مواردى که زکات واجب مىشود
1 ، 2 ، 3 و 4 - گندم، جو، خرما و کشمش:
مسأله :
زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتى واجب مىشود که به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها تقريباً 288 من تبريز است و صاحب آنها بالغ و عاقل باشد و بتواند در آنها تصرّف کند.
مسأله :
زکات گندم و جو وقتى واجب مىشود که به آنها گندم و جو گفته شود و زکات کشمش و خرما وقتى واجب مىشود که به آنها انگور و خرما گفته شود، ولى وقت دادن زکات در گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا کردن کاه آنها و در خرما موقع چيدن آنها و در کشمش موقعى است که خشک شده باشند.
مسأله :
اگر پيش از دادن زکات، مقدارى از اين چهار چيز را مصرف کند، بايد زکات آن را بپردازد.
مسأله :
اگر بعد از آنکه زکات اين چهار چيز واجب شد مالک آن بميرد، بايد مقدار زکات را از مال او بدهند، ولى اگر پيش از واجب شدن زکات بميرد هر يک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است بايد زکات سهم خود را بدهد.
مسأله :
هرگاه زراعت يا باغى را قبل از واجب شدن زکات خريدارى کند زکات بر عهده مالک جديد است، و اگر بعد از آنکه زکات واجب شده بخرد، زکات بر عهده فروشنده يعنى مالک قديم است.
مسأله :
اگر وزن اين چهار چيز موقعى که تر است به اندازه نصاب برسد و بعد از خشک شدن کمتر از مقدار نصاب شود زکات آن واجب نيست.
مسأله :
اگر مقدارى از اين چهار چيز را پيش از واجب شدن زکات مصرف کند، اگر باقى مانده آن به اندازه نصاب باشد بايد زکات آن را بدهد.
مسأله :
اگر يکى از اين چهار چيز که زکات آنها را داده چند سال نزد او بماند زکات ندارد.
مسأله :
اگر اين چهار چيز از آب باران يا نهر مشروب شوند يا مثل امروزه به وسيله تلمبههاى گوناگون سيراب شوند و يا مثل زراعتهاى مصر از رطوبت زمين استفاده کنند، زکات آنها يک دهم است و اگر با دلو و مانند آن آبيارى شوند زکات آنها يک بيستم است و اگر مقدارى از باران يا نهر يا رطوبت زمين استفاده کند و به همان مقدار از آبيارى با دلو و مانند آن استفاده نمايد، زکات نصف آن يک دهم و زکات نصف ديگر آن يک بيستم مىباشد يعنى سه چهلم (هفت و نيم درصد) آن را بابت زکات بدهند.
مسأله :
اگر اين چهار چيز، هم از آب باران يا مانند آن مشروب شوند و هم از آب دلو يا مانند آن استفاده کنند، چنانچه طورى باشد که بگويند مثلاً با دلو آبيارى شده نه باران، زکات آن يک بيستم است و اگر بگويند مثلاً با آب باران آبيارى شده نه دلو، زکات آن يک دهم است.
مسأله :
مبالغى را که براى اين چهار چيز خرج کرده است مىتواند از حاصل کسر کند، و چنانچه بعد از کم کردن اينها به حدّ نصاب (تقريباً 288 من) برسد زکات آن واجب مىشود، ولى اگر استفاده ديگرى غير از اين چهار چيز نظير کاه و علف ببرد نبايد مخارج را از زراعت کم کند، بنا بر اين اگر هزار تومان خرج زراعت کرده است و هزار تومان برداشت کاه و علف داشته است نمىتواند مخارجى را که براى آن چهار چيز کرده کم کند.
مسأله :
اگر زمين و اسباب زراعت يا يکى از اين دو، ملک خود او باشد نبايد کرايه آنها را جزو مخارج حساب کند، و نيز براى کارهايى که خودش کرده يا ديگرى بىاجرت انجام داده، چيزى از حاصل کسر نمىشود.
