گفتار در شرائط امام جماعت

گفتار در شرائط امام جماعت

گفتار در شرائط امام جماعت

در امام جماعت چند چيز شرط است :

شرط اول ايمان يعنى دوازده امام بودن .

شرط دوم حلال زاده بودن .

شرط سوم عقل .

شرط چهارم اينکه بحد بلوغ رسيده باشد البته اين شرط در جائى معتبر است که ماءمومين بالغ باشند بلکه در جائى هم که ماءمومين غير بالغ باشند امامت غير بالغ محل اشکال است بلکه جائز نيست .

شرط پنجم اينکه اگر ماءمومين مرد و يا متشکل از مرد و زنند امام نيز مرد باشد بلکه در صورتى هم که منحصرا زن باشند امامت مرد براى آنان باحتياط نزديکتر است .

شرط ششم عدالت است و بنابراين اقتداء به کسى که فاسق و نيز کسى که عدالت او روشن نيست جائز نيست و عدالت حالتى است نفسانى که صاحبش را و اميد دارد به اينکه ملازم تقوى باشد و از ارتکاب گناهان کبيره بلکه و گناهان صغيره اجتناب کند تا چه رسد به اصرار بر گناه صغيره که خود يکى از کبائر شمرده شده است و نيز او را وامى دارد بر اينکه از هر عملى که عرفا نشان دهنده بى مبالاتى در دين است اجتناب کند و نزديک تر به احتياط آن است که بگوئيم در امام جماعت معتبر است که از اعمال منافى با مروت اجتناب داشته باشد هرچند که اقوى اين است که اين شرط معتبر نيست .

و گناهان کبيره عبارتند از هرگناهى که وعده آتش و يا عقاب در برابر آن وارد شده باشد و يا در اجتناب مردم از آن تشديد عظيمى شده باشد و يا دليلى وارد شده باشد بر اينکه آن گناه از بعض گناهان کبيره بزرگتر و يا مساوى آن است و يا عقل حکم کند باينکه آن گناه کبيره است و يا در ارتکاز مردم متشرع اين باشد که فلان گناه کبيره است و يا نصى بر کبيره بودن آن گناه رسيده باشد.

و اينگونه گناهان بسيار است که بعضى از آن ها در اينجا ذکر مى شود:

1 - نوميدى از رحمت خداى تعالى 2 - ايمنى از مکر و عقاب او

3 - دروع بستن به خدا و يا رسول خدا صلى الله عليه وآله و يا به اوصياء آن جناب عليهم السلام

4 - کشتن کسى که خدايتعالى کشتن او را تحريم کرده و خونش را محترم دانسته مگر آن که جنبه قصاص و اجراء حدود الهى داشته باشد.

5 - عاق پدر و مادر شدن 6 - خوردن مال يتيم به ستم

7 - نسبت زنا به زنان پاکدامن دادن 8 - فرار از جنگ

9- قطع رحم 10 - سحر 11 - زنا 12 - لواط

13 - سرقت 14 - قسم دروغ 15 - کتمان شهادت

16 - شهادت به ناحق دادن 17 - عهد شکستن

18 - و حيف در وصيت ( که عبارت است از بيش از ثلث وصيت کردن )

19 - شراب نوشيدن 20 - ربا خوردن

21 - سحت ( يعنى بهاى چيزهاى حرام و مزد کارهاى حرام )

22 - قماربازى

23 - خوردن گوشت مردار و گوشت خوک و خون و گوشت هرحيوانى که هنگام ذبح نام غير خدا بر آن بوده باشند، مگر آن که ضرورت خوردن اين چند چيز را ايجاب کند.

24 - در کيل و وزن خيانت کردن

25 - رفتن و مهاجرت بمکانى که در آن جا انجام وظائف دينى ميسر نيست .

26 - ظالم را در ظلمش کمک کردن

27 - به کمک و پشتيبانى ظالم اعتماد داشتن

28 - حقوق ديگران را بدون هيچ عذرى نگهداشتن

29 - دروغ 30 - تکبر 31 - اسراف و ريخت و پاش کردن

32 - خيانت به امانات 33 - غيبت 34 - سخن چينى

35 - سرگرمى به لهو و لعب 36 - سبک شمردن حج و بى اعتنائى به آن

37 - ترک نماز 38 - ندادن زکوة

39 - اصرار بر گناهان کوچک .

اينها گناهان کبيره بود.

و اما شرک ورزيدن بخداى تعالى و انکار آن چه او بر پيامبرش نازل کرده و محاربه با اولياء خدا از همه آن گناهان بزرگتر است ولکن شمردن آن ها در اعداد گناهانى که اجتناب از آنها در عدالت معتبر است نوعى مسامحه است (زيرا در حد کفر است ).

