نماز و روزه و غیر اینها در سفر

نماز و روزه و غیر اینها در سفر

يکى از مسائل نوظهور نماز و روزه و غير اينها در سفر با هواپيما وامثال آنست

مساءله 1 - نماز خواندن در هواپيما با رعايت قبله جايز است ، و اگر در حاليکه رو بقبله وارد نماز شد هواپيما از سمت قبله بطرف چپ و يا راست منحرف گشت نماز گذار هم بتدريج بطرف قبله بر مى گردد و در حال برگشت سکوت مى کند، يعنى قرائت حمد و سوره و ذکر راترک مى کند و نمازش صحيح است هر چند که انحراف هواپيما بتدريج بجايى برسد که درست خلاف جهت قبله است و اما اگر هواپيما دور بزند و نماز گذار هم به تبع آن پشت بقبله شود آنگاه خود را بطرف قبله برگرداند نمازش باطل است ، و اگر هواپيما از روى شهر مکه و يا کعبه عبور کند و نماز گذار در حال نماز باشد نمازش باطل است چون (مکه يا کعبه زير واقع شده ) ديگر رو بقبله بودن برايش ممکن نيست ، و اما اگر هواپيما از بالا دور شهر مکه بچرخد و نماز گذار هم بتدريج خود را بطرف قبله بچرخاند نمازش صحيح است .

مساءله 2 - اگر سوار هواپيما شود و هواپيما چهار فرسنگ بطرف بالا و عمودى پرواز کند نماز سرنشين و روزه اش ‍ مى شکند (با اينکه بالاى آسمان وطنش است ) و اگر دو فرسنگ عمودى پرواز کند و جاذبه زمين بطريق علمى تمام شود بطوريکه هواپيما بتواند در همان بالا بايستد و زمين دور خود را ادامه دهد و بعد از آنکه فرضا زمين نصف دور خود را زد هواپيما به زمين برگردد نماز و روزه خلبان و سرنشينان شکسته نمى شود (با اينکه صدها فرسنگ ازوطن دور شده اند) مثلا اگر هواپيما (يا سفينه اى فضائى ) از بغداد بطور عمودى بآسمان برود تا جائيکه ديگر جاذبه زمين آنرا بطرف خود نکشد و همان بالا بمان بدون اينکه خودش پرواز افقى داشته باشد و يا به تبع حرکت زمين حرکتى افقى داشته باشد و بعد از چند ساعت برگردد و در لندن فرود آيد نماز سرنشينان تمام است چون مسافرتى نکرده اند.

مساءله 3 - اگر فرضا نماز صبح کسى در تهران قضاء شود آنگاه سوار هواپيما شده و يکساعته باستانبول برسد درحاليکه در استانبول هنوز نيم ساعت بطلوع خورشيد باقى مانده در آنجا نمازش را اداء مى کند و در واقع نماز صبح آنروزش ‍ بعد از آنکه قضاء شده دوباره اداء شده است ، حال آيا براى کسيکه بدون هيچ خرجى و زحمتى مى تواند باهواپيما خود را به نماز اداء برساند واجب است اين کار را بکند يا نه ؟ على الظاهر واجب است ، و همچنين است نسبت به ساير نمازهايش (و اختصاص به نماز صبح ندارد) بنابراين اگر خلبانى ياهر کسى مثلا در تهران نمازش قضاء شود و سوار بر هواپيماى کذائى شده در داخل هواپيما به نماز بايستد و بجايى برسد که وقت نماز در آنجا هنوز باقى است و آخر نمازش در وقت واقع شود اگر يک رکعت از نمازش در وقت واقع شده باشد ظاهرا نمازش اداء است و اما اگر کمتر از يک رکعت در وقت واقع شده باشد محل اشکال است ، و اگر در هواپيما نماز مغربش را بعد از آنکه قضاء شد شروع به خواندن کند و رکعت دوم آن در وقت واقع شود و هواپيما در فضا دور بزند و به محل برگرددو دوباره رکعت آخر نمازش در خارج وقت واقع شود و در نتيجه رکعت اول و آخر نماز مغربش در خارج وقت و رکعت وسط در وقت واقع شود نمازش صحيح است ، لکن آيا بعنوان اداء صحيح است يا بعنوان قضاء؟ محل تامل است و بعيد نيست در صورتيکه يک رکعت تمام را در وقت خوانده باشد بگوئيم اداء است ، و اگر سوار هواپيما شود و در آنجا نماز قضاء شده عصر آن روزش راشروع کند در حاليکه مغرب شده و هواپيما بطور عمودى صعود کند آنقدر که سرنشين قرص ‍ خورشيد را در بين نماز ببيند و سپس هواپيما فرود آيد بطوريکه ديگر قرص خورشيد پيدا نباشد و دوباره صعود کند و قرص خورشيد پيدا شودو همچنين در بين نماز چند باز خورشيد پيدا و ناپيدا شود نمازش صحيح است و بعيد نيست اداء باشد در صورتيکه يک رکعت از آن بطور متصل در وقت واقع شده باشد و اما اگر کمتر از يک رکعت آفتاب پيدا باشد و يا مجموع چند بار ديدن خورشيد به مقدار يک رکعت نماز باشد در اينکه نمازش اداء است يا قضاء تامل است .

