مسائل متفرقه زکات‌‌ (آیت الله سید علی سیستانی)

مسائل متفرقه زکات‌‌ (آیت الله سید علی سیستانی)

مسايل متفرقه زکاة

مسأله 1969 :

بنابر احتياط موقعى که گندم و جو را از کاه جدا مى کنند و موقع خشک شدن خرما و انگور , انسان بـايـد زکـاة را به فقير بدهد , يا از مال خود جدا کند , و زکاة طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تـمـام شدن ماه يازدهم بايد به فقير بدهد , يا از مال خود جدا نمايد , ولى اگر منتظر فقير معينى باشد , يا بخواهد به فقيرى بدهد که از جهتى برترى دارد , مى تواند زکاة را جدا نکند.

مسأله 1970 :

بـعـد از جدا کردن زکاة لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد ولى اگر به کسى که مى شود زکاة داد , دسترسى دارد , احتياط مستحب آن است که دادن زکاة را تاخير نيندازد.

مسأله 1971 :

کسى که مى تواند زکاة را به مستحق برساند , اگر ندهد و به واسطه کوتاهى کردن او از بين برود , بايد عوض آن را بدهد.

مسأله 1972 :

کـسـى کـه مـى تواند زکاة را به مستحق برساند , اگر زکاة را ندهد و بدون آن که در نگهدارى آن کـوتاهى کند از بين برود , چنانچه غرض صحيحى در تاخير زکاة نداشته بايد عوض آن را بدهد , ولى اگر غـرض صحيحى داشته مثلا فقير معينى را در نظر داشته يا مى خواسته تدريجا به فقرا برساند معلوم نيست که ضامن باشد.

مسأله 1973 :

اگـر زکـاة را از خود مال کنار بگذارد , مى تواند در بقيه آن تصرف کند و اگر از مال ديگرش کنار بگذارد , مى تواند در تمام مال تصرف نمايد.

مسأله 1974 :

انسان نمى تواند زکاتى را که کنار گذاشته براى خود بردارد و چيز ديگرى به جاى آن بگذارد.

مسأله 1975 :

اگر از زکاتى که کنار گذاشته منفعتى حاصل شود , مثلا گوسفندى که براى زکاة گذاشته بره بياورد , مال فقير است .

مسأله 1976 :

اگـر موقعى که زکاة را کنار مى گذارد مستحقى حاضر باشد , بهتر است زکاة را به او بدهد , مگر کسى را در نظر داشته باشد , که دادن زکاة به او از جهتى بهتر باشد.

مسأله 1977 :

اگـر بدون اجازه حاکم شرع با مالى که براى زکاة کنار گذاشته تجارت کند , و ضرر نمايد , نبايد چيزى از زکاة کم کند , ولى اگر منفعت کند , بنابر احتياط لازم , بايد آن را به مستحق بدهد.

مسأله 1978 :

اگر پيش از آن که زکاة بر او واجب شود , چيزى بابت زکاة به فقير بدهد , زکاة حساب نمى شود , و بـعد از آن که زکاة بر او واجب شد , اگر چيزى را که به فقير داده از بين نرفته باشد , و آن فقير هم به فقر خود باقى باشد , مى تواند چيزى را که به او داده بابت زکاة حساب کند.

مسأله 1979 :

فـقـيرى که مى داند زکاة بر انسان واجب نشده , اگر چيزى بابت زکاة بگيرد , و پيش او تلف شود ضـامـن اسـت پس موقعى که زکاة بر انسان واجب مى شود , اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد , مى تواند عوض چيزى را که به او داده بابت زکاة حساب کند.

مسأله 1980 :

فـقـيرى که نمى داند زکاة بر انسان واجب نشده اگر چيزى بابت زکاة بگيرد , و پيش او تلف شود , ضامن نيست و انسان نمى تواند عوض آن را بابت زکاة حساب کند.

مسأله 1981 :

مستحب است زکاة گاو و گوسفند و شتر را به فقيرهاى آبرومند بدهد , و در دادن زکاة , خويشان خـود را بـر ديـگـران , و اهل علم و کمال را بر غير آنان و کسانى که اهل سوال نيستند , بر اهل سوال مقدم بدارد , ولى اگر دادن زکاة به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد , مستحب است زکاة را به او بدهد.

مسأله 1982 :

بهتر است زکاة را آشکار , و صدقه مستحبى را مخفى بدهند.

مسأله 1983 :

اگر در شهر کسى که مى خواهد زکاة بدهد مستحقى نباشد , و نتواند زکاة را به مصرف ديگرى هم کـه بـراى آن معين شده برساند , چنانچه اميد نداشته باشد که بعدا مستحق پيدا کند , بايد زکاة را به شهر ديگر ببرد و به مصرف زکاة برساند , و مى تواند مخارج بردن به آن شهر را با اجازه حاکم شرع از زکاة بردارد , و اگر زکاة تلف شود ضامن نيست .

مسأله 1984 :

اگـر در شـهر خودش مستحق پيدا شود , مى تواند زکاة را به شهر ديگر ببرد , ولى مخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد و اگر زکاة تلف شود ضامن است مگر آن که به امر حاکم شرع برده باشد.

مسأله 1985 :

اجرت وزن کردن و پيمانه نمودن گندم و جو و کشمش و خرمايى را که براى زکاة مى دهد با خود او است .

مسأله 1986 :

کسى که 2 مثقال و 15 نخود نقره يا بيشتر از بابت زکاة بدهکار است بنابر احتياط مستحب کمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره به يک فقير ندهد , و نيز اگر غير نقره چيز ديگرى مثل گندم و جو بدهکار باشد , و قيمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره برسد بنابر احتياط مستحب به يک فقير کمتر از آن ندهد.

