احکام امر به معروف و نهى از منکر (آیت الله حسین وحید خراسانی)

احکام امر به معروف و نهى از منکر (آیت الله حسین وحید خراسانی)

احکام امر به معروف و نهى از منکر

از بزرگترين واجبات بر مکلفين امر به معروف و نهى از منکر است . خداوند متعال مى فرمايد : - ( والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف وينهون عن المنکر ) - " ، ( و مردان و زنان مؤمن ، بعضى از ايشان دوستان بعضى ديگر هستند ، امر مى کنند به معروف و نهى مى کنند از منکر ) . امر به معروف و نهى از منکر راه انبياى خداست ، و به اين فريضهء الهيه ، بقيهء فرايض و مقررات دين اجرا مى شود ، و کسب و کار حلال ، و امنيت جان و عرض و مال مردم حفظ ، و حق به حق دار مى رسد ، و زمين از لوث منکرات و بديها تطهير و به معروف و خوبيها آباد مى شود . و به روايتى از امام ششم ( عليه السلام ) اکتفا مى شود که فرمود : " رسول خدا ( صلى الله عليه وآله و سلم ) فرمود : چگونه است حال شما ، زمانى که زنان شما فاسد ، و جوانان شما فاسق شوند ، و حال آن که امر به معروف و نهى از منکر نکرده ايد ؟ گفته شد : چنان خواهد شد يا رسول الله ؟ فرمود : بلى ، و بدتر از آن هم خواهد شد ، چگونه است حال شما ، زمانى که امر کنيد به منکر ، و نهى کنيد از معروف ؟ گفته شد : يا رسول الله چنان خواهد شد ؟ فرمود : بلى ، و بدتر از آن هم خواهد شد ، چگونه است حال شما زمانى که معروف را منکر و منکر را معروف ببينيد ! " مسأله 2068 - امر به معروف و نهى از منکر با شرايطى که بيان مى شود ، واجب کفايى است ، به اين معنى که اگر به مقدار کافى کسانى اين وظيفه را انجام دادند از ديگران تکليف ساقط مى شود ، و اگر نه همه گناهکارند .

مسأله 2069 :

وجوب امر به معروف و نهى از منکر مشروط به شرايطى است :

( اول ) آن که امر کننده ء به معروف و نهى کننده ء از منکر ، عالم به معروف و منکر باشد ، پس جاهل به معروف و منکر نبايد متصدى امر و نهى شود ، و امر و نهى جاهل به معروف و منکر ، خود منکرى است که بايد از آن نهى شود .

( دوم ) آن که احتمال تأثير بدهد ، و اگر بداند تارک معروف و فاعل منکر ، به امر و نهى ترتيب اثر نمى دهد ، واجب نيست .

( سوم ) آن که تارک معروف ، و فاعل منکر ، از ترک و فعل منصرف نباشد ، ولى اگر برايش انصراف حاصل شده باشد ، يا احتمال انصراف باشد ، واجب نيست .

( چهارم ) آن که در ترک معروف و فعل منکر معذور نباشد ، و معذور مثل آن است که مقلد کسى باشد که آن فعل را واجب يا حرام نمى داند ، هر چند به حسب اجتهاد يا تقليد آمر يا ناهى - امر کننده و نهى کننده - واجب و حرام باشد .

( پنجم ) آن که اگر نداند امر و نهى او تأثير مى کند ، ضررى - از امر و نهى او - بر جان يا عرض يا مال مسلمانى وارد نشود ، و اگر بداند تأثير مى کند ، بايد اهم و مهم را ملاحظه نمايد ، پس چنانچه امر به معروف و نهى از منکر - از جهت اهميت فعل معروف و ترک منکر - شرعا اهم از آن ضرر باشد ، وجوب امر به معروف و نهى از منکر ساقط نمى شود .

مسأله 2070 :

هر گاه شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منکر ، براى مکلف - به علم يا اطمينان - ثابت شد ، امر به معروف و نهى از منکر واجب مى شود ، و اگر وجود يکى از شرايط مشکوک باشد واجب نيست .

مسأله 2071 :

اگر تارک معروف و فاعل منکر ادعا کند که در ترک و فعل عذر شرعى دارد ، امر و نهى واجب نيست .

مسأله 2072 :

بر هر مسلمانى واجب است از بدعت گذاران در دين ، و کسانى که موجب افساد در دين و تزلزل عقايد حقه هستند ، اظهار برائت و بيزارى کند ، و ديگران را از فتنه و فساد آنان بر حذر دارد .