مساءله 4 - اگر نماز ظهر و عصر را در اول وقت درتهران بخواند و آنگاه سوار بر هواپيما شده قبل از ظهر همانروز وارد فرودگاه استانبول شود آيا دوباره نماز ظهر و عصر آنروز را با اينکه آنها را در اول وقت خوانده بود واجب است بخواند يا نه ؟ ظاهر اين است که واجب نيست .

مساءله 5 - اگر شب عيدفطر هلال شوال را در استانبول ببيند و سپس طرف تهران سفر کند و در تهران آنشب شب آخر رمضان باشد آيا بر او واجب است روزه فردايش را بگيرد يا نه ؟ ظاهر اين است که واجب است ، بلکه ظاره وجوب روزه است حتى در فرضيکه آن شخص سى روز در استانبول روزه گرفته باشد، بنابراين بين نماز و روزه فرق است و حکم اندو يکى نيست ، و اگر در تهران مثلا تا غروب آفتاب روزه بگيرد و قبل از آنکه افطار کند سوار هواپيما شده به استانبول برود و قبل از غروب آفتاب همانروز وارد فرودگاه استانبول شود آيا بر او واجب است که باز امساک کند تا در استانبول آفتاب غروب کند يا نه ؟ ظاهر اين است که واجب نباشد هر چند که به احتياط نزديکتر است ، و اگر در استانبول روزه بگيرد و دو ساعت به غروب به طرف تهران پرواز کند و در بين راه شب فرا رسد و او افطار نکرده دوباره به استانبول پرواز کند و زمانى برسدکه هنوز آفتاب غروب نکرده (با اينکه در بين راه شب شده بود) آيا باز هم بايد امساک کند؟ نزديکتر به احتياط اين است که امساک کند هر چند که عدم وجوب اشبه است ، و همچنين است در فرضى که کسى در محل تا غروب روزه بگيرد و افطار نکرده سوار هواپيما شود و بطور عمود آنقدر بالا رود تا قرص ‍ خورشيد را ببيند، و اگر کسى از سحر تا ظهر چيزى نخورده باشد بعد از ظهر به طرف استانبول پرواز کند و قبل از ظهر در همانروز بنشيند ظاهر اين است که مى تواند نيت روزه کند البته مراعات احتياط خوبست ، و اگر آخرين روز شعبان در تهران اولين روز رمضان استانبول باشد و کسى تا شب در تهران بماند و سپس بطرف استانبول پرواز کند و در نتيجه يکروز کمتر از مردم استانبول روزه بگيرد و همان شب که شب دوم رمضان است وارد استانبول شود و اتفاقا ماه مبارک رمضان در آن سال در استانبول بيست و نه روز باشد و قهرا اين شخص بيست و هشت روز روزه بگيرد آيا قضاء يکروز بر او واجب است يا نه ؟ احتياط آنست که بگوئيم واجب است بلکه خالى از قرب نيست ، و اگر با هواپيما طورى سفر کند که تمامى ماه مبارک رمضانش شب باشد (و در يکماه آفتاب را نبيند) ظاهرا قضاء روزه بر او واجب است ، و همچنين است آن کسى که در قطب واقع شده و ماه رمضان را درک نمى کند (چون يکسره شب است ) لکن در اين فرض اشکالى هست ، و اگر صبح در تهران روزه باشد و عمدا افطار کند و سپس به استانبول سفر کند و قبل از اذان صبح وارد فرودگاه آنجا شود و مجددا نيت روزه کند آيا کفاره و قضاى روزه ايکه در تهران عمدا شکسته واجب است ؟ اشکالى نيست در واجب نبودن قضاء و در وجوب کفاره هم اشکال است ، لکن به احتياط نزديکتر است بلکه همين اقرب است .

