11. آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى

11. آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى

11. آيت اللّه ناصر مکارم شيرازى

اگر جسدى مجهول الهوّيه که اعضاى قابل پيوندى داشته باشد در دست رس باشد, آيا مى توان اين اعضا را به بيمارى که محتاج است پيوند زد؟

اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ يا بيمارى مهمى بشود جايز است.

در فرض مسئله فوق اگر بعداً وليّ متوفّا پيدا شود و از اين کار ناراضى باشد چه بايد کرد؟

در فرض فوق عدم رضايت او مشکلى ايجاد نمى کند و فرقى بين مجهول الهويه و غير او نيست.

اگر شخصى وصيت کند بعد از وفاتش, اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند, آيا مجاز به اين کار هستيم؟

تنها با شرطى که در جواب مسئله 1442[سوال اوّل] گفته شد مجاز است.

اگر شخصى وصيت کند بعد از وفاتش, اعضايش را به ديگران پيوند بزنند, اما وليّ وى پس از مرگش از اين کار ناراضى باشد, آيا مجازيم اين کار را بدون اجازه وليّ انجام دهيم؟

اجازه وليّ در فرض جواب مسئله 1442 [سوال اوّل] شرط نيست.

اگر شخصى از پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد, ولى پس از وفاتش وليّ وى مايل به اين کار باشد, آيا مى توانيم چنين کارى انجام دهيم؟

با شرط فوق جايز است.

اگر شخصى در طول زندگيش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشته باشد, آيا پس از مرگش مى توان به اجازه وليّ وى چنين کارى را انجام داد؟

اگر ضرورتى ايجاب کند مانعى ندارد.

آيا برداشتن عضوى از بدن فرد زنده جهت پيوند, مستلزم پرداخت ديه مى باشد؟

اگر با اجازه خود او باشد و خطرى او را تهديد نکند جايز است و ديه ندارد.

اگر احتمال بدهيم با برداشتن يک يا چند عضو از شخصى که زنده است درآينده نزديک يا دور وى دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفى نجات جان بيمار ديگرى وابسته به همين کار باشد و مورد ديگرى نيز در دست رس نباشد; آيا مجازيم بدون آگاهى دادن شخص پيوند دهنده, چنين کارى را انجام دهيم؟ اگر به وى اطلاع بدهيم و با تمايل وى عضو پيوندى را از بدنش خارج کنيم, در صورت ايجاد عارضه در وى, آيا پزشک مسئول است؟

اگر عارضه مثلاً به خاطر از دست دادن يک کليه يا مانند آن باشد واجب نيست کسى براى نجات جان ديگرى اين کار را انجام دهد, اما اگر عارضه, خفيف و قابل تحمل باشد, وجوب نجات جان ديگرى با رضايت صاحب عضو بعيد نيست و در صورتى که با اطلاع و رضايت صاحب عضو باشد و احتمال عارضه ضعيف بوده, اما تصادفاً گرفتار آن شود پزشک مسئول نمى باشد; مانند برداشتن يک کليه که معمولاً خالى از خطر است, ولى گاه ممکن است عارضه اى پيش آيد.

اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم که اين پيوند رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود, آيا مجازيم با خوش بينى و به عنوان کمک به بيمار, از بدن فرد زنده يا مرده ديگرى عضوى را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟

جواب ـ اگر اطمينان به عدم نتيجه باشد اين کار جايز نيست, ولى در صورت احتمال عقلايى, برداشتن عضو پيوندى از مرده مانعى ندارد و از زنده در صورت عدم ضرر و خطر نيز جايز است.

با توجه به اين که بعد از پيوند, شيمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همين عمل باعث عوارضى خفيف يا شديد در بيمار مى گردد, آيا پزشکى که مجبور به انجام اين کار جهت عدم ردّ پيوند مى باشد در ايجاد عوارض آن مسئول است؟

چنان چه قبلاً مسئله را با بيمار در ميان بگذارد و به او تفهيم کند و او رضايت بدهد مانعى ندارد.

آيا براى شخص جايز است که اجازه دهد در حال حيات يا پس از مرگ, بعضى اعضاى او که حفظ نفس بيمار بر آن متوقف نيست از قبيل انگشت, دست, قرنيه چشم و … را در مقابل وجه يا مجاناً به ديگرى پيوند زنند؟

در حال حيات مشکل است, ولى بعد از مرگ در مواردى که اثر مهمى دارد مانعى ندارد.

آيا مى توان از اعضاى بدن خوک به انسان پيوند زد؟

در موارد ضرورت مانعى ندارد.

