مصرف زکات
مسأله 1942 :
زکات در هشت مورد صرف مى شود :
( اول ) فقير ، و او کسى است که مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد ، و کسى که صنعت يا ملک يا سرمايه اى دارد که مى تواند مخارج سال خود را بگذراند فقير نيست .
( دوم ) مسکين ، و او کسى است که از فقير سخت تر مى گذراند .
( سوم ) کسى که از طرف امام ( عليه السلام ) يا نايب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهدارى نمايد و به حساب آن رسيدگى کند و آن را به امام ( عليه السلام ) يا نايب امام يا فقرا برساند .
( چهارم ) مسلمانانى که شهادت به وحدانيت خداوند و رسالت حضرت محمد ( صلى الله عليه وآله و سلم ) داده اند و در اسلام ثابت قدم نيستند ، تا به وسيلهء دادن زکات به آنان ايمانشان تقويت شود ، ولى در صورت وجود فقير در محل و دوران امر بين صرف در فقير و صرف در اين مصرف احتياط واجب آن است که به فقير داده شود ، و اين احتياط در مورد هفتم هم بايد رعايت شود .
( پنجم ) خريدارى بنده ء مسلمانى که در شدت باشد و آزاد کردن او ، و همچنين خريدارى بنده و آزاد کردن او ، هر چند در شدت نباشد در صورتى که مستحقى براى زکات پيدا نکند .
( ششم ) بدهکارى که نمى تواند دين خود را ادا کند ، در صورتى که در معصيت صرف نکرده باشد .
( هفتم ) في سبيل الله ، يعنى امور خيريه اى که مى شود آنها را به قصد قربت انجام داد ، و بنابر احتياط واجب کارهايى باشد که مصلحت عمومى داشته باشد ، مانند بناى مساجد و مدارس دينى و ساختن بيمارستان و آسايشگاه براى سالخوردگان و مانند اينها .
( هشتم ) ابن السبيل ، يعنى مسافرى که در سفر درمانده شده . و احکام اينها در مسائل آينده مى آيد .
مسأله 1943 :
احتياط واجب آن است که فقير و مسکين بيشتر از مخارج سال خود و عيالاتش را از زکات نگيرد ، و اگر مقدارى پول يا جنس دارد فقط به اندازه ء کسرى مخارج يک سالش زکات بگيرد .
مسأله 1944 :
کسى که مخارج سالش را داشته ، اگر مقدارى از آن را مصرف کند و بعد شک کند که آنچه باقى مانده به اندازه ء مخارج يک سال او هست يا نه ، نمى تواند زکات بگيرد .
مسأله 1945 :
صنعت گر يا مالک يا تاجرى که در آمد او از مخارج سالش کمتر است ، مى تواند براى کسرى مخارجش زکات بگيرد ، و لازم نيست ابزار کار يا ملک يا سرمايهء خود را به مصرف مخارج برساند .
مسأله 1946 :
فقيرى که خرج سال خود و عيالاتش را ندارد ، اگر خانه اى دارد که ملک اوست و در آن نشسته ، يا وسيلهء سوارى دارد ، چنانچه بدون اينها نتواند زندگى کند - اگر چه براى حفظ آبرويش باشد - مى تواند زکات بگيرد ، و همچنين است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانى و زمستانى و چيزهايى که به آنها احتياج دارد ، و فقيرى که اينها را ندارد ، اگر به اينها احتياج داشته باشد مى تواند از زکات خريدارى نمايد .
مسأله 1947 :
فقيرى که ياد گرفتن صنعت براى او مشکل نيست ، بايد ياد بگيرد و با گرفتن زکات زندگى نکند ، ولى تا وقتى که مشغول ياد گرفتن است مى تواند زکات بگيرد .
