اتمام خصوص نمازى که يک رکعت آن را قبل از فجر به جا آورده است اداءً، يا کمتر از يک رکعت به غير قصد ادا. و احتمالات ديگر، مرجوح مى باشد بالنسبه به مذکور، که قريب به وجه سوّم از وجوه نه گانه مذکور در «جواهر» است.
اکتفاى خائف طلوع فجر به شفع و وتر
و دور نيست که خايفِ طلوع فجر قريباً، اکتفا به وتر نمايد (سه رکعت، يا يک رکعت)، يا به اختلافِ خوف، و بقيّه را قضا نمايد بعد از فريضه صبح و نافله آن.
مراد از نيمه شب شرعى
مراد از نصف شب که موضوع حکم عشائين و انتهاى وقت اختيارى آنها يا مطلقا و وقت نماز شب است به نحو مذکور، «نصف مابين غروب و طلوع فجر» است، نه «طلوع آفتاب».
اگر چهار رکعت نافله شب را قبل از فجر به جا آورده
و اگر چهار رکعت از نماز شب را به جا آورده، مى تواند اتمام کند نماز شب را، اگر چه طلوع فجر ثانى، بعد از چهار رکعت شده است، مادامى که خوفِ فوتِ فضيلتِ فريضه نباشد، بلکه اولويّت تخفيف در اتمام به اکتفا به قرائت حمدِ تنها، خالى از وجه نيست، و مى تواند مشغول به فريضه و نافله اش بشود و بقيّه نماز شب را بعداً قضا نمايد.و در صورت اراده تأخير نافله از فريضه، پس اولى اين است که اگر مى تواند وتر را با آنچه به جا آورده از چهار رکعت نماز شب، به جا آورد قبل از فجر صادق و بقيه نماز شب را قضا نمايد.
وقت نافله صبح
و وقت نافله فجر، قبل از فجر و فجر و بعد از آن تا طلوعِ «حمره مشرقيّه» است، که بعد از آن، اَولى به وقت، فريضه صبح است.و امّا [ آيا ] راجح در اين صورت، تأخير نافله است، يا آن که بعد از «حُمره مشرقيّه» وقت نافله، خارج شده است؛ و اگر در وقت اجزايىِ صبح به جا آورده شود و مفوِّت فريضه نباشد، صحيح نيست؟ مشهور دوّم و احوط است؛ و محتمل است اوّلِ فضيلتش بين الفجرين باشد و دسّ آن در نماز شب جايز است به نحو اعمّ از توقيت. و تقديم آن بر فجر اول منفرداً از نماز شب، مشکل است.
خواندن نافله و نماز قضا، در وقت فريضه
تنفّل در غير وقتِ فوتِ فريضه، جايز است اگر چه به غيرِ راتبه باشد، بلى گاهى فضيلت وقت يا اوّل وقت، فوت مى شود بلا بدل، و در وقت ضيق فريضه و فوت آن، مقارنِ ترک واجب است، نه آن که خودش حرام باشد، پس صحّتش به نحو ترتّب، مانعى ندارد.و همچنين قضاى فرايض در وقت حاضره بدون تفويت حاضره [ جايز است ]، اگر چه شريکه، در وقت اختصاصِ به غير، صحيح نيست اداءً، چون در غير وقت است، نه چون ترکِ واجب و مفوِّت آن است.