مساءله 6 - اگر نماز عيد فطر را در استانبول بخواند و سپس بسوى تهران پرواز کند و قبلاز ظهر روز سيم و يا آخرين روز رمضان تهران در تهران پياده شود در حاليکه هنوز افطار نکرده آيا واجب است آنروز راروزه بگيرد همچنانکه هر مسافرى اگر قبل از ظهر بوطن برسد و افطار هم نکرده باشد بايست نيت روزه کند؟ و يا نه چون نماز عيد را خوانده و روزه گرفتن در عيد فطر حرام است ديگر واجب نيست ؟ ظاهر اين است که بايد روزه بگيرد و روزه او مرکب از وجوب و حرمت نيست ، همچنانکه مسافريکه گفتيم روزه اش مرکب از وجوب و حرمت نيست (وجوب بعلت اينکه در وطن است و حرمت بخاطر اينکه قبل از ظهر مسافر بوده و روزه بر مسافر حرام است ) لکن نزديکتر به احتياط آنستکه قبل از رسيدن بوطن افطار کند، مسأله ديگ ر در مورد اين مثال اين است که آيا قضاء آنروز و روزه اش واجب است يا نه ؟ (وجوب از اين نظر که آخرين روز رمضان بود و عدم وجوب از اين نظر که نمازعيد را در استانبول خوانده بود) مسئله محل اشکال است و وجوب قضاء در صورتيکه از اول روز وارد تهران شده باشد اشبه و اگر قبل از ظهر وارد شده باشد احوط است .

مساءله 7 - اگر در استانبول عيد بگيرد و زکات فطره هم بدهد و قبل از غروب شب فطر به تهران برسد، آيا دادن زکات فطره براى مرتبه دوم بر او واجب است چون غروب عيد فطر را در وطن درک کرده ؟ و يا واجب نيست چون در استانبول داده ؟ ظاهر اين است که واجب نباشد هر چند که دادن بار دوم باحتياط نزديکتر است ، بله اگر در استانبول نداده بود دادن آن در تهران بدون ترديد واجب است ، و اگر نماز عيد را در استانبول بخواند ظاهر اين است که خواندن آن در تهران براى مرتبه دوم واجب نباشد و بفتواى کسانيکه نماز عيد را مستحب مى دانند مستحب نباشد.

مساءله 8 - اگر روز عيد فطر در استانبول باشد در آنجا روزه گرفتن بر او حرام است ، و اگر بطرف تهران سفر کند و فرداى آنروز در تهران عيد فطر باشد آنروز هم روزه گرفتن بر او حرام است . و عين اين حکم در مورد عيد قربان نيز جريان دارد، در نتيجه روزه حرام که در طول سال براى همه دو روز است براى چنين کسى چهار روزخواهد بود.

