احکام ديه
مسأله 2806 :
اگر کسى که بالغ و عاقل است عمدا و بناحق مسلمانى را بکشد، در صورتى که مقتول، مرد يا پسر باشد ولى کشته مىتواند قاتل را عفو کند يا بکشد. ولى اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمىتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن يا دختر باشد اگر چه قاتل مىشود قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد بايد نصف ديه او را به ولى او بدهند و اگر قاتل ديوانه يا نا بالغ باشد مطلقا ديه بايد بدهند و ديه آن بر عاقله است که معناى آن خواهد آمد و نيز ولى مىتواند به مقدارى که طرفين راضى شوند از قاتل ديه بگيرد. و در صورتى که رضايت آنها به ديه اى باشد که در شرع معين شده است چون تقديرات شرعى در ديه مختلف است اختيار تعيين آن با قاتل است و مىتواند هر کدام که براى او آسانتر است اختيار نمايد. بنابر اين مىتواند قيمت نقره را که از ساير اقسام ديه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قديم ايرانى که يک مثقال بوده پانصد و بيست و پنج تومان مىشود و اعتبار آن به قران قديم است نه به ريال رائج امروزى اما اگر از روى خطاى محض بکشد مثلا براى حيوانى تير بيندازد و اشتباها کسى را بکشد، ولى کشته حق ندارد او را بکشد، اما مىتواند از عاقله (يعنى قوم و خويشان پدرى قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، ديه بگيرد. و اگر از روى خطاى شبيه به عمد بکشد به اين معنى که شخصى کسى را با آلتى بزند که عادتا کشنده نيست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد در اين فرض خود قاتل بايد ديه بدهد و ولى مقتول حق کشتن او را ندارد.
مسأله 2807 :
ديه اى که قاتل بايد بدهد در صورتى که مقتول مرد و مسلمان و آزاد باشد يکى از شش چيز است:
(اول) در قتل عمدى صد شتر که داخل سال ششم شده باشند. و در قتل خطاى محض و شبه عمد سن شترها کمتر از اين است.
(دوم) دويست گاو.
(سوم) هزار گوسفند.
(چهارم) دويست حله و هر حله دو پارچه است و اولى اين است که از پارچه هاى يمن باشد.
(پنجم) هزار مثقال شرعى طلا که هر مثقال 18 نخود است.
(ششم) ده هزار درهم که هر درهمى 6 / 12 نخود نقره سکه دار است. و اگر مقتول، زن و مسلمان و آزاد باشد، ديه او در هر يک از اين شش چيز نصف ديه مرد است و اگر مقتول کافر ذمى باشد در صورتى که مرد باشد ديه او هشتصد درهم و در صورتى که زن باشد ديه او چهار صد درهم است و اگر کافر غير ذمى باشد ديه ندارد و ديه مقتولى که غلام يا کنيز باشد قيمت او است در صورتى که بيشتر از ديه آزاد نباشد و در صورتى که قتل عمدى هم باشد نمىشود قاتل آزاد را براى او کشت.
مسأله 2808 :
ديه چند چيز مثل ديه کشتن است که مقدار آن در مسأله پيش گفته شد.
(اول) آن که دو چشم کسى را کور کند، يا چهار پلک چشم او را از بين ببرد و اگر يک چشم او را کور کند، بايد نصف ديه کشتن را بدهد.
(دوم) دو گوش کسى را ببرد، يا کارى کند که هر دو گوش کر شود و اگر يک گوش او را ببرد يا کر کند، بايد نصف ديه کشتن را بدهد و اگر نرمه گوش او را ببرد احوط اين است که با او صلح نمايد.
(سوم) تمام بينى يا نرمه بينى کسى را ببرد.
(چهارم) زبان کسى را از بيخ ببرد و اگر مقدارى از آنرا ببرد بايد به نسبت مخارج حروفى که به جهت قطع زبان از بين رفته است ملاحظه نمايند و ديه تمام را نسبت به مخارج حروف تقسيم کنند و نسبت آن مقدار را بدهد و اولى اين است که با مقدارى که در ملاحظه مساحت يعنى نصف يا ثلث يا ربع و مانند اينها واجب مىشود ملاحظه نموده هر کدام بيشتر است آنرا بدهد.
(پنجم) تمام دندانهاى کسى را از بين ببرد و در صورتى که بعضى از دندانها را از ببرد در صورتى صاحب دندان مرد باشد بايد براى هر دندانى از دندانهاى جلو که دوازده عدد است پانصد درهم ديه بدهد و براى هر يک از دندانهاى ديگر که هيجده عدد است دويست و پنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد ديه آن تا به مقدارى که به ثلث ديه نرسد با ديه مرد مساوى است و در صورتى که به ثلث برسد ديه دندانهاى او نصف ديه دندانهاى مرد است.
(ششم) هر دو دست کسى را از بند جدا کند و اگر يک دست را از بند جدا کند، بايد نصف ديه کشتن مثل او را بدهد.