آيا بعد از قطع انگشتان سارق, بلافاصله پيوند زدن به دست خود سارق جايز مى باشد يا مقصود باقى ماندن بر وضع بريدگى, براى عبرت ديگران مى باشد؟

جايز نيست.

پيوند زدن انگشتان قطع شده سارق به دست شخص ديگرى که فرضاً در کارخانه بريده شده چه حکمى دارد؟ بر فرض جواز, آيا اجازه صاحب عضو در اين کار لازم است؟

با اجازه صاحب عضو جايز است.

آيا با توجه به هزاران هزار بيمار دياليزى و نظر به اين که پيوند کليه قطعى ترين درمان اين عزيزان است, احتراماً خواهشمند است نظريات خود را در مورد مسائل ذيل مرقوم بفرماييد:

1ـ به نظر حضرت عالى آيا پيوند عضو از فردى که دچار مرگ مغزى (با توجه به نظر متخصّصين, با از کار افتادن مغز, کليه اعضاى بدن نيز پس از ساعتى از کار مى افتد) شده است, جايز است يا نه؟

2ـ آيا با وصيّت فرد, چنين پيوندى جايز است؟

3ـ چنان چه به نظر حضرت عالى پيوند عضو از فرد دچار مرگ مغزى شده جايز است, لطفاً بفرماييد براى روشن شدن اذهان مردم نسبت به اين امر چه بايد کرد؟

هرگاه مرگ مغزى به طور کامل و مسلّم باشد و هيچ گونه احتمال بازگشت به زندگى عادى وجود نداشته باشد, برداشتن بعضى از اعضا (خواه مانند قلب باشد يا کليه يا عضو ديگر) براى نجات جان مسلمانى, مانعى ندارد, خواه وصيت به اين کار کرده باشد يا نه, ولى بهتر جلب رضايت اولياى ميت است.

آيا اهداى اعضاى بدن, مثل قلب, کليه و چشم بعد از فوت و با موافقت ورثه جهت پيوند به انسان زنده ديگر جايز است؟

در موارد ضرورت اشکالى ندارد.

پيوند عضوى که با قصاص قطع مى شود جايز است؟

اشکال دارد.

آيا فروش عضو قطع شده در حدّ يا قصاص يا واگذارى آن به مسلمان ديگر جايز است؟

اگر به منظور پيوند به ديگرى باشد با اجازه صاحب آن جايز است.

خريد و فروش اعضا براى پيوند چه حکمى دارد؟

جايز است, ولى بهتر اين است که پول را در برابر اجازه برداشتن عضو بگيرد.

در موارد زير آيا از فردى که در حال مرگ مغزى است, ولى به وسيله دستگاه تنفس مصنوعى به حيات نباتى ادامه مى دهد و از نظر پزشکى امکان برگشت وى وجود ندارد و مرده تلقّى مى شود, مى توان عضوى را مثل چشم يا کليه براى پيوند خارج کرد؟

الف ـ در مورد مسلمانان به طور کلّى;

ب ـ در مورد مسلمانان با وصيت قبلى و يا جواز اطرافيان;

ج ـ در مورد غير مسلمانان.

با اجازه و رضايت قبلى خودش در مورد يک کليه و مانند آن مانعى ندارد و اما در غير مسلمان مطلقاً جايز است و در مورد اعضاى اصلى مانند مسئله 1456 است.

آيا مى توان تخفيف جرم محکومين به اعدام را موکول به اهداى عضوى از آن ها براى نجات جان مسلمانى دانست؟

تنها صاحب حق در مورد قصاص يا ديات مى تواند گذشت از تمام حقّ خود يا بعضى از آن را مشروط به اهداى عضوى که اهداى آن جايز است بکند و طرف مقابل مى تواند اين شرط را بپذيرد يا نپذيرد.

آيا برداشتن قطعه اى از استخوان يا عضله از شخص مسلمان با رضايت يا بدون رضايت براى استفاده در بدن شخص غيرمسلمان که دشمنى با مسلمانان ندارد جايز است؟

اگر با اجازه بردارند و شخصى که از او بر مى دارند به خطر جانى يا نقص عضو مهمّى گرفتار نشود, مانعى ندارد.

استفاده از باقيمانده هاى زايمانى (جفت, پرده جنين و…) براى اعمال جرّاحى ديگران, چه حکمى دارد؟

اشکالى ندارد.