مساءله 9 - اگر با هواپيما بطرفى مسافرت کند که زمين بخلاف آن سمت حرکت مى کند اگر زمين از غرب بطرف شرق حرکت مى کند هواپيما از شرق بطرف غرب حرکت هر دو مساوى باشد قهرا اگر پروازش اول طلوع خورشيد باشد هر چه پيش برود از اول طلوع خورشيد تجاوز نمى کند و دائما در اول طلوع خواهد بود هر چند که فرضا هزار ساعت در فضا باشد حال آيا سفر کردن با چنين هواپيمائى که سبب ترک نماز مى شود حرام است ؟ و يا جايز است و نماز او نه بعنوان اداء و نه قضاء واجب نيست ؟ و يا تنها قضاء بر او واجب است ؟ ظاهرا سفر کردن با آن جايز نيست ، و بفرضى کسى هم قائل بجواز باشد ظاهر اين است که نماز براى چنين مسافرى واجب نباشد نه اداء و نه قضاء و همچنين اگر آغاز سفر قبل از اذان صبح باشد روزه بر او واجب نيست نه اداء و نه قضاء، و اما اگر بعد از طلوع فجر و اذان صبح سفر کند آيا قضاء تنها آنروز بر او واجب است ؟ محل اشکال است و احوط قضاء کردن است ، و اگر هنگام ظهر با چنين هواپيمائى سفر کند نماز ظهر و عصر بر او واجب است هر چند که همه رکعتهاى چهار گانه اش در اول زوال ظهر واقع شود، و اگر نذر کرده باشد که مثلا در روز جمعه سفر کند و در محلى نيت روزه کرد آنگاه اول طلوع خورشيد با چنان هواپيمائى مسافرت کرد و تمامى روزش در اول طلوع واقع شد آيا به نذر خود وفا کرده يا نه ؟ و اگر بعد از گذشتن ساعات يکروز هواپيما به سرعت خود بيافزايد پس ناگزير در بين الطلوعين داخل شده سپس در شب يعنى سحر داخل مى شود و سرنشين فرضى روز جمعه را به اينصورت روزه گرفته باشد آيا به نذر خود وفا کرده يا نه ؟ بعيد نيست روزه اش صحيح باشد و به نذر خود وفا کرده باشد، بله اگر تمامى ساعات روز در اول طلوع خورشيد باقى نباشد بلکه بعد از گذشتن يک دو ساعت و قبل از گذشتن ساعات طول روز سرعت بگيرد و داخل در شب جمعه شود (در نتيجه کمتر از دوازده ساعت روزه گرفته باشد) ظاهرا به نذر خود وفا کرده است چون همه روز جمع را روزه نگرفته است .

مساءله 10 - اگر با هواپيمائى سفر کند که سرعتش از حرکت زمين بيشتر باشد و مسيرش (بر خلاف سير زمين ) از شرق بطرف غرب باشد (اگر مثلا در نيمه شب حرکت کرده باشد، زمانيکه خورشيد براى اهل افقى طلوع کند او به نقطه مقابل آن افق در زير زمين رسيده قهرا از سمت مغرب آفتاب برايش طلوع مى کند، عکس طلوعى که براى اهل زمين دارد، براى چنين کسى آيا اعتبار و معيار طلوع و غروب نسبت به خود او است يا طلوع و غروب نسبت به اهل زمين ؟ اگر طلوع و غروب نسبت به خود او باشد، قبل از طلوع خورشيد از مغرب او نماز صبح را مى خواند با اينکه در آن هنگام خورشيد از اهل زمين غروب مى کند مثلا، و وقت نماز مغرب و عشائش بعد از غروب خورشيد از خود او است و غايب شدن آن در افق شرقى است . يا آنکه او نيز تابع اهل زمين است و در نتيجه هنگام طلوع خورشيد براى او از سمت مغرب تا گذشتن مقدار چهار رکعت نماز، مختص به نماز عصر است و از آن به بعد وقت اشتراکى نماز ظهر و عصر است تا مقدار چهار رکعت مانده به هنگام ظهر که آن مقدار، وقت اختصاصى ظهر است و نيز او بايد بعد از غروب خورشيد که نسبت به اهل زمين بين الطلوعين است نماز صبح را بخواند و بعد از آن بوقت اختصاصى عشاء مى رسد و سپس بوقت اشتراکى مغرب و عشاء و در آخر بوقت اختصاصى مغرب ؟ مسئله محل اشکال است هر چند که بعيد نيست محکوم به تبعيت از اهل زمين باشد و هر نمازى را با وقت اهل زمين بخواند.