مساءله 1 - اصرارى که گفتيم يکى از گناهان کبيره است و باعث مى شود گناه صغيره کبيره شود عبارت است از مداومت و ملازمت بر گناه صغيره بطورى که بين چند نوبت ارتکاب آن هيچ توبه اى فاصله نشود و بعيد نيست داشتن تصميم بر تکرار گناهى که کرده نيز اصرار باشد هرچند که فقط يک بار مرتکب شده باشد مخصوصا اگر اين تصميم را در حال ارتکاب بار اول داشته باشد.

بله ظاهرا نداشتن توبه و ندامت از گناهى که کرده با اينکه تصميم ندارد بار ديگر آن را مرتکب شود اصرار نيست .

مساءله 2 - اقوى اين است که کسى که خودش را عادل نمى داند در صورتى که ماءمومين او را عادل مى دانند جائز است امامت کند هرچند که ترک امامت چنين کسى به احتياط نزديک تر است ولى اگر کرد جماعت او جماعتى است صحيح و همه احکام نماز جماعت بر آن مترتب مى شود.

مساءله 3 - عدالت امام جماعت از چند طريق ثابت مى شود:

يکى از راه شهادت دادن دو شاهد عادل بر عدالت او.

دوم را راه شايع بودن عدالت او در بين مردم به طورى که براى مکلف اطمينان بعدالت او حاصل شود.

سوم وثوق و اطمينان به عدالت او از هر راهى که بدست آيد هرچن باينکه ببيند جمعى از مؤ منين داراى بصيرت به او اقتداء کرده اند.

چهارم حسن ظاهرى که اگر يقين آور نيست حداقل مظنه بياورد به اينکه او مردى عادل است بلکه اقوى آن است که همان حسن ظاهر کافى است هرچند مظنه اى به عدالت حاصل نشود ولى اعتبار حصول ظن به احتياط نزديک تر است .

مساءله 4 - کسى که نماز را نشسته مى خواند جائز نيست امام جماعت کسى بشود که ايستاده نماز مى خواند و همچنين کسى که به پهلو خوابيده جائز نيست براى ماءمومى که نشسته نماز مى خواند امامت کند و همچنين کسى که قرائتش صحيح نيست يعنى هر حرفى را از مخرج خود آن حرف اداء نمى کند و يا حرفى را بدل به حرفى ديگر مى کند و حتى زير و زبر کلمات را غلط مى خواند نمى تواند امامت کند براى کسانى که صحيح مى خوانند هرچند که خلط خواندن او به خاطر اين باشد که قدرت بر صحيح خواندن نداشته باشد و همچنين جائز نيست امامت کسى که لال است براى فرد زباندار هرچند که زباندار نيز قرائت صحيح نداشته باشد، و در جائز بودن امامت کسى که قرائت حمد و سوره را نمى داند در دو رکعت آخر براى کسى که خودش صحيح مى خواند.

مساءله 5 - جائز بودن اقتداء بصاحبان عذر مشکل است و احتياط به ترک چنين اقتدائى ترک نشود هرچند که امامت او براى مثل خودش و براى کسى که از او بدتر مى خواند و همچنين امامت کسى که معذورتر است مانند امامت کسى که نشسته مى خواند براى کسى که خوابيده مى خواند خالى از وجه نيست و جائز است .

بله امامت کسى که نشسته نماز ميخواند براى کسى که او نيز نشسته مى خواند و همچنين امامت کسى که با تيمم و يا با جبيره نماز مى خواند براى کسانيکه با وضوء بدون جبيره نماز مى خوانند اشکالى ندارد.

مساءله 6 - اگر امام و ماءموم در مسائل مربوط به نماز اختلاف داشتند چه اختلاف از روى اجتهاد و چه از روى تقليد باشد اقتداء صحيح است که عمل آن دو مثل هم نباشد بشرطى که ماءموم نماز امام را که از روى خطا در اجتهاد يا تقليد انجام داده صحيح بداند مثل اينکه مثلا ماءموم تسبيحات اربعه را سه بار واجب بداند و امام يک بار آن را و همان يک بار عمل کند و در جائى که ماءموم به اجتهادش و يا به تقليد از مجتهدش نماز امام را باطل مى داند جائز نيست باو اقتداء کند همچنان که اقتداء مشکل است در جائى که اختلاف در قرائت داشته باشند پس اگر ماءموم نماز امام را صحيح بداند مثل اينکه مثلا امام خواندن سوره را واجب نداند و آن را نخواند و ماءموم آن را واجب بداند که در اينگونه موارد احتياط ترک اقتداء است .

بله اگر ماءموم از اختلاف با امام اطلاعتى نداشته باشد اقتداء جائز است و بر واجب نيست که تفحص کند و از خود امام بپرسد.

و اما در صورتى که از اين اختلاف آگاهى دارد ولى شک دارد که آيا در عمل هم بر خلاف نظريه او و يا مجتهد او عمل مى کند يا نه اقوى اين است که اگر اين اختلاف در مسائلى است که با روشن بودن حال امام اقتداء جائز نيست در صورت شک نيز اقتداء جائز نيست و اگر در مسائلى است که با وضوح حال اقتدائ مشکل است در صورت شک نيز مشکل است .

