پايدارى در جنگ
قرآن کريم :
1 - )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِيراً لَعَلَّکُمْتُفْلِحُونَ(410)).
"اى کسانيه ايمان آوردهايد! هنگاميکه )در ميدان نبرد( با گروهى روبهرومىشويد، ثابت قدم و پايدار باشيد و خدا را فراوان ياد کنيد تا رستگار شويد."
2 - )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَمَنيُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُجَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ(411)).
"اى کسانيکه ايمان آوردهايد! هنگاميکه با انبوه کافران در ميدان نبرد روبهروشويد به آنها پشت نکنيد )و فرار ننماييد(. و هرکس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگرآنکه هدفش کنارهگيرى از ميدان براى حمله مجدّد و يا به قصد پيوستن به گروهى ازمجاهدان بوده باشد- به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنّم است و چه بدسرانجامى است!"
آيات ياد شده ما را راهنمايى مىکند به ضرورت و وجوب ثباتوپايدارى در ميدان جنگ و اينکه پشت کردن به دشمن جايز نيست، مگراينکه مجاهد بخواهد در يک موقعيّت برتر و بهتر براى جنگ قرار گيرديااينکه با گروه ديگرى از جنگجويان همراه شود.
3 - )يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَکُن مِنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَيَغْلِبُوا مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَکُن مِنکُمْ مِاْئَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَيَفْقَهُونَ* الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيکُمْ ضَعْفاً فَإِن يَکُن مِنکُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوامِائَتَينِ وَإِن يَکُن مِنکُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ(412)).
"اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ تشويق کن. هرگاه بيست نفر با استقامت از شماباشند، بر دويست نفر غلبه مىکنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى کهکافر شدند پيروز مىگردند، چرا که آنها گروهى هستند که نمىفهمند * هم اکنونخداوند به شما تخفيف داد و دانست که در شما ضعفى است بنابراين هرگاه يکصد نفربا استقامت از شما باشند بر دويست نفر پيروز مىشوند و اگر يکهزار نفر باشند بر دوهزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با صابران است."
از اين دو آيه استفاده مىشود که در جنگ بايد معادله ضعف و قوّت رادر نظر گرفت و هرگاه که مؤمنان احساس قوّت داشته باشند، در جنگپايدارى خواهند کرد تا خداوند آنان را پيروز گرداند و دراين حالت گاهىيکى از آنان با ده نفر يا دو نفر يا کمتر و بيشتر مقابله خواهند کرد.
حديث شريف
1 - حضرت علىعليه السلام فرمود:
"وليعلم المنهزم بأنّه مسخط ربّه، وموبق نفسه، وأنّ في الفرار موجدة اللَّه، والذلّاللازم، والعار الباقي، وإنّ الفارّ لغير مزيد في عمره، ولا محجوز بينه وبين يومه، ولايُرضي ربّه، ولموت الرجل محقّاً قبل إتيان هذه الخصال خير من الرضا بالتلبّس بها،والإقرار عليها"(413).
"کسى که از جنگ، فرار مىکند بايد بداند که خدايش را به خشم آورده و خود را بههلاکت سپرده است. در فرار، غضب خداوند، ذلّت لازم و ننگ ابدى نهفته است. بهيقين فرار کننده، عمر خود را زياد نمىکند و بين خود و روز اجلش فاصله ايجادنمىکند، و پروردگارش را راضى نمىگرداند. مرگ شخص در صورتيکه بر حقباشد، قبل از ارتکاب اين خصلتها، بهتر است از آلوده شدن و باقى ماندن بر آنها."
2 - امام صادقعليه السلام فرمود:
"من استأسر من غير جراحة مثقلة فلا يفدى من بيت المال، ولکن يفدى من ماله إنأحبّ أهله"(414).
"کسى که بدون زخم سنگينى، اسير شود، از بيتالمال براى او فديه دادهنمىشود ولى اگر خانوادهاش دوست داشته باشد از مال خودش فديه داده شود."
3 - امام صادقعليه السلام در حديث طولانى فرمود:
"إنّ اللَّه عزّ وجلّ فرض على المؤمن في أوّل الأمر أن يقاتل عشرة من المشرکين ليس لهأن يولّي وجهه عنهم، ومن ولّاهم يومئذٍ دبره فقد تبوّء مقعده من النار، ثمّ حوّلهم عنحالهم رحمة منه لهم، فصار الرجل منهم عليه أن يقاتل رجلين من المشرکين تخفيفاً مناللَّه عزّ وجلّ فنسخ الرجلان العشرة"(415).
"خداوند در آغاز بر مؤمن واجب کرده بود که هريک نفر با ده نفر از مشرکينبجنگد و حق فرار و پشت کردن از جنگ هم ندارد و گرنه سرنوشتش جهنّم بود، ولىخداوند از باب رحمت خود، اين حکم را تغيير داد و فرمود يک نفر در مقابل دو نفر ازمشرکين مبارزه کند و اين تخفيفى از جانب خداوند بود و حکم دو نفر، حکم ده نفر رانسخ کرد."
تفصيل احکام :
1 - جنگجو در ميدان جنگ، تا زمانى که نيرويى دارد و براى پيروزىاميدوار است، بايد مقاومت و پايدارى کند، امّا اگر بخاطر قدرت دشمن ازنظر امکانات يا تعداد نيرو، اميد پيروزى را از دست داد، جايز استعقبنشينى کند، و همچنين اگر زخمى يا بيمار شد و در جنگ ناتوانگرديد يا اينکه اسلحه و مهمّات خود را از دست داد مىتواند عقبنشينىکند.
2 - جابجايى در ميدان نبرد، سازماندهى مجدّد، برگشت براى تهيهاسلحه و مهمّات و پيوستن به گروه رزمى ديگر و مانند آن از ضرورتهاىجنگى که امروز به عنوان "عقبنشينى تاکتيکى" ياد مىشود، فرار يا پشتکردن به جنگ محسوب نمىشود.
3 - مشخّص کردن جزئيات و چگونگى مقاومت و عقبنشينى، بهشرايط متغيّر زمان مربوط مىشود و بر ولىّ فقيه است که با تکيه بر نظرکارشناسان نظامى، اين جزئيات را بيان نمايد.
4 - فرار از جنگ جايز نيست و از گناهان کبيره شمرده مىشود، مگر درمواردى که فقيه مشخّص مىکند.