5 - شتاب در شوهر دادن دختر
1 - اسلام توصيه مىکند همين که دختر به حد زنانگى رسيدشوهرش دهند، ونشانه آن قاعدگى ماهانه است. امام صادقعليه السلامفرمود: "از سعادت شخص آن است که دخترش در خانهاش حيضنشود."(459)
پيامبرصلى الله عليه وآله حکمت اين کار را مصونيت در برابر تباهى وفساددختران مىداند. حضرتصلى الله عليه وآله در خطبه شريفى مىفرمايد: "اىمردم! جبرئيل از خداوند لطيف وخبير براى من خبر آورد که:دختران باکره همچون ميوه هستند بر روى درخت که هرگاه اين ميوهبرسد وچيده نشود آفتاب او را فاسد مىکند وباد او را مىپراکند.دختران باکره نيز هرگاه به حد زنان برسند دارويى ندارند مگر شوهر،ودر غير اين صورت از تباهى مصون نخواهند بود، زيرا آنها نيزانسانند."
مردى برخاست وگفت: يا رسولاللَّه دختران خود را به که بدهيم؟ فرمود: )به همتاهايشان( مرد عرض کرد: همتاهاى ايشانکيانند؟
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: "مؤمنان، کفو وهمتاى يکديگر هستند،مؤمنان کفو وهمتاى يکديگر هستند."(460)
پيامبرصلى الله عليه وآله در همين معنا مىفرمايد: "خداوند با اسلام، کسى راکه در جاهليت ارجمند بود پست کرد، وکسى را که در جاهليت پستبود، با اسلام ارجمند گرداند، وکسى را که در جاهليت ذليل بود، بااسلام گرامى داشت، وبا اسلام همه تکبرهاى جاهلى وباليدن بهعشيره وقبيله ونسب والا را از بين برد، پس همه مردم امروز خواهسفيد باشند يا سياه، قريشى باشند يا عرب يا عجم همگى از آدمندوآدم را هم خداوند از گل بسرشت، ومحبوبترين مردم نزد خداوندفرمانبرترين ومتقىترين آنهاست."(461)
پيامبرصلى الله عليه وآله عملاً به همين کار پرداخت تا پس از خود سنتى بر جاىنهاده باشد. او دختر زبير عمويش را به ازدواج مقداد بن اسود درآورد همانطور که در حديث امام صادقعليه السلام آمده است:
"پيامبرصلى الله عليه وآله، ضباعه دختر زبير بن عبد المطلب را به ازدواجمقداد بن اسود در آورد. حضرت رسول اين کار را کرد تا ازدواج راآسان کند، وتا آن که مردم از پيامبرصلى الله عليه وآله پيروى کنند، وبدانند کهگرامىترين آنها نزد خداوند پرهيزگارترين آنهاست."(462)
براساس همين روايت وروايات ديگر، فقها ازدواج دختر هاشمىبا پسر غير هاشمى را روا دانستهاند.
وملاک در مرد آن است که اخلاق ودينى پسنديده داشته باشد.
2 - پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد: "اگر کسى به خواستگارى دختر شماآمد که اخلاق ودين پسنديدهاى داشت دختر خويش را به او بدهيد،واگر چنين نکنيد در زمين فتنه وتباهى بسيار پديد آيد."(463) امامصادقعليه السلام در روايتى شرط توانگرى مالى را نيز بدان مىافزايدومىفرمايد: "کفو وهمتا آن است که پاکدامن باشد و )از نظر مالى(توانگر".(464)
ترديدى نيست که مرد توانگر بهتر از مرد نادار است، ولى اصل،ديانت واخلاق است، پس اگر کسى ثروتمند بود ولى ايمانى سستداشت واخلاقى ناپسند، بايد فقير مؤمن خوش اخلاق را به او برترىداد.
3 - از نشانههاى ديندارى است ترک اعمال و رفتارهاى تباه کننده ومهلک، بويژه ميگسارى، وشرع نهى نموده از آن که دخترى را به بادهگسارى داد. در حديثى از امام صادقعليه السلام رسيده است که: "کسى کهدختر خود را به باده گسارى دهد قطع رحم او کرده است."(465)
4 - ونيز اسلام مانع از آن شده که به منحرف جنسى و)مخنَّث(دختر داد. در حديثى که على بن جعفر از امام صادق روايت مىکندآمده است که از حضرت درباره اين پرسيدم که آيا دخترم با جوانىازدواج بکند که انسان نرمى است وپدرش هم اشکالى ندارد؟حضرتعليه السلام فرمود: )اگر بد کردار )مخنث( نيست به ازدواج او درآور."(466)
5 - در بُعد اخلاق، شرع نهى مىکند از اين که دختر را به ازدواجاقوامى در آورد که از وفادارى دورند. در حديثى از امام صادقعليه السلامآمده است که فرمود: "دختران خود را به اقوام زنجى وخزرى ندهيدکه بى وفا هستند."(467)
ظاهر حديث دلالت بر آن دارد که حکمت اين نهى، کاستى دروفادارى است واين حکمت همه موارد مشابه را در بر مىگيرد چنانکه با از ميان رفتن سبب، حکم نيز از ميان مىرود، پس اگر اهالى خزربه وفادارى شناخته شدند مىتوان با آنان خويشاوندى بر قرار کرد.
6 - از ديانت است خردمندى، پس شرعاً مکروه است زن نادانواحمقى را به همسرى گرفت. امير المؤمنين مىفرمايد: "بپرهيزيد ازازدواج با زن احمق که همراهى با او بلا وفرزندش موجب تباهىاست."(468)
بيشتر از زن احمق، ازدواج با زن ديوانه کراهت دارد، زيرا جنوناو در کودکان اثر مىنهد.