گفتار در مشخصات خون حيض
خون حيض خونى است سرخ متمايل به سياهى و يا سرخ رنگ که هنگام بيرون آمدنش مى پرد و مجرى را مى سوزاند و داراى حرارت است .
و اما خون استحاضه همه اوصافش مخالف اوصاف خون حيض است البته اين نشانيها نشانى غالب حيض ها و استحاضه هاست که زنان مکلف در بعضى از مواردى که شک دارند در اينکه خونى که ديده حيض است يا استحاضه براى تشخيص آن بآنها مراجعه مى کنند و گرنه بسيار مى شود که هر يک از آن دو صفات ديگرى را داشته باشد.
و هر خونى که دختر بچه قبل از تمام شدن 9 سالگى ببيند حيض نيست هرچند که صفات حيض داشته باشد. در استحاضه بودن خونى که نميداند استحاضه است تا زخم داخلى ترديد هست هرچند که بعيد نيست حکم استحاضه را داشته باشد و همچنين خونى که زنان بعد از يائسه شدن ميبيند حيض نيست و در استحاضه بودنش البته اگر احتمال ديگرى نباشد - همان ترديد هست هرچند که بعيد نيست استحاضه شمرده شود.
زنان در يائسه شدن مختلفند آنهائيکه قريشى (علويه ) هستند بعد از شصت سال و آنان که غير قريشيند بعد از پنجاه سال يائسه مى شوند و درباره زنى که نمى داند قريشى هست يا نه ، گفتن اينکه حکم غير قريشى را دارد محل اشکال است و کسيکه شک دارد به حد نه سالگى رسيده يا نه محکوم است به عدم بلوغ همچنانکه کسى که شک دارد به حد يائسه گى رسيده يا نه بايد بگويد نرسيده ام .
مساءله 1 - اگر از دخترى که در رسيدنش به حد بلوغ شک دارد خونى با صفات حيض خارج شود در صورتيکه اطمينان بحيض بودن آن دارد بعيد نيست حکم کنيد به اينکه خون او حيض است و خود او بحد بلوغ رسيده و اگر اطمينان نداشته باشد حکم کردن درباره آن محل تاءمل و اشکال است .
مساءله 2 - حيض ديدن با شير دادن جمع مى شود و اما اينکه با حاملگى نيز جمع مى شود يا نه در آن دو قول است که اقوى اين است که جمع مى شود هرچند به ندرت اتفاق مى افتد پس اگر چنين اتفاق بيفتد هرچند که بعد از روشن شدن حاملگى باشد بايد مکلف آن را حيض حساب کند البته اين در صورتى است که همه شرائط و صفات حيض را داشته باشد، لکن سزاوار نيست در صورتى که پس از گذشت بيست روز از عادت خون ببيند اينکه احتياط را ترک نمايد و بهتر آنست که همه تروک حائض را رعايت نموده و هم اعمال مستحاضه را بجاى آورد.
مساءله 3 - هيچ اشکالى نيست در اينکه حائض شدن و ترنب احکام حيض بمحض بيرون آمدن خون از رحم به خارج تحقق مى يابد هرچند که زن آن را با انگشت خود و امثال آن بيرون آورد و هرچند که خون بمقدار سرسوزنى باشد.
همچنانکه هيچ اشکالى نيست در اينکه در بقاء حيض و دوام آن آلودگى باطن کافى است هرچند اندکى باشد بطورى باشد که اگر پنبه را داخل در مجرى کند پنبه آلوده شود و اما اگر خون حيض از محلى که دارد حرکت کرده تا مجراى رحم نيز آمده ولى خارج نگشته آيا بصرف اين حرکت حائض مى شود و احکام حائض بر او مترتب مى شود يا نه محل تاءمل و اشکال است و بهمين جهت احتياط را از دست ندهد هم آنچه بر حائض حرام است را ترک کند و هم آنچه بر طاهر واجب است انجام دهد و در چنين حالى جائز است مکلف آن خون را از داخل به خارج بياورد(تا حائض يقينى شود و احکام حائض بر او جارى گردد.
