1. شرایط و موارد وجوب تیمّم

1. شرایط و موارد وجوب تیمّم

شرايط و موارد وجوب تيمّم

س . تيمّم در چه وقت، واجب مى شود؟ بيان فرماييد.

ج . در وقتى واجب مى شود که از براى مکلّف، ممکن نشود استعمال آب عقلاً يا شرعاً، و آن محقّق مى شود به چند چيز:

نيافتن آب

اوّل: نيافتن آب به قدرى که کفايت تمام غسل يا وضو را نمايد. و معيار در نيافتن آب به قدرى که کفايت تمام غسل يا وضو را نمايد، صدق عرفى است؛ ولکن اگر بيابان باشد و احتمال بدهد وجود آب را در يکى از اطراف، لازم است که تفحّص کند از آن در ارض سَهْله، به قدر رفتن دو تير و در ارض غير سهله، به مقدار يک تير.

1 . و اگر مکلّف به هر دو است و آب کفايت براى يکى مى نمايد، استعمال در آن مى نمايد و براى ديگرى تيمّم مى نمايد؛ و اگر متمکّن از تبعيض غسل است در اماکن متعدده، لازم است [ تبعيض کند ].

2 . و آن (صدق عرفى) به يأس از ظفرِ به آب، [ محقّق ] مى شود در تمام وقت، يا مطلقا بنا بر جواز بدار با رجا.

3 . بلکه در چهار طرف، اگر احتمال بدهد.

4 . يعنى زمين سخت؛ و مراد تيرى است که سابق، با کمان از دور مى زدند با فرض اعتدال در رامى و رَمى و هوا، که مقدار تقريبى آن، دويست گام است.

و در صورتى که بداند در بيش از اين مسافت آب هست، يا ظنّ اطمينانى دارد و مانعى از طلب نيست حتى ضيق وقت، اظهر وجوب طلب است در ازيد از غَلْوه و غَلوَتين، به خلاف صورت احتمال محض.و اگر اطراف مختلفند در سهولت و صعوبت، براى هر طرف، رعايت تقدير خودش مى شود، بلکه در يک جانب مختلف، رعايت تبعيض مى شود.و اگر در يک طرف ـ مثلاً ـ معلوم است که آب نيست،طلب از آن طرف،لازم نيست. و اگر مأيوس است از آب در جميع اطراف، طلب ساقط است و مانند طالب مى تواند تيمّم کند.

عدم لزوم مباشرت در طلب

و مباشرت در طلب لازم نيست، بلکه [ اگر ] يک نفر از طرف چند نفر طلب نمايد و اعلام کند بعد از طلب و به قول او اطمينان حاصل شود، يا اين که از علم خودش اخبار مفيد اطمينان نمايد، مثل اين که اهل آن ناحيه باشد [ طلب ساقط مى شود ]، [ و همچنين اگر [دو نفر عادل شهادت بدهند، طلب ساقط مى شود بر کسى که بداند شهادت را.

لزوم فحص با احتمال آب

و اگر احتمال آب در منزل خودش يا آنچه با اوست بدهد، بايد فحص نمايد تا يأس حاصل شود، و طلب قبل از دخول وقت يا بَعد از آن فرقى ندارد و همچنين اخبار مفيد اطمينان، يا شهادت عدلين؛ بلى اگر تجدّد احتمالى در بعض اطراف که حين الطلب مأيوس بوده، شود، بايد قبل از تيمّم يا نماز، طلب نمايد؛ و اگر تغيير مکان داد، طلب در مختصّاتِ مکان دوّم مى نمايد.

عدم تمکن از طلب آب

اگر در وقتِ طلب براى نماز صحيح] سالم ] نباشد، يا خوف بر نفس يا مال و دزدى يا ضرر و مشقت غير قابل تحمّل يا تأخّر از قافله باشد، طلب وجوب ندارد.

معصيت در ترک طلب آب

اگر معصيت کند در ترک طلب تا ضيق وقت آن قدر از طلب که فعلاً ممکن است بنمايد و نمازِ صحيحِ فعلى را با تيمّم به جا آورد، [ لکن نماز او ] اگر چه عاصى است صحيح است، اگر چه بداند اگر طلب مى کرد پيدا مى کرد، لکن فعلاً وقت ندارد.

کشف خلاف در نبود آب بعد از نماز با تيمّم

با يقين به نبودن آب، نماز را اگر با تيمّم بخواند، بعد کشف خلاف قطع او بشود، اعاده نماز مى نمايد بنا بر احوط.اگر بعد از نمازِ با تيمّمِ بعد از طلب، کشف وجود آب در بعض اطراف شد، احتياطاً اعاده نماز نمايد، اگر چه عدم وجوب اعاده و قضا، خالى از وجه نيست.

