طلاق غیابی

طلاق غیابی

طلاق غيابى

سوال 755 :

در صورتى که شوهر خانمى غايب و مفقود الاثر باشد، و رفع امر به حاکم کرده باشد، و حاکم به مدّت چهار سال با شرايط معتبر فحص کرده و خبرى از وى نيافته باشد، ولى زن پس از چهار سال بقاى بر زوجيّت را برگزيند، امّا پس از مدّتى (مثلا دو سال) تصميم به طلاق بگيرد، آيا ضرب الاجل و فحص چهار ساله، دوباره بايد تجديد گردد، يا همان فحص نخست کافى است؟

جواب :

فحص سابق کافى است.

سوال 756 :

مردى، که داراى دو عيال است، مفقود مى گردد. يکى از همسرانش به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق مى کند. دادگاه مدّت چهار سال، از تاريخ رفع مراجعه به حاکم، صبر مى کند، و چون اثرى از شوهر زن پيدا نمى شود، حکم بر طلاق، با نگه داشتن عدّه وفات مى دهد. دو سال بعد، زن ديگر آن مرد به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق مى دهد. آيا اين زن هم، از تاريخ رفع مراجعه به حاکم بايد چهار سال ديگر صبر کند، يا چون زن اوّل اقدام کرده، و مفقود الاثر بودن شوهر بر حاکم محرز شده، نياز به اين کار نيست؟

جواب :

تحقيق و تفحّص اوّل براى هر دو زوجه کافى است; مگر اين که در اين اثنا، آثارى بر وجود او آشکار شده باشد.

سوال 757 :

لطفاً به سوالات زير پاسخ دهيد:

1ـ در صورتى که دادگاه به لحاظ عُسر و حرج زوجه، يا مفقود بودن زوج، حکم طلاق را صادر کند، نوع طلاق چيست؟

جواب :

اگر شوهر با خبر نمى شود و رجوع نمى کند، دادگاه مى تواند طلاق رجعى بدهد; ولى در مواردى که احتمال رجوع شوهر است، طلاق خلعى جارى مى کند. به اين ترتيب که مال کمى از طرف زوجه به زوج در برابر طلاق خلعى مى بخشد، سپس دادگاه يا کسى که از طرف او صيغه مى خواند، آن بذل را از طرف زوج قبول مى کند، و بعد صيغه طلاق را جارى مى کند.

سوال 758 :

در مورد در خواست طلاق از سوى زوجه به خاطر عدم تأديه نفقه از سوى زوج به مدّت شش ماه، و عدم امکان الزام او به دادن نفقه، يا مواردى که دوام زوجيّت به تشخيص دادگاه موجب عسر و حرج باشد، و زوج نيز با طلاق موافق نباشد، لطفاً بفرماييد:

اوّلا: طلاق مذکور چه نوع طلاقى است؟ ثانياً: آيا زوجه در اين صورت موظّف به بذل کليّه حقوق خود در قبال طلاق است، يا حقّ مطالبه کلّ مهريّه را دارد؟ يا در صورتى که آن را طلاق خلع بدانيم، براى تحقّق آن مى توان مثلا ده درصد از مهريّه را بذل نمود؟

جواب :

در صورتى که حاکم شرع مطمئن باشد زوج از حقّ رجوع استفاده نمى کند، مى تواند طلاق رجعى دهد. در غير اين صورت مى تواند طلاق خلعى به مبلغ مختصرى دهد; آن مقدار که حقّ و عدالت ايجاب مى کند.

ثالثاً: در صورتى که قاضى بخواهد صيغه طلاق را اجرا نمايد، مستدعى است نحوه اجراى آن را به عبارت صحيح بيان فرماييد; زيرا قضات غير روحانى در اجرا مشکل دارند.

جواب :

بذلت عن قبل موکلتى کذا لزوجتها ليخلعها عليه ويطلقها به (به جاى کذا ذکر بذل شود) سپس بگويد: «قبلت عن قبل زوجها فلان، فهى على ما بذلت طالق».

سوال 759 :

فردى که از جانب چند نفر وکيل در خواندن صيغه طلاق بوده، پس از اجراى صيغه هاى طلاق، (که برخى از آن ها رجعى، و برخى بائن بوده،) يقين حاصل مى کند که يکى از طلاق ها باطل بوده است. اگر نام آن زن و شوهرها را نداند، و آن ها را نشناسد، چه وظيفه اى دارد؟

جواب :

بايد احتياط کند، و دوباره آنها را طلاق دهد. و اگر اسم آنها را نمى داند با اشاره آنها را مشخّص کند. مثلا بگويد: «اوّلين نفرى را که قبلا طلاق داده ام، الان به عنوان احتياط طلاق مى دهم; او از زوجيّت خود يله و رهاست، فهى طالق» و اگر در نوع رجعى و خلعى شک دارد، براى هر کدام احتياطاً دو طلاق، يکى رجعى و يکى خلعى بخواند.