(هفتم) ده انگشت کسى را ببرد و ديه انگشت ابهام ثلث ديه دست و ديه ساير انگشتها سدس است و ديه در زن اگر به ثلث برسد نصف ديه مرد است.
(هشتم) هر دو پستان زنى را ببرد و اگر يکى از آنها را ببرد، بايد نصف ديه کشتن مثل او را بدهد.
(نهم) هر دو پاى کسى را تا مفصل يا همه ده انگشت پا را ببرد و ديه هر انگشت پا مثل ديه آن انگشت از دست است.
(دهم) تخم هاى مردى را از بين ببرد.
(يازدهم) طورى به کسى آسيب برساند که عقل او را از بين برود. و اگر پشت کسى را طورى بشکند که ديگر درست نشود بايد تمام ديه را بدهد اگر چه احوط اين است که رجوع به صلح شود.
مسأله 2809 :
اگر اشتباها کسى را بکشد بايد علاوه بر ديه که در مسأله (2806) گفته شد خود قاتل يک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه پىدرپى روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند شصت فقير را سير کند و اگر عمدا و بناحق بکشد، در صورت عفو يا گرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير کند و يک بنده را آزاد نمايد.
مسأله 2810 :
کسى که سوار حيوان است، اگر کارى کند که آن حيوان به کسى آسيب برساند، ضامن است. و نيز اگر ديگرى کارى کند که حيوان به سوار خود، يا به کس ديگر صدمه بزند، ضامن مىباشد.
مسأله 2811 :
اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند، و آن سقط آزاد و محکوم به اسلام باشد چنانچه چيزى که سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعى طلاى سکه دار است، که هر مثقال کت 18 نخود مىباشد، و اگر علقه يعنى خون بسته باشد، چهل مثقال. و اگر مضغه يعنى پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال. و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال. و اگر دختر باشد، ديه او پانصد مثقال شرعى طلاى سکه دار است. و در جميع اين صور اگر عوض هر يک مثقال طلا ده درهم نقره بدهد کافى است.
مسأله 2812 :
اگر زن حامله کارى کند که بچه اش سقط شود، بايد ديه آن را به تفصيلى که در مسأله پيش گفته شد، به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزى از آن نمىرسد.
مسأله 2813 :
اگر کسى زن حامله را بکشد، بايد ديه زن و بچه را بدهد.
مسأله 2814 :
اگر پوست سر، يا صورت مردى را پاره کند، بايد يک صدم ديه انسان را که در مسأله (2807) گفته شد به او بدهد. و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد، بايد دو صدم بدهد و اگر خيلى از گوشت را پاره کند بايد سه صدم بدهد و اگر به پرده نازک استخوان برسد، چهار صدم. و اگر استخوان نمايان شود پنج صدم و اگر استخوان بشکند ده صدم و اگر بعضى از ريزه هاى استخوان از جاى خود بيرون آيد، پانزده صدم و اگر به پرده مغز سر برسد بايد سى و سه صدم بدهد.
مسأله 2815 :
اگر به صورت کسى سيلى يا چيز ديگر بزند به طورى که صورت او سرخ شود، بايد يک مثقال و نيم شرعى طلاى سکه دار که هر مثقال 18 نخود است بدهد و اگر کبود شود، سه مثقال. و اگر سياه شود، بايد شش مثقال شرعى طلاى سکه دار بدهد ولى اگر جاى ديگر بدن کسى را به واسطه زدن سرخ يا کبود يا سياه کند، بايد نصد آنچه را که گفته شد بدهد.
مسأله 2816 :
اگر به حيوان حلال گوشت کسى زخم بزند، يا چيزى از بدن آنرا ببرد، بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آنرا به صاحبش بدهد.
مسأله 2817 :
اگر انسان سگ شکارى کسى را يا سگى که نگهدارى خانه را مىکند، يا سگ گله کسى را يا سگى که پاسبانى زراعت را مىکند بکشد بايد قيمت او را بدهد و اگر قيمت سگ شکارى کمتر از چهل درهم باشد لازم است چهل درهم بدهد.
مسأله 2818 :
اگر حيوان، زراعت يا مال کسى را از بين ببرد چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد، بايد مقدارى را که ضرر زده به صاحب مال، يا زراعت بدهد.
مسأله 2819 :
اگر بچه يکى از گناهان کبيره را انجام دهد، ولى يا مثلا معلم او با اجازه ولى مىتواند به قدرى که ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.
مسأله 2820 :
اگر کسى بچه اى را طورى بزند که ديه واجب شود ديه مال طفل است و اگر مرده بايد به ورثه او بدهد و چنانچه مثلا پدر بچه به قدرى او را بزند که بميرد، ديه او را ورثه ديگرش مىبرند و به خود پدرى از ديه چيزى نمىرسد.