کفايت يک مرتبه طلب

اگر براى نمازى تيمّم نمايد، تا مادام [ که ] در آن مکان است، براى نمازهاى بعدى طلب ساقط است، مگر تجدّد احتمالى بشود به نحو متقدّم.

اگر بدون طلب، تيمّم کند و نماز بخواند

اگر بدون طلب، نماز با تيمّم خواند و بعد معلوم شد که آب نبوده در تقديرِ طلب در امکنه طلب، پس اگر قصد قربت متمشّى شده است ـ مثل آن که غافل از وجوب طلب بوده ـ نماز او صحيح است.اگر معتقدِ ضيق وقت از طلب بود و نماز خواند و بعد معلوم شد سعه وقت قبلاً يا فعلاً، در صورت دوم، طلب و اعاده مى نمايد اگر پيدا کرد؛ و در صورت پيدا نکردن، صحيح است نماز؛ و در صورت اوّل، احتياطاً اعاده نمايد نماز را، يا قضا نمايد.و در صورت ناشى بودن اعتقاد از اماره مخالف واقع، عدم وجوب اعاده و قضا، بى وجه نيست؛ و همچنين است با خوف ضيق وقت در مقابل قطع مخالف واقع.

عدم جواز ابطال وضو در فرض فقدان آب

اگر مى داند متطهِّر که اگر تطهّر خود را به حدثى باطل نمايد آب پيدا نمى شود براى نماز در وقت، جايز نيست ابطال آن، مگر آن که متعسّر باشد ابقاى طهارت.

عدم جواز صرف غير ضرورى آب در فرض نبودن آب ديگر

و با علم به عدم آب ديگر، آب خود را نمى تواند بريزد اختياراً، يا در مصرف غير ضرورى صرف نمايد هر چند قبل از وقت باشد بنا بر احوط در قبل از وقت؛ و اگر ريخت، در [ هر [دو صورت نماز را با تيمّم بخواند اگر چه عصيان يقينى در وقت و احتمالى در ماقبل آن کرده است؛ و پس از آن اعاده و قضا ندارد، بلکه بعد از دخول وقت، جواز ابطال يا اراقه با احتمال عدم ظفر به آب، تا وقت تطهير با آب، خالى از اشکال نيست.

اگر مکلّف به تيمّم، وضو بگيرد يا غسل کند

اگر مکلّفِ به تيمّم، وضو يا غسل انجام دهد، پس اگر به جهت ضيق وقت، مکلّف به تيمّم بوده و طهارت مائيّه را به قصد تطهّر به جا آورد نه براى نماز، اظهر صحّت طهارت است؛ و اگر به سبب ديگر باشد، مثل ضرر، پس اگر تحمّل ضرر کرده باشد در مقدّمات و ممکن نباشد رد ضرر، اظهر صحّت و وجوب طهارت مائيّه است؛ و اگر ضرر در خود استعمال آب باشد، پس حکم آن در وضوى به مغصوب مذکور شد در صورتى که مابه الغصب والضّرر، عين مابه الوضوء نباشد که ايجاب وضو بر تقدير آنها معقول باشد، مثل آن که سابق باشند وجوداً بر نفس غَسل وضوئى.

و در صورت غفلت از ضرر يا حکم آن، اظهر صحّت است با قربت؛ و همچنين [ است [اگر تحمّل حرج و مشقّت نمود با آن که منفىّ، وجوب وضو باشد، نه جواز آن.

کشف خلاف در اعتقاد ضرر بعد از نماز با تيمم يا وضو

اگر تيمّم با اعتقاد ضرر يا خوف آن بنمايد و بعد از نماز کشف خلاف شد، اعاده نماز نمى کند، مگر در صورتى که اعتقاد، ناشى از قطع مخالف واقع باشد، نه از اماره مخالفه بنابر احوط؛ و اگر کشف خلاف قبل از نماز شد، وضو مى گيرد.و اگر وضو گرفت ـ مثلاً ـ با اعتقاد عدم ضرر، پس از آن مکشوف شد ضرر، اظهر صحّت وضو است.

دو فرع

و اگر تيمّم يا وضو به اعتقاد عدم توظيف، واقع شد به نحوى که طريق صحّت نداشته باشد بر حسب آنچه در محلّش گذشت، بلکه مطلقا با عدم تمشّى قربت، احتياط مى نمايد.