مسأله 2073 :

سرکشى کردن به خانهء ديگران و تجسس براى اطلاع از ترک معروف و فعل منکر جايز نيست .

مسأله 2074 :

امر به معروف و نهى از منکر ، در مواردى که براى امر کننده و نهى کننده موجب حرج و مشقت غير قابل تحمل از نظر عرف باشد ، واجب نيست ، مگر در امورى که اهميت آنها در شرع مقدس به مرتبه اى باشد که تکليف به آنها به واسطهء حرج رفع نشود ، مانند حفظ دين و نفوس مسلمين .

مسأله 2075 :

بر هر مکلفى به مقتضاى فرمان خداوند متعال - ( يأيها الذين ءامنوا قوا انفسکم واهليکم نارا وقودها الناس والحجارة ) - ( اى کسانى که ايمان آورده ايد ، نگهداريد خود را و اهل خود را از آتشى که آتش افروز آن مردم و سنگ است ) ، واجب موکد است که اهل خود را امر به معروف و نهى از منکر کند ، و به آنچه خود را به آن امر مى کند ، آنان را امر کند ، و از آنچه خود را نهى مى کند ، آنان را نهى نمايد .

مسأله 2076 :

بر هر مکلفى واجب است که به قلب خود ، از منکر کراهت داشته باشد ، هر چند نتواند از آن جلوگيرى نمايد . و در مقام امر به معروف و نهى از منکر ، اول به اظهار کراهت قلبى ، هر چند به ترک معاشرت با تارک معروف و فاعل منکر ، و به وسيلهء زبان به موعظه و نصيحت ، و بيان ثواب معروف و عذاب منکر ، او را وادار به معروف نمايد ، و از منکر باز دارد . و اگر اين دو اثر نکرد ، و جلوگيرى متوقف بر زدن بود ، بايد به گونه اى باشد که موجب ديه و قصاص نشود ، و اگر نه ، چنانچه - مثلا - موجب به جراحتى شود ، در صورتى که به عمد باشد ، مجروح مى تواند قصاص کند و اگر از روى خطا باشد ، مى تواند ديه بگيرد .

مسأله 2077 :

وظيفهء آمر به معروف و ناهى از منکر آن است که در امر به معروف و نهى از منکر غرض شارع مقدس را - که ارشاد گمراه و اصلاح فاسد است - در نظر داشته باشد ، و اين مهم حاصل نمى شود ، مگر به آن که مبتلا به گناه را مانند عضو فاسد پيکر خود بداند ، و همچنان که به علاج پاره ء تن خود مى پردازد ، به معالجهء مبتلايان به مفاسد و امراض روحى بپردازد ، و امر به معروف و ناهى از منکر نبايد غفلت کند که شايد در صحيفهء عمل آن گناهکار حسنه اى باشد که خدا او را به آن ببخشد ، و در دفتر عمل خودش سيئه اى باشد که او را به آن مؤاخذه کند . مسأله 2078 - امر به معروف در مستحبات مستحب است . خاتمه : هر چند هر گناهى بزرگ است - چون عظمت و جلال و کبرياى خداوند ، محدود به حدى نيست ، پس نافرمانى خداوند متعال هم با توجه به اين که معصيت خداوند على عظيم است ، بزرگ است ، و روايت شده : " نظر نکن به آنچه معصيت کردى ، بلکه ببين چه کسى را معصيت کردى " - ولى در مقايسهء گناهان به يکديگر ، بعضى بزرگتر و عذاب آن شديدتر است ، و بر برخى از گناهان به طور صريح يا ضمنى ، تهديد و وعيد به عذاب و آتش شده ، و يا در روايات وارده از اهل بيت عصمت ( عليهم السلام ) از آنها تعبير به کبيره شده است ، و به مقتضاى آيهء کريمهء - ( ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سيئاتکم ) - ( اگر دورى کنيد از گناهان کبيره اى که نهى شده ايد از آن ، مىپوشانيم از شما بديها و سيئات شما را ) . اجتناب از آنها موجب آمرزش گناهان ديگر است . و بعضى از فقهاء ( اعلى الله مقامهم ) آنها را تا هفتاد و بعضى بيشتر از آن شمرده اند ، و قسمتى از آنها که بيشتر مورد ابتلاست ذکر مى شود :

1 - شرک و کفر به خداوند متعال ، که با هيچ گناه کبيره اى قابل قياس نيست .

2 - يأس و نااميدى از روح و رحمت خداوند متعال .

3 - امن از مکر خداوند متعال .

4 - قسم دروغ به خداوند متعال .

