گفتار در آنچه که درتيمم معتبر است
مساءله 1 - در تيمم معتبر است که مکلف نيت کند همان نحوى که در وضوء گذشت و بدل بودن آن از وظيفه اصليش که يا وضوء است و يا غسل را نيز قصد کند و مقارن با نيت دست بزمين زدن را که اولين افعال تيمم است انجام دهد و نيز معتبر است که خود مکلف اينکار را مباشرتا انجام دهد و ديگران دست او را بزمين نزنند و معتبر است که ترتيب را که قبلا بيان شد، رعايت کند و هم چنين افعال را پشت سر هم و بدون فاصله زياد انجام دهد تا منافات با هيئت و صورت تيمم نداشته باشد و معتبر است که هم در پيشانى و هم در دستها دست را از بالاى عضو بپائين بکشد بطوريکه عرف بگويد از بالا بپائين کشيد و نيز معتبر است قبل از تيمم اگر مانعى بر روى عضو هست برطرف سازد حتى انگشتر و مثل آنرا بيرون آورد و لازم است عضو ناسح و ممسوح هر دو پاک باشدو موئى که در محل روئيده مانع شمرده نمى شود بلکه بر روى همان موى دست مى کشد بله موئى که از سر بر روى پيشانى افتاده درصورتيکه خارج از حد متعارف باشد و عرفا حائل شمرده شود مانع است و واجب است آنرا برطرف کند اما يک عدد و دو عدد مو عرفا حاجب نيست همه اينها که گفته شد مربوط بحال اختيار است اما با اضطرار هر مقدارش که دشوار باشد ساقط مى شود و سقوط آن باعث سقوط مقدار ممکن آن نمى گردد.
مساءله 2 - در تيمم بدل از وضو و غسل براى مسح صورت و دو دست يکبار دست بزمين زدن کافى است هرچند که دوبار دست زدن بهتر است و اگر خواست دو بار دست بزمين بزند مخير است بين اينکه قبل از مسح صورت دوبار دست بزند و يا آن که يکبار دست بزمين بزندصورت را مسح کند و يک بار ديگر دست بزند براى مسح دستها و از همه اينها بهتر آنست که سه بار دست بزمين بزند دوبارپشت سر هم قبل از مسح صورت و يک بار قبل از مسح دستها که با آن پشت دستها را مسح کند و مع ذلک ترک احتياط به دو بار ضربه زدن سزاوار نيست خصوصا درتيممى که بدل از غسل باشد باينکه يک ضربت براى پيشانى بزمين بزند و ضربتى ديگر براى دو دست و بهتر و به احتياط نزديک تر اين استکه يک بار دست بزمين بزند و با آن پيشانى و دستها را مسح کند و يک بار ديگر بزمين بزندو با آن دستها را مسح کند.
مساءله 3 - کسيکه خودش نمى تواند تيمم کند ديگرى او را تيمم مى دهد يعنى دستهاى شخص عاجز را بزمين مى زند و با آن پيشانى و پشت دو دستش را مسح مى کند و با فرض ممکن نبودن اين کار دست خودش را بزمين مى زند و پيشانى و دستهاى او را مسح مى کند و اگر گرفتن نائب مستلزم دادن اجرت باشد احتياط واجب آن استکه اجرت دهد هرچند که بهائى طلب کند که چند برابر عملش ارزش داشته باشد البته در صورتى که دادن چنين اجرتى مضر بحال او نباشد.
مساءله 4 - کسيکه يک دستش قطع شده دست ديگرش را بزمين مى زند و با آن پيشانى خود را مسح مى کند و سپس پشت همان دست را بزمين مسح مى کند و نزديک تر به احتياط آنستکه اگر برايش ممکن است هم آن چه گفتيم انجام دهد و هم ديگرى را نائب کند تا او ويرا تيمم دهد يعنى دست خودش را بزمين بزند و به پشت دست سالم او بکشد.
و کسيکه هر دو دستش قطع شده جبهه خود را بخاک مى مالد و در اينجا نيز اگر غير را نائب کند تا او دست خود را بزمين زده جبهه او را مسح کند به احتياط نزديک تر است همه اينها درباره کسى است که دستهايش از آرنج قطع شده باشد و اما اگر از مچ قطع شده و ذراعش يعنى قلمه دستش باقى است با آن مقدار باقى است با آن مقدار باقى و با دست سالم تيمم مى کند و احتياط آن استکه تمامى جبهه و دو شقيقه خود را با دست موجود و با ذراع بنحو متعارف مسح مى کند و سپس تمامى پيشانى و شقيقه را با دست موجود مسح مى نمايد اين در صورتى است که يک دست قطع شده و در صورت دوم يعنى آنجا که هر دو دستش قطع شده اگر از مچ قطع شده و ذراعش باقى است با همان ذراع تيمم مى کند و اين مقدم است بر اينکه جبهه خود را بخاک بمالد و يا نائب بگيرد بلکه ذراع را بمنزله کف دانستن احتياط است باين معنا کسيکه هردو دستش از مچ قطع شده با باطن ذراع چپ ظاهر ذراع راست را و با باطن ذراع راست ظاهر ذراع چپ را مسح مى کند و کسيکه يکى از دو دستش تا مچ قطع شده با باطن دست سالم پشت ذراع دست بريده را مسح مى کند.
مساءله 5 - در مسح جبهه و دو دست واجب است که دستها از روى ممسوح عبور کند و کشيده شود پس اگر مثلا دستها را ساکن نگه بدارد و جبهه را از پائين به بالا حرکت دهد کافى نيست بله صرف تکان خوردن مختصر عضو ممسوح مادام که صدق کند که آن ممسوح دستها است ضرر ندارد.