مسأله :
اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با يکديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يک وقت به دست نمىآيد، اين چهار چيز را داشته باشد و همه آنها محصول يکسال حساب شود، اگر روى هم به مقدار نصاب شود، زکات آن واجب است.
مسأله :
کسى که بدهکار است و مالى هم دارد که زکات آن واجب شده، اگر بميرد بايد اوّل تمام زکات را از مالى که زکات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمايند.
مسأله :
اگر اين چهار چيز که زکات آنها واجب شده خوب و بد دارد، مىتواند زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد ولى زکات همه را از بد نمىتواند بدهد.
5 و 6 - طلا و نقره:
مسأله :
طلا دو نصاب دارد:
اوّل: 15 مثقال معمولى است که اگر به اين مقدار برسد يک چهلم آن را بايد بدهد و تا به اين مقدار نرسد زکات آن واجب نيست.
دوّم: سه مثقال معمولى است يعنى اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود بايد زکات تمام 18 مثقال را از قرار يک چهلم بدهد و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود فقط بايد زکات 15 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زکات ندارد، و همچنين است هر چه بالا رود، يعنى اگر سه مثقال اضافه شود، بايد زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافهشود، مقدارى که اضافهشده زکات ندارد.
مسأله :
نقره نيز دو نصاب دارد:
اوّل: 105 مثقال معمولى است که اگر نقره به 105 مثقال برسد بايد يکچهلم آن را بدهد و اگر به اينمقدار نرسد زکات بر آن واجب نيست.
دوّم: 21 مثقال است يعنى اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود بايد زکات تمام 126 مثقال را به طورى که گفته شد بدهد و اگر کمتر از 21 مثقال اضافه شود فقط بايد زکات 105 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زکات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود يعنى اگر 21 مثقال اضافه شود بايد زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود مقدارى که اضافه شده و کمتر از 21 مثقال است زکات ندارد، بنابراين اگر انسان يک چهلم از هر مقدار طلا و نقره دارد بدهد، زکاتى را که بر او واجب بوده داده و گاهى هم بيشتر از مقدار واجب داده است، مثلاً کسى که 110 مثقال نقره دارد، اگر يک چهلم آن را بدهد زکات 105 مثقال آن را که واجب بوده داده و مقدارى هم براى 5 مثقال آن داده است.
مسأله :
کسى که طلا يا نقره او به اندازه نصاب است گرچه زکات آن را داده باشد، تا وقتى که از نصاب اوّل کم نشده، همه ساله بايد زکات آن را بدهد.
مسأله :
زکات طلا و نقره در صورتى واجب مىشود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد گرچه زنها براى زينت به کار برند.
مسأله :
زکات طلا و نقره در صورتى واجب مىشود که انسان يازده ماه مالک مقدار نصاب باشد و اگر در بين يازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اوّل کمتر شود زکات بر او واجب نيست.
مسأله :
اگر در بين يازده ماه طلا و نقرهاى را که دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب کند، زکات بر او واجب نيست، ولى اگر براى فرار از دادن زکات اين کارها را بکند بايد زکات آن را بدهد.
مسأله :
اگر طلا و نقرهاى که دارد خوب و بد داشته باشد، مىتواند زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن بدهد.
مسأله :
طلا و نقرهاى که بيشتر از اندازه معمول فلز ديگرى دارد، بايد ببينند اگر به اندازه معمول فلز ديگر مىداشت، به اندازه نصاب - که مقدار آن گفته شد - مىرسيد يا نه، و در صورتيکه به اندازه نصاب مىرسيد، بايد زکات آن را بدهند، و در صورتيکه شک دارد که خالص آن به اندازه نصاب هست يا نه، بايد بررسىکند.
مسأله :
اگر طلا و نقرهاى که دارد نمىداند به اندازه زکات هست يا نه، يا شک دارد که فلز آن به اندازه معمول است يا نه، بايد به وسيله اهل خبره يا راه ديگرى مقدار آن را معلوم کند.