خواندن نافله براى کسى که نماز واجب بر عهده اوست
و همچنين تنفّل از کسى که بر او فائته باشد يا نماز واجبى به اجاره و نحو آن [ جايز است ]، چه مجتمع با فريضه حاضره باشد و چه مفترق، تطوّع در اوّل به راتبه باشد يا نافله ديگر.و نذرِ تطوّع، موجب خروج از محل بحث است اگر منذور، مطلق باشد؛ وإلاّ مبنى بر اختيار جواز تنفّل در وقت فريضه است، چنانچه گذشت
ميزانِ ادراک وقت در ثبوت قضا
چنانچه يکى از اعذارِ مانعه از تکليف به نماز ـ مانند جنون و حيض و اغما ـ در وقت، حاصل شد بعد از گذشتن مقدار يک نماز با ساير شروط به حسب حالِ مکلّف و ادا نکرده بود، قضا واجب است. و در صورتى که کمتر از مقدارِ واجبِ اختيارى و اضطرارىِ محقّق، وقت داشته، قضا واجب نيست. و فرقى در اين حکم بين عذر در ابتدا و اثناى وقت نيست. و بعد از زوال مانع در آخر وقت، اگر ادراک کرد مقدار يک رکعت را در وقت با ساير شروط به نحو اعمّ از واجب اختيارى و به حسب حال مکلَّف، ادا واجب است؛ و بر تقدير ترک، قضا واجب است.و اگر کمتر از اين مقدار را ادراک کرد، ادا واجب نيست؛ و اگر ادراک کرد يک فريضه را، فقط همان يکى واجب است اداءً و قضاءً، مثل آن که «حاضر»، ادراک کند مقدار چهار رکعت قبل از غروب را که، فقط عصر واجب مى شود اداءً و قضاءً.پس اگر مقدار پنج رکعت را، قبل از مغرب، يا قبل از نصف شب، يا قبل از طلوع فجر ـ به قولى ـ ادراک کرد، هر دو فريضه ـ يعنى ظهرين و عشائين ـ در دو وقت مذکور، واجب مى شود اداءً؛ و اگر به جا نياورد، قضاى آنها واجب است؛ و اگر فقط مقدار چهار رکعت را ادا کرد قبل از غروب، فقط عصر واجب است اداءً و با ترک، قضاءً؛ و فقط عشا قبل از نصف شب واجب مى شود اداءً، و اگر ترک کرد، قضاءً، چنانچه ذکر شد، نه مغرب و عشا هر دو بنا بر اظهر که شروع در وقت اختصاصى در شريکه سابقه جايز نيست، اگر چه الحاق به يک رکعت سابقه که ادراک کرده جايزاست با تمکّن از يک رکعت از شريکه لاحقه، چنانچه مستفاد از روايت «داود بن فرقد» است.و اگر سهواً تقديم عصر کرد در وقت مشترک و فقط براى ظهر، وقت مختصّ، باقى است، احتياطاً در ظهر، قصد مافى الذمّه نمايد.و اگر مسافر، وقتِ مقدارِ کمتر از چهار رکعت براى عشائين دارد، عشا را به جا مى آورد؛ و چون بيش از يک رکعت وقت دارد، احتياطاً مبادرت به مغرب، بعد از عشا مى نمايد، به قصد مافى الذمّه.
بلوغ در اثنا يا بعد فراغ از نماز
اگر «صبىّ» يا «صبيّه» بالغ شد ـ به مثل سنّ ـ در اثناى نماز يا بعد از فراغ از آن، اظهر جواز اکتفا به آن نماز است در سعه وقت. و اظهر لزوم اتمام است در ضيق وقت از نماز واجبِ اختيارى، فضلاً از اضطرارى؛ و احوط عدم اکتفا، به مندوبه از واجبه است مطلقا.و اگر مابعد از بلوغ، کافى براى يک رکعت نباشد، پس احوط اتمام است. و در صورتِ تمام، يا آن که بلوغِ مذکور بعد از فراغ از نماز مندوب باشد، قطعاً قضا واجب نيست در صورت مذکوره.
حکم علم و ظن و اطمينان به دخول وقت
متمکّن از تحصيلِ علمِ به دخول وقت، نمى تواند اکتفاى به ظنِّ به دخول وقت،در قطعِ استصحاب نمايد.و اظهر جواز اعتماد به اذان عدلِ عارفِ به وقت است،فضلاً از عدلين عارفين.و احوط با تمکّنِ از تحصيل علم يا ظنّ اطمينانى، تأخير است تا وقت حصول آنها؛و اين احتياط در صورتى که رفعِ ترديد،به مجرّد نظردرافق مى شود قطعاً يا احتمالاً،لازم بلکه فى الجمله متعيّن است.
فقدان علم و اماره به وقت
و در صورت عدم تمکّن ازعلم و امارات معتبره،پس مثل اعمى و محبوس، به ظنّ غالب،اگر چه حاصل از قول غير باشد، اکتفا مى نمايد،اگر چه احتياط درتأخير مفيدِ علم يا اطمينان يا ظنّ اقوى است؛و در غير اينها با احتمال علم يا اطمينان به سبب تأخيروتعذّر آنها فعلاً،پس اگر احتمال ظفر به موجب علم يا اطمينان از غير ناحيه تأخير يا اماره معتبره مى دهد،احتياط در تأخير است.و اگر منحصر است علم و اطمينان در تأخير مفيد آنها، محتمل است جواز عمل به مطلق ظنّ در اوّل وقتِ حصول آن؛و احتياط در انتظارِ مذکور است،اگر مستلزم عسر و حرج نباشد.