در تيمّمِ بعد از جنابت عمديّه با علم به ضررِ استعمال آب يا خوف سابق، اظهر صحّت است.

حرج در تحصيل آب

دوّم: آن که بترسد به سبب سعى در تحصيل آب ضررى به نفس يا عرض يا مال معتدٌّ به که تحمّل فوت او حرَج باشد، برسد، چه از جهت خوف از دزد باشد، يا درنده، يا گم شدن در راه، يا غير اينها.

1 . مانند نتوانستنِ تحصيل آب به واسطه کبر سنّ و نحو آن از اسباب عجز، يا به واسطه توقّفِ استيجارِ خادم بر بذل مالِ مُجحف که قابل تحمّل او نيست. و اگر قابل تحمّل باشد، واجب است حتى اگر متوقّف بر حفر چاه باشد و ميسور باشد. در صورتى که ضررِ غيرِ مالىِ لازم الرّعايه، مترتّب نشود، واجب است بذلِ مالِ غيرِ مضرِّ به حال شخص. و اگر هبه، مقرون به منّت و خوارى نباشد، واجب است قبول آن؛ و همچنين است اقتراض اگر خوف عدم تمکّنِ از ادا نباشد.

خوف ضرر از استعمال آب

سوّم: ترسيدن از استعمال آب به جهت ناخوشى يا درد چشم يا ورم يا زخم يا دمل يا امثال اينها از چيزهايى که با وجود آنها استعمال آب، موجب ضرر است، اگر ملحق به جبيره يا آنچه در حکم آن است نبوده باشد.

مشقّت زياد در استعمال آب

چهارم: آن که در استعمال آب، اَلَمِ شديدى باشد که به حسب عادت، تحمّل آن نتوان نمود، و از اين قبيل است شدت سرما.و اگر استعمال آب، سبب ترکيدن پوست بشره يا دُرُشت شدن آن بشود به قسمى که تحمّل آن به حسب عادت دشوار باشد، تيمّم مى کند، خواه سبب بيرون آمدن خون بشود يا نه و خواه به سبب سردى هوا باشد يا نه.

ذلّت در تحصيل آب

پنجم: تحصيل آب، محتاج باشد به تحمّل منّت و ذلّت، که به حسب عادت تحمّل آن ممکن نباشد، چه به خريدن باشد يا غير آن. و از اين باب است تحصيل دلو و

1 . ضررى که دخالت در حدوث مرضى يا بقاى آن دارد، حتّى شَين و آنچه روى پوست ظاهر مى شود و موجب تَرک خوردگى در پوست بدن که سبب آمدن خون يا ناملايمات ديگر مى شود. و امّا ضرر يسيرِ غير مُعتنى به در نزد عقلا، پس اثرى ندارد. و فرقى در اسباب خوفِ مرض نيست.و اگر ممکن است فرار از مخوف به گرم کردن آب، واجب است. و مؤونه اى که بى ضرر باشد، يا ضررش قابل تحملّ باشد، لازم است.

2 . و گاهى در سبب دوم يا ششم مندرج مى شود، بلکه به سبب ششم انسب است اگر چه فرض ذلّت در تحصيل آب هم مى شود. ريسمان و مقدّمات گرم کردن آب هرگاه محتاج به آن باشد.

حرج مالى

ششم: آن که نتواند تحصيل آب نمايد مگر اين که آنچه دارد بذل نمايد، يا آن که آن قدر از مال خود بذل نمايد که بذل آن، مضرّ به حال او باشد.

ضيق وقت براى وضو يا غسل

هفتم: آن که وقت، گنجايش تحصيل آب يا استعمال آن، نداشته باشد.

کم بودن آب و دوران بين وضو و تطهير

هشتم: آن که آبى که دارد، کفايت از براى وضو يا غسل و تطهير بدن يا جامه نجس، نداشته باشد، پس جامه يا بدن را پاک مى کند و تيمّم بدل از وضو يا غسل نمايد و احوط صرف آب است اوّلاً در تطهير.