مساءله 7 - اگر امام به اعتقاد به اينکه وقت نماز شده داخل نماز شود و ماءموم اعتقاد دارد به اينکه وقت نشده و يا شک دارد که آيا وقت شده يا نه نمى تواند به آن امام اقتداء کند.

بله اگر در بين نماز امام بفهمد که وقت داخل شده مى تواند از لحظه دخول وقت به آن امام اقتداء کند البته اين در صورتى است که امام به وجه مشروع وارد نماز شده باشد.

مساءله 8 - اگر چند پيشنماز بر سر مسئله امامت با يکديگر نزاع کنند و هر يک بخواهد خودش امام شود بهتر و نزديک تر به احتياط آن است که به هيچ يک اقتداء نشود.

بله اگر نزاع به اين نحو باشد هر يک امامت را به ديگرى واگذارد و از او بخواهد که جلو به ايستد در اينجا اقتداء به آن امامى رجحان دارد که ماءمومين او را مقدم مى دارند و اگر ماءمومين نيز اختلاف داشتند و يا حاضر نشدند يک نفر را مقدم بدارند بايد فقيه جامع الشرائط راامام خود کنند و اگر فقيه جامع الشرائطى نبود و يا متعدد بود آن که قرائتش بهتر است مقدم است و اگر قرائت هر دو خوب بود آن که فقيه تر است و احکام نماز را بهتر مى داند مقدم است و سپس آن که پيرتراست .

و امام راتب و هميشگى مسجد (يعنى کسى که بطور مرتب در مسجدى امامت دارد) سزاوارتر به امامت است هرچند که ديگران فضيلت بيشترى داشته باشند لکن براى امام راتب بهتر آن است که افضل را بر خود مقدم بدارد و اگر اقامه جماعت در خانه اى واقع مى شود صاحب خانه سزاوارتر از ميهمانان است که باذن او نماز مى خوانند البته بهتر آن است که صاحب خانه کسى را مقدم بدارد که از خودش افضل است و نيز امامت هاشمى بهتر است از غير هاشمى که مساوى با او در فضائل باشد و ترجيحاتى که ذکر شد از باب افضليت و استحباب است و جنبه لزوم و وجوب ندارد حتى در مورد امام راتب بنابراين بر غير او حرام نيست که با امام راتب مزاحمت کند هرچند که از همه جهات در رتبه پائين ترى قرار داشته باشد چيزى که هست مزاحمت امام راتب بر سر امامت عملى است زشت و بلکه مخالف با مروت هرچند که مزاحم از همه جهات در رتبه بالاترى قرار داشته باشد.

احتياط آن است که جذامى و پيس و کسى که حد بر او جارى شده هرچند که از گناه توبه کرده باشد امامت نکند و نيزديگران باين نامبردگان اقتداء نکنند و اقتداء کردن بامامى که هنوز ختنه نشده و در ختنه نشدن معذور بوده کراهت دارد و همچنين اقتداء به امامى که مردم امامت او را کراهت دارند و نيز امامت کسى که تيمم کرده براى افرادى که وضو گرفته اند کراهت دارد بلکه بطور کلى بهتر آن است که هيچ فرد داراى نقصى براى افراد کامل و فاقد نقص امامت نکند.

مساءله 10 - اگر ماءموم يقين داشته باشد که نماز امام به خاطر اينکه وضوء نگرفته و يا رکنى را ترک کرده و يا امثال آن باطل است جائز نيست به او اقتداء کند هرچند که امام جماعت خودش معتقد باشد به صحت نمازش ‍ حال يا بخاطر اينکه نسبت به نداشتن وضوء و امثال آن جاهل است و يا آن که سهو کرده است .

مساءله 11 - اگر ماءموم در لباس امام نجاستى به بيند نجاستى که در نماز بخشوده نشده اگر بداند که امام مى دانسته جامه اش نجس است و فراموش ‍ کرده تطهير کند نمى تواند باو اقتداء کند و اگر ماءموم بداند که امام از وجود چنين نجاستى اصلا خبر ندارد جائز است باو اقتداء کند و اگر از وضع امام خبر ندارد که آيا جاهل است و يا فراموش کرده تطهير کند در جواز اقتداء به او تاءمل و اشکال هست و احتياط نبايد ترک شود.

مساءله 12 - اگر بعد از نماز معلوم شود که امام فاسق بوده و يا وضوء نداشته نماز ماءمومين صحيح است و آن چه در نماز جماعت از ماءمومين بخشوده شده در اين جماعت نيز بخشوده شده .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

گفتار در احکام جماعت

No image

فصل در نماز جماعت

No image

گفتار در شرائط جماعت

Powered by TayaCMS