سوال 760 :

اگر دادگاه حکم تمکين زوجه را صادر کند، و او تمکين نکند، با عنايت به آيات شريفه 228 و 229 سوره بقره، و اثبات موارد فوق، حکم طلاق خلع چيست؟ آيا مرد مى تواند به ناچار از دادگاه در خواست صدور طلاق و استرداد مهريّه نمايد؟

جواب :

چنانچه ثابت شود زوجه به وظايف خود پايبند نيست، و تنها مى خواهد امتيازات و حقوق خود را بگيرد. حاکم شرع مى تواند او را تحت فشارهاى شديد تعزيراتى قرار دهد (تعزيرات جسمانى و مالى کلان) تا زوجه يا به وظايف خود عمل کند، يا تقاضاى طلاق خلع نمايد.

سوال 761 :

چندى قبل به سفارش برادر و پدرم، که روحانى هستند، و در کهولت سن به سر مى برند، با خانواده دخترى به قصد ازدواج آشنا شدم. قبلا صحبت هاى لازم صورت گرفت، و حتّى قبل از عقد، در جلسه اى که خودِ دختر و مادرش حضور داشتند، براى اتمام حجّت، آن قدر راجع به ويژگيهاى خود، که گمان بود منفى به نظر برسد، صحبت کردم که هيچ چيز ناگفته نماند. با اين حال، دختر هيچ گونه اعتراض يا سوالى نکرد، و عقد ازدواج با رضايت کامل طرفين صورت گرفت، و دختر حاضر شد با همه شرايط مطرح شده اينجانب بسازد. امّا هنوز يک ماه نگذشته بود که اختلافات شروع شد، ولى ما به خاطر حفظ شؤونات خانوادگى در همان دوران عقد، مى سوختيم و مى ساختيم، تا اين که شش ماه بعد از عقد، پدر و مادرش را در جريان اين اختلافات گذاشتم. ابتدا پدر، نظر دخترش را پرسيد. دختر گفت: من حاضر به ادامه اين زندگى نيستم. سپس پدر و مادر دختر با خوشرويى گفتند: مانعى ندارد، شما برويد مراحل قانونى طلاق را انجام داده، کارها را آماده کنيد، تا ما هم امضا کنيم. بنده با اعتماد به اين قول، به قم آمدم و مراحل قانونى را انجام دادم، امّا موقعى که بايد آنها درخواست توافق طلاق را امضا مى کردند، استنکاف ورزيدند! البتّه بنده هم مى توانستم قضيّه را آن قدر مسکوت بگذارم که آنها هم مجبور به اقدام قانونى شوند. امّا با توجّه به شؤونات زندگىِ خانوادگى، و حفظ حرمت پدرم، نمى خواستم بيش از اين خاطر ايشان آزرده شود. و تقريباً مجبور شدم در خواستِ طلاق را برخلاف ميلم شخصاً پيگيرى نمايم. لطفاً در اين مورد به سوالات زير پاسخ دهيد:

1ـ با توجّه به شرايط فوق الذکر، مبنى بر رضايت طرفين به طلاق، اين، چه طلاقى محسوب مى شود؟

جواب :

اگر دختر حاضر به پرداخت وجهى در برابر طلاق باشد، هر چند مقدار کمى از حقوقش بوده باشد، طلاق خلعى مى شود. در غير اين صورت، طلاق رجعى است.

2ـ با توجّه به اين که هنوز عروسى واقع نشده، و دختر به خانه شوهر نرفته، آيا نفقه به او تعلّق مى گيرد؟

جواب :

زوجه حقّ نفقه ندارد; ولى اگر از مهر خود صرفنظر نکند، مى تواند نيمى از آن را با طلاق بگيرد

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

استفاءسایر مراجع

جدیدترین ها در این موضوع

No image

شرایط طلاق

No image

عده طلاق

No image

طلاق رجعی

No image

طلاق خلع

No image

محلّل

پر بازدیدترین ها

No image

طلاق خلع

No image

عده طلاق

No image

شرایط طلاق

No image

طلاق رجعی

No image

محلّل

Powered by TayaCMS