7 و 8 و 9 - شتر، گاو و گوسفند:
مسأله :
زکات شتر، گاو و گوسفند بر کسى واجب است که بالغ و عاقل باشد و بتواند در مال خود تصرّف کند.
مسأله :
زکات شتر، گاو و گوسفند غير از شرطهايى که گفته شد دو شرط ديگردارد:
اوّل: عرفاً به آن بيکار بگويند گرچه بارها از آن کار کشيده باشند.
دوّم: عرفاً بگويند در تمام سال از علف بيابان خورده است گرچه بارها از علف دستى خورده باشد پس اگر تمام سال يا مقدارى از آن را از علف چيده شده، يا از زراعتى که ملک مالک يا ملک شخص ديگر است بچرد زکات ندارد.
مسأله :
اگر انسان براى شتر، گاو و گوسفند خود چراگاهى را که کسى نکاشته بخرد، يا اجاره کند يا براى چراندن در آن باج بدهد، بايد زکات آنها را بدهد.
مسأله :
شتر دوازده نصاب دارد:
اوّل: پنج شتر، و زکات آن يک گوسفند است و تا شماره شتر به اين مقدار نرسد زکات ندارد.
دوّم: ده شتر، و زکات آن دو گوسفند است.
سوّم: پانزده شتر، و زکات آن سه گوسفند است.
چهارم: بيست شتر، و زکات آن چهار گوسفند است.
پنجم: بيست و پنج شتر، و زکات آن پنج گوسفند است.
ششم: بيست و شش شتر، و زکات آن يک شتر است که داخل سال دوّم شدهباشد.
هفتم: سى و شش شتر، و زکات آن يک شتر است که داخل سال سوّم شدهباشد.
هشتم: چهل و شش شتر، و زکات آن يک شتر است که داخل سال چهارم شدهباشد.
نهم: شصت و يک شتر، و زکات آن يک شتر است که داخل سال پنجم شدهباشد.
دهم: هفتاد و شش شتر، و زکات آن دو شتر است که داخل سال سوّم شده باشد.
يازدهم: نود و يک شتر، و زکات آن دو شتر است که داخل سال چهارم شدهباشد.
دوازدهم: صد و بيست و يک شتر و بالاتر از آن است که بايد چهل تا چهل تا حساب کند و براى هر چهل تا يک شترى بدهد که داخل سال سوّم شده باشد يا پنجاه تا پنجاه تا حساب کند و براى هر پنجاه تا يک شترى بدهد که داخل سال چهارم شده باشد. شترى که به عنوان زکات داده مىشود بايد ماده باشد و اگر شتر ماده ندارد مىتواند نر بدهد و چنانچه هيچ يک را به سنهاى ذکر شده ندارد بايد بخرد يا قيمت آن را بدهد.
مسأله :
زکات ما بين دو نصاب واجب نيست پس اگر شماره شترهايى که دارد از نصاب اوّل که پنج است بگذرد، تا به نصاب دوّم که ده تا است نرسيده، فقط بايد زکات پنج تاى آن را بدهد و هم چنين است در نصابهاى بعد.
مسأله :
گاو دو نصاب دارد:
اوّل: سى گاو است که وقتى شماره گاو به سى رسيد بايد يک گوسالهاى که داخل سال دوّم شده بدهد.
دوّم: چهل گاو است و زکات آن يک گوساله مادهاى است که داخل سال سوّم شده باشد و زکات ما بين سى و چهل واجب نيست مثلاً کسى که سى و نه گاو دارد، فقط بايد زکات سى گاو آنها را بدهد و نيز اگر از چهل گاو زيادتر داشته باشد تا به شصت نرسيده، فقط بايد زکات چهل گاو آن را بدهد و بعد از آن که به شصت رسيد، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، بايد دو گوسالهاى که داخل سال دوّم شده بدهد و همچنين هر چه بالا رود، بايد يا سى تا سى تا حساب کند يا چهل تا چهل تا.