1 . با ادراک نماز صحيح در اين حال.و در مثل دوران امر بين يک رکعت با وضو و چهار رکعت با تيمّم، محتمل است تخيير، بلکه اظهر است؛ و احوط اختيار دوّم است در غير صورتى که بعض نماز يقيناً در خارج واقع مى شود، که دوران بين فوت وقت و آب و بين فوت وقت فقط باشد با محفوظيّت يک رکعت مطلقا که احوط اختيار اوّل است، بلکه اقرب است.و کافى است در حکم ضيق وقت، تحقّقِ خوفِ فوتِ وقت. و اگر مردّد است در مقدار باقى، استصحاب وقت مى نمايد و وضو مى گيرد، مگر آن که خائف مى شود.و اگر شکّ در وفاى مقدارِ معلوم، به نماز با طهارت مائيّه نمايد، تيمّم مى نمايد اگر خائف شود، بلکه مطلقا بنا بر اظهر.و تيمّم براى ضيق وقت، کافى براى غير آن نماز نيست اگر چه فاقد آب شود براى نمازهاى بعدى، مگر آن که مفقود شود آب در اثناى نماز اوّلى.و دخول در غايات ديگر در حال نماز، مانع ندارد، مثل مسّ کتابت در حال نماز.

2 . و اگر ما يتيمّم به نباشد، صرف در طهارت مائيّه مى شود و با نجاست بدن يا ثوب نماز مى خواند، نه آن که خود را فاقد الطهورين نمايد.و اگر آبِ نجسِ ديگرى دارد، پس براى آشاميدن خود و مکلّفين، صَرف آبِ پاک در آشاميدن نمايد و با تيمّم نماز بخواند.و اگر مربوط باشد به تشنگى حيوان، وضو مى سازد با آب پاک و آب نجس را در رفع تشنگى حيوان، صرف مى کند.و اگر ممکن شود از مزج آب با مايعى که او را از اطلاق خارج ننمايد و با مجموع مى تواند وضو يا غسل انجام دهد، اظهر و احوط وجوب آن است بدون عسر و حرج در مقدّمات اين عمل.

خوف عطش

نهم: آن که بترسد که بعد از استعمال آبى که دارد، عطش بر خود يا مُسلم ديگر، يا حيوان محترمى، غالب شود، اگر ذبح آن حيوان، مضرّ به حال او باشد.

انجام وضو يا غسل در وقت وجوب تيمم

س . در زمانى که تيمّم واجب است، اگر وضو بسازد يا غسل کند، صحيح است يا نه؟

ج . غيرِ تيمّم، در اين حال، باطل خواهد بود، مگر در بذل مال و در تحمّل منّت و خوارى و در تنگى وقت و در جايى که ممنوع، مقدّمات طهارت باشد نه خود آن.

چيزهايى که تيمّم بر آن، جايز است

س . تيمّم بر غير زمين مى توان کرد يا نه؟

ج . جايز نيست تيمّم، مگر بر زمين، خواه خاکِ خالص باشد، يا سنگ و يا گچ و آهک پيش از پختن آنها، يا غير آنها از هر چيزى که «زمين» گفته مى شود، هر چند

1 . اگر قصد قربت متمشّى شد، با تفصيلى که گذشت در منع مقدّمات و منع خود طهارت و در صحّت وضو و صحّت نماز با وضو.

2 . و «مَدَر» يعنى کلوخ و سنگ ريزه و ريگ و هر چه از زمين خارج نباشد، مانند خروج معادن و خاکستر چوپ.

3 . بنا بر احوط در صورت نبودن چيزى که به آنها تيمم صحيح است با داشتن مطبوخ آنها. و اگر نباشد غير گچ و آهک مطبوخ، احتياطاً جمع مى کند بين تيمّم به آن مطبوخ و بين متأخّر از آن از گِل و غبار. و همچنين است احتياط در آجر و خزف، يعنى سفال و مثل آن. و در صورت نبودن چيزى، احوط جمع بين نماز با تيمّم در آنها و قضا است.رنگين باشد و هر چند غبارى از آن به دست نچسبد.و جايز است تيمّم بر خاک قبر و خاکى که دفعه ديگر به جهت تيمّم استعمال شده باشد.و ترک نشود احتياط به اين که به خاک خالص تيمّم کند با تمکّن و بعد به زمين و بعد به سنگ والاّ تيمّم نمايد به غبار و اگر ممکن نشد، تيمّم نمايد به گِل اگر ممکن نباشد خشکانيدن آن.

1 . اين ترتيب خالى از تأمّل نيست.

2 . اگر با تکان دادنِ غباردار مى تواند تحصيل خاک تيمم نمايد، لازم است و با غبار آن تيمّم ننمايد، و اگر نه تيمّم مى نمايد با رعايت استيعاب دستها در غباردار و ضرب عنيف على الاحوط.