مسأله 1987 :

مکروه است انسان از مستحق در خواست کند که زکاتى را که از او گرفته به او بفروشد , ولى اگر مستحق بخواهد چيزى را که گرفته بفروشد , بعد از آن که به قيمت رساند , کسى که زکاة را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم است .

مسأله 1988 :

اگـر شـک کـنـد زکاتى را که بر او واجب بوده داده يا نه , و مال زکاة دار موجود باشد بايد زکاة را بدهد , هر چند شک او براى زکاة سالهاى پيش بوده باشد , و اگر عين تلف شده زکاتى بر او نيست هر چند از سال حاضر باشد.

مسأله 1989 :

فـقـيـر نمى تواند , پيش از گرفتن زکاة او را به کمتر از مقدار آن صلح کند , يا چيزى را گرانتر از قيمت آن بابت زکاة قبول نمايد.

و هـم چـنـين مالک نمى تواند زکاة را به مستحق داده و بر او شرط کند که آن را به او برگرداند ولى اگر مـستحق پس از گرفتن زکاة راضى شود که آن را به او برگرداند مانعى ندارد , مثلا کسى که زکاة زيادى بدهکار است و فقير شده و نمى تواند زکاة را بدهد , و حال توبه کرده اگر فقير راضى شود زکاة او را بگيرد و به او ببخشد اشکال ندارد.

مسأله 1990 :

انـسـان نمى تواند از سهم سبيل اللّه قرآن يا کتاب دينى يا کتاب دعا بخرد و وقف نمايد , مگر آن که مصلحت عامه اقتضاى اين کار را داشته باشد , و از حاکم شرع بنابر احتياط لازم اجازه بگيرد.

مسأله 1991 :

انـسـان نـمـى تواند از زکاة ملک بخرد , و بر اولاد خود يا بر کسانى که مخارج آنان بر او واجب است وقف نمايد که عايدى آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

مسأله 1992 :

انسان مى تواند براى رفتن به حج و زيارت و مانند اينها از سهم سبيل اللّه زکاة بگيرد , اگر چه فقير نـبـاشـد , يا اين که به مقدار خرج سالش زکاة گرفته باشد , ولى اين در صورتى است که رفتن او به حج يا زيـارت و مـانـنـد اينها داراى منفعت عامه باشد , و بنابر احتياط از حاکم شرع براى صرف زکاة در آن اذن بگيرد.

مسأله 1993 :

اگـر مـالـک فـقيرى را وکيل کند که زکاة مال او را بدهد چنانچه آن فقير احتمال بدهد که قصد مـالک اين بوده که خود آن فقير از زکاة برندارد , نمى تواند چيزى از آن را براى خودش بردارد و اگر يقين داشته باشد که قصد مالک اين نبوده , مى تواند براى خودش هم بردارد.

مسأله 1994 :

اگـر فـقـيـر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زکاة بگيرد , چنانچه شرطهايى که براى واجب شدن زکاة گفته شد , در آنها جمع شود , بايد زکاة آنها را بدهد.

مسأله 1995 :

اگـر دو نفر در مالى که زکاة آن واجب شده با هم شريک باشند , و يکى از آنها زکاة قسمت خود را بـدهد و بعد مال را تقسيم کنند , هر چند بداند شريکش زکاة سهم خود را نداده و بعدا نيز نمى دهد تصرف او در سهم خودش اشکال ندارد.

مسأله 1996 :

کـسـى کـه خمس يا زکاة بدهکار است و کفاره و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد , چنانچه نتواند همه آنها را بدهد , اگر مالى که خمس يا زکاة آن واجب شده , از بين نرفته باشد , بايد خـمـس و زکـاة را بدهد , و اگر از بين رفته باشد , دادن زکاة و خمس و قرض بر دادن کفاره و نذر مقدم است .

مسأله 1997 :

کسى که خمس يا زکاة بدهکار است و حجة الاسلام بر او واجب است و قرض هم دارد , اگر بميرد , و مال او براى همه آنها کافى نباشد , چنانچه مالى که خمس و زکاة آن واجب شده , از بين نرفته باشد , بايد خـمـس يـا زکـاة را بـدهند , و بقيه مال او را صرف اداى قرضش نمايند , و اگر مالى که خمس و زکاة آن واجب شده از بين رفته باشد , بايد مال او را صرف اداى قرضش بنمايند , و در صورتى که چيزى باقى باشد , صرف حج کنند و اگر چيزى زياد آمد , به خمس و زکاة قسمت نمايند.

مسأله 1998 :

کـسـى کـه مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نکند , مى تواند براى معاش خود کسب کند , چـنـانچه تحصيل آن علم , واجب عينى باشد , مى شود از سهم فقرا به او زکاة داد , و اگر تحصيل آن علم داراى مصلحت عامه باشد , زکاة دادن به او از سهم سبيل اللّه با اجازه حاکم شرع - بنابر احتياط - جايز است , در غير اين دو صورت جايز نيست به او زکاة بدهند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

طریقه وضو

No image

رفع مانع در وضو

No image

کمک کردن دیگرى در وضو

No image

وضو گرفتن قبل از وقت

No image

تجدید وضو

پر بازدیدترین ها

No image

وضو گرفتن قبل از وقت

No image

وضوی جبیره

No image

طریقه وضو

No image

رفع مانع در وضو

No image

مسائل متفرقه وضو

Powered by TayaCMS