اتيان نماز قبل از وقت با ظن به وقت
چنانچه به جا آورد نماز را با ظنِّ معتبر در آن حال،و بعد از فراغ معلوم شد که تمام آن نماز، قبل از دخول وقت بوده، باطل است و لازم است اعاده يا قضاى آن.و همچنين است تبيّن بعد از دخول در رکوع ثالثه،مگردرصورتى که عدول به فائته يا نافله، مشروع باشد که بر اين تقدير، با عدول صحيح مى شود تا محل عدول باقى باشد، چه قبل از رکوع ثالثه باشد يا بعد از آن.و اگر داخل شد وقتِ غيرِ مختصِّ به شريکه قبل از فراغ،اگر چه قبل از تحقق سلام باشد،صحيح است اگر دخولش در نماز با ظنّ،کافى در جواز دخول بوده؛و همچنين اگر قاطع بود به دخول وقت.
حصول علم يا تذکّر به دخول وقت در وسط نماز و بعد از آن
و امّا با مصادفت [ به ] علم به دخول، در اثنا يا بعد از فراغ، با مطلق جهل يا نسيان به موضوع يا حکم، با حصول قصد قربت و موافقت تمامِ نماز با وقت، پس ظاهر، صحّت آن است؛ بلکه اظهر صحّت است در صورتى که به رجاى دخول به جا آورد با عزم [ به ] اعاده بعد از سوال و اجتهادِ مقدور، اگر کاشف بشود از عدم دخول در وقت شروع با مصادفت تمام نماز با وقت، اگر چه علم يا حجّت، متاخّر بوده حصول آن.اگر ناسى، در اثناى نماز متذکّر شد، جايز است قطع و استيناف بعد از مراعات، و احوط اتمام به رجاى مصادفت و اعاده بعد از رعايت و انکشاف عدم مصادفت تمام يا بعض با دخول وقت است؛ و اظهر جواز اکتفا به آن است بعد از ظهور مصادفت تمام با وقت بعد از مراعات به علم يا ظنّ موظّف.
عدم تفاوت ظنّ به دخول وقت و ظنّ به خروج وقت
در ظنّ مسوِّغ نماز، فرقى بين ظنّ به دخول وقت يا خروج آن نيست، پس اگر با ظنّ به وقت، نماز را اداءً خواند، بعد از فراغ يا در اثنا، معلوم شد خروج، يا آن که با ظنّ به خروج، نماز را قضاءً خواند، بعد يا در اثنا، معلوم شد بقاى وقت و نيّت را در اثنا تغيير داد، نماز صحيح است بر طبق انکشاف با قصد امرِ فعلى مستمرّ تا آخر اگر چه در تطبيق معذور بوده است بنا بر اظهر.