مساءله 4 - اگر مکلف در اصل خارج شدن خون حيض از خود شک کند بايد حکم کند باينکه خارج نشده همچنانکه اگر چيزى از او خارج شده و شک کند در اينکه آيا خون است يا چيز ديگر، حکم مى کند به طهارت خودش از حدث و خبث و اما اگر بداند که رطوبت خارج شده خون است ولى شک دارد در اينکه از محل حيض خارج شده يا از مواضع ديگر، حکم مى کند به طهارت خود از حدث به تنهائى و در اين سه صورت فحص از اينکه اين رطوبت چيست واجب نيست و اگر بداند که خون از او خارج شده ولى وضع خودش مشتبه است چند صورت دارد که حکم هر يک در ضمن مسائل آينده روشن مى گردد.
مساءله 5 - اگر خون حيض با خون بکارت مشتبه شود مثلا دختر باکره در حالى که بکارتش زايل مى شود خون به بيند و شک کند در اين که از بکارتش است و يا از حيض و يا از هر دو در اينصورت پنبه را داخل در مجرى نموده کمى صبر مى کند و سپس بيرون مى آورد و بهتر و نزديکتر به احتياط آنست که آن را به آرامى بيرون آورد که با اين آزمايش مى تواند خون را تشخيص دهد چون اگر خون دور پنبه را آلوده کرده باشد خون بکارت است هرچند که بصفات حيض باشد و اگر خون بداخل پنبه نفوذ کرده باشد خون حيض است و اين آزمايش واجب است و اما اين که در صحت عمل او شرط باشد معلوم نيست و اقوى اين است که اگر چنين شخصى بعد از آن که معلومش شد که خون نامبرده حيض نيست بتواند نيت قربت کند عملش صحيح است و اگر چنانچه اين آزمايش براى او دشوار باشد بحالت سابقه خود رجوع مى کند اگر قبل از ديدن اين خون طاهر بوده حکم مى کند باينکه باز طاهر است و اگر حيض بوده حکم مى کند به اين که اين خون نيز حيض است و اگر نسبت بحالت سابقش جاهل است احتياط نموده آنچه بر حائض حرام است ترک نموده و آنچه بر طاهر واجب است انجام ميدهد.
مساءله 6 - ظاهر آلوده شدن اطراف پنبه دربکارت و فرو رفتن خون داخل پنبه درحيض همه جا علامت تشخيص آندوست حتى در جائيکه مکلف شک دارد در اينکه اصلا بکارت داشته تا افصاء شود و يا نداشته و وجوب آزمايش در اين فرض نيز خالى ازوجه نيست .
مساءله 7 - اگر خون حيض با خون زخم و کورکى که داخل مجرى پديد آمده مشتبه شود بعيد نيست که آزمايش در اينجا نيز واجب باشد در نتيجه اگر معلوم شود خون از سمت چپ خارج شده حيض و گرنه خون زخم است لکن در عين حال ترک احتياط سزاوار نيست حتى در صورتيکه حالت سابقه معلوم باشد بله در صورتيکه آزمايش نامبرده ممکن نباشد بايد طبق حالت سابقه عمل کند و اگر حالت سابقه را نمى داند بايد بين اعماليکه زن طاهر بايد انجام دهد و بين کارهائيکه زن حائض بايد ترک کند جمع نمايد.
مساءله 8 - کمترين مدت حيض سه روز و بيشترين آن مانند کمترين ايام طهر ده روز است پس هر خونيکه کوتاهتر از سه روز و يا طولانى تر از ده روز باشد حيض نيست ، همچنين خونيکه زن بعد از قطع خون محکوم به حيضش ميبيند چه اينکه بخاطر عادت محکوم بحيض باشد و چه غير آن در صورتيکه بين خون قطع شده و خون جديد ده روز فاصله نشده باشد و بخاطر بيش از ده روز بودن آن دو خون با ايام پاکى در بين نتوان حکم بحيض بودن هر دو کرد چنين خونى نيز حيض نيست بلکه استحاضه است مثال آن که زن داراى عادت هفت روز در ايام عادتش خون به بيند و سپس هفت روز پاک باشد و مجددا سه روز خون ببيند خون دومى حيض نيست بلکه استحاضه است .
مساءله 9 - اقوى آن است که پشت سر هم بودن سه روز در حيض معتبر است پس اين کافى نيست که سه روز در ضمن ده روز باشد مثل اينکه دو روز حيض ببيند و بعد از آن قطع شود و سپس قبل از تمام شدن ده روز بار ديگر خونى به بيند که با دو روز اول جمعا سه روز شود لکن در عين حال ترک احتياط به اين که هر دو وظيفه را انجام دهد سزاوار نيست و در پشت سر هم بودن همين کافى است که عرف بگويد خون در اين مدت استمرار داشته پس قطع شدن لحظه هاى کوتاه که بين زنان متعارف است مضر به توالى نيست همچنان که ظاهر اين است که تلفيق در ايام کافى باشد باين معنا که اگر مثلا شروع جريان خون از ظهر روز چهارم ادامه يابد توالى سه روز صادق است .
