تحقیق یا تقلید در مسائل دینى

تحقیق یا تقلید در مسائل دینى

تحقيق يا تقليد در مسائل دينى

سوال: آيا در مسائل دينى بايد تحقيق کرد يا تقليد؟

توضيح اين که: در گوشه و کنار افرادى هستند که مسأله «تقليد» در احکام را انکار مى‌کنند و منطق آنها اين است که همه موظفند که در مسائل دينى تحقيق کنند و مسائل مذهبى را بدون استثنا از قرآن و ساير منابع اسلامى استفاده نمايند؛ زيرا:

اولا: قرآن با هر گونه تقليد مبارزه پى گير دارد و پيوسته از پيرويهاى نسنجيده انتقاد مى‌کند.

ثانيا: تقليد يک نوع تبعيت بدون دليل است و عقل و منطق پيروى بدون دليل را نمى‌پذيرد.

ثالثا: تقليد مايه پراکندگى صفوف مسلمانان است، زيرا مراجع تقليد غالبا متعدد بوده و آراى آنها در همه مسائل يکسان نيست.

پاسخ: به عقيده ما سرچشمه تمام اين ايرادها يک چيز بيش نيست و آن اين که: کلمه تقليد دو معنى دارد، يک معنى معمولى که در عرف عام فهميده مى‌شود و لفظ «تقليد» در مکالمات روزمره در آن به کار مى‌رود و يکى معنى علمى که در کتابهاى فقهى و اصولى از آن بحث مى‌گردد. تمام اين ايرادهايى که کرده‌اند و مى‌کنند، همه متوجه معنى اول است و معنى دوم هيچ گونه ارتباطى با معنى اول ندارد.

توضيح اين که: در گفتار روزانه به کارهاى بى رويه افرادى که چشم و گوش بسته پشت سر ديگران مى‌افتند و اعمال نادرست آنها را تکرار مى‌کنند «تقليد» گفته مى‌شود. اين گونه پيروى کورکورانه افراد بى خبر از بى خبرانى همانند خود، بطور قطع عملى است بسيار زشت و زننده، نه با منطق سازگار است و نه با روح تعليمات اسلام؛ و هيچ آدم با شخصيت و با فکرى حاضر نمى‌شود که چشم و گوش بسته دنبال اين و آن بيفتد و هر عمل بى رويه‌اى را که ديگران انجام مى‌دهند، او نيز انجام دهد.

اين همان تقليد است که بت پرستان براى توجيه اعمال خود به آن متوسل مى‌شدند و مى‌گفتند: آيين بت پرستى آيين نياکان ماست و ما حاضر نيستيم که از پيروى آنان چشم بپوشيم.

قرآن مجيد منطق آنان را در آيه زير يادآورى مى‌کند و از آنان چنين نقل مى‌نمايد:

«انا وجدنا آبائنا على امة و انا على آثارهم مقتدون؛ ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مى‌کنيم.» [1] آنان در اين کار احمقانه (سجده در مقابل سنگ و چوب بى ارزش) روى اعمال ابلهانه نياکان ما تکيه مى‌کردند و چشم و گوش بسته، از آيين خرافى آنان پيروى مى‌نمودند.

اين همان تقليدى است که سرچشمه توسعه بسياى از مفاسد اجتماعى و چشم هم چشمى‌ها و مدپرستى‌ها و آلودگيهاست.

اين همان تقليدى است که در شعر مولوى به آن اشاره شده است: خلق را تقليدشان بر باد داد .

همان طورى که گفتيم تمامى حملاتى که افراد بى اطلاع به مسأله «تقليد» دارند، روى همين معنى است. ولى تقليد در اصطلاح علمى، مفهومى کاملا جدا از اين مفهوم دارد و مى‌توان آن را در جمله «مراجعه افراد غير متخصص به افراد متخصص، در مسائل تخصصى» خلاصه نمود.

يعنى در تمام مسائل علمى که نياز به تخصص هايى دارد و آگاهى بر آن در گرو مطالعه و بررسيهاى ساليان دراز است، افرادى که وارد به آن رشته نيستند - به هنگام نياز - به دانشمندان و صاحبنظران و متفکران مورد اعتماد مراجعه کنند و از افکار آنان استفاده بنمايند. اين معنا از تقليد که در کتب علمى به آن اشاره شده است و گاهى از آن به مراجعه غير عالم به عالم تعبير مى‌شود، اساس زندگى بشر در تمام مسائل صنعتى و کشاورزى و پزشکى و امثال آن است.

