احکام ديه
مسأله 2833 :
اگر کسي که بالغ وعاقل است عمداً وبناحق مسلماني را بکشد، در صورتي که مقتول، مرد يا پسر باشد وليّ کشته ميتواند قاتل را عفو کند يا بکشد، ولي اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نميتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن يا دختر باشد اگرچه ميشود قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد بايد نصف ديه او را به وليّ او بدهند و اگر قاتل ديوانه يا نابالغ باشد مطلقاً ديه بايد بدهند وديه آن بر عاقله است که معناي آن خواهد آمد و نيز ولي ميتواند به مقداري که طرفين راضي شوند از قاتل ديه بگيرد و در صورتي که رضايت آنها بديهاي باشد که در شرع معيّن شده است چون تقديرات شرعي در ديه مختلف است اختيار تعيين آن با قاتل است و ميتواند هر کدام که براي او آسانتر است اختيار نمايد، بنابر اين ميتواند قيمت نقره را که از ساير اقسام ديه کمتر است بدهد و آن بحساب قران قديم ايراني که يک مثقال بوده پانصد وبيست وپنج تومان ميشود واعتبار آن بقران قديم است نه بريال رايج امروزي امّا اگر از روي خطاي محض بکشد مثلاً براي حيواني تير بيندازد واشتباهاً کسي را بکشد، وليّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا ميتواند از عاقله (يعني قوم وخويشان پدري قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، ديه بگيرد و اگر از روي خطاي شبيه به عمد بکشد به اين معني که شخصي کسي را با آلتي بزند که عادتاً کشنده نيست وقصد کشتن هم نداشته اتّفاقاً کشته شود در اين فرض خود قاتل بايد ديه بدهد ووليّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
مسأله 2834 :
ديهاي که قاتل بايد بدهد در صورتي که مقتول مرد ومسلمان وآزاد باشد، يکي از شش چيز است:
اوّلـ در قتل عمدي صد شتر که داخل سال ششم شده باشند، و در قتل خطاي محض وشبه عمد سنّ شترها کمتر از اين است؛ دومـ دويست گاو؛ سومـ هزار گوسفند؛ چهارمـ دويست حله و هر حله دو پارچه است واولي اين است که از پارچههاي يمن باشد؛ پنجمـ هزار مثقال شرعي طلا که هر مثقال 18 نخود است؛ ششمـ ده هزار درهم که هر درهمي 12/6 نخود نقره سکّهدار است و اگر مقتول، زن ومسلمان وآزاد باشد، ديه او در هر يک از اين شش چيز نصف ديه مرد است و اگرمقتول، کافر ذمّي باشد در صورتي که مرد باشد ديه او هشتصد درهم و در صورتي که زن باشد، ديه او چهارصد درهم است و اگر کافر غير ذمّي باشد، ديه ندارد وديه مقتولي که غلام يا کنيز باشد قيمت او است در صورتي که بيشتر از ديه آزاد نباشد و در صورتي که قتل عمدي هم باشد نميشود قاتل آزاد را براي او کشت.
مسأله 2835 :
ديه چند چيز مثل ديه کشتن است که مقدار آن در مسأله پيش گفته شد.
اوّلـ آن که دو چشم کسي را کور کند، يا چهار پلک چشم او را از بين ببرد و اگر يک چشم او را کور کند، بايد نصف ديه کشتن را بدهد.
دومـ دو گوش کسي را ببرد، يا کاري کند که هر دو گوش او کر شوند و اگر يک گوش او را ببرد يا کر کند، بايد نصف ديه کشتن را بدهد و اگر نرمه گوش او را ببرد، احوط اين است که با او صلح نمايد گرچه دادن ثلث ديه کامل کفايت ميکند.
سومـ تمام بيني يا نرمه بيني کسي را ببرد.
چهارمـ زبان کسي را از بيخ ببرد و اگر مقداري از آن را ببرد بايد به نسبت مخارج حروفي که به جهت قطع زبان از بين رفته است ملاحظه نمايد وديه تمام را نسبت بمخارج حروف تقسيم کنند ونسبت آن مقدار را بدهد واولي اين است که با مقداري که در ملاحظه مساحت يعني نصف يا ثلث يا ربع ومانند اينها واجب ميشود، ملاحظه نموده هرکدام بيشتر است آن را بدهد.
پنجمـ تمام دندانهاي کسي را از بين ببرد و در صورتي که بعضي از دندانها را ازبين ببرد در صورتي که صاحب دندان مرد باشد بايد براي هر دنداني از دندانهاي جلو که دوازده عدد است پانصد درهم ديه بدهد و براي هر يک از دندانهاي ديگر که شانزده عدد است دويست وپنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد ديه آن تا به مقداري که به ثلث ديه نرسد با ديه مرد مساوي است و در صورتي که به ثلث برسد، ديه دندانهاي او نصف ديه دندانهاي مرد است.
ششمـ هر دو دست کسي را از بند جدا کند و اگر يک دست را از بند جدا کند، بايد نصف ديه کشتن او را بدهد.