مساءله 11 - اگر با سفينه فضائى بخارج جو يعنى آنجا که ديگر زمين جاذبه ندارد سفر کند قهرا در آنجا او مانند هر چيز ديگر وزن نخواهد داشت پس اگر بتواند در کف سفينه بايستد بطوريکه پاهايش سمت زمين قرار گيرد بايد نماز را ايستاده و با رعايت جهت قبله بخواند، و اگر نتواند بايستد بايد معلق نماز بخواند و تا مى تواند پاهايش را بطرف زمين بگيرد، و گرنه بهر نحويکه برايش ممکن است نماز را بخواند و نماز بهيچ حالى از احوال ترک نمى شود، و در همه احوال بايد رعايت قبله را و يا حداقل جهت قبله رابکند - جهتى که از ساير جهات بقبله نزديکتر باشد و اگر نداند جهت قبله کدام است يک نماز را چهار مرتبه و هر مرتبه به يک طرف بخواند.

مساءله 12 - اگر سوار بر قمر مصنوعى شود و در يک شبانه روز ده بار دور زمين بگردد - در هر دورى که مى زند يک شب دارد و يک روز (زيرا هر دور که مى زند يکطرف زمين شب و طرف ديگرش روز است و در نتيجه او در بيست و چهار ساعت ده شبانه روز مى بيند) حال آيا بايد ده بار نمازهاى پنجگانه يوميه را بجاى آورد و يا در يک شبانه روز خودش همان پنج نماز بر او واجب است زيرا همه ده دورش يک شبانه روز است ؟ ظاهر احتمال دوم است لکن لازم است طلوع و غروب خودش را مراعات کند، باين معنا که نماز صبح را قبل از يکى از ده طلوع ظهر و عصر را هنگام ظهر يکى از ده روز و مغرب و عشاء را در وقت فرا رسيدن يکى از شبهاى ده گانه بخواند، و يا نماز ظهر را در هنگام ظهر يکى از ده روز و نماز عصر را در بعد از ظهر روز ديگر و نيز نماز مغرب را در يکى از ده شب و نماز عشاء را در شبى ديگر بخواند، و اما اينکه آيا مى تواند نماز ظهرش راهنگام يکى از ده ظهر بخواند مغرب راهنگام غروب و آنگاه عصر را هنگام بعد از ظهر دور ديگر و عشاء را در شب دور ديگر بخواند؟ بعيد نيست که جايز باشد، لکن نزديکتر به احتياط ترک اين نحوه است بلکه نزديکتر به احتياط اين است که اگر ممکن باشد ظهر و عصر را در بعد از ظهر يک دور و مغرب و عشاء را در شب يک دور بخواند.

مساءله 13 - اگر زنى سوار هواپيمائى شود که سرعتش مساوى با سرعت حرکت وضعى زمين است که از مغرب بمشرق حرکت مى کند هواپيماى او از مشرق بمغرب حرکت کند و در هواپيما حيض ببيند و به مقدار سه روز از روزهاى ما (يعنى هفتاد و دو ساعت ) ادامه پيدا کند ولى نسبت به خود او همه هفتاد و دو ساعت مثلا اول طلوع خورشيد باشد ظاهر اين است که خون اومحکوم به حيض بودن است ، پس معيار در حيض بودن استمرار خون آن در اين مدت زمان است نه سه بار روشن شدن زمين بطلوع خورشيد، و همچنين است حال آنزنيکه در سرزمينى زندگى مى کند که مثلا هر يک روز آنجا يکماه است (و سال آنجا دوازده روز است ) و آن زن خون ببيند و مقدار سه روز ما (يعنى هفتاد و دو ساعت ) ادامه پيدا کند حکم مى شود باينکه خون او حيض است ، و اگر زنى سوار بر قمر مصنوعى شود آنچنانکه يک شبانه روز ما براى او يک ساعت باشد (يعنى مسير يک شبانه روز خورشيد که همان دور زمين است را يکساعته طى کند) استمرار خون او تا سه روز بحساب روزهاى افق ما است ، و اگر خون حيضى که بطبع الحال و بتدريج در سه روز جريان مى يابد را بوسيله آلتى (و يا داروئى ) در يک روز بيرون آورند حکم به حيض بودن آن نمى شود (وقتى محکوم به حيض است که سه روز تمام جريان داشته باشد) پس اگر چيزيرا داخل رحم خود کند که خون حيض او را در مدت سه روز يا بيشتر بمکد و درخود جمع کند آنگاه يکدفعه بيرونش بريزد باز حکم به حيض ‍ بودن آن خون نمى شود.