3 . بنا بر احوط و اگر ممکن است خشکانيدن به نحوى که خاک شود ـ بلکه مطلق خشک ـ و وقت فوت نمى شود، لازم است. و مقدّم است بر غبار، مقدّم بر گِلِ آب دار.و امّا ترتيب بين غبار و گِل که عبارت از «وَحَل» باشد، در صورت عدم امکانِ جمع و خشک کردن به نحوى که ذکر شد، پس موافق احتياط است.و اگر ممکن است با برف و يخ، اقلِّ جريان لازمِ در وضو را تحصيل کند، لازم است و تيمّم نمى نمايد.تيمّم با ديوار از خشت و گل، بلکه با آجرِ گل مالى شده، جايز است اختياراً. تيمّم با چيزهايى که معدنيّت آنها مشکوک است، مانند گل ارمنى و گل سر شورى و سنگ آتش گير، بى اشکال نيست و احتياط مناسب به نحو متقدّم ترک نشود.و چيزهايى که حالت سابقه ارضيّت آنها معلوم است و يقين به زوال آن حالت حاصل نشده، مانعى در تيمّم با آنها نيست.زمين شوره زار اگر نمک از روى آن برداشته يا نباشد، مانعى از تيمّم به آن نيست و مستهلک مانعى ندارد، از قبيل کاه و خاکستر چوب، بلکه دور نيست متميّزِ قليل، غير مانع از صدق استيعاب عرفاً باشد.احوط پاک کردن دست است از چيزى که بعد از ضرب به آن چسبيده باشد تا حاجب نباشد عرفاً.زمين و خاک اگر چه با رطوبت باشند، مى تواند اختياراً به آن تيمّم نمايد، پس طين متأخّرِ از غبار، گِلِ مخلوط به آب است که به دست مى چسبد، نه گل مرطوب يا خاک مرطوب.در غبار غير مجموع، صدقِ عرفىِ «غباردار» و استيعاب عرفى آن عرضاً و طولاً براى دست، کافى است.و در تراب حاصل از نفض غبار، صدق عرفى تراب در عمق و عرض و طول دست، به حدّ استيعاب عرفى، کافى است و رعايت ازيد از تراب و غبار از مقدار مذکور، لازم نيست.

تيمّم يا وضو با نجس و مشتبه به نجس

تيمّم با نجس، صحّت ندارد، حتى با جهل و نسيان، به خلاف مستصحب الطهاره غير مستصحب النجاسه؛ و اگر انحصار در مشتبه به نجس داشته بـاشد، تيمّم به هر دو مى نمايد، اگـر چه در صورتى کـه با دو آبِ مشتبه، وضو نمـى کرد. و اگر يکى از آنها متعبّد بـاشد فعلاً شرعاً بـه طهـارت آن، بـا تيمّم بـه خصوص آن، اکتفا مى نمايد.و اگر علم اجمالى به نجاست آب يا خاک دارد با انحصار، اظهر جواز اکتفا به طهارت مائيّة است؛ و احوط خوددارى از استصحاب يکى از دو بعينه، در نماز است؛ و احوط جمع است.و در صورت علم به طهارت تعبّديه يکى بالخصوص، مى تواند متطّهر به آب شود اگر مورد تعبّد، آب است. و اگر مورد تعبّد، خاک است، مى تواند ايضاً تطهّر به آب نمايد. و اگر علم به نجاست تعبّديه آب دارد بايد تيمّم نمايد؛ و اگر علم به نجاست تعبديّه خاک دارد، بايد تطهّر به آب نمايد.

علم تفصيلى يا اجمالى به غصبى بودن آب يا خاک

و اگر علم اجمالى به غصب يکى از آن دو دارد و تعبّدى خاص نباشد به عدم غصبيّتِ يکىِ معيّن، فاقدالطهورين مى شود و علم اثر ندارد، بلکه شک کافى است، و احوط جمع بين اداى بلاطهارت و قضا است با طهارت.و تيمّم با مغصوب با فعليّت حرمت، صحيح نيست در تقدير دخول ضرب در تيمّم، يا خروج آن با عبادى بودن آن.و مکره ـ مثل محبوس ـ تيمّم او صحيح است، و همچنين تيمّم با تراب در محبَس اگر تصرّف زايد بر ماندن نباشد، يا آن که مرضىّ مغصوب منه باشد.و وضو بـا آب محبس جايز نيست مگر با علم به رضاى مالک؛ به خلاف آب مبـاح و وضوى با آن در محبس با محافظت از تـر شدن فـرش محبس مثلاً کـه مغصوب است فرضاً، بلکه وضو بـا آب غصبى نمى گيرد و تيمم مى نمايد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

2. کیفیّت تیمّم

Powered by TayaCMS