وقت فضيلت نمازهاى يوميه و موارد استثنا
افضل، اتيان هر نمازى در اوّل وقت فضيلت آن است در غير مواردى که استثنا شده است.و فضيلت عشا، ادراک مى شود در اوّل سقوطِ شفق مغربى؛ و قبل از اين وقت، مجزى است، مثل بعد تا نصف شب.و آيا ادراکِ فضيلت مى شود قبل از سقوط براى فارغ از نافله مغرب، يا غير متنفّل؟ محلّ تامل است در غير معذور.و افضل براى متنفّل، تأخير ظهر است تا قدمين؛ و براى عصر، تا چهار قدم. و با تأخير تا مثل و مثلين، وقت فضيلت آنها ادراک مى شود براى متنفّل، لکن اظهر افضليّت رعايت قدمين و چهار قدم است.و اندازه تفريقِ مسلّم از حضرت رسولـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ معلوم نيست، و ممکن است [ که [با رعايت مصالح اوقات و ترخيص و تسهيل بر امّت مختلف بوده؛ بلکه اگر متّفق بود، به نحو متواتر نقل مى شد، چنانچه جمعِ بدون علّت هم، ثابت است از ايشان، بلکه افضليّتِ تأخير مطلقا، براى غير معذور و مُتنفِّل، ثابت نيست، واللّه العالم. مفيض از «عرفات» تأخير مى اندازد مغرب را تا رسيدن به «مزدلفه»، که در آن جا هر دو نماز را جمع نمايد، اگر چه نماز مغرب تا ربع شب طول کشد و اين افضل از تقديم است.و عشا مطلقا، تأخير آن از ذهابِ شفقِ مغرب، افضل است، يا براى خصوص متنفّل، چنانچه ترديد در آن گذشت.متنفّل تأخير مى اندازد ظهرين را از اوّل وقت تا نافله را تمام کند، يا قدمين و چهار قدم اگر چه متنفل نباشد، يا براى خصوص متنفل.و تأخير عصر، تا چهار قدم براى متنفّل يا مطلقا، ثابت است و تا مثلين، واجد مرتبه اى از فضيلت هستند، لکن رجحان تأخير آن بر اول وقت مطلقا، ثابت نيست؛ و همچنين نسبت به مثل در ظهر، چنانچه گذشت.و از عمل نبى اکرمـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ استحباب تفريق، براى غير متنفل ثابت نيست و بر تقدير تسليم، ازيد از دو قدم و چهار قدم، ثابت نيست. مستحاضه کبرى ظهر را تأخير مى اندازد، تا به عصر به يک غسل، اکتفا نمايد، و همچنين در مغرب و عشا به نحوى که در محلّش مذکور است؛ و جايز نيست دو نماز را با يک غسل به جا آورد با تفريق به نحو متقدّم در محلّش.
و تأخير صاحبان عذر، به رجاى ارتفاع عذر، اگر واجب نباشد، راجح است؛ و همچنين [ راجح است ] تأخير براى ضرورات غير لزوميّه و مُکمّلات عبادت. و اکتفاى مربّيه به يک غَسلِ جامه براى ظهرين، و همچنين [ راجح است ] تأخير [ براى [ کسى که بر او قضا لازم است تا ادا نمايد واجب قضايى را؛ و مدافعه حدثها؛ و انتظار يقين به وقت در وقت جواز عمل به امارات يا ظنّ، اگر واجب نباشد، تأخير؛ و مستعجل براى وصول به منزل و طلب اِبْراد در هواى گرم، و شايد مواردش از حيث رخصت و استحباب مختلف باشد. و اين ابرادِ مطلوبِ در ظهر، تا «مثل» است که نهايتِ نفليّتِ آن است در غير واقعِ اِبراد.و از اين قبيل است تعجيل عصر «عرفه» به جهت اشتراک در ترک فضيلت اوّل وقت فى الجمله به نحو متقدّم. و بقيّه موارد استحباب تأخير، مذکور است در «شرح نفليّه» و «حدائق».
اشتغال به لاحقه در وقت ترک يا بطلان سابقه
اگر به اعتقاد به جا آوردن ظهر، مشغول به نماز عصر شد و در اثنا، متذکّر شد ترک ظهر يا بطلان ظهر را، عدول مى نمايد در نيّت، به ظهر، قبل از اين که فعل ديگرى به جا آورد.و همچنين در عشا با عدم تجاوز محلّ عدول به دخول در رکنى از رکعت رابعه يا واجبى به نحوى که مذکور مى شود.و بعد از اتمام ظهر يا مغرب، به جا مى آورد عصر يا عشا را هرگاه نماز را در وقت اشتراکى به جا آورده؛ و امّا اگر در وقتِ مختصِّ به آن که عدول به سوى او مى کند باشد، پس خالى از اشکال نيست.و همچنين اگر نماز را در خارج وقت، به قصد عصر به جا آورد و در اثنا، وقتِ اختصاصىِ ظهر داخل شد و به عدول، نماز را ظهراً اتمام نمايد، اشکال مذکور در آن جارى است؛ و احتياط در اتمام بعد از عدول و فعل دو نماز بعد از فراغ، ترک نشود.و در مختصِّ به معدول عنه، عدول جايز نيست، چنانچه واضح است. و اگر متذکر شد بعد از فراغ، پس اگر در وقت اختصاصى ظهر يا مغرب، عصر يا عشا را انجام داده، اعاده مى نمايد بعد از ظهر، عصر را و بعد از مغرب، عشا را، مگر آن که قصدش [ وظيفه فعليّه بوده و ] خطأ، در تطبيقِ وظيفه فعليّه و به منزله غلطِ در عبارت باشد، که در اين صورت، صحيح است ظهر بر طبق وظيفه، نه قصدِ مبنىّ بر خطأ، و بعد از آن، عصر را به جا مى آورد.و اگر در وقتِ اشتراکىِ [ ظهر يا مغرب، عصر يا عشا را ] انجام داده، سابقه را به جا مى آورد، مگر در صورت قصد وظيفه فعليّه با خطأ در تطبيق، که گذشت.و اگر داخل شد وقت مشترک در اثنا، اکتفا به آن نموده براى عصر و عشا، و سابقه را به جا مى آورد در فرض تذکّر بعد از فراغ.