مساءله 14 - همانطور که معيار در حيض بودن ، استمرار خون آن (در طول هفتاد و دو ساعت ) است نه سه بار طلوع و غروب خورشيد، و به همين جهت سه روز تلفيق مى شود و کمبود روز اول با روز چهارم تکميل مى گردد، همچنين معيار در همه انواع عده نيز زمان است نه طلوع و غروب خورشيد، و نيز معيار در قصد اقامه براى تمام خواندن نماز زمان ده روز است ، و معيار در ماندن در محلى بطور ترديد، گذشتن مدت يکماه است ، و در اکثر حمل و اقل آن ، و همچنين در حيض و نفاس ، و خيار سه روز حيوان ، و خيار تاخير پرداخت ثمن ، و يک شبانه روز رضاع ، و يکسال تبعيد زناکار، و مهلت سه ماهه در ظهار، و سوگند خوردن بر ترک و طى همسر در مدتى بيش از چهار ماه ، و نيز چهار ماهى که حاکم به وى مهلت مى دهد که اگر وطى کرد که هيچ وگرنه مجبورش کند يا بطلاق و يا به رجوع از سوگند، و نيز در يکسال و دو ساليکه اقساط ديه در آن پرداخته مى شود، و در حد بلوغ ت و حد يائسه گى ، و در ضرب الاجلى که حاکم براى زن شوهر گم شده معين مى کند و در ضرب الاجل يکساله ايکه براى مرد مبتلا به عنن معين مى کند، و در احداث السنه (سال ) در باب خياز عيب ، و در حق حضانت دو ساله يا هفت ساله مادر، و در يکسالى که در تعريف لقطه معتبر است ، و در ترک وطى زوجه بر مرد که در بيش از چهار ماه حرام است ، و در يک ساليکه در ارث بردن زن مطلقه از شوهريکه او را در مرض موتش طلاق داده معتبر است ، و در ساليکه در لقطه اى معتبر شده که تا يکسال باقى نمى ماند. و ظاهر اين است که در باب تقسيم شبها بين چهار زوجه دائم ، و در هفت شبى که اختصاص به عروس بکر، و سه شبى که اختصاص به عروس بيوه در ابتداى عروسى دارد نيز معيار زمان باشد نه طلوع و غروب خورشيد، هر چند که اين معنا در باب تقسيم شبها و دو اختصاص نامبرده خالى از اشکال نيست چون در روايات اين دو باب عنوان شب معيار گرفته شده ، و در شبهاى دو قطب مثلا از آنجا که ممکن نيست براى هر زنى يک شب و براى عروس بکر هفت شب و براى عروس بيوه سه شب را اختصاص داد بناچار بايد يا بگوئيم حکم در خصوص دو قطب و امثال آن ساقط است و يا بگوئيم در آنجا معيار شبهاى متعارف است و اقرب احتمال دوم است و همچنين در مثالهاى ديگر از اين قبيل ، که معيار در آنها گذشتن مقدارى روز و يا ماه و يا سال بحسب افق هاى ما است ، پس اگر کسى که در يکى از دو قطب زندگى مى کند همسرش را طلاق دهد، در يک چهارم يکروز و شبش (که يکسال است ) از عده خارج مى شود، و اکثر حمل بنابراين که يکسال باشد در آنجا يک شبانه روز است ، و براى مرد جايز نيست وطى زوجه اش را در بيش از يک سوم شبانه روز ترک کند، بله اگر اکثر حمل در قطبى ها بحسب طبع بيشتر از يک شبانه روز يعنى يکسال ما باشد معيار خود قطبى بايد در نظر گرفته شود و نبايد وضع زنان در آنجا را با زنان افاق ما مقايسه نمود.

مساءله 15 - همانطور که بر اهل قطب واجب است مقدار زمان روزها و ماهها و سالها را با ايام خود تطبيق کنند نه طلوع و غروب خورشيد را همچنين اگر فرض کنيم که در بعضى از سيارات انسانهائى باشند و يا انسانى زمينى به يکى از آنها سفر کند و حرکت وضعى آن سياره بدور خودش در بيست و چهار دقيقه باشد بايد ايام آنجا را با ايام ما تطبيق کند، و خيار حيوان را تا سى روز نگه بدارد، و اقل حيض را سى روز، و مهلت زن مفقود الزوج را چهل سال آن سياره بگيرد و بهمين ترتيب .