اگر يک روز اين موضوع از زندگى بشر برداشته شود، يعنى هيچ بيمارى به پزشکى مراجعه نکند، هيچ انسانى به معمار ومهندس رجوع ننمايد، هيچ فردى در مسائل حقوقى با حقوقدانان مشورت نکند و هيچ کس به هيچ کارشناس و ميکانيک و متخصصى در مسائل گوناگون بازگشت ننمايد، تمام زندگى اجتماعى فرو مى‌ريزد و هرج و مرج در تمام شؤون آشکار مى‌شود.

مسائل دينى از اين قانون مستثنا نيست؛ البته در اصول عقايد دينى - يعنى شناختن خدا و پيامبر و جانشينان او و روز رستاخيز - همه مردم بايد تحقيق کنند و تحقيق در اين مسائل، کار مشکل و پيچيده‌اى نيست و هرکس مى‌تواند اين چند اصل را با دليل و منطق به فراخور فهم و معلومات خود دريابد. ولى در مسائل مربوط به احکام اسلامى در باب عبادات، معاملات، سياسات اسلامى، احکام مربوط به فرد و خانه و اجتماع، نماز، روزه، جهاد، ديات، حدود، قصاص، ازدواج و طلاق و هزاران مسائل مختلف و مربوط به قسمتهاى زندگى انسانها، هرگز همه افراد نمى‌توانند شخصا تخصص پيدا کنند و احکام را از منابع دينى - قرآن، حديث، دليل عقل و اجماع - استفاده نمايند.

بنابراين، ناچارند درباره اين گونه مسائل به دانشمندان و صاحبنظران دلسوز و مورد اعتماد مراجعه نمايند؛ دانشمندانى که ساليان دراز در مسائل اسلامى زحمت کشيده‌اند و به کتاب آسمانى و سنت پيامبر و احاديث جانشينان او آشنايى کامل دارند.

با توجه به اين بيان، کاملا روشن مى‌شود که اين گونه مراجعه به دانشمندان، پيروى بدون دليل نيست؛ بلکه اين پيروى و اقتباس، پيوسته آميخته با يک دليل عقلى و منطقى است و آن اين که «نظريه شخص عالم و دانشمند و متخصص - بخصوص در حالى که بى نظر هم باشد - به حقيقت بسيار نزديکتر است و غالبا از حقيقت جدا نيست» و اگر هم در آن اشتباه باشد، اشتباهات او محدود است، در حالى که اگر شخص بى اطلاع بخواهد به ميل و عقيده شخصى خود کار کند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود.

مثلا، اگر انسان هنگام بيمارى به پزشک مراجعه کند نسخه مى‌گيرد، البته ممکن است که پزشک اشتباه کند ولى بطور قطع اشتباهات او نسبت به نتايج مثبتى که از نسخه او گرفته مى‌شود، بسيار کمتر است - منظور پزشکان آگاه و متفکر است - اما اگر انان پيروى از پزشک را کنار بگذارد و هر موقع بيمار شد به ميل و اراده خود هر دارويى را که به فکرش رسيد بخورد، بدون شک کار فوق العاده خطرناکى مرتکب مى‌گرددو بسيار اتفاق مى‌افتد که جان خود را در اين راه به خطر مى‌اندازد.

نتيجه: پيروى افراد غير وارد از افراد مطلع، پيوسته آميخته با يک دليل اجمالى و منطقى است.

اين نيز مسلم است که چنين پيروى و اقتباس، نشانه کمبود شخصيت انسان نيست بلکه شخصيت اوست؛ زيرا مى‌دانيم که دايره علوم به اندازه‌اى وسيع است که تنها در يک علم، دهها و گاهى صدها رشته تخصص وجود دارد و اگر انسان عمر نوح و مغز بوعلى داشته باشد، هرگز نمى‌تواند در يک صدم اين علوم متخصص گردد. بنابراين چاره‌اى جز اين نيست که در غير رشته‌هاى تخصصى خود به ديگران مراجعه کند.

مثلا مهندس هنگامى که بيمار مى‌شود، به دوست پزشک خود مراجعه مى‌کند و پزشک هنگامى که بخواهد خانه بسازد، از رفيق مهندس خود نقشه مى‌گيرد و هر دو هنگامى که اتومبيلشان خراب مى‌شود، به مکانيک رجوع مى‌نمايند و در احکام اسلامى که از آن آگاهى ندارند، به علما و دانشمندان مذهبى مراجعه مى‌کنند.

