حنبلی

حنبلی

حنبلي

دکتر محمد جواد مشکور

احمدبن حنبل

احـمـد از حـافظه اى قوى برخوردار بود, و معاصرانش بر قدرت حافظه و دقت او در به يادداشتن حديث گواهى داده اند .

او با بهره بردن از چنين حافظه اى احاديث پيامبر(ص ) وفتواهاى صحابه و تابعين را حفظ کرد و در پرتو آنها به استنباط احکام پرداخت .

او هـمـچـنـيـن بـه تـلاش و پـشتکار و صبر و شکيبايى بسيار و ديگر صفاتى که از استوارى اراده وپايدارى بر تصميم و بلندى همت حکايت دارد آراسته , و افزون بر آن انسانى هشيار وبرخوردار از ايمانى استوار بود و به همين دليل از جدل پرهيز مى کرد.

او در فـقـه خـود ژرف انـديـش بـود و سـعـى تـمام داشت که از دايره سنت پيامبر(ص ) و فتواها وداوريهاى صحابه فراتر نرود.

منابع استنباط احمدبن حنبل

بنابر عقيده ابن قيم منابع استنباط احمد در پنج مورد خلاصه مى شود: الف ـ کتاب و سنت .

ب ـ فتواهاى صحابه , مشروط به آن که فتواى مخالفى در برابر آنها وجود نداشته باشد.

ج ـ در صورت اختلاف صحابه در مسأله اى , آن چه را به کتاب و سنت نزديکتر است برمى گزيند و در غير اين صورت تنها اختلاف را نقل مى کند و هيچ نظر قطعى اظهارنمى دارد.

د ـ حـديـث مرسل و ضعيف را هم مى پذيرد و بر قياس مقدم مى دارد, مشروط به آن که درمسأله مورد بحث آن روايت , معارضى وجود نداشته باشد.

هـ ـ قـيـاس : وى در جـايـى کـه نه نصى بيايد, نه گفته اى از صحابه , نه حديث مرسل يا ضعيف , به قياس رومى آورد و آن را براى دفع ضرورت به کار مى گيرد.

مـشـاهـده مـى کنيد آن چه را ابن قيم پنج منبع دانسته در حقيقت چهار منبع است که عبارتند از:کتاب , سنت , گفته صحابى و قياس .

افـزون بر اين , چنان که بخوبى از کتب اصول فقه حنبلى برمى آيد منابع استنباط احمد در چهاريا پـنـج مـنـبـع خـلاصـه نـمـى شود, ((88)) بلکه منابع استنباط احمدبن حنبل از اين قرار است : کتاب ,سنت , اجماع , گفته صحابى , قياس , استصحاب , مصالح مرسله و سد ذرايع .

دلايل فراوانى رواياتى که از امام احمد نقل مى شود

در بـسـيـارى از مـوارد, در يـک مسأله چـنـديـن راى يا روايت احمد نقل مى شود .

اين امر به دلايلى برمى گردد که مهمترين آنها عبارتند از: الـف ـ او انـسـانـى پـرهـيـزکـار بـود و بدعتگزارى در دين را خوش نداشت .

به همين دليل گاه درمسأله اى نـظـرى مـى داد و پـس از چـندى به اثر يا حديث که از حکمى مخالف با فتواى او داشـت بـرمـى خورد و در نتيجه از نظر نخست خود برمى گشت .

و ناقل گاه از اين رجوع بى خبر است ولذا هر دو قول و راى او را نقل مى کند.

ب ـ امـام احمد در مسايلى که صحابه درباره آنها اختلاف کرده اند از گفته هاى ايشان فراترنرفته است و هنگامى که در مسأله اى دو يا چند ديدگاه از صحابه نقل کرده از برگزيدن يکى برديگرى خـوددارى ورزيده و به همين دليل است که دو نظريه به او نسبت داده مى شود .

درحالى که او در اين مسأله سکوت اختيار کرده و هيچ نظريه اى را برنگزيده است ((89)) .