مساءله 16 - آنچه گفته شد در همه مواردى جارى است که در آن مقدار زمان معتبر شده نه طلوع و غروب خورشيد و بهمين جهت در آنگونه موارد ايام تلفيق مى شود (يعنى کمبود روز اول با همان مقدار از روز آخر جبران مى گردد) و اما مواردى نظير روزه که در آن امساک از طلوع فجر تا غروب معتبر شده و تلفيق در آن راهى ندارد مقدار زمان در نظر گرفته نمى شود، و همچنين در نماز راهى ندارد که اوقات آنها مضبوط اعتبار شده ، و نمى شود نماز ظهر و عصر در شب خوانده شود هر چند که شب قطب با روز افق ما و ظهر اينجا منطبق باشد، و نمى شود روزه را در مقدارى از روزى قطبى يا شب قطبى انجام داد هر چند که آن مقدار برابر ساعت روز ما باشد.

مساءله 17 - اگر فرض شود که در روزگارى حرکت وضعى زمين کند شود و در نتيجه کندى آن روزهاى کره زمين دو برابر روزهاى امروز ما شود بناچار بايد بگويم روزه وقتى صحيح است که اگر ممکن باشد در يکروز تمام (يعنى مثلا در طول 24 ساعت ) انجام شود و اگر ممکن نباشد وجوب روزه بکلى ساقط گردد، و در چنان فرضى در هر روز از روزهاى کره زمين تنها پنج نماز واجب باشد (با اينکه فرض کرديم شبانه روز آنزمان چهل و هشت ساعت و برابر با دور روز امروز است ). و اما در اموريکه طلوع و غروب در آن معتبر نيست بلکه مقدار زمان معتبر است بايد آن مقدار از زمانيکه بحسب عصر ما اعتبار شده بگذرد و بنابراين اقل مدت حيض که در عصر ما مقدار سه روز (و بعبارتى ديگر هفتاد و دو ساعت ) است و در آنروزگار (که فرض کرديم شبانه روزش دو برابر شبانه روز عصر ما باشد) اين مقدار زمان منطبق با يکروز و دو شب و يا دو روز و يک شب است ، و هر دگرگونى ديگرى که پيش آيد همين نسبت را دارد. وهمچنين است حال اگر فرض شود حرکت وضعى زمين تندتر از حرکتش در عصر ما شود بطوريکه مقدار زمان يک شبانه روز آنزمان نصف زمان يک شبانه روز عصر ما شود که در آنصورت نيز بايد در روزه يک روز از صبح تا غروب امساک شود و در هر شب و روز پنج نماز واجب مى شود.

مساءله 18 - رويت هلال بوسيله چشمهاى مسلحى که در اين عصر درست شده اعتبار ندارد، بنابراين اگر با اينگونه آلات که هر چيزى را چندين برابر بزرگ و يا نزديک مى کند نظير تلسکوپ مثلا هلال ماه ديده شود و با چشم عادى و بدون دوربين قابل رويت نباشد حکم نمى شود به اينکه آنشب شب اول ماه است ، پس معيار رويت باچشم است بدون التى که مرئى را نزديک و يا بزرگ کند، بله اگر با دور بين هلال ديده شود ومحل آن مشخص گردد و سپس با چشم عادى و بدون آلت قابل رويت باشد (و اثر آلت تنها مشخص شدن نقطه اى باشد که هلال در آنجا واقع است ) حکم به اول ماه مى شود، و همچنين است حال در بى اعتبارى تشخيص خسوف و کسوف بوسيله آلات جديد که اگر گرفتگى خورشيد و يا ماه با چشم عادى تشخيص داده نشود ولى با آلات جديد ديده شود اثرى بر آن مترتب نمى شود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

بیمه

No image

سفته

No image

سرقفلى

No image

کارهاى بانکها

No image

تلقیح و تولید مصنوعى

پر بازدیدترین ها

No image

سرقفلى

No image

بیمه

No image

سفته

No image

تشریح و پیوند

No image

تغییر جنسیت

Powered by TayaCMS