احکام ديه
مسأله 2806 :
اگر کسى عمداً و به ناحق ديگرى را بکشد، ولىّ کشته مى تواند قاتل را عفو کند يا بکشد، يا مقدارى که در مسأله بعد گفته مى شود از او ديه بگيرد، اما اگر از روى خطا بکشد، مثلاً براى حيوانى تير بيندازد و اشتباهاً کسى را بکشد ولىّ کشته حق ندارد او را بکشد، اما مى تواند ديه بگيرد.
مسأله 2807 :
ديه اى که قاتل بايد بدهد يکى از شش چيز است:
اول ـ صد شتر که داخل سال ششم شده باشند، و احوط آنست که در ديه عمد شترها نر هم باشند. و در ديه شبه عمد چهل شتر ماده و آبستن که داخل سال ششم و سى ماده که داخل سال چهارم و سى ماده ديگر که داخل سال سوم شده باشند. و در ديه خطاء محض سى شتر ماده که داخل سال چهارم و سى ماده که داخل سال سوم و بيست نر که داخل سال سوم و بيست ماده که داخل سال دوم شده باشند.
دوم ـ دويست گاو.
ســوم ـ هزار گوسفند.
چهارم ـ دويست حله و هر حله دو پارچه اى است که در يمن مى بافند.
پنـجم ـ هزار دينار که هر دينار يک مثقال شرعى طـلا است که هر مثقال آن هجده نخود است.
ششــم ـ ده هزار درهم که هر درهمى 6/12 نخود نقره سکه دار است.
و بدان که ديه قتل زن از هر يک از شش چيز نصف ديه مرد است و نيز قتل اگر در أشهر حرم شد و آن ذى القعده و ذى الحجه و محرم و رجب است، يک ثلث بر آن اضافه مى شود.
مسأله 2808 :
ديه چند چيز مثل ديه کشتن است که مقدار آن در مسأله پيش گفته شد.
اول ـ آنکه دو چشم کسى را کور کند، يا چهار پلک چشم او را از بين ببرد، و اگر يک چشم او را کور کند، بايد نصف ديه کشتن را بدهد.
دوم ـ دو گوش کسى را ببرد، يا کارى کند که هر دو گوش او کر شود، و اگر يک گوش او را ببرد يا کر کند بايد نصف ديه کشتن را بدهد. و حسب مشهور و اجماع منقول و خبر مسمع و خبر عبدالرحمان عرزمى، اگر دو نرمه گوش او را از بين ببرد، بايد ثلث ديه کشتن را بدهد.
ســوم ـ تمام بينى يا نرمه بينى کسى را ببرد.
چهارم ـ زبان کسى را از بيخ ببرد، و اگر مقدارى از آنراببرد، بايد به نسبت ديه بدهد، مثلا اگر نصف زبان را ببرد، بايد نصف ديه کشتن را بدهد.
پنجـم ـ تمام دندانهاى کسى را از بين برد، و ديه هر کدام از دوازده دندان جلوى دهان که شش عدد بالا و شش عدد پائين مى باشد بيست يکِ ديه کشتن است و بحسب طلا پنجاه مثقال شرعى طلااست، و هر مثقال شرعى هجده نخود است. و اگر يکى از شانزده دندان عقب را که هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پائين است از بين ببرد، بايد بيست و پنج مثقال شرعى طلا بدهد.
ششـم ـ هر دو دست کسى را از بند جدا کند، و اگر يک دست را از بند جدا کند، بايد نصف ديه کشتن را بدهد.
هفتم ـ ده انگشت کسى را ببرد، و ديه هر انگشت ده يکِ ديه کشتن است على الاظهر.
هشتم ـ پشت کسى را طورى بشکند که ديگر درست نشود.
نهـم ـ هر دو پستان زنى را ببرد، و اگر يکى از آنها راببرد، بايد نصف ديه کشتن را بدهد.
دهـــم ـ هر دو پاى کسى را تا مفصل، يا همه ده انگشت پا را ببرد، و ديه هر انگشت ده يکِ ديه کشتن است على الاظهر.
يازدهـم ـ تخمهاى مردى را از بين ببرد.
دوازدهم ـ طورى به کسى آسيب برساند که عقل او از بين برود .
سيزدهـم ـ به کسى صدمه اى بزند که ديگر بوى خوب و بد رانفهمد، يا هر دو لب کسى را ببرد.