ج ـ شـاگـردان و يـاران او دربـاره گـفـتـه هـا, کـرده هـا, پـاسـخـهـا, و روايتهاى او با همديگر اخـتـلاف کـرده اند, به گونه اى که هر يک آنها را به صورتى مخالف با ديگرى تفسير مى کند, و به هـمين سبب در يک مسأله دو يا چند نظر به او نسبت داده مى شود, در حالى که او تنها يک نظريه درآن مسأله داشته است .

د ـ او گاه در واقعه اى نظرى مى داد که با روايت همخوان بود, و پس از چندى در رخدادى مشابه رخـداد اولـى امـا همراه با شرايط و قراينى که فتوايى جز آن فتواى نخست مى طلبيدحکمى ديگر صـادر مـى کـرد و بـديـن ترتيب دو نظريه از او نقل مى شد که بدون توجه به آن شرايط و قراين , با يکديگر ناسازگار مى نمود.

ويژگى عمومى فقه احمدبن حنبل

فقه او از ويژگيهاى ذيل برخوردار است : الـف ـ فـتـواهـاى احمدبن حنبل به احاديث و اخبار و آثار سلف صالح مستند بود, او براساس قول پـيـامـبر(ص ) و داوريهاى آن حضرت و همچنين فتواهاى صحابه ـ در مواردى که از نظرمخالفى اطلاع نيابد ـ فتوا مى داد و آن چه را هم در آن اختلاف کرده بودند مى آورد .

اوگفته هاى تابعين يا فـقـيـهانى چون مالک و اوزاعى و ديگران را که به آگاهى داشتن از روايات وآثار مشهور بودند بر فتواى خويش مؤيد مى گرفت .

ب ـ او از فـرضـهـا دورى مى گزيد و تنها درباره آن چه عملا رخ داده است فتوا مى داد, چرا که از نظر او فتوا و راى چيزى است که تنها در صورت ضرورت بايد به سراغ آن رفت .

ج ـ ايـن کـه او در درجـه نـخـسـت بـه اخـبار و روايات استناد داشت سبب نشد فقه او محدود يا اززندگى عملى مردم دور شود, چه , مذهب او بيش از هر مذهب ديگرى در امر تعاقد ومعاملات و تـعهداتى که هر يک از طرفين برعهده دارند آزادى و سعه قائل است .

او در مذهب خود دو اصل را مبنا گرفته و پذيرفته است :

1ـ اصل اوليه در عبادات بطلان است مگر آن که دليلى بر صحت آمده باشد.

2ـ اصل اوليه در معاملات و عقود صحت است مگر آن که دليلى بر تحريم و بطلان رسيده باشد.

او بـراى اصـل نـخـسـت چـنـيـن دلـيـل مـى آورد کـه خداوند را تنها مى توان بدانجه او خود از طـريـق پـيـامـبـرانش تشريع کرده است پرستش کرد, زيرا پرستش حق خداوند بر بنده است که خـداونـدآن را پـذيـرفـتـه اسـت .

دربـاره معاملات چنين استدلال مى کند که معاملات از حقوق بـنـدگـان اسـت و حـقـوق بـنـدگان به خود آنها واگذار شده است , مگر آن زمان که دليلى بر تحريم برسد.

بنابراين اساس شيوه امام احمد احترام نهادن و ملتزم شدن به هر شرطى است که طرفهاى معامله بنهند مگر آن که از سوى شارع دليلى بر حرمت آن شرط برسد.

د ـ او در جايى که به نصى يا اثرى پذيرفته شده دست نمى يافت براساس مصلحت فتوا مى داد.او هر حـکـمـى را کـه بـراى هـدف هـسـت بـه وسـيـله هاى آن , و هر حکمى را که براى نتيجه هست بـه مـقـدمـه هـاى آن مى داد و به اين مسأله آن اندازه دامنه و گسترش داد که در فقه پيش از او سابقه نداشت .