مساءله 10 - منظور از کلمه (روز) ما بين طلوع فجر تا غروب است پس شبها جزء ايام حيض نيست و بنا بر اين اگر از طلوع فجر تا غروب آفتاب خون ببيند و آنگاه تا طلوع فجر قطع شود و مجددا در ضمن ده روز دو نوبت ديگر از طلوع تا غروب خون ببيند در نظر فقيهى که توالى را معتبر نمى داند کافى است و از نظر ما که اعتبار توالى را اقوى مى دانيم کافى نيست پس در صورتى که مبداء خون اول روز بود بايد در دو شبى هم که در وسط قرار دارد جريان خون ادامه داشته باشد و اگر مبداء اول شب بوده بايد سه شب و سه روز ادامه پيدا کند و اگر در وسط شب و يا وسط روز شروع شده اين همان تلفين است که درصورت شروع خون در وسط روز سه شب فاصله مى شود و در صورت شروع آن در وسط شب دو شب و نصف فاصله مى شود.
مساءله 11 - زن حائض يا صاحب عادت است و يا نه و دومى يا زنى است که براى بار اول حيض مى بيند و يا مکرر ديده ولى به طور نامنظم و يا عادت را فراموش کرده و زن حائض وقتى داراى عادت مى شود که در دو بار پشت سر هم از روز معين تا روز معين حيض شود هم زمانش معين باشد (مثلا دهه اول هر ماه يا دوم و يا سوم باشد) و هم عددش مثل هم باشد(اين ماه مثلا هفت روز ببيند و ماه بعد نيز هفت روز) و اگر ماه اول و دوم از نظر زمان به تنهائى متفق باشد او صاحب عادت وقتيه است و اگر تنها از نظر عدد منفق باشد صاحب عادت عدديه است واگر از هر دو جهت متفق باشد صاحب عادت وقتيه و عدديه است لکن از آنجا که تحقق دو فرض اول به صرف منفق بودن در دو ماه خالى از شائبه اشکال نيست و ترک احتياط سزاوار نيست .
مساءله 12 - زنى که صاحب عادتى شده بدون اشکال با يک بار خون برخلاف عادت ديدن عادتش به هم نميخورد، همچنان که هيچ اشکالى نيست در اين که اگر دو بار برخلاف عادت قبليش خون ببيند عادت اولش زائل مى شوددر اين دو فرض هيچ اشکالى نيست ، اشکالى که هست در زائل شدن عادت اول با چند بار نامنظم خون ديدن برخلاف عادت اول است بعضى گفته اند عادت اول همچنان باقى است مگر وقتى که دو ماه مثل هم برخلاف آن عادت خون ببيند ولى قول قويتر اين است که هرچند خونهاى برخلاف عادت از نظر وقت يا عدد مثل هم نباشند عادت اول زائل مى شود البته اين وقتى است که تخلف از عادت قبلى آنقدر تکرار شود که از نظر عرف عنوان بى عادتى بر آن زن صادق شود يعنى عرف بگويد که اين زن عادت معلومى ندارد و اما با دو بار خون غير متمائل ديدن آيا با هم عادت اولش باقى است يا نه محل تاءمل است .
مساءله 13 - زنيکه عادت وقتيه دارد چه عادت عدديه هم داشته باشد و چه نداشته باشد به محضى که خون ببيند حيض مى شود و بايد عبادت را ترک کندحال چه اين که خونش نشانيهاى حيض را داشته باشد و چه نداشته باشد و، همچنين اگر يکى دو روز يا بيشتر جلوتر يا عقب تر ببيند به شرطى که اين تقدم و تاءخر به حدى باشد که عرف همچنان بگويد اين همان عادت است که جلو و يا عقب افتاده حال اگر بعدا معلوم شود که خون عادتش نبوده چون سه روز ادامه نيافت آنچه از عبادات که ترک کرده قضاء مى کند.
