مسائل متفرقه زکات‌‌ (آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی)

مسائل متفرقه زکات‌‌ (آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی)

مسائل متفرقه زکات

مسأله 1969 :

موقعى که گندم وجو را از کاه جدا مى کنند وموقع خشک شدن خرما وانگور, انسان بايد زکات آن را به فقير بدهد, يا از مال خود جدا کند وزکات طلا ونقره وگاو وگوسفند وشتر را بعد از تمام شدن ماه يازدهم بايد به فقير بدهد, يااز مال خود جدا نمايد.

و اگر منتظر فقير معينى باشد, يا بخواهد به فقيرى بدهد که از جهتى برترى دارد, بنابر احتياط لازم زکات را جدا کند تا بعد به آن فقير معين برساند.

مسأله 1970 :

بعد از جدا کردن زکات اگر انتظار مورد معينى را نداشته باشداحتياط لازم آن است که فورا آن را به مستحق بدهد.

مسأله 1971 :

کسى که مى تواند زکات را به مستحق برساند, اگر ندهد و بواسطه کوتاهى او از بين برود, بايد عوض آن را بدهد.

مسأله 1972 :

کسى که مى تواند زکات را به مستحق برساند, اگر زکات را ندهدوبدون آن که در نگهدارى آن کوتاهى کند از بين برود, چنانچه دادن زکات را بقدرى تاخير انداخته که نمى گويند: فورا داده است , بايد عوض آن را بدهد.

و اگر به اين مقدار تاخير نينداخته مثلا دو سه ساعت تاخير انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده , در صورتى که مستحق حاضر نبوده , چيزى بر او واجب نيست و اگرمستحق حاضر بوده , بنابر احتياط واجب , بايد عوض آن را بدهد.

مسأله 1973 :

اگر زکات را از خود مال کنار بگذارد, مى تواند در بقيه آن , تصرف کند و اگر از مال ديگرش کنار بگذارد, مى تواند در تمام مال تصرف نمايد .

مسأله 1974 :

انسان نمى تواند زکاتى را که کنار گذاشته براى خود بردارد وچيزديگرى بجاى آن بگذارد.

مسأله 1975 :

اگـر از زکـاتى که کنار گذاشته منفعتى ببرد مثلا گوسفندى که براى زکات گذاشته بره بياورد, مال فقير است .

مسأله 1976 :

اگر موقعى که زکات را کنار مى گذارد مستحقى حاضر باشد احتياطلازم آن است که زکات را به او بدهد, مگر کسى را در نظر داشته باشد که دادن زکات به او از جهتى بهتر باشد.

مسأله 1977 :

اگر بدون اجازه حاکم شرع با مالى که براى زکات کنار گذاشته تجارت کند وضرر نمايد, نبايد چيزى از زکات کم کند ولى اگر منفعت کند بنابراحتياط واجب بايد آن را به مستحق بدهد.

مسأله 1978 :

اگر پيش از آن که زکات بر او واجب شود, چيزى بابت زکات به فقير بدهد, زکات حـساب نمى شود وبعد از آن که زکات بر او واجب شد, اگر چيزى را که به فقير داده از بين نرفته باشد وآن فقير هم به فقر خود باقى باشد مى تواندچيزى را که به او داده بابت زکات حساب کند.

مسأله 1979 :

فقيرى که مى داند زکات بر انسان واجب نشده , اگر چيزى بابت زکات بگيرد وپيش او تـلـف شـود ضامن است .

پس موقعى که زکات بر انسان واجب مى شود اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد, مى تواند عوض چيزى را که به او داده بابت زکات حساب کند.

مسأله 1980 :

فـقـيرى که نمى داند زکات بر انسان واجب نشده , اگر چيزى بابت زکات بگيرد وپيش او تلف شود ضامن نيست وانسان نمى تواند عوض آن را بابت زکات حساب کند.

مسأله 1981 :

مستحب است زکات گاو وگوسفند وشتر را به فقيرهاى آبرومندبدهد و در دادن زکات , خويشان خود را بر ديگران , واهل علم و کمال را بر غير آنان وکسانى را که اهل سوال نيستند بر اهل سوال مقدم بدارد.

ولى اگر دادن زکات به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد, مستحب است زکات را به او بدهد.

مسأله 1982 :

بهتر است زکات را آشکارا و صدقه مستحبى را مخفى بدهند .

مسأله 1983 :

اگر در شهر کسى که مى خواهد زکات بدهد مستحقى نباشد ونتواندزکات را به مصرف ديگرى هم که براى آن معين شده برساند, چنانچه اميد نداشته باشد که بعدا مستحق پيدا کند بايد زکات را به شهر ديگر ببرد, و به مصرف زکات برساند ومى تواند مخارج بردن به آن شهر را از زکات بردارد و اگر زکات تلف شودضامن نيست .

مسأله 1984 :

اگـر در شهر خودش مستحق پيدا شود, مى تواند زکات را بشهر ديگرببرد ولى مـخـارج بـردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد و اگر زکات تلف شودضامن است , مگر آن که با اجازه حاکم شرع برده باشد.

مسأله 1985 :

اجـرت وزن کردن و پيمانه نمودن گندم و جو و کشمش و خرمايى راکه براى زکات مى دهد با خود او است .