چنين انديشه فقهى , فقه حنبلى را به صورتى فقهى زنده , با طراوت و دامنه دار درآورد.

او بـرخـلاف شـافـعـى کـه در بـاب مـعـامـلات و عقود ديدگاهى ظاهرى دارد و آنها را تنها به هـمـان عـبـارتهايى که حاکى از آنهاست تفسير مى کند و به انگيزه ها و اهداف آنها نمى نگرد, تنها به ظواهر و صورت مادى اين پديدارها نمى نگريست و براساس انگيزه ها و اهداف و نتايجى که براى اين عقود و معاملات هست درباره آنها حکم مى کرد. ((90))

مشهورترين پيروان ابن حنبل

گـروهـى از فـقـهـا در دوران زنـدگى امام احمد از او پيروى کردند که برشمردن نام همه آنها کـارى اسـت دشـوار .

مـشـهورترين اين گروه احمدبن محمد بن حجاج مروزى ((91)) و ابراهيم بن اسحاق حربى ((92)) است .

دو شـخـصيت بزرگ ديگر نيز هستند که به برکت تلاش آنها فقه حنبلى تحول يافت و نو شد.يکى ابـن تـيميه و ديگرى ابن قـيم .

به دليل اهميت نقش اين دو فقيه بزرگ در فقه اسلامى به صورت عام , و در فقه حنبلى به طور خاص در اين جا خلاصه اى از زندگى ايشان رامى آوريم : ابن تيميه (661ـ728 ه . ق ) نـام کـامـل او احـمـد تـقـى الـديـن ابوالعباس بن شيخ شهاب الدين ابن المحاسن عبدالحليم بن شـيـخ ‌مـجـدالـديـن ابـى الـبـرکـات عـبدالسلام بن ابى محمد است .

اين خاندان به خاندان ابن تيميه معروفند. ((93)) او فـقـيـهى ژرف نگر و برخوردار از ديدى گسترده و دانش بسيار بود .

منطق مذاهب چهارگانه وقـيـاسـهـا و دلايـل آنـها را بخوبى و با دقت مى دانست و در تحليل مسائل مى کوشيد تا, با دقت واستوارى , نظريات مختلف و مبانى و شالوده هاى هر يک از آراء را با يکديگر مقايسه کند.

شيوه ابن تيميه در جستن احکام و استنباط آنها را مى توان چنين خلاصه کرد: الـف ـ او بـه عـقل اطمينان کامل نداشت ولى آن را يکسره هم رها نمى کرد, بلکه عقل را دردايره شرع محدود مى کرد وهرگز نخواست عقل از اندازه خويش بگذرد.

ب ـ ابن تيميه در پى نام کسان نبود بلکه نزد او سخن هر کس آن اندازه ارزش داشت که به کتاب و سنت و آثار سلف مستند باشد, چه , وى در احکام خود تنها از دليل پيروى مى کرد.

ج ـ او بـر ايـن عـقـيـده بود که اصل شريعت قرآن کريم است و قرآن را پيامبر(ص ) تفسير کرده ,و کسانى که آن تفسير و توضيح و تبليغ را از پيامبر(ص ) گرفته اند صحابه اند و پس آنان تنهاکسانى هـسـتـنـد کـه قانون خدا را از پيامبر دريافت کرده اند .

از اين روى , ابن تيميه پس از پيامبرتنها از صحابه پيروى مى کرد.

د ـ او در انـديـشـه خـود گـرفـتـار تـعـصـب نبود, و انديشه خاصى بر او سلطه نداشت تا نسبت بـدان تـعـصب و جمود ورزد, بلکه انسانى آزاد انديش بود و خود را از هر قيدى , بجز کتاب و سنت وآثار سلف صالح رها ساخت .