هفتمـ ده انگشت کسي را ببرد وديه هر انگشت يک دهم ديه کشتن است، وديه در زن اگر به ثلث برسد نصف ديه مرد است.
هشتمـ هر دو پستان زني را ببرد و اگر يکي از آنها را ببرد، بايد نصف ديه کشتن او را بدهد.
نهمـ هر دو پاي کسي را تا مفصل يا همه ده انگشت پا را ببرد وديه هر انگشت پا مثل ديه آن انگشت از دست است.
دهمـ تخمهاي مردي را از بين ببرد.
يازدهمـ طوري به کسي آسيب برساند که عقل او از بين برود، و اگر پشت کسي را طوري بشکند که ديگر درست نشود بايد تمام ديه را بدهد.
مسأله 2836 :
اگر اشتباهاً کسي را بکشد بايد علاوه بر ديه که در «مسأله 2834» گفته شد خود قاتل يک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه پي در پي روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند، شصت فقير را سير کند، و اگر عمداً وبناحق بکشد، در صورت عفو يا گرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد وشصت فقير را سير کند ويک بنده را آزاد نمايد.
مسأله 2837 :
کسي که سوار حيوان است، اگر کاري کند که آن حيوان به کسي آسيب برساند، ضامن است و نيز اگر ديگري کاري کند که حيوان بسوار خود، يا به کس ديگر صدمه بزند، ضامن ميباشد.
مسأله 2838 :
اگر انسان کاري کند که زن حامله سقط کند، و آن سقط آزاد و محکوم به اسلام باشد، چنانچه چيزي که سقط شده نطفه باشد، ديهاش بيست مثقال شرعي طلاي سکّهدار است، که هر مثقال آن 18 نخود ميباشد، و اگر علقه يعني خون بسته باشد، چهل مثقال است، و اگر مضغه يعني پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولي هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال، و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال و اگر دختر باشد، ديه او پانصد مثقال شرعي طلاي سکهدار است و در جميع اين صور اگر عوض هر يک مثقال طلا ده درهم نقره بدهد کافي است.
مسأله 2839 :
اگر زن حامله کاري کند که بچهاش سقط شود، بايد ديه آن را به تفصيلي که در مسأله پيش گفته شد، به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزي از آن نميرسد.
مسأله 2840 :
اگر کسي زن حامله را بکشد، بايد ديه زن وبچه را بدهد.
مسأله 2841 :
اگر پوست سر، يا صورت مردي را پاره کند، بايد يک صدم ديه انسان را که در «مسأله 2834» گفته شد به او بدهد، و اگر به گوشت برسد وقدري از آن را هم ببرد، بايد دو صدم بدهد و اگر خيلي از گوشت را پاره کند بايد سه صدم بدهد و اگر به پرده نازک استخوان برسد، چهار صدم، و اگر استخوان نمايان شود پنج صدم، و اگر استخوان بشکند ده صدم، و اگر بعضي از ريزههاي استخوان از جاي خود بيرون آيد، پانزده صدم، و اگر به پرده مغز سر برسد بايد سي وسه صدم بدهد.
مسأله 2842 :
اگر به صورت کسي سيلي يا چيز ديگري بزند به طوري که صورت او سرخ شود، بايد يک مثقال ونيم شرعي طلاي سکهدار که هر مثقالي 18 نخود است بدهد و اگر کبود شود، سه مثقال و اگر سياه شود، بايد شش مثقال شرعي طلاي سکّهدار بدهد ولي اگر جاي ديگر بدن کسي را به واسطه زدن سرخ يا کبود يا سياه کند، بايد نصف آنچه را که گفته شد، بدهد.
مسأله 2843 :
اگر به حيوان حلال گوشت کسي زخم بزند، يا چيزي از بدن آن را ببرد، بايد تفاوت قيمت سالم ومعيوب آن را به صاحبش بدهد.
مسأله 2844 :
اگر انسان سگ شکاري کسي را يا سگي که نگهداري خانه را ميکند، يا سگ گلّه کسي را يا سگي که پاسباني زراعت را ميکند بکشد، بايد قيمت او را بدهد و اگر قيمت سگ شکاري کمتر از چهل درهم باشد،لازم است چهل درهم بدهد، ولي احتياط در همه آنها صلح و سازش است.
مسأله 2845 :
اگر حيوان، زراعت يا مال کسي را از بين ببرد چنانچه صاحب حيوان در نگهداري آن کوتاهي کرده باشد، بايد مقداري را که ضرر زده به صاحب مال يا زراعت، بدهد.
مسأله 2846 :
اگر بچه، يکي از گناهان کبيره را انجام دهد، وليّ يا مثلاً معلم او با اجازه وليّ ميتواند به قدري که ادب شود وديه واجب نشود، او رابزند.
مسأله 2847 :
اگر کسي بچهاي را طوري بزند که ديه واجب شود، ديه مال طفل است و اگر مرده بايد به ورثه او بدهد و چنانچه مثلاً پدر بچه به قدري او را بزند که بميرد، ديه او را ورثه ديگرش ميبرند و به خود پدر از ديه چيزي نميرسد.