تنها چيزى که در اينجا باقى مى‌ماند اين است که مى‌گويند: چه مانعى دارد که انسان در مسائل مورد نياز به دانشمندان مراجعه کند و دليل هر مسأله را از آنها بپرسد.

ولى اين سخن همانند آن است که کسى بگويد: چه مانعى دارد که هنگاميکه انسان بيمار مى‌شود، به پزشک مراجعه کند و نسخه‌اى که مى‌گيرد، دلايل يک يک داروها و طرز استعمال آن را از او بخواهد، آيا چنين کارى امکان‌پذير است که تمام پزشکان دلايل نسخه‌هاى خود را براى مردم شرح دهندو آيا به فرض اين که چنين کارى بکنند، فردى که از علم تشريح و فيزيولوژى و خواص داروها و عکس العمل‌هاى مختلف آن آگاه نيست، از توضيح طبيب مى‌تواند به خودى خود چيزى را درک کند و شخصا تصميم بگيرد؟

کسانى که اين سخن را مى‌گويند هرگز از وسعت علوم اسلامى آگاه نيستند؛ آنها نمى‌دانند که براى فهم تمام جزئيات قران و دهها هزار حديث و بررسى احوال رجال مختلفى که در سلسله سند احاديث قرار دارند و شناخت احاديث صحيح از غير صحيح و درست از نادرست و فهم ريزه کاريهاى آيات و سنت پيامبر، ساليان درازى وقت لازم است تا انسان در اين مسائل به سر حد تخصص برسد.

گاهى مى‌شود براى فهم يک حکم اسلامى مثلا مربوط به ازدواج و طلاق و حق حضانت و تربيت اطفال و امثال آن، بايد چندين آيه ازقرآن و دهها حديث را زير و رو کرد و سپس حالات دهها نفر را که در سلسله سند حديث قرار دارند، از کتب رجال با دقت مورد مطالعه قرار داد و لغات متعددى را که در اين احاديث است، با مراجعه به کتب متعدد لغت و موارد استعمال آن در موارد ادبيات عرب درک کرد. آيا به راستى همه مردم مى‌توانند در تمام موارد مربوط به مسائل اسلامى از تمام اين جزئيات آگاه شوند؟ آيا مفهوم اين سخن آن نيست که همه مردم تمام کارهاى زندگى خود را رها کرده و به صورت محصل علوم دينى در آيند؟ تازه معلوم نيست همه افراد، استعداد رسيدن به سرحد اجتهاد و ذوق استنباط احکام شرعى را داشته باشند و چه بسا آنها استعدادهاى ديگرى داشته باشند.

اما اين که مى‌گويند مراجعه به مراجع تقليد اختلاف و پراکندگى است، حرف عجيبى است.

اولا: مراجع معروف تقليد در هر زمان غالبا يک نفر و يا چند نفرند، در حالى که که اگر همه مردم بخواهند در احکام اسلامى نظر بدهند، به تعداد نفرات مسلمانان ممکن است اراى گوناگون پيدا شود و اين از نظر اختلاف و پراکندگى فوق العاده اثرش بيشتر است.

ثانيا: اختلافات دانشمندان در مسائل درجه سه و چهار است و در مسائل اصولى و اساسى اختلافى نيست و به همين دليل ملاحظه مى‌کنيد افرادى که از علماى مختلف پيروى مى‌کنند، همه با هم در صف واحد جماعت نماز مى‌خوانند، بدون اين که اختلاف فتاوا در مسائل جزئى مانع از هماهنگى آنها در جماعت بشود، يا اين که همگى به حج مى‌روند و مراسم حج را در روزهاى معين انجام مى‌دهند، بدون اين که اختلاف فتاوا مشکلى حتى براى افراد يک کاروان ايجاد کند.

اينها همه نشان مى‌دهد که اختلاف فتاوا در مسائلى است که به وحدت مسلمين لطمه نمى‌زند. [2]

پى‌نوشت‌ها

-----------------

[1]. سوره زخرف، آيه 23.

[2]. پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نويسندگان: آيات عظام ناصر مکارم شيرازى و جعفر سبحانى

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

تقلید در مسائل دینى

No image

تقلید از اعلم

Powered by TayaCMS