عدول به نمازِ بعد
و اگر در اثناى ظهر يا مغرب، متذکّر شد به جا آوردن آنها را، جايز نيست عدول به لاحقه، مگر در صورتى که قصد وظيفه فعليّه ادائيّه داشته و اشتباهاً تطبيق به ظهر يا مغرب کرده که با نيّتِ مخصوصِ به لاحقه، اتمام مى شود، مثل صورت غلطِ در عبارت در نيّت.
تبدّل نيّت مسافر و مقيم در اثناى نمازِ در آخر وقت
مسافر اگر وقتِ چهار رکعت داشت و نيّت ظهر کرد و مشغول به آن شد و در اثنا، نيت اقامت کرد، نماز[ ش ] باطل است و عدول جايز نيست، پس قطع ظهر کند و شروع به عصر نمايد، لکن اگر نيّت، اختيارى است احتياط در ترک آن است.و اگر مقيمِ مشغول به عصر، نيّت سفر کرد، پس عدول مى کند به ظهر و بعد از آن عصر را به جا مى آورد؛ و اختيارى اين نيّتِ سفر واجب نيست على الاظهر.
اوقات مکروهه در نوافل مبتدئه
کراهت نماز «نافله غير موقّته» ـ به معناى اقليّت ثواب از مثل آن در غير اوقات خاصّه ـ ظاهر است در وقت طلوع و غروب و انتصاف آفتاب و بعد از نماز صبح تا طلوع و بعد از نماز عصر تا غروب، بلکه تا بعد از نماز مغرب؛ و دو رکعت وقت زوال روز جمعه، کراهت ندارد.و از تفسيرِ کراهت، ظاهر است که نذر نافله در اين اوقات جايز و نماز هم صحيح و واجب مى شود بنابر اظهر، چه مطلق باشد نذر و چه مقيّد؛ بلکه مطلق واجبات از نماز را مى تواند در اوقات مذکوره به جا آورد؛و مکروه نيست بنابر اظهر، مثل قضاى فرايض و غير آن.و کراهت ندارد آنچه که سبب مخصوصى دارد، مانند نماز زيارت و حاجت و طواف مندوب و قضاى نوافل مرتّبه مطلقا، و در خصوص بعد از فجر تا طلوع و بعد از عصر تا غروب، منصوص است در مکاتبه «ابن بلال» بنا بر اظهر در معناى روايت؛ و [ نيز کراهت ندارد ] نماز «احرام» و نماز «غدير» و «استسقا» و «تحيّت مسجد» و نمازِ ازمنه و امکنه مخصوصه فاضله، بلى در بعضى استخارات رقاع که در خبر «احمد بن محمد بن يحيى» (وسائل باب 2) وارد شده است التزام به افضليّت تحرّى غير بين الطلوعين و بين عصر و غروب يا با کراهت در اين دو وقت، وجود دارد که استثنا شده در آن روايت از فعل نماز استخاره مخصوصه با فريضه.و مراد از نوافل مبتدئه مکروهه، آن است که شروع به آنها در اوقات خاصه باشد، نه از اعمّ از بقاى در آنها، به خلاف ذوات الاسباب گذشته که شروع هم مکروه نيست.و اظهر عدم کراهت [ است ] در سجودهاى مستحبّ در اوقات خاصّه مذکوره، مانند سجده شکر و سجده تلاوت اگر مستحب باشد.و قضاى نوافلِ [ ليل ]، در ليل و نهار و قضاى نوافل نهار، در نهار و ليل، جايز است و رعايت مسارعت [ و ] مماثلت، موجب فضل است؛ پس اگر جمع شد مثل قضاى ليليّه در همان شب و قضاى نهاريّه در همان روز، معلوم است؛ وگرنه افضل، رعايت مماثلت در صورت دَوَران امر بين مماثلت و مسارعت است، واللّه العالم.