5 - انکار آنچه خداوند نازل فرموده است .

6 - محاربه با اولياى خداوند متعال .

7 - محاربه با خدا و رسول به قطع طريق و افساد در زمين

8 - حکم به غير آنچه خداوند نازل فرموده است .

9 - دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصيا .

10 - منع از ذکر خداوند ، در مساجد و سعى در خراب کردن آنها .

11 - منع زکاتى که واجب است .

12 - تخلف از جهاد واجب .

13 - فرار از جنگ مسلمين با کفار .

14 - اضلال - گمراه کردن - از راه خداوند متعال .

15 - اصرار بر گناهان صغيره .

16 - ترک عمدى نماز و ساير واجبات الهيه .

17 – ريا

18 - اشتغال به لهو ، مانند غنا و تار زدن .

19 - ولايت ظالم .

20 - اعانهء - کمک کردن - ظالم .

مسأله 21 :

شکستن عهد و قسم .

مسأله 22 :

تبذير ( فاسد کردن مال و بيهوده خرج کردن آن ) .

مسأله 23 :

اسراف .

مسأله 24 :

شرب خمر .

مسأله 25 :

سحر .

مسأله 26 :

ظلم .

مسأله 27 :

غنا .

مسأله 28 :

عقوق والدين ( اذيت و بدرفتارى با پدر و مادر ) .

مسأله 29 :

قطع رحم .

مسأله 30 :

لواط .

مسأله 31 :

زنا .

مسأله 32 :

نسبت دادن زنا به زن محصنه .

مسأله 33 :

قيادت ( جمع کردن بين مرد و زن به زنا ، يا دو مرد به لواط ) .

مسأله 34 :

دزدى .

35 – ربا

مسأله 36 :

خوردن سحت ( خوردن حرام ) مانند بهاى خمر ، و اجرت زن زناکار ، و رشوه اى که حاکم براى حکم مى گيرد .

مسأله 37 :

کم فروشى .

مسأله 38 :

غش مسلمين .

مسأله 39 :

خوردن مال يتيم به ظلم .

مسأله 40 :

شهادت دادن به ناحق .

مسأله 41 :

کتمان شهادت .

مسأله 42 :

اشاعهء فاحشه و گناه بين مؤمنين .

مسأله 43 :

فتنه .

مسأله 44 :

سخن چينى کردن که موجب تفرقه بين مؤمنين شود .

مسأله 45 :

ناسزا گفتن به مؤمن و اهانت به مؤمن و ذليل کردن او .

مسأله 46 :

بهتان بر مؤمن ( تهمت زدن به مؤمن )

مسأله 47 :

غيبت ، و آن ذکر عيب مستور و پوشيده ء مؤمن ، در غياب او است ، چه آن عيب را به گفتار بيان کند ، يا به رفتار بفهماند ، هر چند در اظهار عيب مؤمن قصد اهانت و هتک حيثيت نداشته باشد ، و اگر به قصد اهانت ، عيب مؤمن را اظهار نمايد ، دو گناه مرتکب شده است . و مرتکب غيبت بايد توبه کند ، و بنابر احتياط واجب از کسى که غيبت او را کرده ، حليت بطلبد ، مگر آن که حليت طلبيدن موجب مفسده اى شود . و در مواردى غيبت جايز است :

1 ) متجاهر به فسق ، يعنى کسى که آشکارا و علنى گناه مى کند ، که غيبت کردن از او در همان گناه جايز است .

2 - غيبت کردن مظلوم از ظالمى که بر او ظلم کرده ، نسبت به آن ظلم .

3 - در مورد مشورت ، که اظهار عيب به قصد نصيحت مشورت کننده ، در حدى که نصيحت محقق شود ، جايز است .

4 - غيبت بدعت گذار در دين ، و کسى که موجب گمراهى مردم مى شود .

5 - غيبت براى اظهار فسق شاهد ، يعنى اگر کسى که شهادت مىدهد فاسق است ، غيبت او به اظهار فسق او ، براى آن که به شهادت او حقى ضايع نشود ، جايز است .

6 - غيبت کردن از شخصى براى دفع ضرر از جان يا عرض يا مال آن شخص .

7 - غيبت کردن از گناهکار به قصد بازداشتن ا و از آن گناه ، در صورتى که به غير آن بازداشتن او ممکن نباشد .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

محرمات احرام

No image

طواف

No image

نماز طواف

No image

سـعى

پر بازدیدترین ها

No image

مسائل متفرقه

No image

طواف

No image

احرام

No image

استطاعت

Powered by TayaCMS