او در آغاز بر مذهب حنفى بود, اما پس از آن که ديگر مذاهب فقهى را بررسى کرد و در منابع آنها به تحقيق پرداخت , در برخى از آرا با مذاهب چهارگانه مخالفت کرد. ((94)) ابن قيم (691ـ751 ه . ق ) نام کامل او محمدبن ابى بکر بن ايوب بن سعيد بن حريز زرعى , ((95)) ابوعبداللّه شمس الدين است .

پدر او رياست جوزيه ((96)) را برعهده داشت .

اين پيشواى فقهى مردى پاکدل , برخوردار از دانش فراوان , و عالم به سنت و روايات بود.عالمان به فـضـل و پيش بودن او بر ديگران گواهى داده اند تا آن جا که قاضى برهان الدين زرعى مى گويد: (در زير خيمه آسمان گسترده دانش تر از او نيست ).

او نزد استاد خود ابن تيميه تتلمذ کرد و دانش بسيارى از او گرفت و بشدت شيفته او شد تا آن جا کـه يکى از بزرگترين پشتيبانان ابن تيميه و پيروان شيوه او به شمار آمد .

با اين همه درپژوهش و تاليف شيوه اى ويژه خود داشت که مى توان آن را چنين خلاصه کرد: الف ـ بسيار آوردن ادله نقلى و عقلى .

ب ـ ارائه آراى فـقـيـهـان در هـر مسأله و سـپـس بـرگـزيـدن يکى از آنها و يا اختيار کردن ديدگاهى ميانه .

ج ـ آوردن ادله بر ديدگاه خود, سپس طرح ادله مخالفان و نقد و ابطال آنها.

د ـ بـسـنـده نـکـردن بـه آيـات قـرآن در مقام استدلال , و همراه کردن آن با احاديث نبوى .

او بر اين عقيده بود که سنت در بردارنده احکامى زايد بر احکام موجود در کتاب است , همانند ارث قائل شدن براى جده .

ه ـ در برخى موارد, طرح نصوص و استنباط از آنها, بى آن که به آراى ديگر فقيهان پرداخته شود.

و ـ تـعـصـب نـداشـتـن نـسـبـت به مذهبى خاص , چه , دعوت به اجتهاد و کنار گذاشتن تقليد هدف محورى او بود. ((97))

--------------------------

پى‌نوشت‌ها:

88- فـتـوحـى , شرح الکوکب المنير المسمى بمختصر التحرير, که درباره فقه حنبلى است , چاپ اول ص 382ـ389, الـمـسـوده فـى اصول فقه الحنابله , که سه تن از پيشوايان برخاسته از خاندان تـيـمـيه آن راتاليف کرده اند, چاپخانه مدنى , ص 450ـ455, الفکر السامى , ج3 , ص 19 و پس از آن , ابوزهره , ابن حنبل , ص 208 و پس از آن .

89- ابن قيم , اعلام الموقعين , ج1 , ص 35.

90- ابوزهره , الامام احمد, ص 203 و پس از آن .

91- او مـردى پاکدامن و درستکار و در فقه و حديث پيشوا بود و آثار بسيارى دارد (ف 275 ه . ق ).

92- او ابـراهـيـم بـن اسـحاق بن ابراهيم صاحب کتابهاى غريب الحديث , و دلائل النبوة است .

(ف 285ه .

ق ).

93- ابوزهره , الامام ابن تيميه , ص 218 و پس از آن .

94- ابوزهره , ابن تيميه , ص 218 و پس از آن .

95- زرع نام يکى از آباديهاى منطقه حوران در سوريه است .

96- مدرسه اى است که محيى الدين بن حافظ ابى الفرع بن جوزى در دمشق بنا کرد.

97- دکتر عبدالعظيم عبدالسلام , ابن قيم الجوزيه , ص 482 و پس از آن .

کتاب: فرهنگ فرق اسلامى

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

حنفى

No image

مالکی

No image

شافعی

No image

حنبلی

No image

ظاهریه

پر بازدیدترین ها

No image

مالکی

No image

حنفى

No image

شافعی

No image

حنبلی

No image

ظاهریه

Powered by TayaCMS