مسأله :
گوسفند پنج نصاب دارد:
اوّل: چهل گوسفند، و زکات آن يک گوسفند است و تا تعداد گوسفندان به چهل نرسد زکات ندارد.
دوّم: صد و بيست و يک گوسفند، و زکات آن دو گوسفند است.
سوّم: دويست و يک گوسفند، و زکات آن سه گوسفند است.
چهارم: سيصد و يک گوسفند، و زکات آن چهار گوسفند است.
پنجم: چهار صد و بالاتر از چهار صد گوسفند، که بايد آنها را صد تا صد تا حساب کند و براى هر صد تاى آن يک گوسفند بدهد و لازم نيست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند ديگرى بدهد يا مطابق قيمت گوسفند پول بدهد کافى است.
مسأله :
زکات مابين دو نصاب واجب نيست، پس اگر شماره گوسفندهاى کسى از نصاب اوّل که چهل است بيشتر باشد تا به نصاب دوّم که صد و بيست و يک است نرسيده، فقط بايد زکات چهل گوسفند آن را بدهد و زيادى آن زکات ندارد و همچنين است در نصابهاى بعد.
مسأله :
زکات شتر، گاو و گوسفندى که به مقدار نصاب برسد واجب است چه همه آنها نر باشند يا ماده، يا بعضى نر باشند و بعضى ماده.
مسأله :
در زکات، گاو و گاوميش يک جنس حساب مىشود و شتر عربى و غيرعربى يک جنس است، و همچنين بز و ميش و شيشک در زکات با هم فرقىندارند.
مسأله :
اگر گوسفند براى زکات بدهد، بايد اقلاً داخل سال دوّم شده باشد و اگر بز بدهد بايد داخل سال سوّم شده باشد.
مسأله :
گوسفندى را که بابت زکات مىدهد، اگر قيمتش مختصرى از گوسفندهاى ديگر او کمتر باشد اشکال ندارد، ولى بهتر است گوسفندى را که قيمت آن از تمام گوسفندهايش بيشتر است بدهد و همچنين است در گاو و شتر.
مسأله :
اگر چند نفر با هم شريک باشند هر کدام آنان که سهمش به نصاب اوّل رسيده، بايد زکات بدهد و بر کسى که سهم او کمتر از نصاب اوّل است زکات واجب نيست.
مسأله :
اگر يک نفر در چند جا گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد و روى هم به اندازه نصاب باشند، بايد زکات آنها را بدهد.
مسأله :
اگر گاو، گوسفند و شترى که دارد مريض و معيوب هم باشند بايد زکات آنها را بدهد.
مسأله :
اگر گاو، گوسفند و شترى که دارد همه مريض يا معيوب يا پير باشند، مىتواند زکات را از خود آنها بدهد، ولى اگر همه سالم و بىعيب و جوان باشند نمىتواند زکات آنها را مريض، معيوب يا پير بدهد، بلکه اگر بعضى از آنها سالم و بعضى مريض و دستهاى معيوب و دسته ديگر بى عيب و مقدارى پير و مقدارى جوان باشند، بايد حدّ متوسّط را مراعات کند.
مسأله :
اگر پيش از تمام شدن ماه يازدهم، گاو، گوسفند و شترى را که دارد با چيز ديگر عوض کند، يا نصابى را که دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نمايد، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند ديگر بگيرد، زکات بر او واجب نيست، امّا اگر قصد او از اين کارها فرار از زکات باشد زکات بر او واجب است.
مسأله :
کسى که بايد زکات گاو، گوسفند و شتر را بدهد، اگر زکات آنها را از مال ديگرش بدهد، تا وقتى که شماره آنها از نصاب کم نشده، همه ساله بايد زکات آنها را بدهد.