مسائل متفرّقه زناشويى
مسأله 2916 :
کسى که به واسطه نداشتن همسر به حرام مىافتد، واجب است ازدواج کند.
مسأله 2917 :
اگر مسلمانى منکر خدا يا پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم شود يا حکم ضرورى دين ـ يعنى حکمى که مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه ـ را انکار کند، در صورتى که انکار آن حکم به انکار خدا يا پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم برگردد و با توجه به اين موضع آن را انکار کند، «مرتدّ» است.
مسأله 2918 :
مرتد بر دو قسم است:
(549)
اوّل: مرتدّ فطرى، و او شخصى است که پدر و مادرش و يا يکى از آنها هنگام انعقاد نطفه او و هنگام تولدش مسلمان بودهاند و وى تا هنگام بلوغ، تحت سرپرستى و تربيت دينى آنها و يا کسى بوده که اجمالاً مقيّد به شرع اسلام و احکام آن بوده است و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دين اسلام خارج شده و آن را اظهار نموده است و اگر يکى از اين قيود نيز موجود نباشد، احکام مرتدّ فطرى بر وى جارى نمىشود.
دوم: مرتدّ ملّى، و او شخصى است که هنگام انعقاد نطفه يا هنگام تولّدش هيچ کدام از پدر و يا مادرش مسلمان نبودهاند و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دين اسلام خارج شده است.
مسأله 2919 :
اگر زن پيش از آن که شوهرش با او آميزش کند «مرتدّ» شود، عقد او باطل مىگردد، ولى اگر بعد از آميزش مرتدّ شود، بايد به دستورى که در احکام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، پس اگر در بين عدّه مسلمان شود، عقد باقى است و اگر تا آخر عدّه مرتدّ باقى بماند، عقد باطل است.
مسأله 2920 :
اگر مردى پس از ازدواج مرتدّ فطرى شود، زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى که در احکام طلاق گفته مىشود، عدّه وفات نگهدارد.
مسأله 2921 :
اگر مردى پس از ازدواج و پيش از آميزش با همسر خود، مرتدّ ملّى شود، عقد او باطل مىگردد و اگر بعد از آميزش مرتدّ ملّى شود، زن او بايد به مقدارى که در احکام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه، شوهر او دوباره مسلمان شود، عقد باقى است وگرنه باطل است.
مسأله 2922 :
اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول کند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
مسأله 2923 :
اگر زنِ انسان از شوهر قبلى دخترى داشته باشد، انسان مىتواند آن دختر را براى پسر خود که از آن زن نيست عقد کند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد کند، مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
مسأله 2924 :
اگر زنى از راه زنا آبستن شود، جايز نيست بچّه خود را سقط کند.
(550)
مسأله 2925 :
اگر کسى با زنى که شوهر ندارد و در عدّه کسى هم نيست زنا کند، چنانچه بعد او را عقد کند و بچّهاى از آنان پيدا شود، در صورتى که ندانند بچّه از نطفه حلال است يا حرام، آن بچّه حلالزاده است.
مسأله 2926 :
به مجرّد اين که زن بگويد: «يائسهام» حرف او قبول نمىشود، ولى اگر بگويد: «شوهر ندارم» حرف او قبول مىشود.
مسأله 2927 :
اگر بعد از آن که انسان با زنى ازدواج کرد، کسى بگويد: «آن زن شوهر داشته» و زن بگويد: «نداشتم»، چنانچه شرعا ثابت نشود که زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول کرد.
مسأله 2928 :
مستحب است براى شوهر دادن دخترى که بالغ است ـ يعنى مکلّف شده ـ عجله کنند. حضرت صادق عليهالسلام فرمودند: «يکى از سعادتهاى مرد آن است که دخترش در خانه او حيض نبيند.»(1)
مسأله 2929 :
اگر زن مهريّه خود را با شوهر صلح کند که زنِ ديگرى نگيرد، زن نبايد مهريّه را بگيرد و شوهر هم نبايد با زن ديگرى ازدواج کند، مگر اين که با رضايت يکديگر، صلحِ انجام شده را به هم بزنند.
مسأله 2930 :
کسى که از راه زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و فرزندى براى وى متولّد شود، آن فرزند حلالزاده است.
مسأله 2931 :
هرگاه مرد در حال روزه ماه رمضان يا در حالى که همسرش حائض يا نُفَساء است با او آميزش نمايد، معصيت کرده، ولى بچّهاى که از آنان به دنيا مىآيد حلالزاده است و از آنان ارث مىبرد. همچنين اگر همسر او مستحاضه متوسّطه يا کثيره باشد ـ که بنابر احتياط واجب پيش از غسل کردن زن، آميزش با او جايز نيست ـ همين حکم جارى مىشود.
مسأله 2932 :
زنى که يقين دارد شوهر او در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات ـ که مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شد ـ شوهر کند و شوهر اوّل از سفر برگردد،
-------------------------------
1 ـ فروع کافى،ج5،ص336.
(551)
بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است، ولى اگر شوهر دوم با او آميزش کرده باشد، زن بايد عدّه نگهدارد و شوهر دوم بايد مهريّه او را مطابق زنهايى که مثل او هستند بدهد، ولى مخارج زن در مدّت عدّه بر شوهر دوم واجب نيست.
مسأله 2933 :
کسانى که به واسطه شير خوردن محرم مىشوند، مستحب است يکديگر را احترام نمايند، ولى از يکديگر ارث نمىبرند و حقوق خويشاوندى که انسان با خويشان خود دارد، براى آنان نيست.