نصاب طلا
مسأله 1969 :
طلا دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن، بيست مثقال شرعى است که هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتى طلا به بيست مثقال شرعى که پانزده مثقال معمولى است برسد، اگر شرايط ديگر را هم که گفته خواهد شد داشته باشد انسان بايد چهل يک (5/2 % ) آن را که نُه نخود مى شود بابت زکات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زکات آن واجب نيست. و نصاب دوّم آن، چهار مثقال شرعى است که سه مثقال معمولى مى شود يعنى اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، بايد زکات تمام 18 مثقال را از قرار چهل يک (5/2 % ) بدهد و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط بايد زکات 15 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زکات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود، يعنى اگر سه مثقال اضافه شود، بايد زکات تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود، مقدارى که اضافه شده زکات ندارد.
نصاب نقره
مسأله 1970 :
نقره دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن، 105 مثقال معمولى است که اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرايط ديگر را هم که گفته خواهد شد داشته باشد انسان بايد چهل يک (5 / 2 %) آن را که 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زکات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زکات آن واجب نيست. و نصاب دوّم آن، 21 مثقال است يعنى اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، بايد زکات تمام 126 مثقال را به طورى که گفته شد بدهد و اگر کمتر از 21 مثقال اضافه شود فقط بايد زکات 105 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زکات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود، يعنى اگر 21 مثقال ديگر اضافه شود بايد زکات تمام آنها را بدهد، و اگر کمتر اضافه شود مقدارى که اضافه
[314]
شده و کمتر از 21 مثقال است زکات ندارد. بنابر اين اگر انسان چهل يک (5 / 2 %) هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زکاتى را که بر او واجب بوده داده و گاهى هم بيشتر از مقدار واجب داده است مثلا کسيکه 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل يک (5 / 2 %) آن را بدهد، زکات 105 مثقال آن را که واجب بوده داده و مقدارى هم براى 5 مثقال آن داده که واجب نبوده است.
مسأله 1971 :
کسى که طلا يا نقره او باندازه نصاب است، اگر چه زکات آن را داده باشد، تا وقتى از نصاب اوّل کم نشده، همه ساله بايد زکات آن را بدهد.
مسأله 1972 :
زکات طلا و نقره در صورتى واجب مى شود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رايج باشد و اگر سکّه آن از بين هم رفته باشد بايد زکات آن را بدهند.
مسأله 1973 :
طلا و نقره سکّه دارى که زنها براى زينت بکار مى برند در صورتى که معامله با آن رايج باشد، يعنى مثل پول با آن معامله شود، بنابر احتياط زکات آن واجب است. ولى اگر معامله با آن رايج نباشد، زکات آن واجب نيست.
مسأله 1974 :
کسى که طلا و نقره دارد، اگر هيچ کدام آنها باندازه نصاب اوّل نباشد مثلا 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زکات بر او واجب نيست.
مسأله 1975 :
زکات طلا و نقره در صورتى واجب مى شود که انسان يازده ماه مالک مقدار نصاب باشد و اگر در بين يازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اوّل کمتر شود، زکات بر او واجب نيست.
مسأله 1976 :
اگر در بين يازده ماه طلا و نقره اى را که دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب کند، زکات بر او واجب نيست، ولى اگر براى فرار از دادن زکات آنها را تبديل کند، احتياط مستحب آن است که زکات را بدهد.
مسأله 1977 :
اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب کند، بايد زکات آنها را بدهد، و چنانچه بواسطه آب کردن، وزن يا قيمت آنها کم شود، بايد زکاتى را که پيش از آب کردن بر او واجب بوده بدهد.
مسأله 1978 :
اگر طلا و نقره اى که دارد خوب و بد داشته باشد، ميتواند زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آن بدهد ولى بهتر است زکات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.
مسأله 1979 :
طلا و نقره اى که بيشتر از اندازه معمولى فلز ديگرى دارد، اگر
[315]
خالص آن باندازه نصاب که مقدار آن گفته شد، برسد انسان بايد زکات آن را بدهد، و همچنين پول طلا و نقره اى که بيشتر از اندازهمعمولى فلز ديگر دارد اگر به آن پول طلا و نقره بگويند در صورتى که بحدّ نصاب برسد زکاتش بنابر احتياط، واجب است هر چند خالصش بحدّ نصاب نرسد. و چنانچه شک دارد که خالص آن باندازه نصاب هست يا نه، بنابر احتياط واجب بايد بوسيله آب کردن يا از راه ديگر خالص آن را معلوم کند يا بمقدارى زکات بپردازد تا يقين کند برئ الذّمه شده است و مقدار لازم را پرداخته است.
مسأله 1980 :
اگر طلا و نقره اى که دارد بمقدار معمول فلزّ ديگر با آن مخلوط باشد، نمى تواند زکات آن را از طلا و نقره اى بدهد که بيشتر از معمول فلزّ ديگر دارد ولى اگر بقدرى بدهد که يقين کند طلا و نقره خالصى که در آن هست باندازه زکاتى مى باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.