مسأله 1948 :
به کسى که قبلا فقير بوده و مى گويد فقيرم و شک در زوال فقرش باشد ، اگر چه از گفتهء او اطمينان پيدا نشود مى توان زکات داد ، و به کسى که معلوم نباشد فقير بوده يا نه و مى گويد فقيرم ، اگر از گفتهء او اطمينان حاصل نشود ، بنابر احتياط واجب نمى شود زکات داد . مسأله 1949 - کسى که مى گويد فقيرم و قبلا فقير نبوده ، چنانچه از گفتهء او اطمينان پيدا نشود ، نمى شود به او زکات داد .
مسأله 1950 :
کسى که بايد زکات بدهد ، اگر از فقيرى طلبکار باشد ، مى تواند طلبى را که از او دارد بابت زکات حساب کند ، ولى اگر بداند مالى را که طلبکار است در معصيت صرف کرده ، نمى تواند از بابت زکاتى که در اداى دين صرف مى شود حساب کند .
مسأله 1951 :
اگر فقير بميرد و مال او به اندازه ء دينش نباشد ، انسان مى تواند طلبى را که از او دارد بابت زکات حساب کند ، ولى در صورتى که بداند مالى را که مديون است در معصيت صرف کرده ، نمى تواند از بابت زکاتى که در اداى دين صرف مى شود حساب کند . و اگر مال ميت به اندازه ء دينش باشد و ورثه دين او را ادا نکنند يا به جهت ديگرى انسان نتواند طلب خود را بگيرد ، بنابر احتياط واجب نبايد طلبى را که از او دارد بابت زکات حساب کند .
مسأله 1952 :
چيزى را که انسان بابت زکات به فقير مى دهد ، لازم نيست به او بگويد که زکات است ، بلکه اگر فقير خجالت بکشد ، مستحب است بدون اين که اظهار کند به قصد زکات بدهد . مسأله 1953 - اگر به خيال اين که کسى فقير است به او زکات بدهد ، بعد بفهمد فقير نبوده ، يا از روى ندانستن مسأله به کسى که مى داند فقير نيست زکات بدهد ، چنانچه مالى که به او داده باقى باشد ، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد ، و اگر نتواند بگيرد ، بايد عوض زکات را از مال خودش بدهد ، و اگر از بين رفته باشد ، پس اگر کسى که آن چيز را گرفته مى دانسته زکات است ، انسان مى تواند عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد ، و اگر نمى دانسته زکات است ، نمى تواند چيزى از او بگيرد ، و بايد از مال خودش عوض زکات را به مستحق بدهد .
مسأله 1954 :
کسى که بدهکار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد ، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد ، مى تواند براى دادن قرض خود زکات بگيرد ، ولى بايد مالى را که قرض کرده در معصيت خرج نکرده باشد .
مسأله 1955 :
اگر به کسى که بدهکار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد زکات بدهد ، بعد بفهمد قرض را در معصيت صرف کرده ، چنانچه آن بدهکار فقير باشد ، مى تواند آنچه را که به او داده است بابت زکاتى که به فقرا داده مى شود حساب کند .
مسأله 1956 :
کسى که بدهکار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد - اگر چه فقير نباشد - انسان مى تواند طلبى را که از او دارد بابت زکات حساب کند ، ولى اگر فقير نباشد ، در صورتى که بداند مالى را که بدهکار است در معصيت صرف کرده ، نمى تواند بابت زکات حساب کند . مسأله 1957 - مسافرى که خرجى او تمام شده يا مرکبش از کار افتاده ، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض کردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند ، اگر چه در وطن خود فقير نباشد ، مى تواند زکات بگيرد ، ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض کردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم کند ، فقط به مقدارى که به آن جا برسد مى تواند زکات بگيرد . مسأله 1958 - مسافرى که در سفر درمانده شده و زکات گرفته ، بعد از آن که به وطنش رسيد ، اگر چيزى از زکات زياد آمده باشد ، در صورتى که نتواند به دهنده ء زکات برگرداند ، يا برگرداندن به او مشقت داشته باشد ، بايد آن را به حاکم شرع بدهد و بگويد آن چيز زکات است .