آيا انسان بالغ مى تواند وصيت کند که بعد از مرگش اعضاى بدنش را (مانند قلب و کليه و…) بدون اخذ وجهى به بيماران نيازمند بدهند و سپس او را دفن کنند و آيا مى تواند شرط کند که اعضا را بفروشند و در مواردى که وصيت مى شود خرج يا اهدا کنند؟

اين وصيت تنها در صورتى نافذ است که ضرورتى ايجاب کند که اعضاى بدن او را بردارند و بهتر اين است که رايگان در اختيار نيازمندان بگذارند, هر چند گرفتن پول هم به صورتى که در بالا گفته شد مانعى ندارد.

اگر مريضى به خاطر ضعف و ناراحتى اعضاى مهمّ بدنش, مثل قلب, در حال مرگ باشد و از طرفى جسد مرده اى نيز در اختيار باشد, آيا جايز است که عضو مورد نظر را از بدن ميّت برداريم و به بدن شخص مريض پيوند بزنيم؟

اگر زندگى آن مريض متوقف بر اين کار باشد, واجب است.

در چه سنّى اهداى کليه جايز است؟ آيا براى انسان غيربالغ در صورتى که وليّ او اجازه دهد اين کار جايز است؟

اهداى کليه براى غيربالغ جايز نيست, چون وليّ در اين گونه موارد ولايت ندارد.

آيا جايز است که شخص وصيّت کند که اعضاى بدنش را بعد از وفاتش به مريض مسلمانى که اعضاى مهمّ بدنش مثل قلب و غير آن در خطر است اهدا کنند؟ به شخص غيرمسلمان چطور؟

در مورد مريض مسلمان در فرض مسئله اشکالى ندارد و امّا در مورد مريض غيرمسلمان جايز نيست, مگر اين که غرض مهم ترى در کار باشد و يا اين که وصيّت کننده از کفّار باشد.

آيا براى طبيب جايز است که عمليات انتقال کليه از شخصى به شخص ديگر را عهده دار شود, در حالى که مى داند اهدا کننده کليه, پولى را در مقابل اين کار مى گيرد؟

در صورتى که باعث نجات جان مسلمانى شود جايز است.

تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده و در حالت اغماى کامل بوده و به تحريکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفّس و پاسخ به تحريکات متفاوت نورى و فيزيکى مى باشند. در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره, مطلقاً وجود نداشته بيمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه اين ضربان هم موقّتى و تنها به کمک دستگاه تنفّس مصنوعى به مدت چند ساعت وحداکثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشکى مرگ مغزى ناميده مى شود, از طرفى نجات جان عدّه ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اين که اين اشخاص فاقد تنفّس, شعور, احساس و حرکت ارادى هستند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند:

1ـ آيا در صورت احراز شرايط فوق مى توان از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى براى نجات جان بيماران ديگر استفاده کرد؟

جواب اين مسئله در سابق گفته شد, ولى از نظر اهميت مسئله توضيحاً عرض مى شود که در موارد مرگ مغزى به صورتى که در بالا ذکر شده اگر موضوع قطعى و يقينى باشد چنان فردى در اين گونه احکام مانند ميّت است (هرچند پاره اى از احکام ميّت, مانند غسل و نماز و کفن و دفن و غسل مسّ ميّت بر او جارى نمى شود), بنابراين برداشتن اعضاى او براى نجات جان مسلمان ها مانعى ندارد.

2ـ آيا صرف ضرورت نجات جان مسلمان نيازمند به پيوند عضو, براى جواز قطع عضو کافى است يا اذن قبلى و وصيت صاحب عضو نيز لازم است؟

در مواردى که عضو را بعد از مرگ کامل بر مى دارند و نجات جان ديگران منوط به آن است اذن قبلى يا اجازه بازماندگان لازم نيست هر چند بهتر است.

3ـ آيا اطرافيان ميّت مى توانند پس از مرگ مغزى چنين اجازه اى بدهند؟

از جواب بالا معلوم شد.

4ـ آيا انسان مى تواند در زمان حيات خود با امضاى کارتى رضايت خود را براى برداشتن اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى, جهت پيوند به انسان هاى مسلمان نيازمند اعلام نمايد؟

از جواب بالا معلوم شد.

2ـ آيا در موارد جواز قطع اعضا, ديه ثابت است يا ساقط مى شود؟

در موارد جواز قطع اعضا, ديه واجب نيست.

3ـ در صورت ثبوت ديه, پرداخت آن بر عهده کيست پزشک يا بيمار؟

4ـ موارد مصرف ديه مذکور کدام است؟

در فرض مذکور ديه وجود ندارد.

Powered by TayaCMS