اهميت ازدواج
تـرديـدى نـيست که ازدواج وميل به زناشويى زن ومرد از غرايز اوليه نوع بشر است وهر انسانى به صـورت طبيعى علاقه مند به ازدواج وتوليدمثل مى باشد, به تعبير ديگر, هر انسانى در صدد است کـه از طـريق توليد مثل , حيات موقت وپايان پذير خويش را از طريق بقاى فرزند دايمى سازد, در عـيـن حال , چگونگى بقاى نسل نيز براى وى از اهميت ويژه اى برخوردار است , چه اين که هر فرد بـشـر هـمـان گـونـه کـه به سلامت خويش مى انديشد, به سلامت فرزند خويش نيز اهتمام دارد وهمان گونه که به دنبال سعادت خويش است , سعادت فرزند خود را نيز مى خواهد, زيرا در حقيقت فرزند خود را تداوم وجود خويش دانسته وسعادت وى را از سعادت خويش جدا نمى داند.
على (ع) در نامه معروفش به امام حسن مجتبى (ع) مى فرمايد: و وجدتک بعضى بل وجدتک کلى , حتى کان شيئا لو اصابک اصابنى وکان الموت لواتاک اتانى فعنانى من امرک ما يعنينى من امر نفسى ب. ((9)) آنـچـه در سـخن على (ع) آمده , همان نداى فطرت است که هر فرد انسان فرزندش را جزء خويش , بـلـکه تمام هستى خويش مى داند که از طريق او بقا وتداوم مى يابد, بنابراين , مرگ فرزند را مرگ خـويـش تـلـقـى مـى کـند وهمان گونه به سرنوشت فرزندش مى انديشد که به سرنوشت خويش مى انديشد, واز طرفى از ديرباز انسانها متوجه تاثير سلامت پدر ومادر در سلامت فرزند بوده اند.
از اين جهت در طول تاريخ , همه ملل در انتخاب همسر, امور زيادى را مراعات نموده وامر ازدواج را بـا ملاحظه شرايط زيادى انجام مى داده اند که همه اين شرايط لااقل به تصور آنان براى سلامت جسمى ويا سعادت معنوى فرزندانشان اهميت داشته است .
در ايـن زمينه توصيه هاى فراوانى از حکيمان جوامع ملل مختلف نقل شده ومردمان به آن پاى بند بـوده ودر امـر مـقـدس ازدواج , آنها را مراعات مى نموده اند, چنان که از پيامبر اکرم(ص)وديگر امامان مـعـصوم للّه نيز چنين توصيه هاى ارزنده اى را در کتب مختلف مشاهده مى کنيم .
به عنوان نمونه , پيامبر اکرم(ص)مى فرمايد: انظر فى اي نصاب تضع ولدک فان العرق دساس ((10)) , بنگر که فرزندت را از چـه فـامـيلى به دست مى آورى , چه اين که اخلاق وخصايص هر فاميلى در نسل آنها باقى مى ماند (وانـحـرافـهاى اخلاقى آنان تاثير سوء خود را در فرزندان آنها نيز به جا خواهد گذاشت ) .
بنابراين , همگان بايد در انتخاب همسر دقت کافى کنند واز بهترين افراد براى خويش همسر برگزينند.
پـيامبر اکرم(ص)در روايتى ديگر فرمود: اياکم وخضراء الدمن .
قيل : يا رسول اللّه وما خضراء الدمن ؟
قال(ص): المراةالحسناء فى منبت السوء, ((11)) از نزديک شدن به علف هاى با طراوتى که در مزبله ها مى رويد اجـتـنـاب کـنيد! پرسيدند که مقصود از علف هاى مزبله چيست ؟
پيامبر(ص)فرمود: مقصود من زنان زيبارويى هستند که در خانواده هاى آلوده پرورش يافته اند.
از جـمله امورى که ملل مختلف در گذشته در انتخاب همسر خويش مراعات مى نمودند وسخت پاى بند به آن بودند, اين بود که مى کوشيدند همسر آنان از نظر اعتقادى نيز سالم باشد, بدين معنا کـه مـعتقد بودند, همان گونه که سلامت جسمى پدر ومادر در سلامت جسمى فرزند موثر است , سلامت روحى واخلاقى وعقيدتى نيز در سعادت فرزند موثر خواهد بود, وبه همين جهت مردمان از ديـربـاز از ازدواج بـا افراد غير همکيش خود اجتناب داشته اند, بنابراين , نهى از ازدواج با بيگانه عقيدتى اختصاص به اسلام نداشته , بلکه در اديان ديگر نيز از ازدواج با بيگانگان عقيدتى نهى شده اسـت ((12)) حـتى مى توان گفت : مانند بسيارى از مسائل اجتماعي ديگر, اسلام در اين مسأله نيز اصـلاحـات مـهـمى به وجود آورده از جمله بر تصورات غلطى که در ديگر ملل مطرح بوده , خط بـطـلان کشيده است ومراحلى از اختلاف عقيده را ـبه خصوص در صورتى که ازدواج در جامعه اسـلامى صورت گيردـ موجب بطلان عقد ازدواج ندانسته است , چنان که در آينده به مواردى از اين گونه ازدواجها اشاره خواهيم کرد, در حالى که در ميان ديگر ملل چنين تسامحى اصلا مطرح نبوده است .
آرى , به حکم اين که آيين اسلام به تعبير قرآن , مهيمن بر ديگر اديان مى باشد, بسيارى از اشتباهات وکاستى هاى ديگر اديان را اصلاح نموده وانسانها را در طريق اعتدال قرار داده است .
قرآن کريم در اين باره مى فرمايد: الـذيـن يـتبعون الرسول النبي الامي الذى يجدونه مکتوبا عندهم فى التوريةوالانجيل يامرهم بالمعروف وينههم عن المنکر ويحل لهم الطيبات ويحرم عليهم الخبائث ويضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت عليهم فالذين امنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون, ((13)) آنـان کـه از ايـن رسول , اين پيامبر امى که نامش را در تورات وانجيل خود نوشته مى يابند, پيروى مى کنند, آن که به نيکى فرمانشان مى دهد واز ناشايست بازشان مى دارد وچيزهاى پاکيزه را بر آنها حلال مى کند وچيزهاى ناپاک را حرام وبارگرانشان را از دوششان بر مى دارد وبند وزنجيرشان را مـى گـشايد .
پس کسانى که به او ايمان آوردند وحرمتش را نگاه داشتند ويارى اش کردند واز آن کتاب که بر او نازل کرده ايم پيروى کردند, رستگارانند.
آرى , اسلام آيين فطرت است , بنابراين , معيار حليت در آن , طيب وپاک ومفيد بودن ومعيار حرمت , نـاپـاک وخـبـيـث بودن يک چيز است .
از اين جهت , هر چيزى را که عقل آدمى براى جامعه مفيد تـشـخـيص دهد, از ديدگاه اسلام مجاز, وهر آن چه را مضر تشخيص دهد, از نظر آيين اسلام نيز مـمـنـوع خـواهـد بـود, واز آن جا که اسلام عقايد پدر ومادر را مشمول قوانين توارث نمى دانسته ومـعتقد بوده که هر کودکى با فطرتى پاک وسالم والهى به دنيا آمده (کل مولود يولد على الفطرة) ازدواج با مخالف عقيدتى را در همه صور آن به طور کلى ومطلق منع نکرده است .