و اما کسيکه عادت وقتيه ندارد بشرطى به محض ديدن خون حيض مى شود که خونش نشانيهاى حيض را داشته باشد و گرنه بايد احتياط نموده آنچه بر حائض حرام است ترک کند و آنچه بر مستحاضه واجب است انجام دهدحال اگر اين خونيکه جلوتر ديده تا سه روز ادامه يابد همانرا حيض قرار مى دهد و اگر همچنان تا ده روز ادامه يافت زياده بر عادات را نيز حيض قرار مى دهد و به انجام وظائف حائض اکتفا مى کند و لازم نيست اعمال مستحاضه را هم رعايت نمايد هر چند که ترک احتياط سزاوار نيست .
مساءله 14 - صاحب عادت وقتيه اگر در همه ايام عادت و چند روز جلوتر و يا در همه ايام عادت و چندى بعد از آن و يا در همه ايام عادت و چندى قبل از آن و بعد از آن خون ببيند در صورتيکه روبرهم آن روزها از ده روز تجاوز نکند همه را حيض قرار ميدهد و اگر تجاوز کند تنها ايام عادتش حيض است و زائد بر آن استحاضه است .
مساءله 15 - اگر زن سه روز پشت سر هم خون ببيند بعد به کمتر از ده روز قطع شود و سپس سه روز ديگر يا بيشتر خون ببيند در صورتى که مجموع روزهائى که خون ديده و روزهائيکه در وسط پاک بوده بيش از ده روز نباشد دو طرف اين مدت حيض حساب نمى شود و ايام پاکيش حمل به حيض مى شود در نتيجه مجموع ده روز حيض حساب مى شود حال چه اينکه هر دو خون و يا يکى از آندو صفات حيض را داشته باشد و چه نداشته باشد و چه اينکه هر دو خون و يا يکى از آن ها مصادف با ايام عادت باشد يا نباشد.
و اما اگر مجموع از ده روز تجاوز کند و هر يک از دو خون و پاکى در بين کمتر از ده روز باشد آن خونيکه در ايام عادتش اتفاق افتاده حيض قرار مى دهد و ديگرى را استحاضه و همچنين اگر بعضى از يکى از آندو خون در ايام عادت اتفاق افتاده باشد آن خون را حيض قرار ميدهد و آن ديگر را استحاضه و همچنين اگر داراى عادت عدديه است و يکى از دو خون از نظر شماره ايام موافق با عادتش باشد آن را حيض قرار مى دهد و ديگرى را که شماره ايامش کمتر يا بيشتر از ايام عادتش است استحاضه و اقوى اين است که اين محک و معيار در تشخيص حيض را مقدم بدارد بر تشخيص حيض از راه صفات خون .
و اما اگر اصلا عادت معينى نداشته باشد و يا اگر دارد هيچ يک از آن دو خون و يا بعضى از آن در ايام عادتش واقع نشده آنوقت صفات خون را معيار قرار مى دهد هر يک از آندو که آن صفات را داشت حيض قرار مى دهد.
و اگر داراى عادت وقتيه و عدديه هردو باشد و بعضى از خون اول و يا خون دوم در وقت واقع شود ولى عددش مطابق عدد عادت نباشد و آنديگرى عددش مطابق عادت ولى خارج از وقت باشد در هردو خون عمل به احتياط نموده هم آنچه را که حائض بايد ترک کند ترک مى کند و هم اعمال شخص مستحاضه را بجا مى آورد.
و اگر هر دو خون در نشانيها مثل هم باشند و هيچيک از آندو در وقت عادت واقع نشده باشد نه همه آن و نه قسمتى از آن و نيز هيچيک از آندو از نظر عدد مطابق با عادت نباشد در چنين صورتى احتياط اگر نگوئيم اقوى اين استکه خون اول را حيض قرار دهد و در بقيه ده روز احتياط کند. بنابراين اگر سه روز خون ببيند و سه روز پاک شود و مجددا 6 روز خون ببيند خون اول را حيض قرار مى دهد و در بقيه تا تمام ده روز احتياط مى کندبه اين معنا که در سه روزى که پاک بوده کارهائى که بر زن پاک واجب است انجام مى دهد و کارهائى که بر حائض حرام است ترک مى کند و در چهار باقيمانده تا آخر ده روز هم محرمات بر حائض راترک مى کند و هم وظائف مستحاضه را بجا ميآورد (و ده روز باقيمانده از شش روز را عمل مستحاضه انجام مى دهد.