مسأله 1986 :

کسى که 2 مثقال و5 1 نخود نقره يا بيشتر از بابت زکات بدهکاراست , بنابر احتياط مـسـتحب کمتر از 2 مثقال و15 نخود نقره به يک فقير ندهد.

و نيزاگر غير نقره چيز ديگرى مثل گندم وجو بدهکار باشد و قيمت آن به 2 مثقال و15نخود نقره برسد, بنابر احتياط مستحب به يک فقير کمتر از آن ندهد.

مسأله 1987 :

مکروه است انسان از مستحق درخواست کند که زکاتى را که از اوگرفته , به او بـفـروشـد ولـى اگر مستحق بخواهد چيزى را که گرفته بفروشد بعد از آن که به قيمت رساند, کسى که زکات را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم است .

مسأله 1988 :

اگر شک کند زکاتى را که بر او واجب بوده داده يا نه , بايد زکات رابدهد, هر چند شک او براى زکات سالهاى پيش باشد.

مسأله 1989 :

فقير بنابر احتياط لازم نمى تواند زکات را به کمتر از مقدار آن صلح کند, يا چيزى را گـرانتر از قيمت آن بابت زکات قبول نمايد يا زکات را از مالک بگيردوبه او ببخشد ولى کسى که زکـات زيـادى بدهکار است و فقير شده و نمى تواندزکات را بدهد, چنانچه بخواهد توبه کند, فقير مى تواند زکات را از او بگيرد وبه اوببخشد.

مسأله 1990 :

انسان مى تواند از زکات , قرآن يا کتاب دينى يا کتاب دعا بخردووقف نمايد, اگرچه بر اولاد خود وبر کسانى وقف کند که خرج آنان بر او واجب است و نيز مى تواند توليت وقف را براى خود يا اولاد خود قرار دهد.

مسأله 1991 :

بنابر احتياط لازم انسان نمى تواند از زکات ملک بخرد و بر اولادخود يا بر کسانى که مخارج آنان بر او واجب است وقف نمايد که عايدى آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

مسأله 1992 :

فقير مى تواند براى رفتن به حج وزيارت ومانند اينها زکات بگيردولى اگر به مقدار خرج سالش زکات گرفته باشد, براى زيارت و مانند آن نمى تواند ازسهم فقرا زکات بگيرد ولى از سهم سبيل اللّه مانعى ندارد.

مسأله 1993 :

اگر مالک فقيرى را وکيل کند که زکات مال او را بدهد, چنانچه آن فقير احتمال دهد که قصد مالک اين بوده که خود آن فقير از زکات برندارد نمى تواندچيزى از آن براى خودش بردارد, و اگر يقين داشته باشد که قصد مالک اين نبوده ,براى خودش هم مى تواند بردارد.

مسأله 1994 :

اگر فقير شتر وگاو وگوسفند وطلا ونقره را بابت زکات بگيردچنانچه شرطهايى که براى واجب شدن زکات گفته شد در آنها جمع شود, بايدزکات آنها را بدهد.

مسأله 1995 :

اگر دو نفر در مالى که زکات آن واجب شده با هم شريک باشندويکى از آنان زکات قـسـمـت خود را بدهد وبعد مال را تقسيم کنند, چنانچه بداندشريکش زکات سهم خود را نداده , تصرف او در سهم خودش هم اشکال دارد.

مسأله 1996 :

کسى که خمس يا زکات بدهکار است وکفاره ونذر و مانند اينها هم بر او واجب است وقـرض هـم دارد, چنانچه نتواند همه آنها را بدهد, اگر مالى که خمس يا زکات آن واجب شده , از بين نرفته باشد, بايد خمس و زکات را بدهد.

واگر از بين رفته باشد احتياط لازم آن است که اگر نـذر دارد نـذر را مـقـدم بـدارد و اگرنذر ندارد مى تواند خمس يا زکات را بدهد, يا کفاره وقرض ومانند اينها را ادا نمايدو احوط توزيع بر اين موارد است .

مسأله 1997 :

کسى که خمس يا زکات بدهکار است ونذر ومانند اينها هم بر اوواجب است وقرض هـم دارد, اگر بميرد ومال او براى همه آنها کافى نباشد چنانچه مالى که خمس وزکات آن واجب شـده , از بين نرفته باشد, بايد خمس يا زکات رابدهند و بقيه مال او را به چيزهاى ديگرى که بر او واجب است قسمت کنند و اگرمالى که خمس وزکات آن واجب شده , از بين رفته باشد مال او به خـمـس و زکـات وقرض ونذر ومانند اينها قسمت نمايند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب اسـت وبـيـسـت تومان به کسى بدهکار است و همه مال او سى تومان است , بايد بيست تومان بابت خمس وده تومان به دين او بدهند.

مسأله 1998 :

کسى که مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نکند مى تواندبراى معاش خود کـسب کند, چنانچه تحصيل آن علم , واجب يا مستحب باشد,مى شود به او زکات داد.

ولى احتياط بـراى اهـل عـلم نگرفتن زکات است مگر درصورتى که از تحصيل مخارج عاجز باشند ولکن جايز است اشتغال به تحصيل علم هر چند باعث عجز از تحصيل نفقه بشود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

جدیدترین ها در این موضوع

استفتائات نذر

استفتائات نذر

یائِسِه

یائِسِه

وثیقه

وثیقه

نفقه

نفقه

No image

نری

Powered by TayaCMS