و غير از اين مواردى که گفته شد، موارد ديگرى هم هست که مجال ذکرش نيست. و قاعده کليه طبق صحيحه هشام بن سالم(1) آنست که هر چه در انسان يک است در آن تمام ديه است و هر چه در انسان دو است در هر يک آن نصف ديه است و لکن اخبار و اقوال در خصوص تخم چپ و لب پائين مختلف است، و بعضى دلالت مى کند که تخم چپ و لب پائين ديه آن زيادتر از تخم راست و لب بالا است.
مسأله 2809 :
اگر اشتباهاً کسى را بکشد، بايد ديه او را بدهد، و يک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه روزه بگيرد، و اگر اين را هم نتواند شصت فقير را سير کند. و اگر عمداً و به ناحق بکشد در صورت عفو يا گرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير کند و يک بنده آزاد کند.
مسأله 2810 :
کسى که سوار حيوان است، اگر کارى کند که آن حيوان به کسى آسيب برساند، ضامن است، و نيز اگر ديگرى کارى کند که حيوان به سوار خود، يا به کس ديگر صدمه بزند، ضامن مى باشد.
مسأله 2811 :
اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند، چنانچه چيزى که سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعى طلا است که هر مثقال آن هجده نخود مى باشد، و اگر علقه يعنى خون بسته باشد، چهل مثقال، و اگر مضغه يعنى پاره گوشت باشد، شصت مثقال، و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال، و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال، و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال، و اگر دختر
1 ـ وسائل ج 19 باب 1 حديث 12.
باشد، ديه او پانصد مثقال شرعى طلا است.
مسأله 2812 :
اگر زن حامله کارى کند که بچه اش سقط شود، بايد ديه آنرا به تفصيلى که در مسأله پيش گفته شد، به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزى از آن نمى رسد. و اسقاط جايز نيست مگر اينکه روح در او دميده نشده باشد و بقاء او موجب ضرر مهمى باشد و استعمال چيزى که نطفه را در محل فاسد مى کند پس اقوى جواز و احوط اجتناب است.
مسأله 2813 :
اگر کسى زن حامله را بکشد و حمل او هم تلف شود، بايد ديه زن و بچه را بدهد.
مسأله 2814 :
اگر پوست سر يا صورت مردى را پاره کند، بايد يک شتر به او بدهد، و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد، بايد دو شتر بدهد، و اگر خيلى از گوشت را پاره کند، بايد سه شتر بدهد، و اگر به پرده نازک استخوان برسد، چهار شتر، و اگر استخوان نمايان شود، پنج شتر و اگر استخوان بشکند، ده شتر، و اگر بعضى از ريزه هاى استخوان از جاى خود بيرون آيد، پانزده شتر، و اگر به پرده مغز سر برسد، بايد سى و سه شتر بدهد.
مسأله 2815 :
اگر به صورت کسى سيلى يا چيز ديگر بزند بطورى که صورت او سرخ شود، بايد يک مثقال و نيم شرعى طلا که هر مثقالى هجده نخود است بدهد، و اگر کبود شود، سه مثقال، و اگر سياه شود، بايد شش مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى ديگر بدن کسى را بواسطه زدن، سرخ يا کبود يا سياه کند، بايد نصف آنچه را که گفته شد بدهد.
مسأله 2816 :
اگر به حيوان حلال گوشت کسى زخم بزند، يا چيزى از بدن آنرا ببرد، بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آنرابه صاحبش بدهد، و اگر چشم آنرا کور کند بايد ربع قيمت آن روز آنرا بدهد.
مسأله 2817 :
اگر انسان سگ شکارى کسى را بکشد، بايد بيست و يک مثقال معمولى نقره سکه دار به او بدهد. و مشهور آن است که اگر سگى که نگهدارى خانه را مى کند، يا سگ گله کسى را تلف نمايد، بايد ده مثقالونيم نقره سکه دار بدهد و اگر سگى که پاسبانى زراعت را مى کند بکشد، بايد نه من و نيم و سه سير و چهارده مثقال و نيم گندم که تقريباً 29 کيلو و 75 گرم مى شود بدهد.
مسأله 2818 :
اگر حيوان زراعت يا مال کسى را از بين ببرد،چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد، بايد مقدارى را که ضرر زده به صاحب مال، يا زراعت بدهد.
مسأله 2819 :
اگر بچه يکى از گناهان کبيره را انجام دهد، ولى يا معلم او مى تواند بقدرى که ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.
مسأله 2820 :
اگر کسى بچه اى را طورى بزند که ديه واجب شود، ديه مال طفل است، و اگر مرده به ورثه او بدهد و چنانچه مثلاً پدر بچه بقدرى او را بزند که بميرد، ديه او را ورثه ديگرش مى برند و به خود پدر از ديه چيزى نمى رسد.