مساءله 16 - کسيکه داراى عادت است اگر زائد بر عادتش خون ببيند و از ده روز تجاوز نکند همه را حيض قرار ميدهد.
مساءله 17 - اگر عادتش در هر ماه يک بار است اتفاقا در يک ماه دو بار خون ببيند و بين آندو حداقل طهر يعنى ده روز پاکى فاصله شده باشد اگر يکى از آن دو خون در ايام عادتش اتفاق افتاده آن را حيض قرار ميدهد و در ديگرى بين دو وظيفه جمع مى کند. اگر بصفات حيض باشد نيز حيض است و اما اگر بصفات استحاضه است با جمع بين دو وظيفه احتياط مى کند يعنى (محرمات بر حائض را ترک و واجبات بر مستحاضه را انجام ميدهد) و اگر هر دو در خارج از وقت عادت باشد هر دو را حيض قرار مى دهد چه اين که صفت حيض داشته باشد و چه نداشته باشد و چه اين که مختلف باشد هرچند که احتياط مستحب آنستکه در خون دوم و در صورت دوم که صفات حيض را نداشته و در صورت سوم در آن خونيکه صفات را ندارد جمع بين دو وظيفه را ترک نکند.
مساءله 18 - متبدئه يعنى زنيکه براى اولين بار خون مى بيند و هم چنين مضطربه يعنى کسيکه وقت و عدد معينى در خون ديدن ندارد و هم چنين زنى که عادتش ده روز است اگر قبل از ده روز در ظاهر خونش قطع شود و احتمال دهد که در باطن هنوز باقى است واجب است استبراء کند يعنى پنبه اى و يا چيز ديگرى شبيه آن در داخل فرج قرار مى دهد و لحظه اى صبر کرده سپس بيرونش ميآورد اگر ديد که پنبه پاک است غسل مى کند و نماز مى خواند و اگر بمايعى زرد رنگ آلوده بو همچنان به حال حيض باقى مى ماند تا پاک شود و يا ده روزش تمام شود پس اگر قبل از تمام شدن ده روزز پاک شد همه آن مدت را حيض قرار ميدهد و اگر از ده روز تجاوز کرد بدستورى که ميآيد عمل مى کند صاحب عادتيکه عادتش کمتر از ده روز است اگر خون او قبل از تمام عادت در ظاهر قطع شود استبراء مى کند اگر ديد باطنش هم پاک است غسل مى کند و نماز را ميخواند و اگر پاک نبوده صبر مى کند تا عادتش تمام شود و اگر تا آخر عادت خون باقى بود و بعد از آن به کلى قطع شد غسل مى کند و نماز را مى خواند همچنان اگر بعد از تمام شدن عادت خون بظاهر قطع شده بود و او استبراء کرد ديد که در باطن نيز پاک است غسل مى کند و نماز را ميخواند و اما اگر در راءس عادت قطع نشد و از عادت تجاوز کرد اقوى آنست که بگوئيم مستحب است براى روشن شدن تکليف تا ده روز عبادت را ترک کند هرچند که خونش صفات حيض را داشته باشد و بنابر احتياط واجب است ترک عبادت در يک روز و در زائد بر يک روز احتياط مستحب آنست که بين دو وظيفه جمع نمايد يعنى محرمات حائض را ترک و وظائف مستحاضه را انجام دهد حال اگر خون از ده روز تجاوز نکرد همه ده روزش حيض است و اگر تجاوز کرد بدستوريکه ميآيد عمل کند.
مساءله 19 - اگر خون از ده روز تجاوز کند چه کم باشد و چه زياد حيض و طهرش به هم خورده و مشتبه شده در اين صورت اگر داراى عادت وقتيه و عدديه هر دو است به مقدار عادتش را حيض قرار مى دهد هرچند که خونش صفات حيض را نداشته باشد و بقيه را استحاضه قرار مى دهد هرچند که صفات حيض را دارا باشد.