جهر و اخفات [ در نماز قضا، اعمّ ] از فرض و نفل، تابع زمان فوت و خصوصيتِ کيفيّتِ فائت است، نه زمان قضا.سرخى است که در سمت مغرب به هم مى رسد بعد از غروب آفتاب، و وقت فضيلت نماز عشا، بعد از برطرف شدن سرخى است از مغرب تا ثلث اول شب. ولى بودن ابتداى فضيلتِ وقتِ عشا از بعد از فراغ از مغرب و نافله آن، بعيد نيست. و إجزايى مغرب، يک وقت است بعد از فضيلتش تا آخر وقتش. و وقت فضيلت نماز صبح، اوّل پهن شدن سفيدى است در اُفق مشرق که فجر صادق باشد تا سرخى مشرق نزده، بعد از آن وقت اجزايى است تا طلوع آفتاب. و در نماز صبح، وقت مشترک و مختصّ نيست.
س . وقت اجزايى يعنى چه؟
ج . يعنى نماز، ادا است، ولى فضيلت ندارد.
آخرين وقت ادا بودن نماز
س . آيا نماز تا به کِىْ ادا است؟
ج . به قدرى که رکعتى از آخر وقت باقى است [ که [اگر مصلّى او را درک نمود، نماز را اداءً به جا آورد نه قضاءً، اگر چه باقى او را بعد از وقت به جا آورد.
لزوم مراعات ابتدا و انتهاى وقت نماز
و جايز نيست تأخير انداختن نماز را از وقتى که از براى آن تحديد شده است و نه مقدّم داشتن بر آن؛ و اگر نماز پيش از وقت نمود، باطل است، چه تمام نماز پيش از وقت، واقع شده باشد چه بعض آن، چه به عمد کرده چه به فراموشى، چه مسأله را دانسته باشد چه ندانسته باشد، چه وقت را بشناسد چه نشناسد.
عدم جواز اکتفا به ظن دخول وقت
س . آيا جايز است اعتماد نمودن به مظنّه در داخل شدن وقت يا نه؟
ج . جايز نيست با ممکن بودن علم. و قول دو نفر عادل، معتبر است و قائم مقام علم است على الاقوى.و هر گاه حاصل بشود مظنّه از اذان شخصِ معتمَد يا قول يک عادل، اعتماد جايز نيست، بلى جايز است هرگاه ممکن نشود علم در هواى ابرى؛ و احوط آن است که در غير هواى ابرى صبر نمايد تا علم به دخول وقت حاصل شود. و هرگاه ظاهر شود که مظنّه آن فاسد بوده است، بايد اعاده کند نماز را هرگاه تمامِ نماز در خارج وقت به جا آورده شد. و اگر جزئى از آن در وقت واقع شده هر چند سلامِ واجب باشد، اعاده نکند در صورت جوازِ اکتفا به ظنّ مثل هواى ابرى يا يقين به دخول وقت.
اشتغال به عصر يا عشا قبل از خواندن ظهر يا مغرب
و اگر کسى مشغول نماز عصر يا عشا شود پيش از نماز ظهر و مغرب، پس اگر متذکر شود در حالتى که در نماز باشد، عدول نمايد به نيت نماز پيش، چه ظهر باشد و چه مغرب، اگر در وقت مختصّ نباشد؛ والاّ احوط، اعاده نماز است بعد از عدول و اتمام، اگر چه اقوى کفايت عدول است.و اگر بعد از فراغ باشد مجزى است او را هرگاه در وقت مختصّ به نماز ظهر يا مغرب واقع نشده باشد و بعد از آن نماز ظهر يا مغرب را بکند، مگر آن که جزئى از آن در وقت مشترک واقع شده باشد، چون عشا نسبت به مغرب اگر به اعتقاد دخول وقت عشا نماز خوانده باشد.
1 . گذشت اشکال در آن و احوط اعاده نماز است بعد از عدول و اتمام.