و اما اگر عادت معلومى نداشته باشد نه از حيث وقت و نه از حيث عدد به اين معنا که يا اولين بار باشد که خون مى بيند و يا مضطربه وقتى و عددى باشد و يا وقت و عدد عادتش را فراموش کرده باشدکه در اينصورت اگر رنگ خون مختلف باشد بعضى روزها سياه و يا سرخ باشد و بعضى روزها زرد رنگ بايد براى تشخيص حيض همين صفات را معيار قرار دهد هرچند روزى که خونش صفت حيض را داشته قرار دهد و مابقى را استحاضه البته به شرطى که خون داراى صفت حيضيش کمتر از سه روز و يا بيشتر از ده روز نباشد و نيز به شرطى که بعد از خون داراى صفات استحاضه و کمتر از ده روزش خونى ديگر داراى صفات حيض معارض با حيض قبليش نديده باشد (مثل کسيکه تا آخر پنج روز خون سياه رنگ ديده و پنج روز خون زرد رنگ و بعد ازآن 5 روز خون سياه رنگ ديده باشد.
و اگر خونى که داراى صفت حيض است کمتر از سه روز و يا بيشتر از ده روز باشد در اينجا رها کردن صفات در اين نوع خون و گفتن اينکه اين زن فاقد تميز است محل اشکال است و بعيد نيست بگوئيم در همان مثالى که زديم صفات حيض را در خون اول مراعات کند و در کمبود از سه روز و زيادى از ده روز به وظيفه اى که روايات برايش معنا کرده مراجعه کند و يا به عادت زنان دودمانش عمل نمايد.
و اگر خون بيش از ده روز همه اش به يک رنگ باشد در اين صورت فاقد تميز مى شود و حکمش اين است که اگر اقاربى از قبيل مادر و خواهر و عمه و غيراينها داراى عادت هاى يکسان ندارد احتياط کند اگر نگوئيم اقوى اين است که هفت روز از هر ماه را حيض و بقيه را استحاضه حساب کند واگر داراى چنين خويشاوندانى است وميداند که همه آنان در عادت يکسانند زن مورد بحث اگر مبتدئه است يعنى براى اولى بار خون مى بيند به عادت آنان عمل مى کند و اگر مبتدئه است يعنى براى اولين بار خون مى بيند به عادت آنان عمل مى کند و اگر مضطرئه است يعنى نتوانسته عادتى براى خود بدست بياورد احتياط را ترک نکند يعنى اگر عادت اقارب کمتر و يا بيشتر از هفت روز است در مقدار تفاوت مفروض بين دو وظيفه يعنى وظيفه حائض و وظيفه مستحاضه جمع کند.
مساءله 20 - احتياط واجب اگر نگوئيم اقوى آنست که فاقد تميز در اولين لحظه اى که خون مى بيند آنرا حيض حساب کند، حال اگر اقاربى بتفصيلى که در مساءله قبل گفته شد ندارد تا هفت روز حيض حساب مى کند و اگر دارد بعيد نيست بگوئيم واجب است به تعداد روزهاى عادت آنان حيض بگيرد و به هر حال اگر جريان خون بيش از يک ماه ادامه يافت واجب است که توافق بين ماهها را رعايت کندباين معنا که اگر ابتداء جريان خون در ماه اول ، در اول ماه بوده در ماههاى بعد نيز اول ماه را ابتداء حيض مى گيرد و اگر وسط ماه بوده وسط هرماه را ابتداء حيض مى گيرد.
مساءله 21 - کسيکه تنها عادت وقتيه دارد اگر جريان خونش از ده روز گذشت بايد از حيث وقت عادت خود را معيار قرار دهد و از نظر عدد ايام اگر معيارى و تميزى دارد و معيارش با وقت عادتش مطابقت مى کند به همان معيار رجوع کند و اگر چنين معيارى نداردبايد اگر خويشاوندى واجد شرائط بالا دارد بآن ها مراجعه کند و گرنه بايد هفت روز را حيض قرار دهد و آن هفت روز در وقت عادتش باشد.
و کسيکه داراى عادت عددى است و خونش از ده روز تجاوز کرده از حيث عدد بعادت خود رجوع مى کند و اما از حيث وقت اگر خودش معيارى و تميزى که حيض را از غير حيض مشخص مى کند دارد به آن مراجعه مى کند بشرطى که معيارش با عدد توافق داشته باشد و اگر معيار با عدد سازگار نيست باز به معيار مراجعه مى کند.
بنابراين اگر معيار چهار روز را حيض نشان داد و عادت پنج روز بود يک روز از عادت کم مى کند و اگر هفت روز حيض را نشان داد دو روز بعادتش اضافه مى شود و اگر اصلا تميزى ندارد عدد حيض را همانطور که در سابق گفتيم در همان پنج روز اول قرار ميدهد.